همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

اعتماد ، گمشده ی جامعه ی ما ...

رفتار عاقلانه داشتن خوب است یا رفتار منطقی داشتن !؟ در ظاهر امر ما از چیزهایی مختلفی حرف نمی زنیم و شاید خیلی ها هردوی این عبارات را یکی ببینند ؛ ولی نتایج رفتار منطقی گاهی اوقات نشان می دهد که می تواند به راه غیر عاقلانه ای ختم بشود و رفتارهای عاقلانه هر از گاهی منطبق بر منطق دیده نمی شوند ...


منطق انسانی از عقل او سرچشمه می گیرد و مانند موج که از دریا برمی خیزد ریشه و موجودیت خود را از دریا می گیرد ولی به همان اندازه که موج ، دریا نیست و از دریاست !! ( یعنی حالتی از دریاست )، رفتار منطقی موجودیت خود را از عقل می گیرد ولی دلیلی ندارد که عین رفتار عاقلانه باشد و می تواند در برخی موارد حتی منجر به نتایج معکوس بشود ... دلیل اینکه می توانیم منطق را از عقل جدا بگیریم و در عین حال از آن بدانیم این است که منطق بر اساس یافته ها و دانشی استوار است که در گذشته ی عقل قرار دارد ، حتی برترین تکنولوژی ها نیز در گذشته ی عقل قرار می گیرند و طبقه بندی قدیم و جدیدِ دانش در پشت دانایی تعریف می شوند ، در تعریف دیگری شاید بتوان گفت که دانش ، گذشته و پس انداز دانایی است !! 


عقل یک جریان رو به جلو می باشد ، چیزی که به چشم عقل دیده می شود شاید در حوزه ی منطقِ شخص عاقل تعریف داشته باشد ولی با تعریف منطق اجتماعی فاصله خواهد داشت و برای  همین مواردی در تاریخ بوده است که یک کار عاقلانه از نظر خرد جمعی رد شده است و بعداز چند سال که منطق اجتماعی رشد کرده است ، مردم ، آن کار عاقلانه را که خود رد کرده بودند را پذیرفته اند ...


در جوامع جهان سومی این امر باعث بروز حالت استهزاء در جامعه شده و موجبات دلخوشی ژورنالیستی را فراهم می آورد و مردم با پرداختن به آنها خود را درگیر توهمی از دانایی می کنند در حالیکه در جوامع پیشرفته این مورد یک آسیب اجتماعی با حساسیت بالاست و برای برخورد با آن با عزم بالاتری اقدام می شود.

 

ولی اینکه مردم چقدر رفتارهای خود را عاقلانه می بینند و چقدر بر رفتارهای منطقی تاکید دارند ، از وضعیت روزمره و سطح اجتماع آنها معلوم می نماید !! امروزه نمودارها و تجزیه و تحلیل هایی که در جامعه وجود دارند باهم متفاوت و بدبختانه و یا خوشبختانه همگی درست هستند ، رفتارهای منطقی قابل اندازه گیری و مقایسه هستند و برای همین مردم با دو دو تا کردن به نتایجی رسیده و مسیر فعالیت خود را بر اساس آن تعریف می نمایند و در این مسیر با انواعی از شکست ها و سرخوردگی ها مواجه می شوند ؛ چیزی که این روزها بوضوح دیده می شود !! مسایل منطقی از هر طیفی می توانند باشند ؛ اقتصادی ، فرهنگی ، دینی و ...


البته در یک سطح بالاتر عده ای این مقایسه ها را در حد دولت ها انجام می دهند و با تجریه و تحلیل رفتار دولت های قبلی و فعلی و یا قبلی تر به نتایج ظاهراً متقنی می رسند و همان دور خود گردیدن را ادامه می دهند !! دلیل این کار این است که بواسطه ی عدم اعتماد ، فاصله ی بین عقل و منطق در جامعه زیاد شده است !! این به این معنی نیست که عده ای بصورت مطلق در جامعه نقش عاقل و مربی را دارند و بقیه نقش بازیکن ( چیزی که از قرار معلوم وجود دارد !! )  ، بلکه این به این معنی است که در هر موردی ، نسبت به جایگاه و موقعیت آن مورد ، فردی نقش  عاقل و مربی را دارد و افراد پشت سر او منطبق با او رفتار می کند که به این رفتار ، رفتار منطقی گفته می شود ( چیزی که انگار کم وجود دارد !! ) ... مانند پدر و مادر خانواده و فرزندان ، مدیریت ارشد کارخانه و کارکنان ؛ و در یک ردیف بالاتر که نقش فرهنگ سازی و جامع بینانه تری دارد ، متولیانی پیشرو هستند و افراد زیادی دنباله رو ، و اعتماد ، فاصله ی این دو قشر ، در یک حرکت می باشد ...


چنانچه اعتماد بالا باشد ، فاصله ی بین یافته ها و دانسته ها ، با منطق جامعه کم شده و زودتر اجرایی می گردد  در غیر اینصورت بین فعالیتی که در جامعه صورت می پذیرد و غالباً پر اشتباه و با اتلاف زیاد است ، با برنامه ریزی صحیح را ، شعار از بالا  و هتاکی از پائین پر می کند ؛ چیزی درهمان ردیف فشار از بالا و چانه زنی از پائین و نتیجه آن ، چیزی جز افزایش سرعت بی اعتمادی نیست ... غرض از درج این مطلب محکوم کردن این و آن و دور خود گردیدن نیست ، این اشتباهی نیست که در چند سال گذشته بوجود آمده باشد ، در اجتماع نیمه مدرن یک صد سال گذشته ی این کشور ، بارها این معضل نمود عینی داشته است !!

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی امین زاده شنبه 1 خرداد 1395 ساعت 15:08 http://www.pocket-encyclopedia.com

اعتماد اگه از بین بره درست کردنش سخته. خیلی سخت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد