همساده ها

وبلاگ گروهی

همساده ها

وبلاگ گروهی

همه مساله

سلام


بارها و بارها این جمله را شنیدیم که حجاب محدودیت نیست مصونیت است. منتهی به قول دوستانی حجاب هم محدودیت است هم مصونیت

.

برای پوشش بیرون، از چادر استفاده می‌کنم. به خاطر دارم روزهای ابتدایی چادر مشکی به سرداشتنم را و محدودیتهایی که در راه رفتن، پله بالا رفتن و سوار تاکسی شدن داشتم.

کفش بدون جوراب نمی‌پوشم. گردنم باز نیست. حتی‌الامکان زیر چادر، مانتویی بلند می‌پوشم (البته با چادرکمری یه پیراهن آستین دار، کفایت می‌کند ها) با توجه به آب و هوای دم کرده شهر، گویا کیف می دهد یه مانتوی نازک بپوشی با یه شال که از دو طرف آویزان است و سر و گردنت باد می‌خورد و صندل بپوشی بدون مزاحمت جوراب و یلان قدم برداری و مدام مسیرت را به سمت سایه تغییر بدهی و یکی از این بادبزن های بزرگ هم دست بگیری هرچندوقت یه بار خودت را باد بزنی...

.

کتابی را چند روز پیش تمام کردم. یه خاطره نویسی از نوع اندرونی! از زبان مهرماه یکی از دختران فرمانفرما نواده یا نتیجه شاه قاجار. در اینجا بیشتر درباره‌اش نوشتم^_^

الان می خواهم به مواردی که درباره پوشش نوشته اشاره کنم.


...در دهات و ایلات که حجاب وجود نداشت ص 177

... در ایالات و در دهات ایران زن ها روی نمی‌پوشانند و با مردهایشان همکاری دارند ولی در شهرها زندگی از هم جداست.

 

قبلا هم درباره حجابِ زنانِ بالادست و اشراف‌زادگان ایرانی در دوران باستان تصاویری دیده بودم (تاریخ هنر، پُر است از تندیس و نقاشی و دیواره نگاری خوو ).

 گویا نقش برجسته‌ها و پیکره‌هایی که از آن دوران، برجای مانده (و اغلب هم در موزه‌های غرب نگهداری می شود.) زنان را با لباس بلند و پوشش بر سر، نشان می‌دهد و می‌دانیم که مدل آن نقش‌ها، افراد عادی نبودند. همانگونه که سکه را به اسم شاهان و برگزیدگان می‌زدند ( بعلاوه در اغلب آثار پیکرتراشی و نقاشی مسیحیان نیز، مریم مقدس، لباس بلند و سرو گردنی پوشیده دارد)

 

شازده نقل کرده بود" از یکی از آشنایان کرمانشاهی راجع به خانواده و دختر مرحوم نصیرلشکر پرسشی کردم و او پاسخ داد تا امروز نمی‌دانستم او دختر دارد." این گفته در آن زمان دلیل بر نجابت دختر و خانواده‌اش به حساب می‌آمد. ص 25

 

گویا نجابت و اصالت زن، با عریان نبودن سر و گردن و سینه یا در دسترس نبودن وحضور کمتر در ملاعام سنجیده می‌شد. شهرنشینان، والامقامان و صاحب منصبان ماخوذ به حیاتر  بودند و رفتار عفیفانه‌تر داشتند تا عوام الناس.  تا همین 50-60 سال پیش، تنها زنان ایلاتی و  روستایی صدا بلند می‌کردند. با مردان در جامعه معاشرت داشتند و لباس‌های گل منگولی می‌پوشیدند.

حالا چه شد که تصور دخترکان و زنان جوان دوران ما، معکوس شده!؟ نمایش سروسینه، مچ پا، حتی گوش!  را بیشتر در پایتخت نشینان و خانواده های مرفه می‌بینیم تا شهرستانی و روستایی!؟


تمدن غرب و نفوذ فرهنگی‌اش؟ 


"تمدن بیشتر جنبه اجتماعی دارد و فرهنگ، جنبه فردی... تمدن و فرهنگ با هم مرتبط اند، ولی ملازمه ای بین آنها وجود ندارد. همانگونه که متمدن بی‌فرهنگ وجود دارد، با فرهنگ بی‌تمدن نیز وجود دارد / امیری، مجتبی، نظریه برخود تمدن ها (ساموئل هانتینگتون) "

 

بارها از زبان گرامی والدین، شنیدم " اینهایی که سرخ و زرد می‌پوشند و چشمانشان را زاغ می‌کنند و ... شهری نیستند از اطرافند که ساکن اینجا شدند! "

برای تایید حرفشان از چند موردی که دیدند مثال می آوردند یکی "خانم جوانی را که مانتویی قرمز بر تن داشت و کفش پاشنه بلند و سایر ملزومات آرایشی،  آمد دخترکش را فرابخواند دیدیم لهجه‌اش بیرونی است"

شاید این باور افراد مسن، تا سالها قبل بویژه برای شهرِ مهاجرپذیرِ مشهد، صدق می‌کرد. منتهی الان؟ 

نیم نگاهی به سجاد، راهنمایی، هاشمیه و ... بیاندازی متوجه می‌شوی دختر فلان پزشک فوق تخصص و همسر فلان بازرگان که جد اندر جد، مشهدی بیدند هم جزو سرخ و زرد پوشانند!

چه شد که این جابجایی صورت گرفت؟ آیا اصلا جابجایی صورت گرفته؟ (هرچه، بزرگ زاده‌تر و والامقامتر پوشیده تر؟)

و

همطافِ چادری، نمی تواند در پارک زیبای ملت بدود نه پارک ملت نه هیچکدام از پارک های شهر  نه حتی گلبهار خلوت (خوو دویدن را دوست دارم و دویدن در سالن های ورزشی کجا و دویدن در پارک کجا). قطعا حجاب یک محدودیت است، برای خانمی که خرید کرده و سبدی در دست دارد. برای خانمی که در باران باید مواظب خیس نشدن آن باشد و ...

گویا همین محدودیت های نه چندان مهم، یکی از مهمترین عللی است که زنان همشهری و هموطنم را دوستدار و مهاجر غرب کرده. البته بعلاوه نظم و تمیزی و سرسبزی آنجاها

منتهی به قولی " چراغ قرمز هم یک محدودیت است ولی چرا مردم به آن تن می‌دهند؟

گذران وقت در کلاس هم محدودیت است چرا بچه‌ها  صبح زود از خواب بیدار می‌شوند و مدرسه می‌روند؟

چرا وقتی بیمار می‌شویم هر غذایی را نمی‌خوریم

 و هزاران چرای دیگر که هیچ کس اعتراض نمی‌کند که این محدودیت ها را کنار بزن..."

 

 

 

نتیجه نوشت: خودنگه داری ...

زن مسلمان برخلاف آنچه هوای نفسش می‌گوید، خود را می‌پوشاند و همه مسأله همین است...

 

 

 

مکمل نوشت:

حدود پوشش برای زنان در احکام اسلامی ولایت دارد بر اینکه: پوشاندن غیر وجه و کفین بر زن واجب است و پوشش بدین نحو جزء ضروریات و مسلمات است و از نظر قرآن، حدیث و فتاوی هیچ اختلاف و تشکیکی در این باره وجود ندارد

و

+ چادر ربطی به عفاف ندارد و قلب انسان باید عفیف باشد و نیازی به چادر نیست

و

+ حجاب محدودیت است


 

نظرات 19 + ارسال نظر
sara دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 11:01

سلام...

نه ساله بودم که چادر سرکردم ... نه من که همه ی دختران فامیلم چنین بودند... تا ۲۶ سال بعد این چادر( در بیرون منزل مشکی و در داخل رنگی ) ... یار همیشگی من بود...
و بله چادر ایجاد محدودیت می کند ... مثلا کوهنوردی ...دوچرخه سواری ... استفاده از برخی از وسایل شهر بازی ... اسکی و جت اسکی و حتی قایق سواری ... حتی چادری بودن برای من مانعی بود جهت گرفتن چتر در زیر برف و باران ... چون یک دستم به چادر بود و دیگری معمولا کیفی یا وسیله ای را نگهداری می کرد ....
گاهی حتی به مکان هایی ... بخاطر چادری بودن نمی رفتم ... چون تیپ و ظاهر افرادی که به آن مکان ها یا مراسم می رفتند ... چادرپذیر نبود!!
همسرم دلش میخواست که من چادر را کنار بگذارم ... تا در کنارش آزادانه تر قدم بزنم ... یا دستش را بگیرم ...
تابستان های داغی که آتش از آسمان می ریخت ... زیر این چادر سیاه ... عین جهنم بود ...
یادم هست یک تابستان ...دوستی که مانتوی نازک و شال باریکی پوشش را تشکیل می داد ... از گرما شکایت می کرد ... گفتم پس من چه بگویم که علاوه بر مانتو و مقنعه ... چادر هم دارم ؟... گفت : تو دیگه عادت کردی!... گفتم : مگر آدم به جهنم عادت می کند!!!؟
اما با همه ی این محدویت ها ... بخاطر اعتقاد به برتر بودن حجاب چادر... همه ی این محدویت ها و سختی هایش را هم پذیرفته بودم ... و به نظرم مسءله در همین نکته نهفته است ... اعتقاد داشتن ....
تا به چیزی اعتقاد و باور نداشته باشی ... مهم نیست که دیگران چه بگویندو چه کنند ... تو نمی توانی با آن چیز کنار بیایی ... در نهایت شاید فقط تحملش کنی ...
اما اینکه چرا رفتار خانواده ها در مورد حجاب و پوشش ...نسبت که ۵۰ شصت سال قبل عوض شده ؟... باید عرض کنم ...مگر فقط این عوض شده ؟... کل زندگی ما نسبت به قبل عوض شده... چرا این یکی نباید تغییر کند!؟
مگر نحوه ی تغذیه ما تغییر نکرده ؟ مگر مدل درمان تغییر نکرده ؟ مگر نوع مسافرت یا تفریحات عوض نشده ؟... مگر حتی شکل عبادت افراد ...متحول نشده است ؟... چرا نباید نوع پوشش و حجاب تغییر کند؟...
و بر خلاف فرمایش مریم بانو ...عرض کنم خدمتتان که ...فقط پاپتی های بی فرهنگ و بی تمدن ... به این تغییر پوشش گرایش ندارند ... که بسیاری از جوانان در خانواده های اصیل و قدیمی و سرشناس هم ... چنین تغییری را داشته اند ...
در نهایت شاید بی ربط باشد اما...دوست دارم عرض کنم که ... به نظر من نوع پوشش و حجاب ... یکی از آزادی های انسانی است که ... دیگران نباید و حق ندارند که ... این آزادی را نقض کنند ...

سلام
"چرا این یکی نباید تغییر کند؟"
منم با بروز بودن موافقم. نمی شود پوشش 50 سال پیش را الان داشت آن شلوار برای سوار شدن بر اسب و استر مناسب بوده یا آن پاپوش و سربند. حرف من این نیست که چرا نوع پوشش تغییر کرده!، سوال من اینست چه شد که اعتقاد به پوشش ( پوشاندن و حجاب شرعی) تغییر کرده است؟
و برای جملات انتهایی تان (اینجا بهشت نیست. دنیاست. و قرار نیست هرچه بخواهیم فراهم شود ها)
و
با یه حساب و کتاب متوجه شدم شما جوانتر از من هستید مگر اینکه فعل "بود" را برای زمان چادر شما مد نظر بگیریم و ...

عبدالحسین فاطمی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 10:54

سلام
چادری که در جامعه ما باب شده ایرانی شده (جلابیب) است که چادر نبوده در واقع نوعی پوشش ثانویه بوده .
در شرع ما اصل بر پوشیده ماندن زینت های خانم دست و صورت و زینته ای آن و برجستگی های بدن اما امر بر چادر نشده
اینایی که عرض شد همه تکراری بودن .

سال گذشته از استاد دلشاد تهرانی در مورد حجاب صدر اسلام سوال کردم چیزی گفتن که برام خیلی عجیب بود و اون اینکه اصلا در صدر اسلام زنان غیر آزاده یعنی کنیزها حق نداشتن حجاب بذارن !!!!!!
یعنی وجه تمایز یک کنیز با یک زن آزاده در داشتن و نداشتن حجاب بوده در جلوه اجتماعی اش به عبارتی ساده تر وقتی تو خیابون زنی دیده میشد که حجاب نداشت و پوشش نامتعارف داشت همه می دانستند که اون خانم یک خانه نیست او یک کنیز است بنابراین پوشش داشتن مترادف بود با آزاده بودن و تا زمانی که به عنوان کالای یک شخص دیگر بودی حق نداشتی حجاب داشته باشی واقعا برام خیلی عجیب بود و البته قابل درک .

با این اوصاف اینهمه زور زدن برای ترویج اجباری حجاب نتیجه اش همینی میشه که هست و امروزه خانومای محجبه در کشور ما مترادف با چند عبارت هستند :
- بی کلاس
- بی سواد
- عقب مانده
- فقیر
- زنی که شوهرش معتاد هست
و.... که همه این مفاهیم توسط جناب رسانه نه چندان ملی القا میشه و البته بحث در این باب طولانی است

به نظر من اوضاع پوشش جامعه امروزی ما نتیجه ترویج اجباری حجاب نیست. خوو اغلب موارد با زور ترویج شدند... استفاده از کارت سوخت... استفاده از بیمه تکمیلی... (فعلا همینا به ذهنم رسید)
منتهی منم شیوه غلط رسانه رو در وضعیت ارزشی فعلی حجاب و پوشش، موثر می دانم صدو بیست درصد
به قول ارجمند بابا، هرچه هست زیر سر تلویزیونه

مریم دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 10:09

سلام همطاف جان خوبید ؟
نوشتید دوست دارید بدوید اما چادر دست و پاگیره و بعد هم نتیجه گرفتید که حجاب محدودیته . (البته ذکر کردید که خانمها به خاطر فوایدی که بر حجاب مترتبه ، با رضا و رغبت این محدویت رو پذیرفتند .)
ببم جان اشتباه شما اینه که چادر رو مترادف حجاب گرفتید . شما می تونید در عین داشتن حجاب کامل ، چادرتونو کنار بذارید و خیلی راحت در پارکها بدوید . فراموش نکنید که چادر ، یک حجاب ایرانیه ، نه اسلامی .
- اما اینکه نوشتید چرا الان برعکس شده و خانواده های مرفه بزک دوزک می کنند در حالی که قدیما اینطور نبوده ، شاید یک دلیلش این باشه که قبلا خانواده های مرفه اصالت داشتند . الات پاپتی های بی فرهنگ و بی تمدن خودشونو به طرق مختلف بالا کشیدند و وارد این طبقه شدند، بنابراین دیدن چنین رفتارهایی در بین طبقه ی ظاهرا مرفه خیلی عجیب و دور از ذهن نیست .

سلا سلام.خوبم ممنون
و
گویا توضیحات لازم شد
حق با شمایت چادر همه حجاب نیست. منتهی چون حجاب برای من، یعنی پوششی که جلب توجه نکند، چادرمشکی رو انتخاب کردم
با معنایی که از حجاب دارم تصور دویدن و پریدن در پارک رو هم نمی کنم چه برسد به عملی کردنش (البته در پارک مادران تهران این دویدن با لباس ورزشی رو تجربه کردم. البته اونجا علاوه بر کیف کردن کلی از آفتاب هم شاکی شدم. خوو بی واسطه به سر و صورت و پوستم می تابید)
گویا تازه به دوران رسیده ها در هر جامعه‌ای، هنجارشکن و مساله آفرین می شوند... خدایا مباد که گدا معتبر شود

یادخاطرات دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 09:45

سلام

پذیرفتن حجاب واینکه این امر از طرف خداوند است .

اما بعضی انسانها کجا امر خداوند را اطاعت میکنند؟؟؟؟؟

در بعضی روستاهای شمال حجاب واقعا زیباست....پوشیده و رنگی.... شادی اور است وهم زیبایی خاصی به زنان میدهد.

در طول زمان میبینیم که دخترها میخواهند مورد توجه قرار گیرند بنابراین حجابی رادوست دارند که زیبایی انانرا برخ بکشد.....واین انتخابی است هر شخصی به نوع زادگاهش و عرفش....البته حجاب واقعی
=================

اما اینکه هرچه سن بالاتر برود حجاب کامل تر است را درک نمیکنم.

برای من ، حجاب یعنی جلب توجه نکردن
یقینا اگر منم در سرزمین های شمالی بیدم از همان لباس های رنگی و شاد ولی معمول سکنه آنجا بهره می بردم.
برای برخ کشیدن زیبایی حجاب مانع نیست. خوو من چادری که در خانه و مهمانی ها و سایر مراسم دورهمی از چادرمشکی و چارقد استفاده نمی کنم. به نظرم باید به دخترکان نشان داد می شود زیبا پوشید و خودنمایی کرد منتهی در جای خود تا پسندیده شوند و به چشم آیند. در کوی و بازار که رخ نمایی شان ماندگاری ندارد. والا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد