همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

مسافر این روزها ...


مسافر ، توریست ، جهانگرد ، سیاح و ... اینها به کسی اطلاق می شود که از خانه ی خود به قصد تفریح ، تجارت و یا آشنایی با کشورها یا مناطق دیدنی و ... به سفر اقدام کرده باشد . این تعریف برای همه یکسان است ولی هر یک از این القاب می تواند یک بار معنایی خاص تری بهمراه خود داشته باشد ؛ وقتی ما می گوئیم توریست ، جهانگرد یا سیاح یعنی با کسی  از یک کشور خارجی با فرهنگی متفاوت روبرو هستیم !!  ولی مسافر یعنی کسی که در داخل کشور خود و با آشنایی به فرهنگ جاری کشور خودش اقدام به سفر کرده باشد !! و  توریست داخلی همان مسافربا عنوانی کمی تا قسمتی باکلاس تر !! و فرق این دو مورد را می توانیم در یکجا بوضوح ببینیم ؛ باجه بلیط مناطق دیدنی ؛ می نویسد : " گردشگر داخلی 25000ریال و گردشگر خارجی 150000ریال !!! "


در کشور ما ، مسافر خارجی را می توان از پوشش مناسب اش شناخت ، چرا که به آنها در کشور مبدا اطلاع رسانی کرده اند که ایران یک کشور مذهبی با مردمانی علاقمند به رعایت مسایل مذهبی هستند !! و همچنین از روی نژاد و زبان و قیافه اش ؛ مطمئنا  یک مسافر آلمانی یا چینی را در همان نگاه اول می توان تشخیص داد و یا مسافرهای عرب را از روی پوشش خاصی که دارند !! ولی مسافر داخلی بسته به اینکه صبح روی کدام دنده از خواب بیدار شده باشد ، فرق می کند !!


این روزها مسافر داخلی به یک اکثریت خاص در مورد فرهنگ سفر رسیده است و آن نوع پوششی که یک مسافر می تواند انتخاب بکند ؛ شما داخل شهر وارد پمپ بنزین می شوید و می بینید آقای راننده با یک زیرپوش مخصوص سالن بدنسازی و شلوارک در حال سوختگیری برای ماشین اش هست !! یا توی یک مرکز خرید بزرگ و شلوغ تعدادی بانو با مانتوی جلوباز و پوششی مناسب برای استخر شنا در حال پرسه زدن جلوی ویترین ها می باشند!!  البته هیچ ایرادی ندارد چون این مسافران به زبان غریبه حرف می زنند و چون مسافرهستند ، طبعا می توانند با لباسی که مناسب ساحل دریاست در وسط شهر حرکت بکنند !!


این روزها مسافر یعنی کسی که از خانه ی خود که مقید به برخی مسایل اجتماعی است دور شده و آزاد است در محیط جدید مانند اتاق خواب رفتار نماید و شهروندان میزبان باید علاوه بر شروط مهمان نوازی قبلی این زنندگی را نیز با چشم و دل بازتری تحمل نمایند ...  پوشش راحت ، غیررسمی و اسپورتی داشتن با چیزی که ما امروزه در خیابان های شهر می بینیم خیلی فرق دارد ، شاید شهرهای کوچک در میانه و جنوب کشور هنوز بااین مسئله روبرو نشده باشند ولی شهرهای بزرگ و مخصوصا نوار ساحلی شمال کشور این روزها این مورد را بوضوح می بینند ...


میزبان ولی فرقی نمی کند ؛ از هر کجا که مهمان بیاید همان میزبان است ، ولی می تواند بر اساس نوع برخوردی که با میهمانان دارد شناخته شود و معروفیت پیدا بکند و تاثیر ان در ادامه روند مهمان پذیری بسیار زیاد است ... در میان شهرهای ایران که همگی خود را به مهمان نوازی می ستایند (!) شیراز کمی بیشتر معروفیت پیدا کرده است ؛ نه اینکه سایرین مهمان نواز نیستند ، مطمئناً هستند و مسافر برخی شهرها شاید چندین برابر مسافران شیراز بوده باشد ، ولی برخی دیر به گود مسابقه وارد شده اند و برخی با توجه به برخی ملاحظات فرهنگی و اجتماعی ، نگاه ممیزانه ای به مهمان ها دارند !! شاید برخی این نگاه ممیزانه را دوست داشته باشند و برخی دیگر دوست نداشته باشند !! و البته این حق میزبان است و می تواند از امتیاز مهمان نوازی آنها بکاهد ، هرچند نمره بالا داشتن به شرط ممیزی نداشتن (!) در برخی جاها خوب جواب نداده است و مسایل بدفرهنگی خاصی ببار آورده است!!!


در خیلی از کشورهای مهمان پذیر که جایگاه ویژه ای در زمینه توریست و گردشگری دارند ، برای حفظ جامعه از مصائب بدفرهنگی مسافرین و گردشگران (!) مناطق خاصی را مختص این امر کرده و امکانات را در آنجا جمع می کنند و بصورت خیلی محترمانه ای دست و پای توریست را جمع می کنند !! در برخی جاها مانند روسیه محدودیت تردد توریست وجود دارد و برخی جاها هم محدودیت امنیت برای توریست !!! در کشور ما متولی گردشگری و مسافر وجود ندارد ؛ البته گیشه برای دریافت بلیط پیدا می شود و میزهای متصدی و رئیس و ... !! ولی ملاک تعیین کننده برای خیلی چیزها (!) پولی ست که میهمان ها پرداخت می کنند !!


و پول چپ ترین جناح در هر کشور است !!!


خبرا؟!

سلام

 

همساده ها همساده ها

شهریور هم آمد و چندی بعد سال از نیمه می‌گذرد و باز بهار و نوروز و سال جدید

حالتان چطور است؟ احوالتان چطور است؟ سردماغید؟ اوضاع روبراهست؟

خداروشکر همگی زنده ایم. پیش بسوی زندگی

دیروز آخرین مهلت ثبت نام اینترنتی دانشگاهها بود. همین دیروز خواهرزاده یادم آورد بدون آزمون با پرداخت 18000تومان، می‌توانم ثبت نام کنم البته در لیست رشته‌های گروه هنر، روزانه نبود منتهی پیام نور مشهد بد نیست.

شنیدم امسال دوستان هم سن و سال، دوباره دانشجو شده‌اند. یکی هم دانشجوی صفر است و حالا می‌خواهد دیپلمش را ارتقا بدهد

با اینکه از دوران دانشجویی‌ام راضی‌ام منتهی فعلا دلیلی نمی‌بینم باز هم بروم دانشگاه.


+در گذشته تصور می‌شد که تحصیلات در مدرسه و دبیرستان و دانشگاه، مبارزه با بیسوادی است. اما امروز در بسیاری از فرهنگ‌ها پذیرفته شده است که «مدرسه و دانشگاه» با «بی مدرک بودن» مبارزه می‌کنند و نه «بی‌سوادی»

اگر قرار باشد خودم را گرفتار درس و مشق و آزمون و استاد کنم ترجیح می‌دهم بروم در دوره های فنی‌وحرفه‌ای شرکت کنم. مدارک آنجا کارآمدتر است گویا

بروم ببینم فنی و حرفه ای مشهد چه می‌کند. (خوو با دیدن مسابقه تلویزیونیِ دستپخت، جوگیر شدم، علمی! آموزش آشپزی ببینم)

شمایان چه می کنید؟

خداییش اگر دغدغه درآمد و کسب پول نباشد چقدر راحت می‌توانیم انتخاب کنیم برنامه هایمان را برای گذران عمر.

همگی یادگیری بیشتر رو دوست داریم. یقینا شما هم ذوق می‌کنید وقتی مورد جدیدی رو فرا می‌گیرید. می‌خواهد یه ترفند مرتبط به استفاده از موبایل باشد یا روش پخت یه غذا با طعم و عطر متفاوت شایدم دوخت یه دامن توتو


راستی شما از این مجلات که جدول دارند ‌خریدید؟ مدتی قبل شنیدم حل جداول (سودوکو، کلمات متقاطع و حروف-معما و ...) به کسب رضایت بیشتر، افزایش‌ِحضورذهن و کاهش‌ِفراموشی کمک می‌کند.

اول ماه هست. بهانه‌یی خوب برای شروع یه پروژه جدید پروژه رشد در راستای کسبِ حال خوش

+یکی از گرامی دوستان برای تشویق خود به تحرک بدنی بیشتر، از نخود استفاده می‌کند

دیگری برای تغییر در سبک زندگی شروع کرده به تفکیک زباله و آموزش آن به اطرافیانش

خانم خانه‌داری هم عزم کرده شاغل بودن را تجربه کند

و آن جوانتر برای کسب حال خوب، روبروی آینه به خودش می‌گوید +"من حرف ندارم"


دو پهلوست. هم تاییدی است بر خودش هم بیان واقعیت این روزها که حرفی برای گفتن که نه برای نوشتن ندارم . من الان جلوی آینه‌ام ها

و

این چهلمین مطلب همطافیست در این سرای (پرگویی شد در عین بی حرفی)



برقرار بمانید و راضی