همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

چگونه یک فرعون متولد می شود؟


برش اول :

ساعت 5 عصر بود سوار تاکسی شدم کرایه ایستگاه سرعین تا چهارراه امام 300تومان است، یک مسافر با کلاس سوار تاکسی شد،  وقتی می خواست پیاده شود ، البته کمی قبل از پیاده شدن، یک اسکناس 500تومانی داد به راننده ،راننده هم می خواست 200 تومان بقیه را برگرداند ،مسافر برای اثبات کلاس اش و اینکه آدم لارژی هست !! گفت:  نمی خواهد بماند خدمتتان!!!

نیم ساعت بعد یک دانش آموز، درهمان مسیر سوار می شود، کمی قبل از ایستگاه ،می گوید: آقا کرایه ام چقدر می شود ؟ راننده: 500تومان !!!!!

اما دانش آموز که فقط 300تومان پول داشته، بعد از اینکه کمی مثلا جیب هایش را دنبال بقیه پولهایش می گردد ، با خجالت می گوید: آقا من فقط 300 تومان دارم !!

راننده  هم با قیافه ای طلبکارانه می گوید : بقیه اش را یا بلیط  اتوبوس بده ،یا باشد بعدا می دهی !!!!

سوال:

آن آقای با کلاس برای اثبات با کلاس بودنش چه هزینه ای پرداخت کرده است ؟؟!

فقط 200 تومان ؟؟؟!!!


برش دوم :

ایستاده بودم در صف نانوایی سر کوچه ، نانوایی زیاد شلوغ نبود . جناب شاطر بربری ها را انداخت روی میز و گفت :   نوبت اول هر کسی است بردارد!!

مردی میانسال 1000 تومان داد  و گفت 2 تا بی زحمت ! (بگذریم که بالاخره معلوم نیست قیمت بربری 400تومان است یا 500 تومان) و دستش را دراز کرد تا بربری  را بر دارد!!

یک طرف بربری  های هدفمند کوچولو کاملا سوخته بود و طرف دیگر،  کاملا خمیر ،  طوریکه گویا طرف سوخته اش روبری شعله مستقیم مشعل  بوده و طرف دیگرش اصلا وارد تنور نشده 

مرد کاملا مودبانه گفت : شاطر جان قربان دستت کمی دقت کن،  بربری را دانه ای 500 تومان می خریم ،  این چه وضع نان پختن است؟ و شروع کرد به سوا کردن 2 نان از میان تل بربری های  خام و سوخته دپو شده روی میز .

مشتریان دیگر  که برای برداشتن نان از سرو کول همدیگر بالا می رفتند به شاطر امان ندادند و خطاب به آن مرد گفتند : آقا دم افطاری چرا  اعصاب شاطر را خرد می کنی؟خدا  امواتش را بیامرزد نان به این خوبی می پزد ، دوست نداری بکش آنطرف!!

مرد میانسال گفت : پدرآمرزیده ها این نان را مگر می شود خورد ؟! بوی گند آردش  به جهنم ، نحوه پخت اش که مربوط به شاطر می شود !

یکی دیگر از مشتریان گفت : چرا نمی شود  خورد؟ ما هر روز از اینجا نان می خریم و می خوریم ، اصلا هم نمرده ایم ، خیلی هم خوب است !  دوست نداری برو  از یک محله دیگر و نانوایی دیگر نان بگیر بگذار به کارو زندگی مان برسیم  !!!

این پیش درآمد کافی بود تا جناب شاطر با غیض کامل و چهره ای بر افروخته و چشمانی گرد شده  1000تومن مرد را به سمت او پرت کند و بگوید: برو بیرون ،  حوصله سرو کله زدن با تو را ندارم ! لیاقت نداری که … از فردا هم اینطرف ها نبینمت ، چون بیایی هم  به تو نان نمی دهم !!!

رنگ از چهره مرد پرید سکوتی کرد نمی دانم چطوری خودش را کنترل کرد ، دست ازپا درازتر برگشت و  مثل پیغمبری که پسرش در جمع دشمنان دین پدر را انکار کرده باشد1000 تومانش را بر نداشته  نانوایی را ترک کرد !

شاطر با نگاهی تحقیر آمیز و در حالیکه زیر لب یک چیزهایی زمزمه می کرد بدرقه اش کرد .من کاملا  از پشت سر گوش های سرخ شده اش را دیدم ، گویا سیلی محکمی از مردم خورده بود ، چون اگر مردم هم با او همراهی می کردند قطعا شاطر ، شاطر می ماند نه اینکه به سیاق فراعنه ادعای خدایی کند !

سوال :

آیا آن مرد می رود یک نانوایی دیگر ؟

ا آن مرد در نانوایی دیگر هم برای اصلاح وضعیت نان زبان می گشاید ؟

شما جای آن مرد بودید چه می کردید؟


پی نوشت :

نمیدانم علتش کدام کمبود، کدام نیاز یا دست یافتن به کدام امتیاز است که  برخی  ها برای دست یافتن به آن ، خشت کجی را می گذارند که برای اصلاح آن ثریا را  هم بشکافی به جایی نمی رسی .

وقتی هیچکس جرات آنرا ندارد و طوری تربیت نشده است که در مورد حقوق به حق خود  ، حتی با شاطر محله خودشان هم  صحبت کند و بد تر اینکه هر نوع اعتراض ،  ابتدا از سوی خود مردم سرکوب می شود ،  به نظر شما این کاروان به کجا خواهد رفت و این محمل در کدام منزل رخت اقامت خواهد افکند ؟؟!

هیچگاه  از یادم نمی رود ،  وقتی مسافرین اصفهانی  یک شرکت هواپیمایی  با 5 ساعت تاخیر به اصفهان رسیدند،  همگی همصدا شدند و صندلی های هواپیما را ترک نکردند تا اینکه  جناب مدیر عامل  شخصا آمد ،  عذرخواهی کرد و  به هریک از مسافرین از بابت تاخیر پرواز ، بلیط رفت وبرگشت مشهد اهدا کرد !!!

نظرات 10 + ارسال نظر
بزرگ چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 06:36 http://abiaramesh.blogsky.com

سلام
از آخر به اول: برادر انگار اصفهانی ها را هنوز نشناخته ایدتا به حال کسی نتوانسته حق یک اصفهانی را بخورد آنوقت انتظار دارید ما هم سعه صدر و اتحاد اصفهانی داشته باشیم؟
نمونه برخورد آن آقا و بلایی که سرش آمد ملیون ها بار سر من آمده است حتی این سر دنیا مثلا دکتر های ایرانی به سبک ایران 50 مریض وقت میدهند و 70 تا هم بین مریض میبینند این گند کاری فقط مخصوص مطب های ایرانی است وبس ...من وقت ساعت 4 داشتم یک ربع زودتر رفتم وقتی ساعت 5 آدم جلوتر از من فرستاد تو اعتراض کردم دوسه نفر با هم گفتند شلوغ نکن ما جلوتریم هنوز تو نرفتیم.با اینکه سخت است به کسی که خودش را به نادانی زده چیز حالی کرد بیست دقیقه تمام در برابر هجمه ناجوانمردانه آنها ایستادگی کردم وتاکید کردم که باید آنقدر مریض بگیرند که فرصت کنند سروقت تو بفرستند کار آنقدر بالا گرفت که دکتر آمد بیرون ببیند چه خبر است من که به سیم آخر زده بودم گفتم جناب دکتر بیژن پردیس:اگرچه در آن 5 دقیقه وقتی که میدهید یا با تلفن به امورات بیزنسی میرسید یابرگه هایی که منشی می آورد امضا میکنید لا اقل آنقدر مریض بگیرید که بتوانید سر نوبت آنها را ویزیت کنید انگار به اسب شاه گفته باشم یابو کم مانده بود همان مریض های هم وطن پوستم را بکنند وشاید اگر کانادا نبودیم که کسی جرات ندارد انگشتش را حتی به صورت تهدید به سمت دیگری بگیرد همین کار را می کردند نهایتا آن روز تو نرفتم و فردایش دکتر دیگری پیدا کردم و پرونده ام رابه مطب او منتقل کردند.این یکی خداوکیلی هم حاق است هم انسان وهم مسایل اینچنینی را کاملا رعایت میکند:دکتر فرید کاکاوند

سلام بر بزرگ عزیز
این توافق را باید به شما اختصاصی تبریک بگم
واقعا کاش فرصتی داشتم و اویتی داشت برایم تا در مورد " رفتار شناسی جماعت ایران در این زمینه " تحقیق و پژوهشی انجام دهم !
پس حتی نظم و نظام کانادا هم نتوانسته پزشکان ایارنی را از بساز بفروشی و "تجارت حین طبابت" جدا کنه !
در ایران وقت قانونی برای ویزیت یک بیمار 25 دقیقه است ولی فکر کنم در این 25 دقیقه بیش از 25 نفر را ویزیت می کنند .
همزمان که از یکی شرح حال می گیرند برای دیگری دارو می نویسند و به قول شما بیزینس هم میک نند و آنطرف تراز یکی دیگر از بیماران تست فلان می گیرند .
همه اش دارم به راهکار سارا خانم فکر می کنم که خودم را جای طرف مقابل بگذارم .
لابد آقایان پزشکان مشکل مالی دارند و مجبورند همزمان به تجارت هم مشغول باشند دیگه .
می دونید که بعد از روی کار آمدن آقای روحانی درآمد پزشکان در ایران چندین باربر شده و اتفاقا ولع انها برای کسب در امد بیشتر هم به تبع ان افزایش یافته

ناهید چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 05:25

سلام جناب فاطمی گرامی
می بینم که دوستان عزیز نظرات خوب و آموزنده ای نوشتن ، دستشون درد نکنه واقعا .
اتفاقا خواهرم و همسرشون روزی نیست که به این مسائل اعتراض نکنند ، هر چند پی گیری اینکارها خیلی وقت گیره و خیلی هم دوندگی داره ...
شاید ربطی به موضوع نداشته باشه ولی فرعونیت در من زمانی شکل گرفت که روزی مبصر کلاس شدم و در کمال بی خردی ، همکلاسی های خوبم رو به دو گروه "خوبها " و " بدها " تقسیم کردم و اکنون در جامعه نیز ...
به هر حال ممنون از پست خوبتون

سلام بر ناهید خانم عزیز
مهم نیست که مردم این مسائل را پیگیری می کنند یا نه مهم اینه که این معضلات وجود دارن و کم کم داره فراگیر میشه جالب ترش هم اینه که هر اشتباه در ارتباطات اجتماعی " حجت اشتباه دوم" می شود و دلیل من در "جرات تخلف" تخلفی است که در مورد حقوق من اتفاق افتاده !
با گوش خودم شنیده ام وقتی پلیس راننده متخلفی را می خواست جریمه کند با صدای بلند فریاد می زد که : برو اون متخلف 3 هزار میلیاردی را بگیر رد شدن از چراغ قرمز که در مقابلش چیزی نیست !
تعریف تان در مورد " فرایند تفرعن" خیلی به دلم نشست

sara سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 23:05

سلام...

با اینکه با اصل حرفتون موافقم ... اما راستش من هم جزو خاموشانم!...در حال حاضر در این جایی که ما زندگی می کنیم... اگه ادم بخواد برای هر حق کوچکی که ازش دریغ میشه... اعتراض کنه ...حتی اگه راهش را هم بلد باشه... تمام زندگیش رو باید پای اینکار بزاره.... بدون اینکه به موفقیتش چندان امیدی هم باشه.....
من که اصلا نه انگیزه اش رو دارم .....نه اعصاب و حوصله اش رو...
بعدش یه موضوع دیگه هم هست ... اون هم اینکه خودمان رو جای طرف مقابل بذاریم....
شاید اون مسافر قصدش کلاس گذاشتن نبوده ... شاید نیتش فقط کمک بوده .... یا اون نانوا ... شاید همه ی دقتش رو انجام میده ... اما به علت کیفیت بد آرد ... یا مواد دیگه... باز هم نانش مرغوب از کار در نمیاد...
منظورم اینه که ... یه طرفه قاضی نریم ... گاهی واقعیت هایی وجود داره که ما نمی بینیم ... و اینکه همه اش دنبال گرفتن چیزی که حق خودمون می دونیم باشیم ....گاهی باعث میشه ... شرایط دیگران رو نبینیم و نفهمیم و ...حقوق اونها را نادیده بگیریم ...
و صد البته همون طور که شما و بقیه دوستان گفتید... درست شدن همه ی این ها... نیاز به آموزش های فرهنگی ای داره که ...بسیار زمان بر هست...

سلام
اینم یه دیدگاهیه

ای سلیمان در میان زاغ و باز
مرغ حق شو با همه مرغان بساز
یه موقعی از استادم پرسیدم که تکلیف جوونا چیه اگه نتونن خودشون حفظ کنن و به گناه بیافتن .
فرمود حضرت یوسف چه کرد ؟ چطوری خودشو حفظ کرد .
عرض کردم که استاد یوسف گرفتار یک زلیخا شده بود اما الان "شهری پر از زلیخا" ست و در کوچه و پس کوچه و خلوتی زلیخایی است که از جوان امروز دلبری می کند و او موظف است "حفظ دین" کند .
سارا خانم عزیز جالبه که همه نانواها زحمت می کشن اما کیفیت نان همین است و همه قصد کمک کردن به راننده تاکسی را دارند مگه با 200 تومن اضافه دادن کرایه میشه به کسی کمک کرد
باور کن اگه مسافر بگه این 200 تومن رو بهت میدم تا کمکت کرده باشم راننده فحش روزگار بهش میده .
ولی در هر حال از این نگاهتان خوشم آمد کاش همینی باشه که شما می بینید و امیدوارم من هم بتوانم به این بینش آرامش بخش برسم

شنگین کلک سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 20:53

سلام و ممنون از ذکر این وقایع روزمره و مصیبت بار
اینقدر هرروز از این دست اتفاقات را می بینم که دیگر
بی خیالشان شده ام و به واقع اینگونه می پندارم که مشکل
از من است و این من هستم که از جماعت مردم اطرافم نیستم گویی بیگانه ای سقوط کرده در سرزمینی دیگر با مردمانی بی تفاوت و فرعون پرور .

سلام
این قسمتش خیلی خوبه که گویی از سیاره ای دیگر سقوط کرده ام .
اتفاقا من هم با خودم می گویم چطوریه که این چیزا فقط برای من مهمهم لابد مشکل از منه دیگه .

ستاریان سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 17:51 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
فکر می کنم برای فرهنگ سازی این که چطور باید حقوق خودمون رو مطالبه کنیم، یکی شناخت حقوق لازمه و دوم باید راه مطالبه ی حقوق اساسی باز و بعد محقق بشه، تا مردم بعد از دست یافتن به حقوق اولیه و اساسی انگیزه پیدا کرده و بفهمند که میشود حق را خواست و به آن هم رسید تا بپردازند به برطرف کردن مشکلات و مسائل روزمره خودشون. وقتی مردم می بینند بسیاری از مشکلاتشون لاینحل باقی مونده، حال و حوصله برای چانه زدن بر سر کرایه ی تاکسی و کیفیت نون براشون نمی مونه قوربونت برم

سلام
خب امیدواریم با این توافق عمده مسکلات حل بشه مردم نیازهاى اولیه شون بر طرف بشه تا برسیم به اون نقطه اى که شما فرمودین فدات بشم سردار

مریم سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 12:00

پایان مناقشه اتمی 12 ساله ایران و 1+5/
توافق شد !
خدا کنه این توافق برای مردم منشأ خیر و برکت باشه


منم تبریک میگم به همه ملت ایران و امیدوارم که بتونیم تاثیر این توافق را در معیشت مردم و همینطور اصلاح دیدگاه جهانیان نسبت به اسلام و ایران ببینیم .

دادو سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 11:42 http://www.dado23.blogsky.com

سلام
سیستم های پیشرفته ی دنیا در حالی که افراد را برای زندگی خوب در کوتاه مدت تربیت می کنند آنها را آموزش می دهند تا با برخی آینده نگری ها در درازمدت خود سیستم را هم نگهدارند ... برای این کار مراکزی برای انتقال نظرها وجود دارد و این مراکز با اشراف به منافع دو رو نزدیک به مشکلات رسیدگی می کنند ، البته مشکلی که پیش می آید غالبا از طرف کسانیست که مهاجرهستند و آموزش مناسب زندگی را در جریان یکپارچه ی سیستم ندیده اند !!

در جوامعی مانند جامعه ما تربیت نارسِ مدنی بهمراه فرهنگ شفاهی غنی باعث شده است تا افراد دچار دوبینی بشوند ، این شامل همه ی رفتارها می شود ، دشمن دور و دشمن نزدیک !! ( آنچه داعش را بنام اسلام بجان مسلمانان انداخته است !! شاید اساس داعش غیراسلامی باشد ولی فتاوا و آیاتی که در جذب بکار می برند کاملا اسلامی می باشد !! ) منافع دور و منافع نزدیک !! ( دقیقا رفتاری که در این دو نوشته مشاهده شده است ) !!
کسانیکه برخلاف ادعای درست مرد شاکی به پشتیبانی از شاطر اقدام کرده اند یا با فرد شاکی مشکل داشتند و یا با شاطر قرابتی داشته اند ؛ البته قرابت در حاشیه نشین ها بسیار ملموس تر است و برخی رفتارها مانند سابقه ی سلام و علیک نوعی قرابت حساب می شود !! در مورد کرایه ماشین برخی ها این درک ندارند که کرایه ی کم و زیاد چه تاثیری در تخریب شخصیتی یک شغل می گذارد !! گاهی به فردی که ظاهر کارش از نوع مستضعفی است اظهار لطف بیشتر می شود ، مثلا کارگر آب و برق یا تلفن و یا شهرداری و ... ، در درازمدت همین اظهار لطف ها اساس یک ادعا می شوند و حالا شما کاری در مخابرات داشته باشید و نخواهید پول چایی بدهید عمرا کارتان راه نمی افتد ، یکبار سپور محله ی ما آشغال برخی خانه ها را که توی هفته به او انعام نمی دادند را نمی برد ، یک جنجالی بپا شد که آن سرش ناپیدا ، حالا کارگران شهرداری از ناشناس انعام نمی گیرند ( چون می ترسند !! )
آن زمان که کودکی بیش نبودیم صفهای نان بمراتب شلوغتر از این روزها بود ، نوبتی یکی باید یک و نیم ساعتی توی صف نان می ایستاد ، یک همسایه داشتیم که خیلی مسن بود و کارش در جوانی تزریقاتی بود و همه او را دکتر صدا می کردند ، او هر وقت وارد نانوایی می شد نان را روی ترازو می گذاشت و می خرید و تنها مورد بود از این دست ، البته کمی معطلی هم درست می شد !! یکبار یکنفر از توی صف به این کار او اعتراض کرد ، برگشت و با غیض خاصی که داشت گفت : " احمق ... من خودم را آدم بد محله کرده ام تا شما نان خوب بخورید ، یک روز می میرم و قدر مرا می دانید !! " در سالهای اخیر ترازو را اجباری کردند و هر کس ترازو را می دید زیرلبی می گفت : " روحت شاد دکتر شمشیری !! "

سلام
خدا رحمتدکنه دکتر شمشیری را کاش می شد همچبن آدم هایی را تکثیر کرد جامعه ما امروزه به شدت نیازمند آدم های خیرخواه و در عین حال اهل عمل در زمینه فرهنگ سازی و گسترش فضییلت های اخلاقی و اجتماعی است اما افسوس که بسیاری از مردم همچین دغدغه ای ندارند و عده ای دیگر هم اگر دغدغه دارند اهل عمل نیستند و در ایستگاه ایده پردازی متوقفند

یادخاطرات سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 10:45

سکوت در برابر حق‌کشی‌ها حتی اگر از دوستان نزدیک ما باشند مانند دشمنی است پس باید در گرفتن حق خود با سعه‌صدر استوار باشیم.

کاملا موافقم ولی فکر می کنم این نیاز به آموزش دارد .
بعض ها مطالبه حق را با اعتراض و داد و بیداد اشتباهی می گیرند و چون مطالبه کردن را بلد نیستند باعث می شوند هر نوع مطالبه ای را به خشونت طلبی و اعتراض و ... تعبیر کنن

یادخاطرات سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 10:36

سلام

مسافری که کرایه اش 300 تومان است چرا 500 تومان پول بدهد

و 200تومان ببخشد.حتما پول برایش علف خرس بوده....!!!!!!!!!!!!

این دست و دلبازیها ارزشی ندارد وهدر دادن مال است

--------------------------------------

----------------------------------------------

--------------------------------------
اما نانوا...... واقعا در جامعه امروز همه در گیر این مسائل ومشکلات هستند.

چرا باید کسی اعتراض به وضع ظاهری نان نکند؟؟؟؟؟

نان را یا شور یا سوخته یا خمیر تحویل می دهند.

انوقت دیگران چون حوصله و وقت ندارند توجهی به این موضوع ندارند تازه این ماجراها اگر هر روز ودر تما م سطوح اجرا شود چه اتفاقی می افتد؟؟؟؟؟

شاید به این خاطر است که احقاق حق را نشناخته ایم.

و شاید چون دیده ایم اگر اعنراضی بکنیم بدهکار هم میشویم.

سلام
متاسفانه این رسم خیلی بد و زشت اینجا متداول است همیشه هم بخاطر علف خرس بودن پول نیست حتی اونایی که تمکن انچنانی ندارند ازا ین با کلاس بازی ها خیلی دارند .
در مورد نان و موارد مشابه هم عرض بنده همین است چون اونایی که مسئولیت دارن می دونن کسی پیگیر نیست و مطالبه ای در کار نخواهد بود این معضلات هر روز خواهند بود

مریم سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 10:33

سلام
- هر بار یک نفر می گه اصفهانی ها خسیس اند ، همسر من معترض می شه و می گه اصفهانی ها خسیس نیستند ...مقتصدند . بعد هم تعریف می کنه که یک روز یکی از همکارهای ما ، تو اصفهان سوار تاکسی می شه و به رسم شهر خودمون بقیه ی کرایه ش رو از راننده نمی گیره . یک مسافر اصفهانی که سوار تاکسی بوده بقیه ی کرایه رو از راننده می گیره و به همشهری ما می ده و می گه : شما از شهر ما می رید اما ما باید اینجا بمونیم و از این به بعد با راننده ها کلنجار بریم ، شما تو شهر خودت از این حاتم بخشی ها بکن !
- در مورد نونوایی ها : دقیقا همین مورد برای خود من پیش آمد و یک روز که داشتم به نونوا اعتراض می کردم که چرا پشت نونهاتون سیاهه ، یک خانمی شد وکیل مدافع نونوا و شروع کرد به دفاع کردن از او .
- من اگه به جای اون مشتری بودم به شاطر می گفتم من تو صف وایسادم و تو وظیفه داری به من نون بدی ( و نونوا هم می گفت : این نون ! بردار و ببر ! همینه که هست !)
متاسفانه مردم اینطور مواقع ملجأ و پناهی ندارند که ازشون حمایت کنه ، من بارها به مراجع ذیربط زنگ زدم اما ندیدم پیگیری کنند .
- راستی آقای فاطمی چقدر کرایه تاکسی تو اردبیل ارزونه ! تو شهر ما بعد از گرون شدن بنزین ، راننده ها سرِ خود کرایه ها رو بالا بردند .حداقل کرایه (مسیرهای مستقیم) تو شهر ما 700 تومنه که من دیدم بعضی راننده ها همین مسیرهای کوتاه رو 1000 تومن هم گرفتند .
نون بربری کنجدی رو هم ما می خریم 1000 تومن (بدون کنجد 800 تومن)
قیمتهای پایین شهر شما ، منو یاد محله ی احمدی نژاد انداخت !
- به هر حال از ماست که بر ماست ! ما خودمون بعضیها رو گرگ می کنیم برای اینکه ما رو بدَرَند .

سلام
شخصا اصفهانی ها و تبریزی ها را به خاطر این خصلت شان خیلی خیلی دوست دارم
در مورد نان اردبیل داستان خیلی طولانی است و چون نمی خواهم درگیر مسائل سیاسی شوم از معضل اصلی نان اردبیل که باعث ایجاد سرطان دستگاه گوارش در استان شده و الان اینجا شده قطب سرطان مری و معده صرف نظر کردم / حاضرم نان را دانه ای 2000 تومن بخرم ولی نان باشد با ور کنید آدم از خودش خجالت می کشد بخاطر نانی که اینجا می پزند /
کرایه های اینجا ارزان است چون مسیر ها کوتاه اند هر چند شما کاملا صحیح می فرمایید اردبیل جزو ارزان ترین شهرهای ایران محسوب می شود و واقعا قیمت ها باور نکردنی است اما به همان اندازه سطح در امد سرانه مردم نیز پایین است .
باور کنید اگر لیست قیمت برخی کالا ها را لیجا بنویسم تعجیب می کنید
ضرب ا لمثلی است اینجا که می گویند تهران کسب کنی و اردبیل خرج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد