همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

هنر نزد ایرانیان است و بـس !

دنگ ، دانگ ، دلنگ ، دولونگ ، زیلینگ ، زولونگ

نگران نشوید ، شهر در امن و امان است .نه زلزله آمده است ، نه انـبار مـهماتی ترکیده ، نه کفگیردولتی به ته دیگ خورده و نه آحاد ملت ، نخود و لوبیای  بیش از حدی صرف نموده اند .

این تنها صدای دق الباب سرای شنگین کلک است که چندی پیش به دست یکی از غیورمردان اقتصادی کوفته شد . سر دل خوش نشسته بودیم و در افکار پریشان خود دست و پا می زدیم که همان صدای فوق الذکر به گوشمان رسید . فی الفور و سراسیمه خود را به دروازه سرای رسانده ، فتح الباب نمودیم . چشممان به صورت مشعشع زبـرناک جوان رعنایی روشن شد که خود را از رسولان بانک مرکزی می خواند .
: از بانک مرکزی آمده ام . اداره آمار . اصلاً نگران نشوید .
: پس بالاخره مسبب اصلی اختلاس را یافتید . تبارک الله بر شما . بفرمایید . من آماده ام . می توانید دستبند را بزنید .
: اختیار دارید . این حرف ها کدام است . شما فقط در قرعه کشی به عنوان خانوار نمونه برای سرشماری اقتصادی انتخاب شده اید .
: چطور اینهمه قرعه کشی برای اتومبیل ها و سکه ها و سفرها که می شود به ما نمی افتد. عدل آمار اقتصاد که شد ما برنده شدیم ؟
: به خدا من بی تقصیرم . البته به شما حق می دهم این روز ها هرجا که می رویم کسی روی خوش نشان نمی دهد و شاید اگر هر کس هم باشد در مقابل چون منی بگوید یا از وزارت اطلاعـات آمده اند یا از دارایی یا از هر جهنمی که آمده باشند جز اینکه بخواهند اطلاعاتی بگیرند و به ضرر ما کاری کنند چیز دیگری نیست .
:  نفرماییدآقا . من که نگفتم از این تصورات کرده ام . در خدمت شما هستم .
:  نه آقا نیازی به گفتن نیست ظاهر چهره خبر می دهد از سر ضمیر ! به هرحال ما ماموریم اگر هم باور ندارید تشریف بیاورید از نزدیک در اداره ما خودتان همه چیز را ببینید . من رسماً شما را به یک ناهار کارمندی دعوت می کنم به اضافه بازدید از موزه جواهرات سلطنتی .
: ببخشید! کدام سلطنت ؟
بالاخره سلطنت ، سلطنت است دیگر . حالا شما هر اسمی خواستید رویش بگذارید . بگذریم . بفرمایید در دو روز گذشته چه چیزهایی خریده اید ؟
:  هیچی !
در هفته گذشته ؟ در ماه گذشته ؟ در شش ماه گذشته ؟ در سال گذشته ؟ ......


خلاصه سرتان را درد نیاورم . همه ورودی های منزل را سوال نمودند و در نهایت پرسیدند متوسط درآمدتان چقدر است و وقتی میزان درآمد را شنیدند چون شیخنا راستگو گریبان برجامه خویش دریده متعجب گشته انگشت حیرت به دندان گزیدند که مگر می شود با این درآمد از عهده  چنین مخارجی بر آمد ؟  راستش را بخواهید من خودم هم تا آن لحظه چنین سر حساب نشده بودم و تازه آنوقت متوجه شدم که عجب معجزاتی رخ می دهد و ما اصلا نمی فهمیم .  تبارک الله بر این همه قدرت های الهی . به گمانم این معجزات هم از نوع همان مواردی باشد که تنها در مملکت خودمان می توانیم بیابیم و بس . از قدیم گفته بودند هنر نزد ایرانیان است و بس !

نظرات 11 + ارسال نظر
سهیل چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 12:22 http://sobhebahary.blogfa.com/

سلام ووقت بخیر
ای کاش این جناب مفتش را راهنمایی می نمودید به بعضی سازمانها و موسسات و تشکیلات از جمله مجلس محترم تشریف ببرد و در آنجا گزارش کار خویش را به نمایندگان محترم عرضه نمایند تا جنابانشان ببینند که دغدغه واقعی آقایان باید چه باشد و الان آقایان در چه فکری هستند ؟ و مردمان این مملکت با چه سیلی ای دارند صورت خویش را سرخ نگه می دارند .

ظاهرا آن چیزی که کسی این روزها به فکرش نیست همین
صورت های سیلی خورده مردمان این مملکت است .

امیری-عبدالرسول سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 21:18 http://abamiri.blogfa.com

سلام
آمار و بررسی و تحلیل آن در اقتصاد لازمه زندگی امروزین است ..:
اگر آمار و نمودار نبود ... ما چه جوری بفهمیم چقدر از درآمد مملکتمون اختلاس میشه !!!
چه جوری بفهمیم برادران دولت پاک دست تو هشت سال هشتصد میلیارد درامد ارزی را چه جوری تو چاه ریختند ..
یادمون نره شاخص هایی که تو تلویزیون نشون میداد !!!

علیک سلام
بله شاخص های تلویزیونی که خودشون نوع خاصی از معجزات هستند .

مریم سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 20:03

- منم مثل سارا بانو از جناب شنگ تشکر می کنم که در موعد مقرر آپ کردند
کم کم داشتم فکر می کردم باید فاتحه ی همساده ها رو بخونیم
- هدر وبلاگ جالب انگیزناکه ...مخصوصا کوبه های در !
این مطلب رو بخونید :
در قدیم درب ورودی به خانه دارای دو کوبه ی متفاوت بوده که شامل کوبه ی زنانه و مردانه می شده.
به کوبه ی زنانه "ئَلکه (حلقه)"و کوبه مردانه "دَرکو"می گفته اند و به محض اینکه کوبه ی زنانه به صدا در می امده خانم خانه برای استقبال از مهمان می رفته است و برعکس زمانی که کوبه مردانه به صدا در می امده است اقای خانه برای استقبال می رفته و اینجوری مشخص می شده که پشت در یک خانم و یا یک اقاست.

مجددا خواهش می کنم و تشکر .
حقیقتش سکوت دو روزه کاتبان همساده ها خودش مزید علت شد
که هرطور شده امروز پستی آپ شود .

مریم سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 19:52

سلام
فقط جناب شنگین کلک می تونه با یک سوژه ی معمولی چنین پست نابی بزنه
می گم ببم جان با این میزان درآمد نکنه شما هم مثل این آقا با قطره چکون به همسربانو خرجی می دید ؟
(چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد. وی در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم روزی 5 هزار تومان بیشتر به من خرجی نمی‌دهد. چند سال است که روال همین است و او هر روز برایم 5 هزار تومان می‌گذارد و به سرکارش می‌رود.
زن جوان ادامه داد: هرچه به او می‌گویم من با این 5 هزار تومان هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم و این پول خیلی کم است حرفم را گوش نمی‌دهد و کار خودش را می‌کند. در صورتیکه درآمدش خوب است و می‌تواند بیشتر از این حرف‌ها به من خرجی بدهد. اما اینکار را نمی‌کند.
وی در ادامه گفت: چند سال است که حتی با وجود گرانی‌ها باز هم‌‌ همان 5 هزار تومان را به من می‌دهد. برای همین دیگر از این وضعیت خسته شدم و می‌خواهم اول مهریه‌ام را بگیرم و بعد از آن از شوهرم جدا شوم.بعد از حرف‌های این زن قاضی شوهر وی را نیز به دادگاه احضار کرد.)

علیک سلام مریم بانو
خواهش می کنم شما ناب می بینید .
نه خیر ما که بخیلی نیستیم . دست و دلبازی ما شهره آفاقه
میگید نه برید بپرسید .

علایی سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 19:45

سلام
اینکه هنر نزد ایرانیان است و بس را مدتهاست همه معترفند وقتی یک دختر بچه در آشپزخانه منزلشان با زودپز اورانیوم غنی میکند دیگر هنری نمیماند تا بقیه دنیا عرضه نماید

من برای اولین بار چند سال پیش فهمیدم که عین همین ضرب المثل را
ایتالیایی ها هم دارند . البته اونها میگن : هنر نزد ایتالیایی ها است و بس

ستاریان سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 14:58 http://mostafasatarean.blogsky.com/

آقا با اجازه ی شما، قالب رو کمی انگولک کردم و هدر رو هم نصب کردم. حالا دیگه رفع اشکالات احتمالیش و تعویض هدر، در صورتی که باب میل شما و دوستان نباشه با شما

ممنون از تصویر هدر .
خوب اصلاحات قالب و هدر انجام شد
ترجیحاً من بعد قبل از اعمال تغییرات در قالب جهت جلوگیری از
بهم خوردن تنظیمات هماهنگ باشیم خوبه

sara سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 14:18 http://http:/

درضمن خواستم تشکر کنم از جناب شنگین کلک که ... چون برخی دوستان ...از همین ابتدا کم لطفی نکردند و ... در تاریخ و ساعت موعود...... پست آپ نمودند....

خواهش می کنم بسیار ممنون از شما

sara سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 14:16 http://http:/

سلام....

خوش به حال آنهایی که به بانک مرکزی متصلند!!!..

آقا گفتی موزه جواهرات و کردی کبابم!!.... راستش بنده بسیار زیاد فراوان به جواهرات علاقه دارم ... و ازآنجایی که خودش گیرمان نمی آید .... گفتیم حداقل برویم موزه جواهرات ...آنجا حظ بصری ببریم .... و مهربان همسر فرمودند که .... باشد...حتما شما را خواهیم برد....... اما این وعده ی بردن هم.... مثل تمام وعده های زیبای دیگرشان .... هنوز که هنوز است جامه عمل نپوشیده !!!....... باشد که در صد ساله ی دوم به وقوع بپیوندد!!!

ما هم دعا می کنیم چشم شما به جمال جواهرات سلطنتی روشن
گردد . خدارا چه دیدی شاید دستتان هم به آنها رسید .

ناهید سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 13:49

سلام بر شنگ گرامی
بله به قول داداش عزیز ، از این معجزات ، بسیار داریم ، البته ما در مواقع حساس عادت کردیم مانور بدیم و چشم دشمن رو کور کنیم ، مثلا در بحبوبه ی حرف و حدیث اختلاس ، میمون به فضا می فرستیم ، باور کنید نه تنها هنر ، بلکه نبوغ نزد ایرانیان است و بس .
از خدا می خوام که در بین این مانور دادنها ، گذر هیشکی به دکتر و دارو نیفته که هزینه ی درمان واقعا کمر شکنه ...
مرکز سونوگرافی شهر طبقه دومه ، نه آسانسور داره و نه ویلچر و وضعیت بیمار اورژانسیه ، واقعا باید نابغه باشی تا بتونی بیمار رو ببری بالا ، همین که می رسی طبقه دوم ، منشی می گه اول 400 هزار تومان به حساب بریزین و بعد هم بیمار باید چند ساعت بشینه تا نوبتش برسه ، چون یکی از دستگاهها خرابه و تعداد مراجعین هم زیاد

واقعاً من نمی دونم اگه این بلاد کفری ها بیایند توی مملکت ما
چطور باید اموراتشان بگذرد ؟ آخه اونها نه چنین نبوغی دارند و نه
چنین معجزاتی برایشان اتفاق می افتد !

ستاریان سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 13:14 http://mostafasatarean.blogsky.com/

ببخشید اول سلام
آقا این هنر نزد همه ی ایرانیان است. با این اوضاع و احوال اقتصادی و درآمدهای پایین و مخارج بالا، همگی هر روز در حال نشان دادن معجزات فراوون هستیم. حالا خوبه که مثل چند سال پیش نیست که شب می خوابیدم و صبح بلند می شدیم و با دیدن قیمت های تازه، خیال می کردیم اصحاب کهف که می گویند مقصودشان ماییم
خب شما البته با بانک مرکزی رفت و آمد دارید و خدمت می رسند و دعوت میشید برای دیدن و بردن جواهرات سلطنتی و صرف ناهار. حالا ما که اینطور شانس ها نداریم کدام گل را به سر خود می مالیم به شما نمی گوییم، چون سر مگوست و همگی هم از این اسرار توی صندوقچه ی فراوون داریم

ندیده صندوقچه هامان را باهم عوض بکنیم ؟
من مطمئنم که صندوقچه شما اسرار بیشتری درخود مخفی کرده است

ستاریان سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 13:08 http://mostafasatarean.blogsky.com/

به به! چه عجب همساده ها یک آب و جارویی کردند این دو روز سوت و کور بود و بد جور اینجا را تارعنکبوت برداشته بود

خوب همه رفته بودند در مراسم افتتاحیه تالار قوانین و مصوبات شرکت کرده بودند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد