همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

در قالب حکایتین

پیری را دیدند که لباس خروج از منزل در دست دارد . گاهی می پوشد و چند قدم به سمت در حیاط برمی دارد و باز بر می گردد لباس از تن در آورده بررخت آویز ،آویزان میکند ،اطرافیان که ازشروع ابتلای عزیزشان به آلزایمربی خبر بودند ،علت این کارو تکرارش را  جویا می شوند . می گوید : نمی دانم میخواستم برم بیرون برای کاری ...یا رفته ام بیرون و برگشته ام به خانه !!!

حکایت ، حکایت این روزهای من و ماست . اخبار جسته گریخته ای که پیگیر میشویم از توافق مذاکره کنندگان کشورمان با طرف های خارجی و رسیدن به نقطه پایانی این ماراتن ملال آور و خسته کننده و حل بحران هسته ای و رفع احتمالی تحریم ها نوید می دهد .

بخش عظیمی از مردم که رکودِ همراه با تورم ، بیکاری ،گرانی و معضلات عدیده اقتصادی دیگر را بی ارتباط با تحریم نمی دانند ،از این که عقلانیتی بر مسئولین حاکم بشود و بر خلاف دولت پیشین ،که مستمراً بر طبل افتراق و جدایی از جامعه جهانی و احیاناً درگیری با قدرت های دیگر می کوبید ، برای برون رفت ازمشکلات راه حل مناسبی انتخاب کند خوشحال اند .

و بخش کوچکی نیز از این که در مقابل زورگویی کشورهای ذی نفوذ در سازمان ملل کوتاه بیاییم و آنچه دستاوردهای علمی تصور می کنند را ،کنار بگذاریم ناراحت اند و به راست یا دروغ خود را دلواپس نشان می دهند .

برای من اما ،اگرچه توافق با جامعه جهانی و رفع تحریم هایی که بدون شک بر اقتصاد کشورم و بالتبع خانواده و اطرافیانم تاثیر فراوان آن را حس می کنم خوشحال کننده است، یاد آور داستانی است که ذکر می کنم :

پنبه زن فقیری در تمام زمستان بامید رسیدن ایام خانه تکانی و رونق کسب وکار لحاف دوزی بسر برد و سوز وسرمای زمستان را با نوید فرارسیدن بهار دلخوش بود اما از قضای بد روزگار نزدیکی های نوروز برف سنگینی بارید که مرد لحاف دوز را بیشترخانه نشین کرد . علاوه بر این همسر  لحاف دوزکه از خانه نشینی چند ماهه شوهرش به تنگ آمده بود غر می زد و او راتشویق  می کرد در همین روزهای برفی از خانه بیرون برود .شاید فرجی بشود و کاری گیر مرد بیچاره بیاید .

مرد که از حرف های زنش خسته شده بود یکی از همین روزهای برف زده کمان حلاجی رابرداشت و بسم الله گویان از خانه بیرون زد . هنوز از خانه مقداری دور نشده بود که گرگی را دید و از ترس این که گرگ بسویش حمله کند روی زمین برفی نشست و با کمان پنبه زنی شروع به زدن برف ها کرد .گرگ از ترس روبروی مرد ایستاد و مرد داستان ما تا غروب باترس و لرز برف زد وبرف زد تا گرگ خسته و نا امید رفت و پنبه زن خسته تر و ترسیده به خانه برگشت . زن باستقبال شوهر رفت و از کار وبارش پرسید و حلاج جواب داد که : من از صبح تا حالا پنبه برای گرگ میزدم ...

پی نوشت :

این مطلب در تاریخ قبل از انتشار نوشته شد و ثبت موقت برای انتشار درتاریخی که نوبت اینجانب است ،شد . امیدوارم همزمان با انتشارش گشایشی در مذاکرات شده باشد و با حفظ آبروی کشورمان از این تنگنا بیرون آمده باشیم .

از این که دسترسی کافی به اینترنت ندارم از دوستان پوزش می طلبم.

نظرات 8 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 13 فروردین 1394 ساعت 20:11

سلام آقای امیری خوبید ؟
الان کامنتتونو تو وب آقای ستاریان دیدم احتمالا از مسافرت برگشتید ان شاءالله خوش گذشته باشه
ممنون از حکایتهای قشنگی که چاشنی پستهاتون می کنید
بچه ها گفتند هیئت ایرانی قراره به تهران برگردند تا یک هفته ی دیگه مذاکرات رو دوباره از سر بگیرند !
اگه تحریمها ادامه پیدا کنه وضع مردم بدتر می شه اما مطمئن نیستم اگه تحریمها لغو بشن پیش بینی های جناب شنگین کلک درست از کار در بیان
راست گفتند وصف العیش نصف العیش ! وقتی کامنت جناب شنگین کلک رو خوندم کلی روانشاد شدم

یادخاطرات پنج‌شنبه 13 فروردین 1394 ساعت 08:19

سلام

این سناریوی تکراری همچنان ادامه دارد .

و ملت منتظر نتیجه هستند.

اقای امیری ان شا الله که سفری شاد وپر بار داشته باشید.

sara پنج‌شنبه 13 فروردین 1394 ساعت 08:10

سلام....

به امید روزهای بهتر برای سرزمینمان ....

روز طبیعت گرامی باد...

بزرگ پنج‌شنبه 13 فروردین 1394 ساعت 04:42

سلام
یادم است زمانی تلوزیون سریالی انگلیسی نشان میداد که موضوع آن یک دعوای حقوقی بر سر یک خانه بود.این دادگاه و دادگاه کشی سالها طول کشید و وقتی بلاخره یک نفر برنده شد قاضی گفت کل قیمت خانه معادل هزینه دادرسی شده و همه به قهقهه به مرد بی نوا خندیدند.میترسم عاقبت این مذاکرات هم نتیجه ای بهتر ازاین برای مردم نداشته باشد

شنگین کلک چهارشنبه 12 فروردین 1394 ساعت 23:37 http://shang.blogsky.com

مطمئناً که همین فردا صبح قطعنامه ای به امضاء همه کشورها خواهد رسید و کلیه تحریم ها پایان خواهد یافت
و بلافاصله شاهده سقوط قیمت دلار خواهیم بود و ارزانی بی نظیری که همه ملت به یاد قیمت های زمان شاه
خواهند افتاد و البته غنی سازی ماهم کماکان ادامه خواهد یافت و بازارو کسب و کار چنان رونقی خواهد گرفت که
همه کشورهای همسایه و شرکت های آمریکایی و اروپایی صف می کشندکه توافق ایران را برای عقد قراردادها
و سرمایه گذاری درایران بدست آورند و خلاصه ایران نگو بهشت برین بگو . گل و بلبل و سبزه و سیزده و البته همه
این ها راهم شما بگذارید بعنوان دروغ سیزده .

ستاریان چهارشنبه 12 فروردین 1394 ساعت 21:53 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
ظاهرا توافق حاصل شده و امروز و فرداست با متنی که همه بر رویش موافقت خواهند کرد روبرو خواهیم شد. اما به عقیده ی من با وجود همه ی سختی ها که رسیدن به این توافق داشته، چندان نباید به آن امید بست. این توافقی شکننده خواهد بود و شاید من زیادی بدبینم هر چند اصلا دوست ندارم که بدبین باشم.

محفوظ چهارشنبه 12 فروردین 1394 ساعت 16:17

ما هم امیدواریم

همطاف چهارشنبه 12 فروردین 1394 ساعت 15:43

سلام سلام
گویا توافق کلی! صورت گرفته و قرار بر اعلام گزارش و صدور بیانییه مشترک است. منم حفظ آبرو را بیشتر می پسندم تا توافق نیمبند را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد