همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

بخواه تا بشود

نمیدانم کجا خواندم که درد با ما دنیا می آید با ما رشد میکند وآنقدر با  ما اخت می شود که فکر میکنیم مثل دست و پای ما که همیشه با ما هستند،درد هم باید همیشه با ما باشد. درد اما در مسیر زندگی ما اشکال مختلفی به خودش میگیرد.در دوران نوزادی درد گرسنگی است و دل درد کمی بعدنر می شود درد دندان در آوردن...اما نمیدانم از کی،از کجا درد نداشتن شروع می شود که بدترین دردهاست.اول درد نداشتن دوچرخه بعد نداشتن پلی استیشن بعد نداشتن کار ،نداشتن خانه،نداشتن ماشین،بعد نداشتن همدم ،یار ،رفیق،مونس...و در یک کلام نداشتن شانس.خیلی ها به شانس اعتقاد ندارند اما من دارم.اینکه در زمان مناسب،مکان مناسب با شخص مناسب برخورد کنی.اینکه اگر قرار است معجزه ای روی بدهد در زمان مناسب و مکان مناسب روی بدهد را شانس می کویند.اما یک چیز را هم از این همه سال عمر و این همه تجربه های رنگارنگ یاد گرفته ام که هیچ چیز در این دنیا تصادفی نیست.حتی بر عکس همه چیز این دنیا علت و حکمتی دارد که گاه خیلی زود این حکمت برای ما آشکار می شود و گاه باید سالها تحارب مختلف را بدست بیاوریم تا آن حکمت را بفهمییم و گاه حکمت بعضی چیزها را هم هرگز نخواهیم دانست.آدمی نخبه ترین موجود روی این کره خاکی است.نه تنها به دلیل اینکه میتواند بادست هایش ابزار بسازد ویا اینکه روی دو پا راه برود.بلکه آنچه سبب تماییز آدمی است و عیار  او را بالا میبرد توانایی تغییر دادن شرایط بازی است. به انسان این اختیار داده شده که در سرنوشت خودش دخل و تصرف کند.از 4000 سال پیش در اپانیشاد آمده: Tat Tvam Asi یعنی آن تو هستی! در اسلام آمده است که انسان خلیفه الله فی الارض است.وکدام جانشین است که شمه ای از قدرت سرورش را نداشته باشد؟ اما آدمی باید راه مسلط شدن به این قدرت را بیاموزد.در این راه باید ابتدا به خودش باور پیدا کند.سپس از نیروهای درونش :از من آکاه واز ضمیر ناخودآگاه اطلاع یابد و آنگاه میتواند با راه روش درست به آنچه می خواهد برسد: ای نسخه نامه الهی که تویی***وی آیینه جمال شاهی که تویی***بیرون زتو نیست هرچه در عالم هست***از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی. وهمه این راه و روش به مثبت اندیشی بر میگرددبه اینکه از به کاربردن هرکلام منفی خود داری کنیم و از جملات تاکیدی مثبت استفاده کنیم اما این همه زمانی جواب خواهد داد که این اندیشه مثبت را به لایه های زیرین ضمیر ناخودآکاه فرستاده و بعبارتی ملکه ذهن کردانده باشیم.در این ارتباط کتاب های بسیاری نگارش شده که سرآمد آنها 4 اثر اسکاول شین است.اما برای کسی که تازه پا به این وادی گذاشته است مطالعه کتاب:شفای زندگی نوشته لویییز هی را توصیه می کنم

نظرات 10 + ارسال نظر
همطاف یلنیز دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 12:40 http://rahi-2bare.blogsky.com/

pic<http://s1.picofile.com/file/8228023876/lh.jpg>pic
سلام سلام
این کتاب رو دارم و هرچندوقت یکبار برای یافتن علت درد به جدول آخرش نگاهی می اندازم.
لثه: نماینگر حمایت از تصمیمها-من شخصی مصمم هستم
.
حوالی بیست سالگی بودم که از دوستان اینسری کتابها بدستم می‌رسید. قدرت‌فکر مورفی و آثار اسکاول‌شین و شفای‌زندگی لوئیز هی و قانون‌توانگری کاترین‌پاندر. اغب هم ترجمه گیتی‌خوشدل... بارها هدیه گرفتم و هدیه دادم تا رسیدیم به دهه سی و اینبار کتابهایی دیگر رواج داشت.
با پیامی متفاوت! اینکه: اینجا دنیاست
بهشت نیست که هرچه بخواهی بشود
و
الان در دهه چهل، ترجیح می‌دهم به جای استفاده از "خواستن توانستن است" از این مثل استفاده کنم
" از تو حرکت از خدا برکت"
حتی درباره مثبت اندیشی، شخصا سعی دارم بیشتر و بیشتر خوش بین باشم به رحمت الهی. منتهی همانطور که اشاره شد، حکمت الهی هم در جریان است
"در اعتقاد دینی ما همه عالم بر اساس اراده و قدرت یک موجود برتر در حرکت و تکاپو است . اگر نخواهد حتى بالاترین افکار و اراده‌ها و عزم‌ها اثربخشی نخواهد داشت.
این همان حقیقتی است که امام‌علی علیه‌السلام به آن اشاره کرده اند: خدا را به از بین بردن عزم‌های جدی و استوار شناختم.(یعنی بسیار پیش می‌آید که مرد عزم و عمل - علی علیه السلام- عزم و قصد کاری را می‌کند اما خدا جلوی تحقق آن را می‌گیرد و اراده خدا فوق همه اراده‌ها است.)"
.

54 دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 01:48

سلام و عرض ادب
.
بنظر من اگر درد نباشد یا به روایتی احساس نباشد همه به یک ربات تبدیل می شدند و دنیا احتمالا تا الان اثری ازش نمی شد پیدا کرد
اگر درد نباشد انسان خلی چیز هایش را از دست میدهد... به همین دلیل شاید روایت شده که ما انسان را در رنج آفریدیم...
تصادفی بودن اتفاقات را به طور خالص نمیتوان نوشت...اما در این حد که از نظرم خیلی چیزها تصادفی نیست را میدانم... مانند حضور من دراینجا...یا شاید اتفاقات دیگر... که البته ممکن ام بود اتفاق نیفتد ولی افتاد...خب از نظرم ارتباط انسانها نمیتونه اتفاقی باشع...اگر دنیای دگری باشد, البته...
بنظرم ما انسانها...هر کداممان..فرقی ندارد...هنگامی که به دنیا می آییم یک زنجیر در دست راست و یک زنجیر در دست چپ داریم که باید اون سر زنجیر چپ و راست را پیدا کنیم و به هم وصل کنیم... و باید بدانیم که سر های زنجیر کاملا به هم بخورند و متصل شوند که مبادا اشتباهی وصل کنیم...البته این یه مثال بود و هدف چیز دیگری...
ممنون از اینکه ما را یاد درد ها انداختید و در انتها کتاب های خوبی را معرفی کردید.

سارا... یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 20:24

سلام...

نمی دونم شانس وجود داره یا نه ... نمیدونم واقعا هیچ چیز این جهان تصادفی نیست یا نه ..... اما باور دارم که توانایی انسان نامحدوده و اگر واقعا اراده کنه ..... به هرچیز که بخواد میتونه برسه ...

ممنون از پستتون ...

علی امین زاده یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 08:31 http://www.pocket-encyclopedia.com

درد نیست و لیکن طبیب هست.

kamangir جمعه 20 آذر 1394 ساعت 02:36 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
بعضی دردها هستند که آدمی به صد هزار درمان هم نمیدهد
ام انرژی مثبت و مثبت اندیشی و باور به آنچه که میخواهی واقعا از رموزیست که اجرایشان مفید و موثر است اما با اینهمه شانس هم در بیشتر مواقع باید باشد تا ابرو و ماه و مه و خورشید و فلک به کار بیایند

ناهید پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 15:07

سلام
درد باعث رشد و شکوفایی انسان می شه ، ، زمانی که انسان ذهنش رو فقط به یک چیز محدود می کنه و روی همان چیز تمرکز می کنه در واقع تمام ابعاد فکری و ذهنی خودش رو تعطیل می کنه ، برای این انسان فرقی نمی کنه که لحظه ها می گذره و یا در اطرافش چه اتفاقی میفته ! حتی همین آدم به خود نیز آگاه نیست و نمی دونه که چه گنجی در درونش نهفته است ، این آدم مسخ شده را فقط درد می تونه به خودش بیاره و بفهمونه که ای انسان رسالت بودن تو این نیست که از این گذر محدود که ذهنت ساخته عبور کنی .، برای رسیدن به تعالی و نور هستی باید از گذرگاههای صعب و پر فراز و نشیب هم بگذری ...
به قول مولانا:
درد آمد بهتر از ملک جهان
تا بخوانی مر خدا را در نهان
خواندن بی درد از افسردگیست
خواندن با درد از دل بردگیست

ممنون از پست خوب و تامل برانگیزتون

مریم پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 12:46

-در مورد حکمت نوشتید آقای شهبازی(گنج حضور) نوشته بود:
تلاش برای فهم هدف خداوند با ذهن محدودمان، مانند سنجش حجم اقیانوس با پیمانه است. بیایید سعی کنیم چراهای امور را درنیابیم.
- در ارتباط با موضوع "جیر و اختیار" این مطلب رو در کانال گنج حضور خوندم:
عارفی را پرسیدند :
زندگی به '' جبر '' است یا به '' اختیار '' ؟
پاسخ داد :
امروز را به '' اختیار '' است...
تا چه بکارم ...
اما
فردا ''جبر '' است... چرا که به '' اجبار '' باید درو کنم هر آنچه را که دیروز به ''اختیار'' کاشته ام.
- خیلی ها معتقدند که سرانه ی مطالعه در کشور ما پایینه اما به نظر من پیامهایی که در شبکه های اجتماعی دست به دست می شن دست کمی از کتابهای مفید و پربار، ندارند.

سارای قصه پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 12:23 http://ghese83.blogsky.com

سلام..
_ مرد را دردی اگر باشد خوش است..درد بی دردی علاجش آتش است
درد های متعالی البته ( و باز هم البته اگر غم نان اجازه بدهد که دستمان به درد های متعالی برسد! و البته ی سوم اینکه گاهی غم نان به درد متعالی هم منجر میشود! .. اینطور فهمیده ام که دردها آرام آرام بزرگ میشوند ..ظرف وجودمان را بزرگتر میکنند و دریافت و نصیبمان بیشتر میشود..خیلی هامان همین پایین ها میمانیم و بعضی میرسند به آنجا که.."گیرم آتش جهنمت را تاب آوردم ...غم فراقت را چ کنم؟..")
_ شانس اگر اتفاقی نباشد و پشتش حکمت باشد به نظرم دیگر شانس نیست..
_چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم.گردد..من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک..من هم معتقدم هرکس عمیقا و عملا بخواهد میشود.."هرکس تلاش کرد..خوشبخت شد" امیرالمومنین(ع)
_ به تاثیر تفکر مثبت و قدرت ذهن هم کاملا معتقدم.. :)

ممنون..برقرار باشید

مریم پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 12:08

سلام
تازگیها عضو چند تا کانال و گروه تلگرامی شدم، خوندن پیامهایی که می گذارند خیلی وقت گیره و بعضی وقتا به سرم می زنه که از left رو بزنم تا زندگیم مثل قدیم بشه اما با خوندن پیامهای جدید پشیمون می شم... خیلی خوبه که اکثر افراد سعی می کنند با پیامهاشون به دیگران انرژی مثبت بدن
الان که پست شما رو خوندم یاد بعضی از این جملات افتادم جدیدترین جمله ای که خوندم این جمله ی ساده ولی پرمعنا بود:
" اگر یک تخم مرغ توسط نیروی بیرونی بشکند زندگی پایان می یابد اما اگر یک تخم مرغ توسط نیروی درونی بشکند زندگی آغاز می شود ؛ پس بهترین چیزها از درون اتفاق می افتد."
من دقت کردم نگاه مثبت و یا منفی به زندگی و اتفاقات پیرامون، از درون انسانها نشأت می گیره، پس اگر کسی نسبت به زندگی و ادمها بدبین هست باید به فکر تغییر نگاهش باشه نه جنگیدن با زندگی و آدمها

سهیل پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 11:28

سلام و وقت بخیر
من خودم به شخصه نتونستم با اینگونه مطالب و نوشته ها ارتباط برقرار کنم . گرچه اثر آنها را هیچگاه انکار نمی کنم ولی از نظر شخصی نتونستم با اینگونه مطالب و نوشته ها ارتباط برقرار کنم .
به نظرم نوشته های آنها خیلی خیلی رمانتیک هستش و خیلی ایده آلیسم هستش و بکار بردن آنها در شرایط سخت ، مهم هستش که زیاد در عمل نمیتوان به آن دست یافت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد