ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
حتی دانه های تسبیح هم
تاب ذکر بی روحم را ندارند
باور نمی کنی ؟
از کلاغ های نشسته
بر مخروبه سر بازار بپرس
دیشب
چهار زانو
تا خودِ صبح
دنبال دانه های گمشده تسبیح ام بودم!
انگشتانم اما
سرشار از
حس لمس توست
وقتی به گوشه دلم خزیده بودی
(عبدالحسین فاطمی)
سلام به همه دوستان
از اینکه امکان جبران محبت هاى تان را ندارم شرمنده ام اما یک جایگزین بسیار ارزشمند برایتان دارم و آن اینکه :
دیشب در حرم سلطان ارتضاء على ابن موسى الرضا به یاد همه تان بودم و دعاگوى وجود نازنینتان
امیدوارم بازهم حال دعا داشته باشم و حق برادرى را توان انجام
موید و منصور باشید
سلام
بسیار زیبا
.شعر سرودن هنر واحساس میخواهد.
تشکر.
ممنون از شما
برای این شعر زیبا
بسیار عالی بعد از مدتها بود که شعری انگور که باید به ذلت نمی نشست ممنونم این پست مدرن زیبا...
سلام
به به ، حس عارفانه ی این شعر مرا می برد تا خودِ صبح
ممنون واقعا
سلام ...
به قول امروزی ها .... لایک!
به قول قدیمی ها... احسنت!...
باز هم تسبیح بسم الله را گم کرده ام

شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام(علیرضا بدیع)
سلام
زیبا بود ...دست شما درد نکنه .
باید زانو زد
باید چهار زانو زد
در مقابل معشوق
و تا به صبح
چشم بر زمین و دست بر خاک کشید
تا لایقش شویم
تا ما را قبول کند
تا لمسش کنیم
ممنون از قطعه زیبایتان .