همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

شأن و شخصیت...

1)رئیس خوش اشتها!

آقای سمیعی می گفت: یکی از همکارها  از سفر حج که برگشت، رئیس اداره و همکاران رو دعوت کرد رستوران. من اون شب اشتها نداشتم و نتونستم غذامو تموم کنم. رئیس اداره که کنار من نشسته بود، وقتی فهمید من غذامو نمی خورم، غذای دهنی و دست خورده ی منو کشید جلو و تا آخر خورد، سه تا از همکارها، نوشابه شونو نخوردند، رئیس، نوشابه ی اونا رو هم گرفت و خورد... چنین کاری در شأن رئیس یک اداره نیست !


http://s3.picofile.com/file/8207699342/article2345.gif

2)همکار بی اعصاب!

من هر وقت می خوام سوار تاکسی بشم، زرنگی می کنم و می پرم صندلی جلو سوار می شم، اگه صندلی جلو پر باشه، اینقدر منتظر می مونم تا یک تاکسی گیرم بیاد که صندلی جلوش خالی باشه.

یک روز که مطابق معمول، جلو نشسته بودم، دو تا آقا آمدند و نشستند صندلی عقب. کمی پایین تر یک خانم  لاغراندام سوار شد. آقای وسطی رو می شناختم، فرهنگی بود و چند سال پیش، دختر خانمش دانش آموز مدرسه ی ما بود. خانمه زودتر از بقیه پیاده شد و بعد از اینکه کرایه شو داد، رو کرد به دو تا آقایی که عقب نشسته بودند و گفت: یک جوری بشینید که یک خانم، راحت بتونه کنارتون بشینه.(منظورش این بود که جمع و جورتر بشینید)

چشمتون روز بد نبینه! همکار فرهنگی ما دست از دهن شست و شروع کرد رگباری فحش دادن: "برو گمشو زنیکه ی اُسگل بی سر و پا! من اینقدر جمع و جور نشسته بودم که پاهام درد گرفته، تو که شپشت منیژه خانمه، چرا با آژانس اینور و اونور نمی ری؟ ..."


http://s3.picofile.com/file/8207699326/1e25f72c8ed319e6902a639b21754fac.jpg


 خیلی دلم می خواست به این آقا بگم: " شما ناسلامتی فرهنگی هستید، آخه این چه طرز صحبت کردن با یک خانمه؟ مگه این بنده ی خدا چی گفت؟ این حرفها در شأن یک فرهنگی نیست."

اما راستشو بخواید از آبروم ترسیدم! آخه  فکر کردم از کجا معلوم این آقا یادش باشه ما همکاریم و من یک زمانی معاون دخترش بودم؟ حتی اگه یادش باشه، از کجا معلوم حرمت نگه داره و منو هم زیر باد فحش نگیره؟!


3) اوقور بخیر؟!

آقاهه شصت و خرده ای سال سن داره، تعریف می کرد: نگهبان یک کارخونه بودم، یک روز موقع خروج رئیس، بدون هیچ منظور و مقصودی به رئیس گفتم: اوقور بخیر؟... رئیس سر همین حرف از کارخونه بیرونم کرد! گفته بود: این نگهبان شأن منو رعایت نکرده! چه معنی داره که یک نگهبان به رئیس کارخونه بگه: اوقور بخیر؟!


http://s6.picofile.com/file/8207699676/images123.jpg

4) دگردیسی کلمات!

حین یک سخنرانی نیمه رسمی از کلمه ی "پُخ" استفاده کرده بود، بلافاصله سردبیر یکی از روزنامه ها براش پیامک داده بود: در شأن شما نیست که از این کلمه استفاده کنید.


http://s6.picofile.com/file/8207699726/81295091_5922202.jpg

وقتی این ماجرا رو شنیدم گفتم: منم بعضی وقتا از این کلمه استفاده می کنم! من تا الان فکر می کردم وقتی می گن فلانی هیچ پُخی نمی شه، یعنی آدم حسابی نمی شه و به جایی نمی رسه!

از سر کنجکاوی رفتم سراغ لغت نامه معین و دیدم جلوی این کلمه نوشته:

"پُخ : پخ کلمه ترکی و آذری بوده و به معنای نجاست است و معادل گُه فارسی می باشد."

عجب! من اگه می دونستم این کلمه چنین معنایی داره، هیچ وقت ازش استفاده نمی کردم!
دوباره به لغت نامه نگاه کردم و با دیدن جمله ی بعدی خیالم راحت شد:
" البته این کلمه ، به دلیل استفاده زیاد در قالب جملات و ضرب المثلها، کراهت خود را از دست داده و استعمال این کلمه در محاورات روزمره حاکی ار بی ادبی فرد نمی باشد."

نظرات 12 + ارسال نظر
علی امین زاده چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 17:05 http://www.pocket-encyclopedia.com

چیزی که من رو زجر میده غلطهای املایی در وبلاگهاست!

فکر نمی کنم شما به اندازه ی من زجر بکشید دوستان می دونند من چقدر به غلط املایی حساسم

پرنده خاموش دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 13:21 http://www.silentbird.blogsky.com

نمیدونم بعضی از این آقایون کی میخان درست نشستن تو تاکسی رو یاد بگیرن

یک زمانی بعضی از همکارهای ما اینقدر از این بابت کلافه بودند که یک سنجاق با خودشون می بردند و زمانی که یک آقایی دست از پا خطا می کرد یا یک وَری روی اونا غش می کردسنجاق رو تو پاش فرو می کردند(من دل و جرات اینجور کارها رو نداشتم)

ناهید دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 05:24

سلام مریم جان
با این سرعت لاک پشتی اینترنت، حتما برای تاخیرم منو می بخشی نه؟
در مورد اول: ضرب المثل سنگ مفت ، گنجشک مفت به ذهنم رسید، اینجور کارها در شان هیچ کس نیست
در مورد دوم : اسکاروایلد می گه : به آدمها اجازه بدید حرف بزنند تا خودشونو لو بدن ...
در مورد سوم : فکر کنم جناب رئیس خان از شنیدن اوقور بخیر داستان خاله سوسکه براش تداعی شده
و در مورد چهارم: بنظرم به کار بردن این کلمه یا جمله در هر صورت خوب نیست ، حتی اگه شامل مرور زمان هم باشه ، ولی خب تو که قبلا معنیشو نمی دونستی

ممنون مریم جان پست جالبی بود

سلام نی جان
کی گفته تو وظیفه داری برای تک تک پستهای همساده ها کامنت بذاری؟ ببم جان راحت باش .من و تو باید تو این مجازستان از کسانی یاد بگیریم که انتظار دارند همه برای پستهاشون کامنت بذارند ولی خودشون هر وقت عشقشون می کشه برای دیگران کامنت می ذارند
مورد دوم: حضرت علی(ع) هم می فرمایند:المرء مخبو تحت لسانه....مرد پنهان است زیر زبانش.
- این آقای نگهبان انگار تکیه کلامش اوقور بخیره چون وقتی ما رو هم می بینه می گه اوقور بخیر
- آره والله من معنی شوو بلد نبودم
- ممنون که زحمت کشیدی و با سرعت لاک پشتی اینترنتت این کامنت مفصل رو نوشتی
راستی نی جان یک مدتیه اینترنت ما هم سرعتش خیلی خیلی کم شده .

SARA دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 01:15

سلام...
تعریف شان و شخصیت ... از فرهنگی به فرهنگ دیگر ... از جامعه ای به جامعه دیگر ... از قومی به قوم دیگر ... و در موارد ریزتر ...از فامیل و خانواده ای به فامیل و خانواده دیگر... فرق میکند......
هرچقدر هم اداب دان باشی ... شاید کسی پیدا شود که از یک کار تو خوشش نیاید و ...انرا منافی شان و شخصیتت بداند...

اما در کل باید رعایت قراردادهای اخلاقی و اجتماعی را کرد ... بخصوص اگر شخصی باشی که به هرنحو .... در چشم دیگران باشی و به نوعی الگو محسوب شوی ...

سلام
بله تعریف واژه ها برمی گرده به فرهنگ و اداب و رسوم و جهان بینی افراد
- مورد بعد هم کاملا درسته .بنابراین بهتره برای خودمون زندگی کنیم و به نظر دیگران کار نداشته باشیم مخصوصا وقتی مطمئنیم کاری رو که انجام می دیم درسته.
-یک زمانی همکارهای مرد ما، از ناچاری زده بودند تو کار مسافرکشی .کاری که خیلی ها می گفتند در شأن اونا نیست(بعضی از همکارامونم آژانس املاک دارند در باره ی اونا هم همین حرف رو می زنند)
من موافق همرنگ شدن صد در صد، با مردم نیستم چون باورها و اعتقادات مردم همیشه درست نیست ولی در مجموع با نظر شما موافقم چون می دونم منظور شما چه نوع قراردادهایی هست

بزرگ یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 23:40 http://abiaramesh.blogfa.com

سلام
جز مورد اول با سایر موارد زیاد موافق نیستم! مورد اول دله بودن برای هر چیزی زشت است مورد دوم باید سرتان آمده باشد که وقتی تقصیری ندارید مورد نیش و کنایه واقع شوید آن وقت معلوم میشود اعصاب شما در چه وضعی هست.مورد سوم به نظر من هم نگهبان معنی ندارد به ریس بگوید اقور بخیر رفیقی که نیست،رییسش است موردچهارم کلمه زشت،زشت است و به مرور زمان قبلش از دست نمی رود

سلام
مورد دوم: این آقا بنده ی خدا تو خونه خیلی گرفتاره.سالهاست که پسر جوانش بیماره و مدام عمل می شه و هیچ نتیجه ای نمی گیره ولی به نظر من آدمها باید خویشتن دار باشند و اگه می خوان با کسی در بیفتند هم نباید از حیطه ی ادب خارج بشن.
مورد سوم: آقای نگهبان جبهه رفته ست از اون آدمهاییه که برتری رو به تقوا می دونه و نه به پست و مقام . من فکر می کنم نگهبان به رئیس به همون چشمی نگاه می کرده که به همکاراش نگاه می کنه...و البته چنین نگاهی رو رئیس روساء نمی پسندند.
- هر دو مورد پخ و قسر در رفتن رو لغت نامه ها نوشتند در محاوره قبحش از بین رفته . (شاید مردم به این خاطر از این دو کلمه استفاده می کنند که معنیشو بلد نیستند)

شنگین کلک یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 18:25

گاهی هم شان و شئونات را خودمان می سازیم یا برای خودمان و یا برای آنچه به آن اعتقاد داریم وشاید هم برای آنچه درآن منفعتی داریم . یک چیز عادی و معمولی را چنان تقدیس میکنیم که گوی فی الحال ازلب حوض کوثر افتاده پایین . و دراین میان شان صاحب پست های اداری و سازمانی بسیار خنده دار است . یادم آمد زمانی درخدمت سربازی فرمانده ما عوض شد و فرمانده قبلی به محل دیگری اعزام شد . بعد از چند ماه روزی فرمانده قبلی که خیلی هم با بچه ها خودمونی بود برگشته بود و باهم ناهار می خوردیم دربین لمباندن فرمانده قبلی به یکی از بچه ها گفت از آنطرف سفره چیزی را بیاود . وجواب او این بود : ببخشید اما شما که دیگه فرمانده نیستید ! خودتون برید بردارید . خوب گاهی روابط انسانی با روابط رئیس و مرئوسی تداخل پیدا میکنه . شاید رعایت بسیاری از شئونان مقدس مآبانه توسط بعضی افراد هم صرفا از منافعشان نشات بگیرد . و البته پیرو پست قبلی میتوان اینطور برداشت کرد که خیلی از شئونات اداری نیز صرفا برای سلطه گری و مرعوب کردن ارباب رجوع توسط خود سیستم اداری تعیین و شدیدا رعایت می شود .

خب خدا رو شکر که از قید و بند واژه ی شأن رها شدیم و رسیدیم به مصداقها
کامنت شما رو که خوندم یاد صعصعة بن صوحان که یکى از همراهان و پیروان حضرت على (ع) بوده افتادم .صعصعه بعد از اینکه حضرت علی(ع) به خلافت می رسه می گه:
(زینت الخلافة و مازانتک و رفعتها و مارفعتک و هى الیک احوج منک الیها یعنى : تو با قبول خلافت به آن زینت بخشیدى و جلال دادى اما خلافت تو را زینت نبخشید و جلال نداد. تو به خلافت رفعت دادى و مقامش را بالا بردى ولى خلافت به تو رفعت و مقام نداد و تو را بالا نبرد. خلافت به تو نیازمندتر است از تو به خلافت)
من خیلی کم دیدم آدمهایی رو که به پست و مقامشون زینت بدن و شایدبه همین دلیل وقتی مسئولی بازنشسته یا از کار برکنار می شه دیگه زیردستها براش ارزش و احترام قائل نیستند.
البته آدمهای نون به نرخ روز خور هم کم نیستند آدمهایی که بر اساس منافع شخصی شون ،بله قربان گوی رئیس روساء هستند و در مقابل افراد مافوق خوش خدمتی می کنند و با عوض شدن یک مسئول ، دنبال مافوق جدید راه می افتندو قبلی از چشمشون می افته.

سهیلا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 16:20 http://rooz-2020.blogsky.com/

راستش منم کلمه ی پخ همون معنارو داشت برام که شماهم فکر میکردید.چه خوب که اشاره کردید و چه خوبتر که قسمت آخرش آبرومون رو جمع و جور کرد...
درضمن اون رئیس شکمو هم حال بهمزن بود رفتارش....گامبوخان

- به نظر منم اون رئیس باید کارد تو شکمش فرو می کرد و جلوی کارمندها آبروداری می کرد
- یک واژه ی دیگه هم هست که در محاوره کاربردی به جز معنای اصلیش داره !
اصطلاح قسر در رفتن یعنی گریختن گاو یا گوسفند ماده از زیر گاو یا گوسفند نر در طول یک دوره‌ی پرواربندی
اما در محاوره قسر در رفتن یعنی از حادثه یا مهلکه ای جان سالم به در بردن

همطاف یلنیز یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 15:56

عجبا!!تا اسم بلاگفا اومد اسکای هم غیرتی شد
برای شان، منم چند اعتقاد! دارم. یکی اینکه در شان یه خانم نیست هوار بکشد بویژه در بیرون و ملاعام...اگر هم نیاز به اثبات حق یا دفاعیه باشد جیغ و داد زنانه کسرشان ماست همان بلند و قاطع و البته آرام سخن گفتن بهترترست. بعدی ابنکه در شان دختران دانشجو نیست که با سروصدا سوار اتوبوس شوند و ادامه شوخی ها و خوشمزگی های سرکلاس را اجرا نمایند

صدا رو بلند کردن برای هیچ آدمی خوشایند و قابل قبول نیست
حتما می دونید که تو سوره ی لقمان اینطور آدمها به چی تشبیه شدند
وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحمیر
صدای خود را پایین بیاور که آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند ، براستی صدای خران است.
- چند سال پیش یک کاری دانشگاه داشتم موقع برگشت سوار اتوبوس دانشجوها شدم یک عده شون با صدای بلند موزیک گوش می دادند ، یک عده ی دیگه شون با سر و صدای زیاد شوخی های بی مزه می کردند بعضی دخترها هم به طرز ضایعی در صدد جلب توجه دانشجوهای مذکر بودند

همطاف یلنیز یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 15:45

سلام سلام
اینقدر این پیغام کد اشتباه داد که دلم برای بلاگفای چلاقفا شده تنگ شد.با گوشی نمی توانم نظر در وکنم حوو

سلام
یادم نیست یک بارکدوم یک از اسکایی های السابقون(آقای ستاریان یا جناب شنگ)فرمودند: این مسئله ارتباطی به اسکای نداره و به قالب وبلاگ مربوط می شه

kamangir یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 11:40 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
خیلی وقتها از کلماتی استفاده میکنیم که یا معنی آن را نمیدانیم و یا محل بکارگیریه آن کلمه را وفقط بخاطر آهنگ دادن به کلاممان ازش استفاده میکنیم

سلام
منم دیدم بعضیها برای اینکه وانمود کنند خیلی حالیشونه به جا یا نابجا از کلمات قلمبه سلمبه استفاده می کنند
فاجعه ی اصلی زمانی اتفاق می افته که این کلمات رو اشتباه تلفظ می کنند و مضحکه ی دیگران می شن

موج یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 10:58 http://delnevashtehae1moj.mihanblog.com/

متاسفانه استفاده از بعضی از کلمات نادرست اینقدر زیاد شده که قباحت اش از بین رفته الان که دیگه تمام دنیا را اصطلاح هات گرفته به نظر م باید بزودی شاهد پیداش زبان جدیدی از این اصطلاحات من در اوردی باشیم

بله درسته !بعضی واژه ها به خاطر استفاده نادرست ازبار معنایی خودشون تهی شدند مخصوصا اون کلماتی که برای مقاصد سیاسی ازشون استفاده می شه

دادو یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 09:39 http://www.dado23.blogsky.com

سلام
متاسفانه برخی جایگاه های سازمانی از جایگاه انسانی فرد جاافتاد تر است برای همین وقتی کسی یک رفتار نامعقول می کند بجای اعلام اینکه این رفتار در شان یک انسان نیست ، می گویند در شان یک معلم یا رئیس نیست و ... شئونات انسانی عمومی تر هستند و شئونات شغلی اختصاصی ، رعایت شئونات عمومی می تواند شئونات شغلی را پوشش بدهد و نیازی نباشد برای سرکوفت زدن ( یا تنبیه و بیداری !! ) به کسی جایگاه اجتماعی اش را به رخ او بکشند !!

سلام
ممنون به نکته ی خوبی اشاره کردید. هر انسانی باید رفتاری برازنده و پسندیده داشته باشه، اما از بعضیها به واسطه ی نقش الگویی که در جامعه دارند انتظار بیشتری می ره .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد