همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

اخلاق مهره گمشده جامعه امروز

نوشته ی زیر، متن مقاله ای ست به قلم دوست عزیزمان جناب آقای کاوسی از وبلاگ روزهای جانبازی ...ضمن آرزوی بهروزی و موفقیت برای ایشان ، از شما دوستان عزیز دعوت می کنیم یادداشت ارزشمند ایشان را بخوانید.


اگر به اخبار منتشر شده از طریق صدا و سیما یا شبکه¬های اجتماعی توجه کنیم به این مسئله پی می بریم که جرم و جنایت نسبت به دهه های گذشته خیلی بیشتر شده است. در صورتی که ما انسانهای امروزی از لحاظ سطح سواد، تفکر و هوشمندی یک سر و گردن از انسانهای چند دههٔ پیش جلوتریم. و اگر بیشتر عقربه های زمان را به عقب برگردانیم به این نتیجه می رسیم که دانشجویان امروزی ما خیلی فهیم تر و با هوش تر از وزرا و پادشاهان زمان قاجار هستند. انتظار این است که انسانهای با سواد و هوشمند به اخلاق و معنویات بیشتر از گذشته اهمیت بدهند؛ اما به ظاهر برعکس است. متاسفانه بیشتر ما انسان‌ها روز به روز علیه یکدیگر دست به رفتارهای ناپسند می‌زنیم و فقط به سود شخصی خود فکر کرده و از یکدیگر سوءاستفاده می‌کنیم.
متأسفانه امروزه ما شاهد جرم و جنایاتی هستیم که در گذشته کمتر وجود داشته. به نظر شما کسانی که تحریم های ظالمانه را علیه یک ملت تصویب می کنند آدمهای کم سوادی هستند؟ به نظر شما شعله ور کردن آتش جنگ در افغانستان، یمن، سوریه، عراق و... به دست انسانهای کم سواد و نفهم صورت می گیرد؟ وقتی تحقیق کنیم متوجه می شویم بیشتر انسانهای نخبه و با سواد در کشور آمریکا زندگی می کنند؛ اما بیشترین جنگها و کشت و کشتارها هم در عصر حاضر توسط همین حاکمان با سواد به ملت های مظلوم تحمیل می شود.
شما فکر می کنید اختلاس گران، نجومی بگیران و ... در کشور ما آدمهای باهوش و باسوادی نیستند؟ آن پزشکی که به خاطر پول نخ های بخیه را از صورت آن نوجوان خمینی شهری کشید سواد و مدرک پزشکی اش کامل نبود؟ پزشکی که زیر میزی های میلیونی می گیرد یا دستگاه پُز را کنار تخت بیمار در اتاق عمل می برد سواد آکادمیک ندارد؟
در مقاله ای خواندم دو دسته از انسانها در جوامع بشری از بقیه باهوشترند؛ مخترعان و دزدان! البته به نظر من منظور مقاله نویس از "دزدان" دلّه دزدها نباشد. منظور او انسانهای با هوشی هستند که با یک ترفند و یک امضای هوشمندانه حقوق های نجومی برای خودشان دست و پا می کنند، زد و بند می¬کنند، اختلاس می کنند و...
فکر کنم با این مقدمه دریافتیم که علم و سواد نمی تواند به تنهایی فرد یا جامعه ای را خوشبخت کند. علم و اخلاق مکمل یک انسان کامل و به تبع آن مکمل یک جامعهٔ آرمانی است. به قول استاد شهید مرتضی مطهری علم بدون ایمان مانند تیغی است در دست یک زنگی مست.
چه کنیم که اخلاق و معنویت در جامعهٔ ما کمرنگ نشود؟
متأسفانه امروزه مادی گرایی و توجه به مادیات روزبه روز بین ما و اخلاق حسنه فاصله می اندازد و معنویت را کم رنگتر می کند. شخصیت افراد با میزان دارایی شان اندازه گیری می شود. مردم ما فکر می کنند هر چه پولدارتر باشند، نزد دیگران از منزلت والاتری برخوردار خواهند بود.
اگر دقت کرده باشید بیشتر پدر و مادرهای امروزی بدون توجه به نیازهای معنوی و اخلاقی فرزند خود او را تشویق می کنند در رشته ای ادامه تحصیل بدهد که آیندهٔ شغلی پولسازتری داشته باشد. والدین عملاً به فرزند خود می آموزند که داشتن یک زندگی خوب فقط در داشتن مال و ثروت فراوان است. با القای این تفکر دیگر انگیزه ای برای جوان دانشجوی ما باقی نمی ماند که به تزکیه نفس و اخلاق توجه کند.
متأسفانه رسانه ها و مشاهیر جامعه هم دست کمی از خانواده ها ندارند. بیشتر فیلم و سریال های ما در خانه های مجلل و آنچنانی ساخته می شود. به قدری صفت پول پرستی در جامعهٔ ما پر رنگ شده که فلان هنر پیشه از گذشته اش چشم پوشی کرده و در برنامهٔ دورهمی یا خندوانه با افتخار می گوید خوشبخت است چون پولدار است. مجری برنامه هم به راحتی از کنار مطلقه بودن هنرپیشه عبور می کند. انگار تهیه کنندگان برنامه های اینچنینی هم برایشان مهم نیست که دارند فردی را که به خاطر توجه نکردن به اخلاق و معنویت زندگی اش از هم پاشیده به عنوان یک الگو به جوانان ما معرفی می کنند.
مدرن شدن جوامع امروزی، اهمیت دادن بیش از حد خانواده ها به رسانه های گروهی مثل تلویزیون، اینترنت و مخصوصاً شبکه های اجتماعی باعث شده خانواده ها روزبه روز از صله رحم که یکی از توصیه های اخلاقی دین ماست فاصله بگیرند. اعضای خانواده به جای اینکه وقت بیشتری برای هم بگذارند فقط سرشان در گوشی های موبایل شان است. متأسفانه بیشتر خانواده ها مسجد، منبر، جلسات وعظ و اخلاق و ... را کنار گذاشته اند.
از طرفی به دلیل مدرن شدن جوامع امروزی و نیاز به کار بیشتر، پدر و مادرها بیشتر وقتشان را در محل کار می‌گذرانند و کمتر می‌توانند برای فرزندانشان وقت بگذارند و گاه کودکان شان بدون تربیت صحیح بزرگ می‌شوند و به مرور جامعه به سمت بی‌اخلاقی یا بد اخلاقی پیش می‌رود.
مردم ما باید تلاش کنند اخلاق را به جامعه و به خانواده ها برگردانند. علم و اخلاق و به عبارت دیگری تخصص و تعهد می تواند جامعهٔ ما را به سمت خوشبختی سوق دهد. علم به تنهایی نمی تواند عامل خوشبختی ما شود. در تعقیب نماز عصر هم می خوانیم "اللهم انی اعوذ بک من علمٍ لاینفع" یعنی خداوندا من از علمی که نفع نمی رساند به تو پناه می برم. علمی که با اخلاق ممزوج نشود نه تنها نفعی ندارد بلکه به مانند همان تیغ است در دست یک انسان مست که می تواند عامل شرارت، جنگ افروزی، زیاده خواهی و... شود.
فرهیختگان جامعه باید تلاش کنند در حد وسع¬شان اخلاق اسلامی و برگرفته از سیرهٔ نبوی و علوی را در جامعه گسترش دهند. معتقدم زمان آن فرا رسیده که بدانیم برای خوشبخت شدن و عاقبت به خیر شدن چارهٔ دیگری نداریم به جز اینکه معنویت را به زندگی روزمره خود و اطرافیانمان برگردانیم.
و بر این باورم بهترین روش این است که این حرکت زیبا را به صورت بنیادی و از کودکان و نوجوانان مان آغاز کنیم. به مرور هم برای نهادینه شدن اخلاق بین همکاران، اقوام، همسایه¬ ها و بقیهٔ اقشار جامعه دست به کار شویم و از فواید داشتن یک جامعهٔ با اخلاق و متقی با آنها صحبت کنیم. بدیهی است قبل از هر اقدامی باید خودمان عامل به اخلاق نیک باشیم.
بهتر است برای گسترش عملی اخلاق در جامعه، دیگران را تشویق کنیم با هم مهربان باشند. به دانشمندان جامعه بیشتر احترام بگذاریم تا به ثروتمندان. هرگز با حسدورزی رؤیاهای کسانی را که برای رسیدن به اهداف متعالی تلاش می کنند تخریب نکنیم. ضمن احترام به عزت نفس نیازمندان، مخفیانه به آنان کمک کنیم. پروژه های عام المنفعه را گسترش دهیم و...

من با سوادم!؟

سلام





امروز روز سوادآموزی است. (سالگرد تشکیل نهضت سوادآموزی 58)

سواد! لغتی است که بارها و بارها مرا به پرحرفی کشانده

خوو، دبستانی که بودیم تصورم از آدم باسواد یکی بود که خط خوانا داشت و روخوانی خوبی هم داشت.

بعدها کسی که دبیرستان رو تمام می کرد و دیپلم داشت باسواد بود.

بعدتر کسی که دانشگاه می رفت و لیسانس می گرفت و ...

دنیا گرد است و همطاف پس از چرخ زدن، دوباره رسید به همان تصور ابتدایی : باسواد کسی است که خواندن بلد باشد و صحیح نوشتن رو بداند.

بلد باشد مطالعه کند. بلد باشد بخواند (خواندن، بلدی می خواهد خوو... توانایی سکوت کردن می خواهد... قابلیت انتخاب کردن نوشته ها می خواهد... قدرت فکر می خواهد)

به نظر شما الان ما باسوادتر هستیم؟

 ...

+ سوادزندگی -فردی ماهرتر و موفق تر


چندسال پیش، محمدرضا شعبانعلی، بی سوادی را، به دو دسته‌ی سیاه و سفید تقسیم کرد:
بی سوادی سیاه، همان شکلی از بی سوادی است که در نخستین نگاه، مشاهده و درک می‌گردد. اینکه چه کسی نمی‌تواند اسم خود را روی برگه‌ی کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند.

بی سوادی سفید؛ چیزی که می‌تواند موجب هراس ما شود، کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند،اما...

اما منافع بلندمدت دیگران را قربانی خواسته‌های خود می‌کنند، آنها بی سواد نیستند. بسیاری از آنها از بالاترین سطوح سواد بهره‌مند هستند.
پیچیده‌ترین مشکلات ارتباطی و اجتماعی، مربوط به خانواده‌های بی سواد نیست، بلکه مربوط به خانواده‌هایی است که مجموعاً چندین دهه از عمر خویش را صرف نشستن روی نیمکت های کلاس و مدرسه و دانشگاه کرده‌اند.

و

این روزها سالروز فوت یک باسواد هم هست.

سر چارلز اسپنسر چاپلین 25 دسامبر سال 1977 در سن 88 سالگی درگذشت.