همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

خانواده

چند وقت قبل در جمعی... آقایی از وضعی که برای او و خانواده اش پیش آمده.... گله می کرد و می گفت : عقاید من با باورهای خانواده ام .... فرق میکند ... یعنی نگرش من عوض شده و دیگر مثل آنها فکر نمی کنم... خانواده ام  دیدگاهی بسیار مذهبی دارند و چون من تغییر کرده ام ... مدام مرا سرزنش می کنند یا نصحیت می کنند و میخواهند هرطور شده ...ولو به زور من و زن و بچه ام را .... به بهشت بفرستند ..... و من دیگر خسته شده ام .... تصمیم گرفته ام آنها را برای همیشه کنار بگذارم و از زندگیم بیرون کنم!

به ایشان گفتم : به نظر من تغییر عقاید و باورها (حالا به هرجهت که باشد) ... یک نوع پیشرفت است ... چون تغییر یعنی اینکه شما فهمیده ای ...  یک جای کارت می لنگد و به فکر درست کردنش افتادی .... و این اولین قدم برای رفتن به جلوست .... اما کنار گذاشتن خانواده .... یعنی نفی ریشه ها... یعنی بی هویت شدن ... و این براحتی آن یک قدم رو به جلو را خنثی میکند.

در مورد هویت و ریشه ی آدم .... حرف و حدیث فراوان است ... و هرکسی در این مورد عقیده ای دارد.... برای من اما هویت یعنی خانواده ام .

ارتباط نزدیک و صمیمانه با آنها ... به زندگی من معنا می بخشد و هیچوقت حتی فکر نبودنشان یا جدا شدن از آنها را هم نمی توانم بکنم....... دوست ندارم دور از آنها زندگی کنم ... حتی اگر در شهر یا کشور دیگر ... زندگی  بهتر و راحت تری انتظارم را بکشد.... چون معاشرت و نزدیک بودن به عزیزانم را از من می گیرد .... هیچ برایم خوشایند نیست ...


پدر ...مادر... همسر ...فرزند...پدر و مادر همسر ...  خواهر و برادر ... خاله و عمو ودایی و فرزندانشان ... حتی فامیل های دورتر ...  همه و همه ... برایم  عزیزند و اگر مدتی نبینمشان ... دلتنگ می شوم ... دیدارشان یا به قول معروف ....صله ارحام ... جزو بزرگترین لذت های زندگیم هست ... که به من انرژی می بخشد و .... امیدوارم هیچوقت از من دریغ نشود...

من باور دارم ...انسانی که خانواده اش را نفی کند ..... خود را نفی کرده و ... دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.... و از چنین کسی باید ترسید و ... دور ماند!


توضیح نوشت : درهفته گذشته ... به چند مجلس عروسی و مهمانی رفتم ... که در آنها سعادت دیدار خیلی از اقوام  دور و خیلی دور ... حاصل شد که  کلی حالمان را خوش کرد ... و انگیزه ای شد برای نوشتن این پست ....

 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
عـبـــد عـا صـی چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 19:55 http://FARSIBLOG.mihanblog.com/

جـهـت اسـتـحـضـار بلاگر محترم "SARA"

مریم
چهارشنبه 25 شهریور 94 16:11
http://hamsadehha.blogsky.com
سلام جناب عبد عاصی
من به نیابت از خودم به خاطر درج یکی از پستهام در وبلاگتون از شما تشکر کردم
می دونید که همساده ها 9 تا نویسنده داره با دیدگاههای مختلف
شما مختار هستید هر کدوم از نوشته های منو که مناسب می بینید در وبلاگتون درج کنید و من از این بایت از شما سپاسگزارم اما در مورد مطالب سایر نویسندگان هیچ اختیاری ندارم

پاسخ شما : سلام علیکم.
از اینکه مرام وُ معرفت بخرج داده وَ با بزرگواری خود پاسخ اینجانب را خیلی صریح وَ محبت-آمیز عنایت کرده-اید خیلی ممنونم.
لینک وبلاگ شما هچنان در « آفتاب در زنجیر » برقرار خواهد ماند.
به بقیه دوستان هم بفرمایید که این عـبــــد عـا صـی اگر یکبار «داغ» شود ، برای همیشه عبرت میگیرد وَ دیگر در اشاعه-ی هر چه بیشتر فرهنگ-سازی وَ اطلاع-رسانی ، مطالب آن وبلاگ ، خاطر شریف-شان را مُکدر نخواهد ساخت.
مـــؤیـــد وُ مـنـصـــور باشید ،
عـبــــد عـا صـی.
ویرایش پاسخ
تایید شده ، آشکار

عـبـــد عـا صـی چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 15:58 http://farsiblog.mihanblog.com

سلام.

حضور انورتان باید عرض کنم که هیچ « سرقت ادبی »-ای صورت نگرفته! مطلب با حفظ امانتداری وَ اشاره به مرجع مربوطه ، در وبلاگ پیوست وَ دیگر وبلاگهایم منعکس شده است. یکی از همکاران شما قبلا از انعکاس مطلب «همساده ها» تشکر وَ اظهار رضایت کرده بودند. اگر گروه نویسندگان شما با انعکاس قانونی مطالب این وبلاگ در پایگاههای دیگر مخالفند ، لطف فرموده وَ در زیر "لوگوی" همساده ها مؤکدا قید فرمایید « نقل مطالب وبلاگ مجاز نیست »! ...
مـــؤیـــد وُ مـنـصـــور باشید ،
عـبـــد عـا صـی.

سلام علیکم....

اول عذر میخوام که اینقدر دیر این نوشته رو دیدم ... علتش گروهی بودن وبلاگه و اینکه نظرات پست های قبل ... به صفحات قبلی منتقل میشه ... دیده نمیشه ...
دوم اینکه ... هرچه جواب خودم را به کامنت شما خوندم ... متوجه نشد در کجاش اسمی از سرقت ادبی بردم ... یا چه بی ادبی کردم که ... اینقدر برشما گران آمده ....
به هر روی ... اگر اساعه ادبی کردم ... عذرخواهی میکنم!

عـبـــد عـا صـی شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 00:36 http://FARSIBLOG.mihanblog.com/

سلام علیکم.

باز هم یکی از مطالب برتر «همساده ها» را انتخاب کرده وَ در وبلاگ "پیوست" وَ بقیه وبلاگهایم منعکس کردم.
با آرزوی عزت وُ سلامت دو دنیا برای شما وَ تمام خلق الله ،
عـبـــد عـــا صـی.

سلام...

ابتدا متشکرم از حسن نظرتون ... که متن بنده را برتر می خوانید......
اما دوم....... به نظرتون بهتر نیست ...قبل از پیوست کردن مطلب......نظر نویسنده را جویا بشید!!؟
بهروز باشید...

kamangir چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 09:42 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
ایام بکام
عروسی ها مستدام

علیکم السلام...

خیلی ممنون .........ایشالا برای شما هم ...شادی هاتون مستدام باشه...

مریم چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 00:21

دوباره سلام
شبتون بخیر
ببم جانها خدا وکیلی ضرب المثل ما درست تره یا مال شما؟
زن و شوهرها که تا دلتون بخواد جنگ می کنند تا جایی که کارشون به طلاق و جدایی می کشه و بعد از جدایی هم می شن دشمن خونی!
اما دو تا برادر هر چقدر جنگ کنند بالاخره یک روزی اختلافات رو کنار می ذارن

دوباره علیک سلام بر بانوی بزرگوار...
همه اوقاتتون بخیر و نیکی ایشالا.....
خب راستش برادرهایی هم که کینه شتری دارن و.... تا اخر عمر باهم آشتی نکردن دیدیم... اما خداییش تعداد زن و شوهرای دعوایی ....خعللللللللللی بیشتره

nazanin.54 سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 22:18 http://myterritory54.blogsky.com

سلااام بانوی مهر بانی ها
.
از خوندن مطلبتون لذت بردم
و با شما هم عقیده ام

سلام نازنین جان...

خوشحالم لذت بردید .....
موفق باشید

ناهید سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 17:16

سلام سارا بانو جان
حس خوندن نوشته ی زیبای شما مثل شنیدن یک لایت موزیک، آرامش بخش و دلنشین بود، به خصوص با عکسهای قشنگی که ضمیمه کردید :
باور کنید هر چی که در مورد این پست می خواستم بنویسم ،قبل از من حکیمه ی همیشه آنلاین مجازستان نوشتن پس با اجازه تون کامنت مریم جان رو لایک می‌کنم
ولی یه جایی که نوشتن برادرها دعوا کنند، من شنیده بودم زن و شوهرها دعوا کنند ابلهان باور کنند
به هر حال هفت شهر عشق را گشتم ولی هیچ عشقی راخالص تر و پاک تر و بی شائبه تر از خانواده ندیدم
ممنون از پست قشنگتون

شرمنده , لطفا دو کامنت قبلی رو حذف کنید

سلام بر ناهید بانوی عزیز...
شما لطف دارید و .... با دید زیباتون ... اینطور خوب می بینید.... من هم ممنونم ...
مریم بانو همیشه عالی می نویسند و .... لایک واجب هستند ...
در مورد این ضرب المثل ... من هم مثل شما ... در مورد زن و شوهر شنیده ام ... حالا شاید طرفهای مریم بانو...... اینطوری است !!
دشمنتان شرمنده ... ظاهرا مدیریت قبلا زحمت حذف رو کشیده اند ... متشکرم از مدیریت محترم

همطاف یلنیز سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 15:02 http://rahi-2bare.blogsky.com/

pic<http://s6.picofile.com/file/8210946868/gerafe.jpg>pic
سلام سلام
خانواده... حس خوبی از این نوشته یافتم. متشکرم
منتهی برای من خانواده بیشتر گرامی والدینم هستند و بعد خواهرها و برادر و بعدتر خواهرزاده ها... گسترده ترش دردسرساز است. همین حلقه اندک هم کلی ماجراها دارد... والا

علیک سلام دوتایی !...
خوشحالم که نوشته باعث ایجاد حس خوب در شما شد ... حس خوبتان مستدام ...
مسلما هرچه نسبت خونی نزدیک تر باشد ... این حس وابستگی که در متن ذکر کردم ...بیشتر و پر رنگ تر است ..... پدر و مادر و همسر و فرزند ....همیشه اولویت های اول هستند...
ایشالا که همیشه در کنار و زیر سایه گرامی والدین ... به خوشی و آرامش زندگی کنید ...

سهیل سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 13:51 http://hamsadehha.blogsky.com

سلام و وقت بخیر
اول از همه بگم که این طرز نگارش و همچنین عکس های زیبایی که گذاشته اید مرا یاد کتابهای خاطره انگیز دوره ابتدایی انداخت . خداییش ابتکار جالبناکی به خرج داده اید و از این بابت که اول از همه با ظاهر زیبای مطلبتون خواننده را مشتاق خواندن می نمایید تشکر کنیم . خداییش همساده های با ذوق و هنری داریم و کم کم داریم از هنرهایشان مطلع میگردیم . من خودم که بی هنر عالم و آدم هستم و بس
بعدش هم اینکه ببینید من اول مطلبتون را درست متوجه شدم "یک اقایی از وضعیت مذهبی بودن خارج شده و از خانواده اش که میخواهند او و خانواده اش را بفرستند بهشت خسته شده " اونوقت شما هرگونه تغییر حتی این مذهب گریزی را "یک نوع پیشرفت" میدانید ؟ ؟ ؟ ؟ و یا شاید من درست متوجه مطلبتون نشدم .
اما خانواده دارای قداست ویژه ای هست که باید آن را ارج نهاد. البته متاسفانه تازگی ها با توجه به اینکه خیلی از فاکتورهای زندگی ما دچار تغییرات بسیار و اساسی شده اند این فاکتور هم متاسفانه در بعضی موارد دارای کمبودها و خلاهایی می باشد . اکنون در جامعه متاسفانه خانواده هایی دیده می شوند که چه از نظر ایمانی و چه از نظر اخلاقی و حتی از نظر رفتاری و تربیتی دارای معیارهای مناسبی برای زندگی کردن نمی باشند خانواده هایی که پدر و مادری متکدی و معتاد و بیکار دارند و یا خانواده هایی که نظارت درستی بر فرزندان ندارند و خانواده هایی که معیارهای اصول اخلاقی توسط حتی والدین رعایت نمی شود باعث شده اند که قداست و ارج و قربی که در ابتدا برای خانواده متصور شده ام را دچار خدشه نموده اند .
ولی با همه همچنان خانواده دارای درجه بالایی از احترام می باشد. در خانواده بزرگ شده ایم و با خواهر و برادرهایمان و به همراه آن اقوام نزدیک همچون عمو و عمه و خاله و دایی و فرزندانشان روزها و روزگارانی را گذرانده ایم که حتی بعد از گذشت اینهمه سال بزرگ عزیز در بعضی از مطالبش از آن سر دنیا از آن یاد می کند چه برسد به ماهایی که متاسفانه در امروزه روز بعلت مشغله های فراوانی که بوجود آمده هرزگاهی در بعضی مجالس آنها را می بینیم و مرور میکنیم تمام آن تلخ و شیرین هایی که با چه شیطنت هایی پشت سر گذاشته ایم.
خانواده ما همین جمع هایی که بوجود می آید و دیدن فامیل هم خیلی خیلی جالبناک هستش . وقتی که جایی دعوت هستیم در هنگام خداحافظی مراسمی داریم دیدنی . ما مردها برادرها و دامادها می آییم بیرون مجلس (که معمولا خانم ها و اقایان از هم جدا هستند)منتظر خانم هایمان می مانیم . اونوقت خانم ها به فرماندهی گرامی مادر می آیند بیرون و کنار ما می ایستند . اونوقت خانواده های دیگر که بیرون می آیند همگی باز گروه گروه می آیند طرف ما و احوالپرسی و کمی صحبت و می روند و باز گروه بعدی که می آید. خلاصه بعضی وقتها دیگه ما گرامی مادر را می کشیم که بابا بیا بریم اینقده مردم می آیند و احوالپرسی می کنند که خسته شدیم و با همه این احوال باز هم خیلی طول می کشد که ما موفق به ترک محل بشویم. اما خداییش حس و حال خیلی خوبی دارد هر گروهی که می آید با برادرها میگیم که مثلا فلانی داره می یاد زود خاطراتش را مرور میکنیم و بعد با دیگری که می آید میگیم سنگین باشید باباشون داره می یاد و . . . خلاصه اونجا هم خنده بازاری داریم .
ببخشید که دیگه خیلی پرحرفی کردم . اصلا هم بابت اینهمه پرت و پلا گویی توقع جواب دادن با کامنت بی سروته ام را ندارم .

سلام جناب سهیل گرامی ...
سپاسگزارم از نظر لطفتون ... هنرمند اون نقاشی است که این ها را کشیده ... بنده فقط بی اجازه کپیشون کردم !
بعد در مورد اون آقا ... البته اصل نوشته بنده در مورد خانواده بود ... اما بله ... من تغییر نگرش ایشون را ... یک پیشرفت ذکر کردم ... در واقع تغییر نگرششون را پیشرفت دونستم ... چون ایشون دین اش رو به ارث برده ... بدون این که حقیقتش رو درک کرده باشه ... و حالا رسیده به مرحله شک و انکار ...... نشنیدین که میگن شک مقدمه ی یقین هست!؟...
به هرحال همونطور که در جواب کامنت جناب دادو عرض کردم ...عقیده من این طوره که هر تغییری خوبه!...... و اصراری هم به اثباتش ندارم
در مورد خانواده های فاقد صلاحیت اخلاقی هم ...متاسفانه حق با شماست ... خانواده هایی که شاید حتی نمیشه اسم خانواده روشون گذاشت...
انتهای جشن های عروسی را هم خیلی جالب توصیف کردید ... منکه اغلب اونقدر خسته ام که ... از قسمت خداحافظی اخر مجلس ... وسط خیابون ... فرار میکنم ...
ایشالا همیشه خنده بازارتون ... به راه باشه .......
کامنتتان هم سر داشت وهم ته .... بازهم ممنون

مریم سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 11:25

سلام سارا بانوی عزیز
- ان شاءالله همیشه جشن و شادی و عروسی داشته باشید
- این عکسها چقدر به آدم انرژی مثبت می دن دست شما درد نکنه
- منم در مورد خانواده و بستگان مثل شما فکر می کنم و معتقدم حتی اگر با فامیل، همفکر و هم عقیده نیستیم به هیچ وجه نباید ارتباطمونو با اونا به طور کامل قطع کنیم، البته من ترجیح می دم جهت پرهیز از تنش و جنگ اعصاب، ارتباط رو تا جایی که امکان داره کم کنم تا کار به دخالت و فضولی و پند و اندرز نکشه.
- قدیمیها ضرب المثلهای قشنگی داشتند: فامیل، گوشت همدیگه رو می خورند اما استخوون همدیگه رو دور نمیندازند ...برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند و ...
موقع سختی و گرفتاری هیچ کس به جز فامیل به فریاد آدم نمی رسه(به خصوص فامیل نزدیک)اینطور وقتا همه ی اختلافها فراموش می شه
پس چه بهتر که راهی برای برگشت بذاریم و یاد روزی باشیم که قراره دوباره چشم تو چشم بشیم.
- ای کاش اقوام و خویشان وقتی دور هم جمع می شن به جای جر و بحث و مداخله در زندگی خصوصی همدیگه، بگن و بخندن و 4 کلمه حرف درست و حسابی بزنند.
اگه مردم فقط به همین یک حدیث پیامبر(ص) عمل کنند دنیا گلستان می شه:
(طوبى لِمَن مَنَعَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ المُؤمِنینَ مِن إخوانِهِ .
خوشا به حال آن کس که عیب خودش، او را از پرداختن به عیبهاى برادران مؤمنش باز دارد.)
- تمام اختلافات از جایی شروع می شه که ما خودمونو علامه ی دهر و عقل کل حساب می کنیم و به خودمون اجازه می دیم در زندگی اطرافیان مداخله کنیم و اونا رو ارشاد و هدایت کنیم .(از همه بدتر اینکه اینقدر فهم و درک نداریم که در جمع کسی رو نصیحت نکنیم )

سلام مریم بانو جانم ...
خیلی ممنون از آرزوی قشنگتان
شما لطف دارید ... شما جزو آن دسته از خوبان روزگارید که ... سعی میکنید در هر کسی یا نوشته ای یا چیزی .... نکته ی مثبتی پیدا کنید و ... با بیان آن نکته مثبت ... دل دیگران را شاد کنید .... و من همیشه در کامنت های شما ... این را به وضوح دیده ام ... و موچکررررم
بنده هم قطع ارتباط فامیلی را نمی پسندم ... و اگر لازم باشد همان محدود شدن ارتباط را ... پیشه میکنم .....
امیدوارم که همگی ما ... این سخن ارزشمند پیامبر را به گوش گیریم و عامل به آن باشیم ...

دادو سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 10:43 http://www.dado23.blogsky.com

سلام

البته کلمه تغییر بخودی خود بار مثبت یا منفی ندارد و این سو و جهت تغییر است که آن را خوب یا بد نشان می دهد ؛ تغییر مثبت با جذب همراه است و تغییر منفی با حذف !! تغییر کردن در جهت تعالی خوب است و اگر نشانه های آن نیز برای دیگران ملموس باشد حتما مورد پذیرش و جذاب بوده و چه بسا کسانی بخواهند تا با پیروی از آن فرد همان راه را ادامه بدهند ولی رها کردن خود از یکسری قید و بندها ( که همان آزادی کوچه بازاری است ! ) از همان دست تغییرات است که بنوعی باید با حذف همراه باشد ؛ حذف خود از جمع یا حذف دیگران ( بسته به موقعیت و توان !! )

سلام و وقت بخیر...
خیلی ممنون از نظرتان ....

بنده همیشه در گفتار یا نوشته هایم سعی میکنم عبارت ؛ به نظر من ؛ را ذکرکنم ... و هیچ اصراری هم ندارم که ... این نظر را به کسی به قبولانم ... حالا هم باز عرض میکنم که ... به نظر من تغییر در عقاید و باورها و عادات و رفتارها ... اگر بر پایه اندیشه و تحقیق (نه باری به هرجهت) ... صورت گیرد ... به خودی خود یک حرکت مثبت است ... و سو و جهتش مهم نیست!... حتی اگر همراه با حذف باشد... و حتی اگر برای دیگران جذاب نباشد....
احساس من این است که ...اصطلاح کوچه بازاری ... این جا برای تحقیر آن رها سازی از قید و بند است ... (نظر شما محترم) اما من رها شدن از قید و بند را تحقیر آمیز نمی دانم ... و کسی را بخاطر این که عقایدش با باور های من متفاوت یا حتی مخالف است ... کوچک نمی شمارم ... پس بازهم عرض میکنم که ... صرف تغییر را ... به خودی خود ... مثبت ارزیابی میکنم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد