همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

پهلوانان !!

 

قهرمانان در همه جوامع وجود دارند ، در همه مکاتب و در همه ی فعالیت ها !! قهرمان شدن و یا قهرمان پروری کار ساده ای نیست و یک عالمه برنامه ریزی ، مدیریت و تلاش طلب می کند ... مسایلی که غالبا در پشت پرده ی قهرمانی قرار می گیرند و آنچه ما می بینیم ماحصل این فعالیت ها می باشد که روی سِن نمایش داده می شود و یا در کتاب ها معرفی می گردد.

قهرمانان غالبا شخصیت ای واقعی هستند که در روی سکوهای ورزشی و یا مسابقات مختلف و سنجش های دیگر قرار می گیرند و یا بواسطه برخی فعالیت ها جایگاه خاصی را بدست می آورند ، گاه قهرمان یک شخصیت غیرواقعی است که آفریده ی ذهن یک نویسنده می باشد ، هر قدر نویسنده به نیازها ، داشته ها و مفهومی که مدنظر دارد ، اِشراف بیشتری داشته باشد می تواند قهرمان شسته رفته تری خلق بکند و اگر در اینکار توفیق خاص داشته باشد ، قهرمانش را تا سالهای سال می تواند سرپا نگه دارد !! مانند فردوسی که باآشنایی از تاریخ پیشدادی  ایران و افسانه های مانده در میان مردم و نوشته های گوناگون و بهره گیری از دانش ها و معلومات هایی که در پیرامونش وجود داشت ، توانست اثری ماندگار خلق کرده و شخصیت ها و قهرمان های ویژه ای بیآفریند که نه تنها سالهای سال در میان فرهنگ ایران زمین زنده بمانند بلکه شاهکارش را بعنوان یکی از ستون های ماندگار ادبیات جهان معرفی نماید .

شاهنامه ی فردوسی پُر است از انواع قهرمانان ، زنان و مردانی که عاشق پیشه بودند ، جنگآور بودند ، سیاستمدار بودند و چه در جایگاه شخصیت منفی و چه بعنوان شخصیت مثبت ، در ایفای نقش خود چند سر و گردن از افرادی که پیرامون خود داشتند بالاتر بودند ؛ بیژن ، سیاوش ، سهراب ، منیژه ، گرد آفرید ، تهمینه و ... همه ی اینها قهرمانان شاهنامه بزرگ فردوسی بودند و در این میان یکی بنام رستم ، یک سر و گردن از بقیه قهرمانان بالاتر قرار داده شده است و بواسطه کمک هایی که از سیمرغ می گیرد و ... شده است پهلوان داستان های فردوسی !!

در فیلم ها و سریال های خارجکی هم قهرمان های زیادی وجود دارد ، قهرمان پروری را بصورت آنچه که امروز می شناسیم و برای خود دانش مدونی شده است را ما از آنها بیادگار داریم ، بنگاه های استعداد یابی ، پایگاه های قهرمانی ، استعداد های درخشان ، برنامه ریزی های مدون و ... کارهایی است که در عصر نوین دیگران پیشرو بوده و ما بعد از اینکه، یکی پس از دیگری جایگاههای خودمان را ا زدست دادیم فهمیدیم که باید از همان راهی برویم که دیگران می روند ...

در فیلم ها و سریال ها برای معرفی دیدگاه و فرهنگی که مدنظر تهیه کننده ها و دست اندرکاران پشت صحنه می باشد ، قهرمانان ساخته و پرورده می شوند ، هیچ فیلمی بدون قهرمان تولید نمی شود ، قهرمان ساده ترین معنایش را در فیلم ها پیدا می کند ؛ کسی که بشود روی او زوم کرد !! شخصیت های این چنینی دیر یا زود فراموش شده و یا قهرمانان جدید جای آنها را می گیرند ، ولی برخی از این قهرمانان بدلایلی ماندگاری بیشتری می یابند ، تقویت نقاط ضعف آنها و محبوبیت و مطلوبیتی که در پیش تماشاچی ها پیدا می کنند آنها را یک رده از قهرمانان بالاتر می کشاند ، و با یک پسوند آنها را از هیرو به سوپر هیرو ارتقاء می دهند ، یک قهرمان ویژه !!

ولی آیا سوپر هیرو یا قهرمانِ قهرمانان می تواند جایگاهی همانند یک پهلوان داشته باشد!؟ جایگاه پهلوانی ، جایگاهی ست که هر قهرمان در خیال خود آن را می پروراند ، مانند خود جایگاه قهرمانی که آرزوی خیلی از افراد معمولی می باشد ، برخی ها خیلی زود پی می برند که توی آن ردیف ها نیستند و خود را رها می کنند ولی برخی ها نسبت به آنچه در فرهنگ و عرف جامعه ی خود سراغ دارند ، در صدد رساندن خود به آن جایگاه هستند ...

متاسفانه بدلایلی که هم می تواند ریشه در فهم فرهنگی داشته باشد و هم از طمع اجتماعی نشات گرفته باشد ،برخی ها دوست دارند تا پهلوانی را در همان ردیف و جنس قهرمانی و با یک پله بالاتر تعریف بکنند تا بار معنوی پهلوانی آن حذف شده و راه دستیابی به آن آسانتر بشود ، نمونه ی آن را در کشتی که ورزش سنتی کشور است می بینیم ، همه ساله یک مسابقه برگزار می شود تا قهرمانان سابق کشتی ، غالباً از نوع سنگین وزن (!!) ، یکی را بعنوان جهان پهلوان معرفی نموده و بازو بندی به بازویش ببندند تا بنوعی از فراموش شدگی جلوگیری نماید ... و شاید برای برخی رشته های ورزشی دیگر هم این کا ر را بکنند که این امر نشان می دهد حوزه ورزش در تبدیل قهرمانان خود به پهلوان جدیت بیشتری دارد !! ولی هم ما و هم آنها می دانیم که آنها در نهایت پاک بودن روش کار و گزینش صحیح نهایتاً قهرمان قهرمانان هستند ولاغیر.

بدور از همه ی حواشی و قصد و اراده هایی که در همه ی زمان ها متداول بوده ، پهلوانان همیشه بوده و هستند ، مقید به رشته ی خاصی نبوده و نیستند ، پهلوانان قابل پرورش نیستند ولی افراد مختلفی می تواند در پهلوان شدن آنها نقش داشته باشد. شاید نکته ی انحرافی داستان پهلوانی این باشد که پهلوان بواسطه ی برخی توانایی ها همیشه یک سر و گردن از مردم عادی بالاتر می باشد و همین ذهنیت باعث شده تا عامه پهلوانی را ادامه قهرمانی تصور کرده و با شنیدن نام پهلوان یاد بازوهای کلفت ، سبیل ، یال و کوپال بیافتند ، مانند عکس هایی که برای حضرت علی (ع) کشیده و در زورخانه ها نصب می کنند !! بعد از انقلاب یک حرکت خاصی شد و ورزشگاهها به عبارت معروف " قو علی خدمتک جوارحی " مزین شدند تا هرچند نمادین و مختصر،  نشان بدهد شرط پهلوانی ، معنویت نهفته در قهرمانی است و نه ادامه آن .

آنچه ذکر شد قهرمانی و پهلوانی در بوته ی مقایسه بود ، و قهرمانی شق دیگری هم دارد که برای مقایسه با دیگران نیست ، و آن قهرمانی و پهلوانی در زندگی شخصی است ... قهرمان بودن موفقیتِ شخصی طلب می کند و پهلوان شدن توفیقی الهی ... قهرمان بودن یک گام از خویش بیرون گذاشتن است و پهلوان شدن یک گام به خدا نزدیک شدن ؛ چه بسا فقیری پای سفره ی قناعت و بندگی خود پهلوانی باشد و کسی که میلیاردها درآمد دارد هنوز به غنای شخصیت خود نرسیده باشد و بفکر زراندوزی بیشتر و بفکر قهرمان و نام آور شدن .

 

نظرات 3 + ارسال نظر
بهمن یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 20:15 http://www.life-bahman.blogsky.com

سلام بر دادو گرامی
مطلب زیبائی بود و استفاده کردم و البته کامنتها هم بر وضوح موضوع افزودن . ممنونم .
ظاهرن در آموزه های دینی ، قهرمانی با پیروزی بر نفس تعریف میشه ...هر چه بیشتر بر نفس خود مسلط باشی قهرمان تری و لذا چه بسیار افرادی که نای نفس کشیدن ندارن ولی قهرمانان بزرگ بشری هستن ...
نمونه بارز این قضیه امتناع حضرت علیاز کشتن عمربن عبدود در جنگ خندق بود که بر اثر انداختن آب دهن بر صورت مولا ، ایشون برای لحظاتی از کشتن دشمن دست کشیدن و بقیه ماجرا که حتمن بهتر از من اونو میدونید ...

سلام بر شما
قهرمانی در حوزه خاص خاص بودن است و پهلوانی در حوزه عام خاص بودن

اوه عجب بحثی! من اون واژه ی پهلوانی رو به اخلاق حرفه ای ترجمه می کنم.

خیلی وقتها ورزش و قهرمانی با میدون جنگ اشتباه گرفته میشه. اما خب همیشه سعی در فرهنگ سازی در این مورد بوده.

بارزترین نمونه اش فینال بین آلمان و برزیل بود. چیزی که می تونید متنش رو سرچ کنید و ببینید. حدود دقیقه ی 30 بعد از زدن یکی دو گل، تیم برزیل از هم می پاشه و آلمان خیلی راحت چند گل دیگه رو می زنه! تقریباً هر 1 دقیقه یک گل.
خب برای آلمان خیلی راحت بود بتونه نتیجه رو حتی دو رقمی بکنه اما چیزی که خود بازیکنان آلمان گفتن این بود که تصمیم گرفتن دیگه گل نزنن. چیزی که مسلمه اینه که آلمانی ها هم توی اون دقایق گیج شده بودن و اصلاً فکر نمی کردن این همه بتونن گل بزنن و گرنه قطعاً از 4 یا 5 بالاتر نمی رفتن.

بازیهای حرفه ای فوتبال رو اگه نگاه کنید وقتی یه تیم قوی مقابل یه تیم ضعیفه، نتیجه ها هیچ وقت 18-0 نمیشه! حداکثر 5-1 یا 6-1. توجه داشته باشید من دارم در مورد تیمهای درجه 1 دنیا صحبت می کنم.

به نظرم اینها نمونه ی پهلوانی در ورزشه اینکه تیم ضعیف رو خرد نکنی و حتی اجازه بدی یه گل هم بزنه. اخلاق حرفه ای یعنی این. رفتار تختی در برابر کشتی گیر آسیب دیده هم که فکر کنم خیلی معروف باشه و نیازی نیست بهش اشاره کنم.

سلام
رقابت یک طرف قضیه است و شرط حرفه ای بودن در رقابت به برد فکر کردن است ، حالا در وضعیت بهتر، کمی جوانمردی داشتن خوب است و در آن شکی نیست و در خیلی از صحنه های ورزشی این رفتارها دیده شده است ، قایقرانی که از مدالش می گذرد تا قایقران بغل دستی را از غرق شدن نجات بدهد و ...
اینها بارقه هایی از پهلوانی است و چون انسان در ظرف سنجش قرار دارد ، چیز خیلی عجیبی نباید باشد ؛ هرچند جو رقابت ها جوری می شود که تقلب در دستور کار برخی ها قرار می گیرد ، مانند دوپینگ کردن (!!) که ضایع کردن حق دیگری قبل ا زرقابت است چه برسد به داشتن هوای رقیب !! ولی وقتی به کسی عنوانی داده می شود یعنی این فرد جدا از بارقه های موجود در پرونده اش به حدی رسیده که حتی در شدیدترین حالت های رقابتی ، عرصه پهلوانی اش را به قهرمانی برنگرداند ...
قصد من از طرح این موضوع اول این بود که پهلوانی را از میدان جنگ و ورزش جدا بکنم ، و دوم اینکه نشان بدهم پهلوانی یک مدار بالاتر از قهرمانی است نه در ردیف آن .
مرسی از حضور سبزتان

مریم جمعه 25 دی 1394 ساعت 13:01

سلام
بسیار عالی ممنون که به مقوله ای پرداختید که کمتر در باره ی اون مطلبی نوشته شده.
با تعاریفی که کردید به خوبی پهلوان رو از قهرمان متمایز کردید فقط یک نکته: قبول دارید که برای اجرای عدالت باید قوی و زورمند بود؟ شاید به همین دلیل هست که وقتی کسی اسم پهلوان رو می شنوه بی اختیار فردی با یال و کوپال در نظرش مجسم می شه.
پهلوان چون تمام جوارحش در خدمت خداست لاجرم باید همین جوارح رو در راه خدمت به مردم به کار بگیره پس علاوه بر تزکیه ی درون و رسیدن به تقوای الهی، باید به تقویت جسم هم بپردازه
من فکر می کنم یک آدم ضعیف البنیه و رنجور نمی تونه یک پهلوان تمام عیار باشه. دلیری و شجاعت در واژه ی پهلوان مستتره، اگر نیرو و توان جسمی رو از پهلوان بگیریم تمام زهاد و عرفا و ...رو باید در زمره ی پهلوانان به حساب بیاریم.
ضمن اینکه پهلوان باید در تعامل با مردم باشه کسانی که برای تزکیه ی نفس، کنج عزلت گزیدند و از مردم فاصله گرفتند هر چقدر که به خدا نزدیک شده باشند پهلوان قلمداد نمی شن.

سلام
ممنون از نظر لطف شما
انسان تا پهلوان درون نباشد نمی تواند پهلوان بیرون باشد ؛ و برای رسیدن به آن حد هم توانایی های عقلی و جسمی لازم می شود و هم عزت نفس و مطمئنا عزت نفس و معرفت الهی باید باشد تا مقابل عصیان توانایی های دیگر را بگیرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد