ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
نگارش این متون برای نویسنده ، هم بسیار جالب است و هم بسیار سخت . یافتن سوژه هایی که بتوان آنها را در قالب های نگارشی صحیح و البته طنز جای داد ، خود یک بحث و فلسفه دارد . پرداخت و ریزه کاری های متن نیز دارای داستانی متفاوت است . در مثالی از قول چارلی چاپلین توضیح این موضوع را آسان تر می کنم :
" فرض می کنیم می خواهیم در قسمتی از یک متن یا فیلم نامه ، نشان دهیم که سر آدم بد داستان ، بلایی می آید و مشخصا کیکی به صورت و لباسش برخورد می کند . اگر شخصیت مورد نظر ما فردی ثروتمند ، چاق ، با لباس گران قیمت و متکبر باشد ، خواننده یا بیننده حتما خواهد خندید و یا در ذهنش این فرد را به سخره خواهد گرفت . اما اگر وی فردی نحیف ، فقیر و با لباس های مندرس باشد ، مخاطب به جای خندیدن ، با وی همزاد پنداری خواهد کرد . زیرا ماهیت شخصیتی آن فرد آنقدر تلخ است که بلاهای بیشتر ، فقط حس همدردی را در مخاطب بر می انگیزد . پس همیشه برخورد کیک با صورت افراد ، خنده دار نیست ."
این صحبت های چاپلین ، برای هر نویسنده ی جوانی می تواند یک راهنمایی بسیار کارگشا باشد . شاید در آغاز نگارش طنز ، فرد نویسنده به دلیل کم تجربگی ، خیلی به این موضوع توجه نکند اما با مرور زمان و استفاده از تکنیک های طنز و تجارب بزرگان این وادی ، در می یابد که در پرداخت متن یا موقعیت طنز ، ریزه کاری ها و جزئیات واقعا مهم و تاثیر گذار هستند .
اما کلا اصل
خنده از کجا شروع و تعریف می شود ؟ وودی آلن ، کارگردان شهیر سینما ، پاسخ بسیار خوبی به
این سوال می دهد :
" خندیدن از یک بازی شروع می شود . اختلالی
کوتاه در نظم ِ بنیادین یا یک جا به جایی بازیگوشانه در نظم ِ جدی ، خشک و مکررِ
زندگی . به این معنا که اگر خندیدن به هر چیز را از معنای غیر اخلاقی آن تهی کنیم
باید بگوییم که خندیدن همیشه به دستمایه ای ، هرچند ناچیز ، نیاز دارد . به هر حال
باید به چیزی خندید و بهترین دست مایه برای خندیدن ، همیشه جدی ترین مسایل از کار
در می آیند "
فکر نمی کنم هیچ یک از ما بتوانیم چنین پاسخ زیبا ، هوشمندانه و کاملی به این سوال بدهیم . وودی آلن با این پاسخ نشان داده که مفهوم خنده و طنز را بسیار بهتر از مخاطبانش می شناسد و برای همین یکی از موفق ترین کارگردانان چهل سال اخیر است . اینکه بتوانی جدیت را برای مخاطب ، المانی خنده دار جلوه دهی ، یک هنر فوق العاده است .
با این دو سخن از بزرگان طنز پردازی تاریخ معاصر ، به این نتیجه می رسیم که طنز پردازی در عصر جاری ، یک مقوله ی جدی و مهم است ، بر خلاف نتیجه اش که باید مفهوم خنده را القا کند . یعنی باید مخاطب ، هوش ، درک ، فهم و شعورش را جدی گرفت تا طنز به دست آمده ناب ، پر از حرف های گفته و ناگفته ی ظریف و سازنده ی موقعیت های خاص و کم نظیر باشد . آنگاه است که می توانیم مطمئن باشیم مخاطب ما هم خنده ای بر لب آورده است ، هم موضوع را در ذهنش حلاجی کرده و هم می تواند نتیجه ی خوبی برای اداره ی جامعه ی محبوبش بگیرد .
همانطور که ملاحظه می کنید ، سخنان این بزرگان و ماهیت این مقاله دقیقا همان کلید گم شده ی طنز ، در سینما و تلویزیون ماست که سالهاست در کاهدانی لودگی ها و داستان های بی معنا و طنز های کلامی تکراری ، مفقود شده است .
* پینوشت : این پست توسط آقای فرخی از وبلاگ یاس وحشی ارسال
شده است ولیکن باتوجه به اینکه ایشان فعلاً دسترسی به اینترنت نداشتند به نام همساده ها آپ شده است . از همه دوستان التماس دعا داریم جهت بهبودی حال پدربزرگ ایشان .
یاد فیلم Chappie افتادم که چند هفته پیش دیدم. هر چند قهرمان داستان یک عده دله دزد هستند اما خط داستانی فیلم آنچنان قدرتمند و حساب شده است که به جای تنفر از آنها، با آنها هم ذات پنداری می کنی و پیش خودت می گی خب شاید همه ی دزدها به ذات بد نباشن و به خاطر عدم تربیت درست دزد شده باشن.
سلام....
به به ... جناب یاس وحشی عزیز.... خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم !...و بازهم می تونم نوشته هاتون را بخونم ...
مقاله تون مثل همیشه حاوی نکات ارزشمند و خوبی بود ... و بابتش ممنون....
البته باید به بقیه دوستان بگم که ......قلم اقای فرخی در نگارش طنز ... بخصوص طنزهای اجتماعی فوق العاده است ... و ازشون خواهش میکنم ...از نوشته های طنز خودشان هم برایمان بنویسند....
سلام ووقت بخیر
مطلب جالبی بود و بهره بردیم . ممنون
سلام
دستتون درد نکنه . مطلب بسیار پرباری بود .
لازمه که من یکی دو بار دیگه نوشته تون رو بخونم .
موقعی که این پست رو می خوندم خط به خط طنزهای مختلفی یادم آمد ، به عنوان مثال بازیهای خوب چارلی چاپلین ...و حتی بعضی کارتونها ...و صحنه هایی که در مکانهای مختلف دیده بودم که در عین جدی بودن و حتی تلخ بودن باعث شده بودند بیننده ، لبخند معنی داری به لب بیاره .
در مورد طنزهای وطنی هم من قسمتهایی از طنز شبهای برره یادم امد که در تعاریف شما می گنجه ، مثلا قسمت دشمن فرضی یا کاشت نخود
طنز سه در چهار هم به نظر من خوب بود همین طور سریال آرایشگاه زیبا که به نظرم فوق العاده بود .
و در خاتمه !
- من به عنوان یکی از کاربران وبلاگ خوب همساده ها به شما خوشامد می گم ، خوشحالم که از این به بعد نوشته های خوب شما رو اینجا می خونیم
- از جناب شنگ به خاطر دعوت از شما تشکر می کنم
- جناب شنگ نوشتند پدربزرگ عزیزتون کسالت دارند .
ان شاءالله هر چه زودتر حالشون خوب بشه و شما و خانواده ی عزیزتون از نگرانی دربیاید .
سلام
و سپاس بسیار از شما که علی رغم گرفتاریها و درگیریهای ناشی از بیماری پدربرگ درآخرین لحظات ما را از انتظاردرآوردید
برای سلامتی و بهبودی هرچه زودتر ایشان دعا می کنم . تعاریف این بزرگان از طنز بسیار زیباست و همین دید است که تماشاچی فیلمهایشان را این طور مشتاق و علاقمند کرده است . متاسفانه در سنوات اخیر بیشترآن چیزهایی که بعنوان طنزاز صداو سیما روی آنتن می روند به نوعی توهین به مخاطب محسوب می شود و بیشتر در طبقه بندی لودگی قرارمی گیرد تا طنز واقعی که امثال چارلی یا وودی آلن به آن پرداخته اند . البته این را نیز نمیتوان همیشه گناه تهیه کننده یا طنزپرداز برنامه دانست چراکه در تهیه برنامه های تلویزیونی باید از فیلتر های متعددی عبور کرد و انواع خط قرمز ها را لحاظ نمود و درنهایت چیزی که به مخاطب می رسد شاید 180درجه با منظور طنز پرداز متفاوت باشد .