همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

مطلوبیت...

مطلوبیت یعنی لذت بردن از مصرف یک کالا... در اقتصاد قانونی داریم به اسم قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی برای کالاهای عادی ... که معنای مختصر و مفیدش این می شود که ... هر چقدر از این نوع کالاها بیشتر مصرف کنی ... از مصرف آن کمتر لذت خواهی برد...

مثلا فرض کنید بسیار تشنه اید و آبی گوارا به شما داده می شود.... از خوردن اولین لیوان اب بسیار لذت میبرید ... اما لذت مصرف لیوان دوم کمتر می شود .... و مسلما اگر مجبور به خوردن لیوان پنجم بشوید .... نه تنها لذتی نمی برید ...بلکه برایتان  عذاب آور خواهد بود.

اما این قانون  تنها در اقتصاد مصداق ندارد.... بلکه در زندگی فردی و اجتماعی ما هم ... برقرار است . به عنوان مثال فرض کنید بعد از سالها داشتن آرزوی  رفتن به حرم مطهر امام هشتم... برای اولین بار به زیارت امام رضا(ع) می روید... و همراتان شخصی است که برای  دهمین بار به این سفر می آید.... آیا شما از این سفر معنوی بیشتر لذت می برید یا شخص همراهتان؟

یا مثلا مدت های مدید مشتاق دیدار بزرگی... استادی ... دانشمندی ... شخصی... بوده اید که .... به هر دلیلی به او دسترسی نداشته اید... حالا این دیدار اتفاق می افتد ... چقدر از دیدنش شاد می شوید؟ حتی ممکن است دست و پای خود را گم کنید!... اما اگر این دیدار هر روز یا حتی هر هفته تکرار شود چه؟... از این شادی و لذت دیدار اول ... کاسته نخواهد شد؟ نزدیکی ؛ پتانسیل درک لذت را کاهش میدهد... برای همین است که اطرافیان آن شخص ... شوق شما را ندارند!

این قانون در مورد پول و ثروت هم ... کاملا درست است!... ادمی هرچقدر بیشتر پول داشته باشد ... کمتر از مصرف آن لذت خواهد برد... کسی که به راحتی اب خوردن پول میدهد و یک اتومبیل اخرین مدل خارجی میخرد و سوار میشود.... خیلی کمتر از کسی که با هزار زحمت و تلاش ... اندک پولی فراهم میکند و یک ماشین دست دوم ارزان وطنی می خرد .... از اتومبیلش لذت خواهد برد...

شاید برای همین است که در اکثر مکاتب فکری فراگیر ...به رایگان بخشی مالی توصیه شده است... مثل دادن خمس و زکات در اسلام یا  دادن عشر مال در مسیحیت و دین یهود.... 

البته رایگان بخشی با ریخت و پاش بی حساب و اسراف گونه کاملا متفاوت است.... رایگان بخشی برای شخص لذتی پایدار و عمیق به ارمغان می آورد ... اما  مصرف کردن بی رویه و بی حساب پول .... فقط می تواند لذت های کوتاه مدت و سطحی ایجاد کند...رایگان بخشی از حرص مال و ثروت دوستی می کاهد ... اما شما را به فقیر و تهی دست بودن ... تشویق نمی کند ... چون برای رفتن به سطح های بالاتر نیاز و رسیدن به سطوح متعالی تر نیازهای انسان .... بایستی نیازهای ابتدایی ادمی پاسخ داده شده باشد ... ( هرم نیازهای مازلو)

زمانی که دخترم به مهد میرفت ....در مهدش دختری بود که ... دچار افسردگی شده بود!... دختری تقریبا ۵ ساله که پزشکان بیماری افسردگی را در او تشخیص داده بودند !!... دلیلش این بود که پدر و مادر این دختر ... هرچه او میخواست بلافاصله برایش تهیه می کردند.... به گفته ی مادرش  این دختر تنها یک اتاق بزرگ  مخصوص اسباب بازی هایش داشت... اسباب بازی هایی که از سراسر دنیا برایش تهیه کرده بودند.... و یک اتاق مخصوص لباس ها و و سایل شخصی اش...

این مادر با بغض و ناراحتی می گفت که .... دیگر هیچ چیز و هیچ کاری دخترم را خوشحال نمی کند... چون چیزی در دنیای این دختر ۵ ساله وجود ندارد که ... ارزوی داشتنش را داشته باشد!...( به این وضع می گویند مطلوبیت نهایی اش صفر شده!!!)

شاید برای همین است که بهترین دعا برای دیگری ... آرزوی داشتن به قدر کفایت و لزوم از هر چیزی باشد... نه بیشتر از آن...


آیا شما از دید خود ؛ کم عاطفه هستید و یا کاملا عاطفی ؟

اخیرا مقاله ای خواندم از ماهنامه " اطلاعات حکمت و معرفت "  با عنوان  " چرا شادکامی برای ما اهمیت دارد؟ " به قلم  " مارتین سلیگمن " روانشناس آمریکایی که در دانشگاه پنسیلوانیا تدریس می کند و نظریه " عجز آموخته شده " او شهرت جهانی دارد. 

{ " عجز آموخته شده به اختصار یعنی افراد به دلیل تجارب تلخ گذشته از کوشش برای پیشرفت سرباز می زنند }

در قسمت هایی از این مقاله ی بلند  به موردی اشاره کرده بود که به نظر من بسیار جالب آمد... که در ذیل ذکر می کنم باشد که برای شما هم جالب باشد...

ایشان می گوید که  : " طبق تحقیقات دانشگاه مینه سوتا  ؛ ویژگی های شخصیتی ؛ خوش خلقی و عاطفه ؛ کاملا ارثی هستند . مثلا اگر هریک از دو قلوهای همسان که دارای ژن های مشابه ای هستند ؛ خندان یا عبوس باشد بسیار محتمل است که دیگری نیز همانگونه باشد.

برخی افراد در طول زندگی  شان احساسات مثبت فراوانی دارند ؛ اغلب اوقات در حالت خوبی هستند و چیزهای خوب به آنها شادی و لذت می دهد. در مقابل افراد بسیاری از این احساسات مثبت بی نصیب هستند ؛ اغلب اوقات حال خوبی ندارند و در نهایت ؛ حالشان زیاد بد نیست و  رسیدن به موفقیت این افراد را غرق شادی نمی کند . بخش عمده ای از انسان ها جایی میان این دو دسته هستند."

اما نکته مورد توجه من این بود که ایشان در تحقیقاتشان به این نتیجه رسیده بودند که برخی از کارها را افراد با روحیه ناشاد ؛ بهتر می توانند انجام دهند :

"احساسات مثبت توانایی های فیزیکی ؛ اجتماعی و تفکر را در فرد بالا می برند . توانایی هایی که می توانیم به گاه نیاز از آنها بهره برداری کنیم . وقتی خلق خوشی داریم  نزد دیگران نیز محبوبتر هستیم و دوستی و عشق و سایر روابط نیز شانس بیشتری خواهند یافت . 

در مقابل ؛  به سبب مرزهایی که احساسات منفی برای ما ایجاد می کنند افق ذهنی ما وسیع ؛ گشوده و واضح تر می شود . در این حالت آماده پذیرش هر ایده نوین و تجربه ای هستیم . افراد افسرده؛ ناشادتر اما دقیق تر از افراد غیر افسرده هستند.

افراد ناشاد  درک درست تری از قابلیت های خود دارند در حالی که افراد شاد کام خود را بهتر از آنچه هستند می پندارند.

افراد شاد خاطرات خود را بهتر و مثبت تر از آنچه در حقیقت بوده ؛ بخاطر می آورند و به آسانی خاطرات بد را از یاد می برند.  در مقابل افراد افسرده هر دو جنبه را به تمامی و دقیق به یاد دارند .

افراد غیر افسرده تلقی منطقی از شکست ها و موفقیت ها ندارند ؛ آنها خود را عامل موفقیت هایشان و آن را همیشگی می دانند و می پندارند در تمام مسایل این چنینی ماهر هستند . در مورد شکست ها نیز سایر عوامل را مقصر می دانند و آن را چیزی زود گذر و بی اهمیت می پندارند . در مقابل افراد افسرده در رابطه با تحلیل شکست ها و موفقیت ها بی طرف باقی می مانند."

راستش هیچ فکر نمی کردم که احساسات منفی و افسردگی یا به تعبیر بهتر ناشادی  هم فایده  هایی داشته باشد!

البته  در ادامه و تا انتهای مقاله به این نتیجه می رسد که شادتر بودن  و روحیه مثبت  داشتن  زندگی را بسیار بهتر و راحتتر می سازد .

در قسمت دیگری از مقاله هم تستی جهت سنجش احساسات گذاشته بود که  تقدیم می گردد:

سوال تست = آیا شما از دید خود ؛ کم عاطفه هستید و یا کاملا عاطفی ؟

تست عواطف بر پایه الگوی "پاناس " می تواند میزان این عواطف را به خوبی  بسنجد . این الگو از تعدادی لغات خاص تشکیل شده است که احساسات مختلف را توصیف می کند . پس از خوندن هر کلمه بر اساس نمره دهی ذیل جدول ؛ به آن حس تان امتیاز بدهید و در انتها به طور جداگانه  امتیازات احساسات  مثبت و منفی را جمع بزنید . هر دو امتیاز شما باید بین 10 تا 50 باشد . اما هر کدام بیشتر شد ؛ پاسخ سوال شماست !



ردیف

احساسات مثبت

امتیاز

ردیف

احساسات منفی

امتیاز

1

علاقمند

 

1

مضطرب

 

2

هیجان زده

 

2

آزرده

 

3

قوی

 

3

ترسیده

 

4

توانا

 

4

دشمن

 

5

امیدوار

 

5

تحریک پذیر

 

6

مفتخر

 

6

شرمگین

 

7

هوشیار

 

7

نگران

 

8

تحت تاثیر

 

8

عصبی

 

9

مصمم

 

9

وحشت زده

 

10

دقیق

 

 

 

 

11

کوشا

 

 

 

 


 

1= بسیار اندک؛  2= کمی؛   3 = تقریبا ؛    4= کاملاً ؛    5= بسیار زیاد


نامه...




آهای عوضی ! چشای کورتو خوب وا کن و به دقت بخون ... دیگه به هیچ وجه نمی خوام ریخت نحستو ببینم ... نه میخوام ببینمت ...نه میخوام صداتو بشنوم ...نه میخوام اسمت به گوشم بخوره یا روی گوشیم بیوفته ...نه اس ات برام بیاد ...نه حتی یادت از صد کیلومتری فکرم رد شه ....

اینکه سر تو و احساس کوفتیت چه بلایی میاد و  غرور کذاییت خرد میشه یا روحت آسیب میبینه ...یا حتی میمیری هم ...اصلا برام مهم نیست ... اصلا خدا کنه بمیری تا نتونی دیگه مزاحمم بشی ... این نامه هم آخرین حرفای منه با تو انگلِ مزاحمِ حال به هم زن ... حالا گمشو برو رد کارت که حتی سایه ات هم حالمو بد میکنه !!"

نوشتن نامه که تموم شد... دادم دستش تا بخونه ... خوندن نامه را که تموم کرد ...پرسید:

- مطمئنی که با خوندن این نامه ...طرف دست از سرم بر میداره و میره !؟

- آره بابا ... متنی برات نوشتم که هر کی بخونه ... چنان داغون میشه که ... میزاره میره و حتی پشت سرش را هم نگاه نمیکنه !

- پس شکی توش نیست دیگه؟

- به هیچ وجه ... یارو طوری خرد میشه که تاآخر عمر فقط باید ...بگرده خرده هاشو پیدا کنه ...بهم بچسبونه ...

نامه را به طرفم دراز کرد و گفت :

- پس بیا بگیر بخونش ... این نامه مال توئه!!!

و رفت..................


 

ادامه مطلب ...