همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

عیاران و طراران

بسم الله الرحمن الرحیم

بنای به اختصار دارم اما موضوع پر دامنه و پر بحثی به ذهنم خطور کرده که نمی دانم چگونه باید شروع کرده و آن را به انتها برسانم. پس همین ابتدا از طولانی شدن احتمالیش عذرخواهی می کنم.

متاسفانه به دلایل بسیار، اکثر ملت ما نسبت به تاریخ گذشته اش حساسیت و دافعه پیدا کرده است که بررسی دلایل آن فرصت و مجال بیشتری می طلبد. اما با وجود همین روحیه، زمانی که فیلمهای ضد ایرانی مثل 300 ساخته می شود که در آن خشایارشاه را در حد یک دیو تنزل داده بودند به فکر همگرایی ملی و اعتراض بین المللی می افتیم و آنگاه به سراغ شناخت کوروش رفته و از استوانه ی حقوق بشر کوروش یاد می کنیم! اما اگر در مواقع عادی، کسی بخواهد با رجوع دادن به تاریخ، شخصیتی ملی و تاریخی را برجسته و بالنده معرفی کرده و افتخار ملی را موجب شود؛ بطور عجیب و بی سابقه ای از همه طرف به او هجوم می بریم و با راست و دروغ بافی هایی سعی می کنیم که نشان دهیم این چنین هم که گفته شده و می شود نیست و حتا با استناد به منابعی می توان وجود موضوع را از اساس انکار کرد و حداقل اینکه با گفتن "تاریخ مورد وثوق نیست" شک و شبهه بوجود آورد و اثر احتمالی را خنثی کرد!

مثلا سلمان فارسی با تمام افتخاراتی که نصیب ایران و اسلام کرده و او و حکومت بی نظیر او در مدائن می تواند الگو و اسوه ی بسیار خوبی برای ارائه به دنیا باشد بسیار ناشناخته مانده است. دشمنی های بسیاری با او وجود داشته و دارد. به طوری که از طریق مستشرقینی مثل هرو ویتز و کلیمان هوار و دیگران وجود او انکار شده و حتا او را فردی افسانه ای خوانده اند! تاریخ نویسان مسلمان هم از طریق مغشوش کردن زندگی اش و نسبت دادن عمر 400 ساله و حتا 700 ساله، طوری قلمداد کرده اند که شخصیت وجودی سلمان فارسی در هاله ای از غلو و دروغ چنان به هم آمیخته شده است که نمی توان به بازشناسی حقیقی او موفق شد. عقیده ی باطلی که از طریق مهاجرانی و با نوشتن کتابی تحقیقی در خصوص سلمان فارسی که به عنوان پایان نامه ی اخذ مدرک دکترا تاریخ ارائه گردید، بسیار مستند به بطلان کشیده شد. شخصیت سازی از نوع سلمان را در حال حاضر در مورد حاج قاسم سلیمانی هم شاهد هستیم! بگذریم

این عقیده در میان ما رسوخ پیدا کرده و رسوب کرده و قویا وجود دارد که تنها ملتی بدون آینده و سرخورده از امروز، به گذشته ی تاریخی خود می بالد؟! امروز گفتن از گذشته ی تاریخی ایران که اتفاقا نسبت به تاریخ ملل دیگر بسیار هم پرافتخار بوده، منجر به اتهام زنی هایی مثل داشتن جنون شوینیستی می شود، این واقعا که حیرت انگیز است! آن هم در زمانه ای که کشورهایی فاقد هویت تاریخی مانند امریکا، از طریق در اختیار گرفتن قدرت تکنیکی رسانه و سینما، سعی در جعل تاریخ به منظور هویت سازی، برای ملت خود دارند. علاوه بر این امروز، در جای جای دنیا شاهد آن هستیم که ملتهایی به گذشته ی تاریخی خود با افتخار نگاه کرده و به آن می بالند مثال بسیاری می توان ذکر کرد، اما از شاخصترین و عجیب ترین آنها می توان مجارها را نام برد که روزی را برای بزرگداشت آتیلا به نام او نامگذاری کرده اند و در این روز به نکوداشت نام او مشغول می شوند. بله آتیلا!! در مقدونیه بر سر نصب مجسمه ی بزرگی از اسکندر که جهانگشایی خونریز بوده و ستایش او در میدان مرکزی شهر، با یونان مناقشه ی بزرگی برپا می شود. چنگیز خان این مظهر بزرگترین جنایت علیه بشریت را در مغولستان می ستایند. تیمور لنگ را که تاریخ ما یادآور قساوتهای بیشمار اوست در ازبکستان از مظاهر هویت ملی بر شمرده و به او افتخار می کنند!...

احتمالا شما حداقل قسمتهایی از سریال بسیار طولانی حریم سلطان را از طریق شبکه های ماهواره ای ترکیه دیده اید که همچنان هم در حال ادامه و نمایش است! که به پیراستن پادشاه خونریز عثمانی مشغول است. مطمئنا شما حداقل یک فیلم راجع به شوالیه ها دیده اید، از وجود وایکینگ ها باخبرید، سامورایی ها را می شناسید، از کابوی ها، فیلم های وسترن بسیاری دیده اید. همچنانکه گلادیاتورها را از طریق ساخت و نمایش فیلمهایی که فراوان به خوردمان داده اند بخوبی می شناسید که البته همگی اینها هم در صفحات تاریخ خونریز و جنایت پیشه بوده اند. شاید بتوان در ادامه ی این سلسله از اسامی دیگری مثل رابین هود و زورو و...نام برد که مقبولیت عام تری دارند اما حقیقی و تخیلی بودنش واقعا محل بررسی است.

از طریق ساخت و نمایش همین فیلم ها و سریال ها طی سالهای متمادی ما با شخصیت های افسانه ای کره ای ها، آشنایی بسیاری پیدا کرده ایم! شخصیت هایی مانند تاکدا شینگن را می شناسیم و در سریال "امپراطوری بادها" جومونگ معرفی شد و حتا با سریال "جواهری در قصر" با زنی آشنا شدیم به اسم یانگوم که در دربار امپراطور کره، پزشک بوده و طبابت می کرده!...در تمام فیلمهای ژاپنی علاوه بر کیمونو لباس رسمی ژاپنی ها و تعظیم آنان بی استثنا شما یا خود کوه فوجی یاما را می بینید یا عکسی از آن برایتان به نمایش درمی آید و یا حداقل اسمی از آن را می برند تا حسابی نام این کوه را به خاطر بسپارید در ناخوداگاهتان جا خوش کند تا آنجا که ملکه ی ذهنتان شود، به طوری که این کوه کوتوله در تمام دنیا شناخته شده است! اما کوههای پر صلابت و استواری چون بینالود و سهند و سبلان و دماوند در ایران، به ندرت در فیلمی حتا از سوی فیلمسازان ما دیده می شود و در نیتجه در دنیا یا ناشناخته مانده و یا تعداد خیلی کمی از ملتهای جهان از وجود این کوههای پر عظمت باخبر بوده و آن ها را می شناسند! معابد چین و ژاپن، بیشتر از مساجد در معرض دید و شناخت جهانیان قرار گرفته است و عشاء ربانی و ناقوس کلیسا و کشیش در تمام فیلمهای هالیوود بلا استثنا وجود دارد حتا اگر به تمسخر و انکار گرفته شده باشد!

...

احتمال کمی دارد که همه نام عیاران را شنیده باشند. اما احتمالا افراد مسن و قدیمی ترها نمایش سریال تلویزیونی سمک عیار را به خاطر دارند. عیاران که کمک به ستمدیدگان و فقیران را پیشه ی خود ساخته بودند و زمانی ذکر داستانهای آنها جزء تاریخ شفاهی ملت ما محسوب می شده و خصائص و جوانمردی آنان سینه به سینه نقل می شده تا به آنجا که در قرن ششم چند جلد کتاب درباره ی آنان منتشر شده است، امروزه آنچنان به بوته ی فراموشی سپرده شده اند که از اذهان ملت ما بکلی پاک شده اند. حتا می توان گفت که هیچ اثری از آنان و نامشان در میان ما باقی نمانده است! طراران هم گروهی بوده اند که چپاول ها و دزدی ها و غارت هایی می کرده اند و این اعمال پلید را به نام عیاران به ثبت می رسانده اند. واقعا شما از عیاران که در تاریخ ما، وجود حقیقی داشته اند و افسانه هم نیستند و به صفات برجسته و نیکی، چون فتوت و جوانمردی و مروت و ایثار و یاری مظلومان و بی پناهان، شفقت به خلق، وفای به عهد و بالاخره خود شکنی آراسته بوده اند، به طور کلی بی اطلاع نمانده اید؟ عیارانی که حتی یک نمونه دروغ گویی و سست عهدی و پیمان شکنی، جبن و آزمندی و زر پرستی و بی ناموسی و ناسپاسی و نمک خوردن و نمکدان شکستن، در میانشان دیده نمی شد و مرتکبان این اعمال در نخستین وهله از جمله عیاران و جوانمردان طرد می شدند و در برابر ناسپاسی و بدکرداری خویش، مجازات هولناک و عبرت انگیز، هم تحمل می کردند.

به اعتقاد من از هنرمندان و نویسندگان و سینماگران باید به جد خواست که در تاریخ ایران بگردند و موضوعات مغفول مانده ای که از قضا بیشمار هم است مقطعی و یا شخصیتی را انتخاب کرده و به آنها بپردازند. واقعا چه نیازی هست این همه ساخت فیلم و سریال که تمام موضوع آن یا ازدواج است و یا طلاق! ساخت فیلمهایی مثل ملک سلیمان و فیلم اخیر مجید مجیدی درباره ی حضرت محمد نشان داد که امکان و توانایی اش هم تا حدودی وجود دارد. اما چرا با وجود ادبیاتی بسیار بسیار غنی و با وجود پیشینیه ی  تاریخی افزون بر ده هزار سال، همچنان آثار داستانی و فیلمهای سخیف و سطحی نوشته و ساخته و پرداخته می شود. این واقعا تعجب بر انگیز نیست؟

این صفات عیاران از کتاب سمک عیار جمع آوری شده است:

بی اجازت درآمدن در خانه جوانمردان، ناجوانمردیست. ( سمک عیار ج اول ص 26 )

مردی آنست که سخن راست گویند و سخنی گویند که بتوانند. ( سمک عیار ج اول ص 27)

جوانمردان دروغ نگویند، اگر سر ایشان در آن کار برود. ( سمک عیار ج اول ص 48)

عیاری به بد دلی نتوان کرد. ( سمک عیار ج اول ص 66 )

مردی آنست که چون درکاری خواهد رفتن، بیرون آمدن را طلب کند. ( سمک عیارج اول ص 130 )

دروغ گفتن شرط جوانمردان نیست. ( سمک عیار ج اول ص 209 )

همه جوانمردی مراد مردم به حاصل آوردن است. ( سمک عیار ج اول ص 351)

مردان سخن بسیار نگویند. ( سمک عیار ج دوم ص 205 )

سر جوانمردی امانت نگهداشتن است. ( سمک عیار ج دوم ص 214 )

در طریق جوانمردان طعام مقدم بر کلام است. ( سمک عیار ج سوم ص 223 )

سستی در کار نمودن نه از جوانمردی است. ( سمک عیار ج سوم ص 269 )

دعوای مردی کسی باید بکند که به جای آرد. ( سمک عیار ج چهارم ص 121 )

نام مردان در سر تیغ مردان باشد. ( سمک عیار ج چهارم ص 202 )

اصل مردی حریف شناختن است. ( سمک عیار ج چهارم ص 229 )

سر جوانمردی ها نان دادن است. ( سمک عیار ج چهارم ص 243)

پ ن: برای اختصار و اجتناب از مطول نویسی، دو سوم ابتدایی مطلب را تقریبا یکساعت بعد از انتشار حذف کردم.

پ ن 2: بعد از اعتراض مریم خانم مقدمه ی حذف شده را دوباره و در اینجا منتشر کردم. کسی اگر دوست داشت میتواند مراجعه کرده و بخواند.

پ ن 3: در صورت تمایل می توانید کتاب سمک عیار را از اینجا دانلود کرده و بخوانید.

پ ن 4: در تاریخ 8 اردیبهشت دوباره مقدمه را به این متن ملحق کردم.

نظرات 11 + ارسال نظر
بنده خدا جمعه 17 دی 1395 ساعت 12:26

سلام
من یه هدف بزرگ تو این زمینه دارم
مطلب شما هم کمک فراوانی کرد
دعا کنید بتونم به نتیجه برسونمش
#یاعلی_علیه_السلام

عبدالحسین فاطمی پنج‌شنبه 27 فروردین 1394 ساعت 10:02

سلام
واقعا به مطلب خوبی اشاره کردید .
ج.ان امروز ما به دنبال گمشده هایی است که خود را و رفتار و شخصیت خود را به اونسبت بدهد و غول های رسانه ای دنیا این خلاء را در جوامع ما به خوبی شناخته و به بهترین شیوه و نحو دارند برای ما هویت سازی می کنند هویتی که مال ما نیست و جوان ما هر روز ضمن تعمیق روابط با شخصیت های انتزاعی ساخته دست بنگاه های رسانه ای از داشته ها و شخصیت های واقعی تاریخ خود فاصله می گیرن اما یک چیزی که خیلی تعجب برانگیز هست اینه که اصولا متولیان فرهنگی و تربیتی ما یا تو باغ نیستن یا خائنن !!!!!!!!
شخصیت هایی مانند : بن تن / اسپایدر من / بت من و... هیچکدام هیچ سنخیتی با نظامک تربیتی خانواده ایرانی ندارند اما به راحتی تونسته اند وارد خانه های ما بشن و تربیت نسل آینده مارو به دست بگیرن !!

عیاران و طرران / سلطان و شبان / و حتی این انیمیشن شکرستان تاثیر خوبی بر مخاطب دارن اما نه اینکه فیلم ساختن زحمتش بیشتر از فیلم دانلود کردن و به خورد مخاطب دادن است به همین خاطر با تنبلی تمام اینها آسان ترین و مخرب ترین روش را انتخاب می کنن.
بچهه ای این ملت در دامن کسانی تربیت می شوند که نباید و از کسانی دور نگه داشته می شوند که نباید !!!
به عنوان کسیکه در این عرصه فعالیت جزئی دارم باید عرض کنم تا دلتان بخواهد برای ساختن و حتی تولید فاخر محتوا داریم اما حامی ندارد

سلام
ببخشید دو روز تهران نبودنم باعث شده جواب به تاخیر بیفته
بله عرصه ی فرهنگ و رسانه، به خصوص رسانه های تصویری عرصه ی تاخت و تاز فرهنگهای بیگانه است و اونا از بچگی نبض هدایت افکار عمومی ما رو در اختیار گرفتند و مسئولین ما هم انگار که خوابند و یا خودشون رو به خواب زدند.

ناهید چهارشنبه 26 فروردین 1394 ساعت 21:26

سلام داداش عزیز
خدمت شما و جناب شنگ گرامی در تکمیل عرایضم بابت خاطره ای از پدر باید بگم گه ، پدر می گفت : عجله ی من برای نجات گوسفند از چاه غیر از نجات خودِ گوسفند ، چاه آبی بود که اگر گوسفند در آن می مرد ، اهالی دیگر به هیچ وجه از آب آن چاه نمی توانستند استفاده کنند و مجبور بودند که درب چاه را ببندند و در جای دیگری حفر کنند ، که براشون خیلی زحمت و هزینه داشت...( با عرض معذرت این قسمت را فراموش کرده بودم )

سلام خواهر گلم
خب این قسمت از خاطره ی شما از پدرتون تمام زوایای مطلب رو بازگو کرد و بخوبی نشون میده که پدرتون چقدر سریع الانتقال بوده چقدر خوب با عاقبت اندیشی، خیلی با سرعت به تصمیم رسیده و تصمیم رو هم فورا به مرحله اجرا رسانده اند. روحشون شاد و قرین رحمت الاهی

sara چهارشنبه 26 فروردین 1394 ساعت 08:19

سلام...

متاسفانه حافظه یاری نمی کند که سال دقیقش رو بگم ... اما بیشتر از 20 سال قبل بود که ....سریالی به همین نام عیاران و طراران در تلویزیون ساخته و پخش شد ... که اتفاقا هم از لحاظ موضوع و هم از نظر ساخت جذاب بود... اما نمیدونم چرا دیگه باز پخش نشد ...شاید هم شده و من ندیدم ... و دقیقا همین داستانهای عیاران واقعی سالیان دور ایران را ...روایت می کرد ...
اما مسلما ساخت یک یا دو فیلم و سریال در این زمینه ...کافی و در خور نیست ... و همین طور که فرمودید ... خیلی بیش از این ها ... در این موارد ... و در مورد افتخارات ملی ... باید گفته و نوشته و ساخته بشه ... و اتفاقا اگر این موضوعات به دست افراد کاربلد و توانا ... ساخته بشه ... حتی برای جوانان ... خیلی بیشتر از این سریال ها و فیلم های ...آب دوغ خیاری ... جذاب و قابل قبوله.......
درضمن اون مقدمه ی با ارزش تون را هم خوندم ... و یک قسمتش برام خیلی جالب بود چون همین چند روز قبل داشتم به این فکر میکردم ...که آیا در مغولستان ... از چنگیز چگونه یاد می شود!؟... آیا اون ها هم مثل ما او را خونریز و سفاک می دونند یا ... که با خوندن مقاله شما ...جوابم رو گرفتم ...
احتمالا تا چند سال دیگه فیلم ها و سریال های آلمانی رو شاهد خواهیم بود که ... از هیتلر به عنوان قهرمان ملی شون یاد خواهند کرد!

سلام
منم در هنگام نوشتن مطلب خاطرم نبود و جستجو هم نکردم اما الان نگاه کردم و دیدم این سریال به اسم سمک عیار پخش شده و سال ساختش 1353 و سال پخشش هم 1354 یعنی پیش از انقلاب ذکر شده و انگار اولین فیلم یا سریال ایرانی بوده که رنگی ساخته شد و البته منم به طور مبهم خاطرم هست که سریال جذابی بود و زمان پخشش خیلی هم تاثیرگزار بود حتا خاطرم هست دایی من چند خطی نمایشنامه نوشته بود و با اهل و عیال و خانواده اجرا کردند و بات دستگاه ضبط صوتی که تازه خریده بودند ضبط کردند و کلی هم گل کرد
ممنونم که مقدمه را هم خوندید و اینطور که پیداست مورد توجه همه قرار گرفته و احتمالا باید اون مقدمه را دوباره به این متن اضافه کرده و ملحق کنم
اتفاقا توی نوشتن مقدمه می خواستم به آلمان و هیتلر هم اشاره کنم و یک چیزی هم که فرصت نشد بهش بپردازم نرون بود که از کشور و وضعیتش بی خبرم

بانوی سیب چهارشنبه 26 فروردین 1394 ساعت 05:12 http://banouye-sib.blog fa. com

سلام چطور ر میشم منم یا همایون باشم یا ساکن این محله زیبا اگه ممکن راهنماییم کنید خیلی وقته از مجاستان بی خبر موندم بخاطر بیماری مهمی که دچارش شدم فقط اگر شد و وقت داشتید بنده رو هم راهنمای کنید
موفق باشید کارهای گروهی رو خیلی دوست رارم

سلام بر بانوی سیب عزیز
خیلی خوش آمدید و البته از حضور شما در وبلاگ همساده ها خوشحال خواهیم شد و همونطوریکه در قسمت درباره ی وبلاگ گفته شده اگر دوست داشته باشید می تونید مقاله ای بنویسید و بفرستید و به امید خدا منتشر می کنیم

شنگین کلک سه‌شنبه 25 فروردین 1394 ساعت 23:39 http://shang.blogsky.com

سلام و ممنون از تذکری که در خصوص موضوعات از یادرفته ملی ما ایرانیان نوشتید . خوب باید حالا ببینیم دوستانی که دستی در سینما و تلویزیون دارند دراین مورد چه اظهار نظری خواهند کرد .
من که هنوز در ذهنم با تجسم صحنه های بیرون کشیدن گوسفند از چاه درگیرم و به اخلاق و روحیه پدربزرگوار ناهید بانو آفرین می گویم . و مطمئناً که ایشان نیز در همان مکتب پیش می روند . اما خوب در مورد پرداختن به این مسائل مشکلات زیاد است و این روزها کمتر کسی سراغ مشکلات می رود و اغلب به دنبال کاری هستند که در کوتاهترین زمان ممکن به اسکناس تبدیل شود درضمن جهت شفاف سازی حذفیات روزگذشته باید بعرض دوستان برسونم که داداش مصطفی واقعاً در این ماجرا دستی نداشتن . و تازه من
به جهت خلاصه سازی پست امروز از ایشون نهایت تشکر را دارم .

سلام
باید امیدوار بود که از طریق جستجوهای اینترنتی به اینجا برسند و تاثیری بگذارد والا تهیه کنندگان سینما و مدیر عاول صدا و سیما گمان نکنم جزء خوانندگان این وبلاگ باشند! شایدم هستند و تا به حال کامنت نگذاشتند
آقا خدا پدر شما رو بیامرزه که شفاف سازی کردید والا در تاریخ ثبت می شد که من پست حذف می کنم خدا رو شکر که چرک نویس متن مورد بحث و مناقشه برگشته و اسنادش هم موجود است
بالاخره باید مراعات دوستان و عزیزان رو کرد که فرصت کمی برای حضور توی وبلاگستان دارند و داداش شنگ هم از این دسته است

همطاف یلنیز سه‌شنبه 25 فروردین 1394 ساعت 15:20 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
سوم
و
در طریق جوانمردان طعام مقدم بر کلام است.
سر جوانمردی ها نان دادن است.
.
متشکرم

سلام و صد سلام
بله کسب مقام سوم هم مبارک شما باشه
می بینم که اینجا هم قسمتهای مربوط به خوراکی ها را انتخاب کرده و برجسته می کنید

لطف دارید و ممنونم

مریم سه‌شنبه 25 فروردین 1394 ساعت 14:22

مقدمه ی نوشته تون کوووووووووووو ؟
بیخود نبود که جناب شنگین کلک سراغ نوشته ی مفقود شده رو از شما می گرفتند !!! راستشو بگید دیروز بی صدا چی رو حذف کردید ؟!
چقدر هم استادانه سر نوشته رو زدید ! بگم خدا سانسورچی ها رو چه کار کنه !

راستش فکر کردم کسی از راه نرسیده و مطلب را نخوانده اما احتمال هم دادم که کسی یواشکی خوانده باشد و به همین خاطر بود که پی نوشت را گذاشتم. به نظرم مقاله بیبش از اندازه ای که لازمه ی نوشتن مقالات وبلاگی است طولانی شد و به همین خاطر قسمتهای ابتدایی را حذف کردم ضمن اظهار بی گناهی و بی اطلاعی راجع به حذف مقاله ای که داداش شنگ به آن اشاره کرده بود، به اطلاعتون می رسونم با این اعتراض شما آن مقدمه را توی وبلاگم گذاشتم

ناهید سه‌شنبه 25 فروردین 1394 ساعت 14:17

نوشته تون بسیار زیبا بود و واقعا به نکته ی جالبی اشاره فرمودید بله چقدر خوبست فیلمسازان ما برای ساخت سریال یا فیلم از این داستانهای غنی تاریخی استفاده کنند ، ولی ساخت چنین فیلمهایی در درجه اول نیاز به مطالعات وسیع دارد که در عصر ارتباطات به جز معدودی، متاسفانه کمتر می بینیم کسی معلومات اینکار را داشته باشد و همینطور برایشان هزینه دارد ! ولی ساخت فیلم و سریال آبکی از نوع دعوای زن و شوهری نیاز به مطالعه و دکور و طراح صحنه و لباس و بازیگری خوب ندارد ، می شود در یک اتاق هر چند کوچک در مورد مسائل پوچ به شدت دعوا کرد و داد و فریاد راه انداخت و پیام منفی آن را به گوش زوجهای جوان رسانید و به آنان فهمانید که شما از دیدن این سریال مستفیض شوید و ما هم از پخش آگهی هایمان ...
کتاب سمک عیار را خوانده بودم ، جملات انتخابیتون از کتاب بسیار عالی بود ممنونم داداش عزیز
حمل بر خود ستایی نباشد ، هر جمله ای از کتاب را در مورد جوانمردی می خواندم ، یاد پدرم می افتادم . او تعریف می کرد که : در سن جوانی موقع عصر از سر کار بر می گشتم ، از دم خانه ای عبور می کردم که صدای داد و فریادی شنیدم ، می دیدم که همسایه ها هم به سرعت وارد خانه می شوند ، دم خانه اندکی مکث کردم و از کسی که از خانه بیرون آمد علت هیاهو را جویا شدم ، گفت اینها گوسفندی برای قربانی کردن خریده بودند ، گویا در حیاط چاهی دارند ، درِ آن چاه باز بوده و گوسفند داخل چاه افتاده است ، پدر می گوید بقیه ی حرف را دیگر نشنیدم و با کسب اجازه وارد خانه شدم ، و طنابی خواستم و آن را به دور کمرم بستم و به کسانی که دور چاه ایستاده بودند گفتم که سر طناب را محکم نگه دارند ، وارد چاه شدم و گوسفند را که به آب افتاده و سنگین تر شده بود ، محکم بغل کردم و با صدای بلند گفتم که طناب را بالا بکشند ، وقتی با گوسفند زنده از چاه بیرون آمدم ، صاحبخانه و دیگران خیلی تشکر کردند و من فقط خدارو شکر می کردم که توانستم باعث خوشحالی دیگران شوم
روحش شاد

بله ساخت سریالهای ارزشمند از نوع ژانر تاریخی بسیار پر هزینه است و از طرفی قشر جوان ما عموما با تاثیر گرفتن از سریالهای پر آب و رنگ و جذاب ماهواره ای به دنبال دکوراسیون ذاخلی و نسخه برداری از چیدمان مبل و اسباب و اثاثیه و نصب پرده و رنگ آمیزی و لباس و این حرفهاست و شاید گرایش چندانی به دیدن خانه های گلی و لباس های مندرس تاریخی نداشته باشد ضمن اینکه کارگردانها و تهیه کنندگان هم با ساخت چنین مجموعه های سطحی و پیش پا افتاده آزموده را بارها می آزمایند و بی دردسر و بی چالش پولهای کلانی را در جیب می گذارند پرا باید بروند سراغ موضوعات پر دردسر فیلمهای تاریخی؟
نشد کتابی نام برده شود و شما ننویسید که این کتاب را خوانده اید! کم کم دارم به حجم انبوه مطالعات شما غبطه می خورم
خدا روح پدر بزرگوار شما را با علو درجات قرین رحمت خود کند که هر چه بیشتر توصیفات شما رو درباره ی ایشون می شنوم و می خوانم بیش از پیش بزرگی و بزرگ منشی ایشون برایم به منصه ی ظهور می رسد. روحشان عالی است متعالی باشد ان شاءالله

مریم سه‌شنبه 25 فروردین 1394 ساعت 14:17

سلام
اول بگم که هدر جدید هم مثل هدرهای قبلی خیلی قشنگه ...با این هدر فضای اینجا صمیمی تر و دلچسب تر شده
و بعد : ببم جان شما بودید می خواستید جاتونو بدید به یکی دیگه ؟! آخه تواضع و فروتنی چقدر ؟! من مطمئنم اگه روزنامه ها و سایتها این مقاله ی شما رو بخونند اونو روی هوا می قاپند (این هفته چه نوشته های خوبی اینجا خوندیم مقاله ی آقای فاطمی هم خیلی جالب بود )
آقای ستاریان اوایل انقلاب سریالهای خیلی قشنگی ساختند : سربداران - سلطان و شبان - گرگها - هشت بهشت - مَثَل آباد که دیروز آقای امیری یک جمله ازش نقل کردند : عجب حکایتی داشتی کل علی !
زمان دولت اسمشو نبر هم چون به کارگردانها پر و بال دادند ما شاهد فیلمهای خیلی خوبی بودیم بنابراین نتیجه می گیریم ما ابزارهای لازم برای فرهنگ سازی رو داریم اما متاسفانه سیمای جمهوری اسلامی بیشتر تمایل به ساخت و پخش فیلمهای کوچه بازاری و عامه پسند داره .
در مورد انتقادی که از مردم ایران کردید حق با شماست ، ما هر از گاهی رگ غیرتمون بیرون می زنه و یادمون می افته که تمدن درخشانی داشتیم البته در همون حال هم خیلی هامون نمی تونیم 4 خط در باره ی این تمدن صحبت کنیم
مثال سمک عیار خیلی عالی بود برای اینکه جامعه ی ما به شدت نیاز به الگوهای جوانمردی داره ، یک نمونه ش بزرگان مملکت مون که در مقابل مخالفان شون به هیچ اصل اخلاقی پایبند نیستند و حتی احترام کوچکتر- بزرگتر رو هم رعایت نمی کنند اصلی که جزء ساده ترین و بدیهی ترین اصول اخلاقیه .
دستتون درد نکنه لازمه من 2-3 بار این نوشته ی شما رو بخونم تا کاملا شیرفهم بشم و اطمینان حاصل کنم که چیزی رو از قلم ننداختم

سلام
از اینکه ذره به ذره و جا به جای عملکرد همساده ها مورد توجه و عنایت شماست که حتا نصب هدر را در هر بار با اشتیاق و توجه می بینید، بسار بسیار ممنونم و هربار از ته دل افسوس می خورم که چرا شما با این همه علاقه و اشتیاقی که نسبت به وبلاگ همساده ها نشان میدید در جمع ما نیستید با این همه از همه ی تشویقها و تذکرات شما بی نهایت ممنونم
گر چه قسمت مقدمه رو حذف کردم و قدری از کامنت شما که مربوط به اون مقدمه هست پا در هوا رها شده به نظر میرسه! اما کامنت شما چنان از انسجام و همه جانبه نگری پر و لبالب است که می شود با کمی دستکاری و اصلاح برای وبلاگی پستش کرد این نشون میده که حتا برای کامنت گذاشتن هم به قدر کافی و لازم وقت می گذارید.مثل همین نام بردن از سریالها! ماشاءالله چه حافظه ی خوبی دارید شما! یک چیز جالب به شما بگم که من گاهی توی آمار وبلاگ دقت کردم و دیدم که بعضی از جستجو کننده های اینترنتی با جستجوی کلمات و عباراتی که شما توی کامنتهای خودتون می نویسید به این وبلاگ می رسند!

ناهید سه‌شنبه 25 فروردین 1394 ساعت 13:21

سلام داداش عزیز
ط ن ب رو تقدیم می کنم به جناب شنگ گرامی که دیروز خیلی منتظر نوشته ی جدید شما بودند

سلام خواهر گلم
با دشت کامنت اول از طرف شما، سریعا شروع کنم به پاسخ دادن، قبل از اینکه به عقوبت جواب ندادن کامنتها گرفتار شوم
داداش شنگ که شکسته نفسی فرمودند کسب مقام اول برای ثبت کامنت و درو کردن همه مدالهای طلا و نقره و برنز رو به شما تبریک می گم و بفرموده، همه ی مدالها رو به ایشون تقدیم می کنم و علاوه بر اون، پنج صندوق از جواهرات سلطنتی را هم اضافه بر مدالها تقدیم به خود شما می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد