همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

تو را خدا نگهدار...

به نام خدا
دوست عزیزمان جناب قاصدک، تحقیقی پیرامون زندگی شاعر و سراینده ی ترانه ی "مرا ببوس"  انجام داده اند که در زیر می خوانید. با اینکه می دونم قاصدک عزیز شاکی می شن ولی جهت آشنایی بیشتر دوستان عزیزی که ایشون رو نمی شناسند عرض می کنم که قاصدک بزرگوار، جانباز 70 درصد قطع دو پا هستند.

 
سلام
از کودکی ترانه مرا ببوس را اینگونه برای ما تعریف کرده بودند که وصف حال یک اعدامی ست و وصیت نامه اش برای تنها دخترش! که بعدها متوجه شدم سیاسی بوده اما نه آن طور که در بین عوام پیچیده.
حیدر رقابی نام شاعر برجسته این ترانه ست.
هر وقت برای خواندن فاتحه ای به مزار پدر میرفتم، از کنار مقبره جهان پهلوان تختی که می گذشتم اندکی صبر میکردم و تامل! مقبره تختی در اصل مقبره خانوادگی حاج حسن شمشیری از فعالان سیاسی دهه بیست و سی ست.
سالها قبل در خاطرات دکتر مصدق با نامش آشنا شدم.دوره ای دولت مصدق با کسری بودجه ای شدید مواجه میگردد و شاه نیز بدش نمیامد به همین بهانه ها دولت مصدق زودتربه دست خودش سرنگون شود و موجب بدنامی او نشود، اما دکترمصدق که تکیه گاهش مردم بود، دست به چاپ اوراق اعانه ملی زده و از مردم تقاضای کمک به دولتش مینماید.
در عالم ‌سیاست رسم است کسی بالاتر از شخص اول مملکت مبلغی اعلام نکند! اگر در اعلام اعداد اشتباه نکنم، شاه هزار اوراق خرید.در حالی که حاج حسن شمشیری که مالک چلوکبابی بزرگی در تهران بوده، پنج هزار اوراق میخرد که این نیز باعث ناراحتی نظام! می گردد.
به هرحال با درگذشت مشکوک جهان پهلوان تختی، حاج حسن شمشیری بخشی از آرامگاه خانوادگی را به تختی اختصاص میدهد.
هنگام خواندن فاتحه بر مزار جهان پهلوان، متوجه عکسی بر روی دیوار مقبره در کنار حاج حسن شمشیری میشدم. کم کم فهمیدم حیدر رقابی کیست و جدای از پسر باجناق بودن با حاج حسن شمشیری، چرا در آن مقبره مدفون است؟!
آنچه تا اینجا خواندید دیدنیها و خواندنیهای بنده بود از بیوگرافی مرحوم حیدر رقابی شاعر ترانه مرا ببوس
 اطلاعات بیشتر و سوابق مبارزاتی آن مرحوم را طی تحقیقی که چندشب گذشته کردم  در ادامه خواهید خواند، فکر کنم خالی از لطف نباشد.

http://s7.picofile.com/file/8246687468/index22.jpg

حیدر رقابی
زادروز ۱۹  آذر ۱۳۱۰ تهران
درگذشت۲۳ آذر۱۳۶۶ تهران
علت مرگ سرطان کبد
آرامگاه:گورستان ابن‌بابویه
نام‌های دیگر:حیدرعلی رقابی
پیشه:شاعر،استاد دانشگاه،فعال سیاسی
شناخته‌شده برای سراینده شعر ترانه مرا ببوس با صدای حسن گلنراقی
لقب:هاله
حزب سیاسی:جبهه ملی ایران و نهضت مقاومت ملی
حیدر رقابی (۱۳۱۰-۱۳۶۶) شاعر و فعال سیاسی ایرانی، متخلص به «هاله».

حیدر رقابی یا حیدرعلی رقابی در ۱۹ آذر ۱۳۱۰ به دنیا آمد او از فعالان سیاسی دهه ۱۳۳۲ در ایران بود. پدرش باجناق محمدحسن شمشیری از هواداران دکتر مصدق بود و مادرش با مادر بیژن ترقی، ترانه‌سرای معروف، دختر عمو بوده‌اند. وی از نظر گرایش و بینش سیاسی، فردی ملی‌گرا و در عین‌حال فعال بوده است. مهمترین شناختی که از حیدر رقابی در ایران وجود دارد این است که وی با تخلص به «هاله»، سراینده شعر ترانه مرا ببوس با صدای حسن گلنراقی است.

«بیژن ترقی» دربارهٔ نسبت خود با «حیدر رقابی»،و همچنین چگونگی سرودن شعر و اجرای «مرا ببوس» میگوید:
رقابی طبعی حماسی و مبارزه‌جو داشت و خیلی زود در ردیف طرفداران «دکتر مصدق»و«جبهه ملی» درآمده، پیوسته در کنار سیاسیون، استعداد شاعری را به کار منظومه‌های وطنی و حماسی گرفته، با شور و هیجان در میتینگ‌ها با صدایی رسا و کلماتی آتشین اشعار خود را از پشت بلندگوها به گوش همرزمان خود می‌رساند.
فعالیتهای سیاسی:
ناصر انقطاع سردبیر سابق روزنامه صبح ایران می‌نویسد:
حیدر رقابی(هاله) را که پیش از ۲۸ مرداد سازمان «سربازان جبهه ملی» را رهبری می‌کرد، و ملت‌گرایی تندرو بود، به سِمَت مسئول کمیته نهضت مقاومت ملی دانشگاه تهران برگزیده شد.
هاله در اثر فعالیتهای خود درنهضت مقاومت ملی به زندان می افتد
او که مسئول کمیتۀ تشکیلات نهضت مقاومت ملی دانشگاه تهران در سالهای 1332 -33-34 بود با وساطت شمشیری از زندان آزاد می شود با این شرط که ایران را ترک نماید.
خارج از کشور:
پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۳۴ از ایران رفت و در کشور آمریکا سرگرم تحصیل دردانشگاه کلمبیا شد و در رشتهٔ حقوق بین‌الملل از این مرکز عملی لیسانس و فوق‌لیسانس خود را گرفت. ولی چون دست از ستیز با رژیم پس از ۲۸ مرداد برنمی‌داشت، با سفارت ایران در آمریکا درگیر شد و زمانی که کارشکنی‌های سفارت عرصه را بر او تنگ کرد، به‌ناچار به آلمان رفت و دورهٔ دکترای فلسفه را در دانشگاه برلین گذرانید و در برلین هم خاموش نماند و سازمان دانشجویان ملی را پایه‌ریزی و هفته‌نامه‌ای ۴ صفحه ای به‌نام «پیشوا» را منتشر کرد. (پیشوا ‌نامی بود که دکتر حسین فاطمی به مصدق داده بود)
حیدر رقابی از دوستان نزدیک خسرو قشقایی عضو جبهه ملی ایران بود.
در سال های آغازین دهه 40 که خسرو قشقایی نشریه باختر امروز را در آلمان منتشر می کرد، حیدر رقابی نیز همراه خسرو قشقایی بود. (باختر امروز نشریه دکتر حسین فاطمی در دوران ملی شدن نفت بود)

پایان‌نامه‌ای که رقابی برای گذرانیدن آزمایش دکتری خود نوشت عنوان «مکتب انقلابی ملت‌ها» داشت و در آن پیش‌بینی کرده بود که سرانجام دو آلمان خاوری و باختری دوباره به‌هم خواهند پیوست.

«ویلی برانت»صدراعظم آلمان، این پایان‌نامه را به‌صورت کتابی با هزینهٔ خود چاپ کرد.
دکتر«حیدر رقابی» سپس از آلمان، دوباره به آمریکا بازگشت و در دانشگاه‌های این کشور با سمت استادی به تدریس «حقوق بین‌الملل» پرداخت
حیدر رقابی پس از انقلاب۱۳۵۷، بعد از33 سال دوری از میهن، به ایران بازگشت و به تدریس در دانشگاه مشغول شد ولی پس از انقلاب فرهنگی مانع از ادامه کار او در دانشگاه شدند
ده سال بعد از این بازگشت، به دلیل بیماری سرطان طحال در بیمارستان (UCLA) کالیفرنیا بستری شد. با وخامت حالش، و با توسل به برادرش جهانگیر رقابی، در آخرین روزهای زندگی دوباره به ایران بازگشت و ۲۳ آذر ۱۳۶۶ در تهران درگذشت. مدفن او در گورستان «ابن بابویه»یا(شیخ صدوق) در شهر ری است.و از آنجا که هرگز ازدواج نکرد بازمانده‌ای ندارد.


متن شعر مرا ببوس:

مرا ببوس، مرا ببوس
برای آخرین بار
تو را خدا نگهدار
که می‌روم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته،گذشته‌ها گذشته
منم به جستجوی سرنوشت
در میان توفان هم‌پیمان با قایقران‌ها
گذشته از جان باید بگذشت از توفان‌ها
به نیمه شب‌ها دارم با یارم پیمان‌ها
که بر فروزم آتش‌ها در کوهستان‌ها
شب سیه سفر کنم
ز تیره ره گذر کنم
نگه تو ای گل من،
سرشک غم بدامن،
برای من میفکن
دختر زیبا
امشب بر تو مهمانم
در پیش تو می مانم
تا لب بگذاری بر لب من
دختر زیبا از برق نگاه تو
اشک بی گناه تو
روشن گردد یک امشب من
ستاره مرد سپیده دم
به رسم یک اشاره
نهاده دیده برهم
میان پرنیان غنوده بود
در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود
بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم
به راه دیگرشوری دیگر درسر دارم
به صبح روشن باید از آن دل بردارم
که عهد خونین با صبحی روشن تر دارم
مرا ببوس
این بوسه وداع
بوی خون می دهد


- ترانه مرا ببوس با صدای زنده یاد حسن گلنراقی را می توانید از اینجا دانلود کنید .

آخرسالی

دم مسیح و حیات خضر به ما نرسد

غنیمتی شمر ای دوست وقت هستی را

اهلی شیرازی



سلام

سالی خوب و نیکو برای شما آرزومندم

و تبریک می‌گویم برای اینکه سالم هستید و سال ٩٥ رو شروع می‌کنید، امیدوارم یکی از بهترین سالهای عمرتان باشد .





پیشنهاد نوشت: بوتیماریسم


 

 

 

به یاد زاد روز رودکی پدر شعر پارسی



 


 

چنانکه در تاریخ آمده رودکی علاوه برسرایش اشعارفارسی از چنگ نوازان قابل دوران خویش نیز بوده‌ است و تبحر وی در ترکیب واجرای این دومقوله تابه حدی بوده که برایش نیروی افسونگری قایل شده اند.یکی ازحکایات مشهوری که دلالت براین موضوع دارد به نقل از چهار مقاله نظامی عروضی چنین روایت می کند که چون امیرنصر سامانی از بخارا به هرات می ‌رود چنان دلبسته آب و هوای آن دیار می‌گردد که بازگشت را فصل به فصل عقب می‌اندازد و تا چهار سال به همراه ملازمانش در هرات می‌مانند. لشکریانش که دلتنگ بخارا شده بودند به رودکی که در آن زمان نزد امیر مقبول القول بود روی آورده به او گفتند اگربتواند شاه را به بازگشت به بخارا ترغیب کند پنجاه هزار درم به او پاداش می‌دهند. رودکی که می‌دانست در آن هوای لطیف حرف و نثر کارگر نمی افتد قصیده ای  می ‌سراید و هنگامی که امیر سامانی صبوحی کرده بود، چنگش را به دست گرفته و آن تصنیف را با آواز می‌خواند و چنین می شود که  امیر چنان تحت تاثیر قرار می‌گیرد که بدون آنکه کفش در پایش کند سوار بر اسب شده و مستقیم به سوی بخارا می‌تازد.  نقل است که کفش‌هایش را تا دو فرسنگ به دنبال او می‌ بردند و همچنان به پوشیدنشان درنگ نمی کرد . و البته رودکی پنجاه هزار درم از لشکریان وی می‌گیرد . و قصیده فوق همان است که اجرای معروفی از آن نیز به یادگار مانده است و تا آپ بودن این پست با فعال نمودن صدای وبلاگ قابل پخش می باشد.

 

ادامه مطلب ...