همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

طلاق

- هیچ مشکلی تو زندگیشون نداشتند ،یا حداقل از ظاهر زندگیشون اینجور به نظر میومد . از اول با عشق به هم شروع کردند . عقایدشون ،سلیقه هاشون ،سظح سوادشون ،تیپ ظاهری و قیافه هاشون و وضعیت خانواده هاشون ،خلاصه همه چیزشون به هم میومد.

اصلاً اگه میخواستیم دو تا زن وشوهر ،که با هم کاملاً متناسب باشند مثال بزنیم می گفتیم : رضا و نسرین .

همه جا با هم بودند  . مهمونی ها ،گشت و گذار ،سفرای زیارتی سیاحتی و این آخری ها سفرهای کاری -که شوهره برای خرید جنس به چین می رفت – را هم .

وقتی تو مهمونی ها رضا تعریفش گل می کرد و از سرعت ماشینش و لایی کشیدن تو اتوبان ها و دررفتن از دست پلیس و بقیه شیرین کاریاش می گفت ،نسرین نیز پابه پای شوهرش تعریفا را برامون شیرین تر می کرد . می گفتیم :رضا تراخدا مواظب رانندگی ت باش . آدم که با زن و بچه ش تو جاده اینجور ماشین نمیرونه . جواب میداد : اصلاً خود نسرین پشت ماشین باشه صددرجه از من بدتره و هردو غش می کردند از خنده و ذوق می کردند از شیطنتاشون.

خدا دو تا پسر خوشگل تو دل برو بهشون داده . هردوتا بچه زیبا و خوش سر و زبون . زن و شوهر هر دو سالم و سرحال . نمیدونم ،زندگی که بی مشکلات نیست و نمیشه اما ظاهر این زندگی اینجور نشون نمیداد که یک روز ...

تلفنم زنگ خورد . نسرین بود . با اشک و آه و ناله از تصمیمش برای طلاق توافقی می گفت .

سوای این که چه نسبتی باهاشون داشته باشم زن و شوهر منو عمو صدا می کردند .

نسرین می گفت : عمو شما بیا یه پادر میونی بکن بدون دردسرای معمول و دادگاه و کلانتری ما از هم جدا بشیم .

رفتم خونه شون . پای حرفای هر دو نفرشون نشستم . ناخواسته باید جای قاضی می نشستم و قضاوت می کردم . با این که رضا از بستگان من بود اما کلمه حق این بود که تقصیر از جانب او بود . و من باید دادنامه را به ضرر رضا صادر می کردم .

البته هیچ وقت طرف مقصر خودش را گناهکار نمیدونه و سعی می کنه با توجیه عملکردش خودش را تبرئه کنه . دلایلی برای کارهای نه چندان قابل دفاعش می اورد اما کفه ترازوبه ضرراو رو پایین بود . .نصیحتشان کردم . به قدر وسع و بضاعت ناچیز خودم . ازشون خواستم به همدیگر فرصتی بدهند و با چشمان گریان ،نسرین روی منو زمین نگذاشت .

به رضا گفتم : یه لیستی از توقعات و انتظازاتی که از یه زن میشه داشت بنویس و از یک تا مثلا ده نمره گذاری کن . اخلاق و رفتار خانواده گی و اجتماعی ،زیبایی ظاهری ، اموری که تو خونه داری از یه زن توقع میره داشنه باشه . سطح سواد و آگاهی و....هرچی به نظرت ارزش و فضیلت میاد . ببین خانمت چند درصد نمره را میاره و

یه لیستی هم مشابه همین برای خودت بنویس . ببین آیا نمره قبولی میاری یا نه ؟

 

اونم علی الظاهر قبول کرد . دردسرتان ندم . طولی نکشید نسرین موفق شد شوهرش راراضی به طلاق توافقی بکنه و دور از چشم فامیل و به آرامی از همدیگر جدا شدند . توافق مبنی بر این که :مهریه نمیخام . بچه ها پیش من بمونن و مرا به خیر تو امید نیست ..

-این روزها طلاق معضل گریبانگیر همه ما شده است . فرقی نمی کند در چه گروه اجتماعی باشیم . شهری و روستایی ، کم سواد و تحصیل کرده ، دارا و فقیر و...

در نگاه اول علت های زیادی می شود بر آن شمرد .حتی می توان همه تقصیر ها رابه گردن حکومت هم انداخت . اما سوای آن چه اهل خبره و دانشمندان علوم اجتماعی و مردم شناسی بگویند به نظر من آستانه تحمل جوان ها پایین آمده است .  شما چه فکر می کنید ؟

از دست من و شما بعنوان یکی از همین مردم چه بر می آید ؟

 

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
عبدالحسین فاطمی شنبه 5 اردیبهشت 1394 ساعت 09:13

ضمن تایید همه فرمایشات جناب بزرگ عزیز

به نظر بنده یکی از اساسی ترین مباحثی که به طلاق منجر میشه قضیه :تشخص" هست

اینکه طرفین جایگاهی خیالی برای خودشون تصور می کنن و رفتار طرف مقابل را توهین به ان جایگاه تلقی می کنن و چون بیرون کردن ردای تشخص از تن خیلی سخته اینه که به جای اینکه بیاد جایگاه واقعی شو بشناسه طرف مقابل رو زیر ذره بین می ذاره و میشه طلااااق .

امیدوارم هیچ زندگی به طلاق منجر نشه .
هیچ چیزی رو تو زندگی به اندازه طلاق ازش نمی ترسم و منزجر نیست

بزرگ جمعه 4 اردیبهشت 1394 ساعت 00:08

سلام
تجربه زندگی خودم نشان میدهد که اگر پای شخص ثالثی در کار نباشد،مسئله خیانت و اعتیاد در کار نباشد وهر دو طرف هم زمان سعی در حفظ زندگی کنند کار هیچ وقت به طلاق کشیده نمیشود خصوصا آدمی که بچه دارد نمیتواند به همین راحتی به طلاق فکر کند اما ایراد اینجاست که بعضی ها فکر می کنند کوتاه آمدن در بعضی مسایل برای حفظ زندگی مساوی است با شکسته شدن غرورشان و این غرور لعنتی را به بقای زندگی مشترک ترجیح می دهند

شنگین کلک پنج‌شنبه 3 اردیبهشت 1394 ساعت 14:47 http://shang.blogsky.com

به نقل از سایت تبیان مقایسه آمار ازدواجهای انجام شده در داخل کشور در مقایسه با دنیا نشان می دهد که در وضعیت مطلوبی قرار داریم و به ازای هرهزارنفر ، دوازده و دو دهم است در صورتی که در خارج از کشور شش دهم است.ولی آمار ارائه شده توسط معاون حقوقی و سجلی ثبت احوال کشور نشان می دهد که میزان طلاق در کشور ما با کشورهای توسعه یافته فاصله بسیاری دارد و بی رقیب می تازد. این آمار نشان می دهد طلاق در ایران به ازای هر هزار نفر یک و هفت دهم است به عبارت دیگر میزان طلاق ایران هشت برابر کشورهای دیگر است. البته بنا بر اظهار نظر شهلا کاظمی پور معاون پژوهشی مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه « بالابودن میزان طلاق در ایران به نسبت دنیا به دلیل بالا بودن تعداد ازدواجهای انجام شده در کشور است ولی باز هم مقایسه نشان می دهد ما از این جهت وضعیت خوبی در دنیا نداریم.»
آمار اعلام شده توسط سازمان ثبت احوال کشور نشان می دهد که شیب افزایش نرخ ازدواج همچنان صعودی است اگرچه چندی پیش داریوش قنبری یکی از نمایندگان کمیسیون اجتماعی مجلس از بخشنامه ای ابلاغی از سوی این سازمان پرده برداشت که در آن خواسته شده بود سازمانها آمار ازدواج را بالا اعلام کرده و از آمار طلاق کم کنند.

مریم پنج‌شنبه 3 اردیبهشت 1394 ساعت 00:35

عصر ایران پریروز به نقل از ثبت احوال نوشت : هر ساعت 19 طلاق در کشور ثبت می شه
http://www.asriran.com/fa/news/392108
شاید عمده ترین دلیل طلاق ، ازدواجهای شتابزده باشه ازدواجهای احساسی که پشتوانه ی عقلی نداره .
خدا کنه اگه قراره دو نفر از هم جدا بشن ، قبل از بچه دارشدن این اتفاق بیفته ، اینطوری لااقل زندگی دو نفر تباه می شه ( شایدم یک نفر ! چون در اغلب اوقات این دختره که متضرر می شه)
- یک دلیل دیگه ی طلاق هم شاید برگرده به نازپرورده بودن دخترها و پسرهای امروزی . تو خونه ی پدری اینقدر هوای بچه ها رو دارند و مطابق خواسته و میلشون رفتار می کنند که در آینده اونا تحمل اینکه کسی بهشون بگه بکِش اینور رو ندارند !

مریم پنج‌شنبه 3 اردیبهشت 1394 ساعت 00:27

سلام
اول باید بررسی کرد که آیا قدیما که آمار طلاق پایین بود همه ی زوجین خوشبخت بودند ؟ مطمئنا نه !
خیلی ها به اجبار زیر یک سقف زندگی می کردند چون بر خلاف الان که خانواده ها حامی دخترشون هستند و با روی باز از دختر استقبال می کنند ، زمان قدیم با دختر شرط می کردند که با لباس سپید به خونه ی بخت رفتی و باید با کفن سپید بیرون بیایی .
من نمونه هایی رو سراغ دارم که زن تو خونه ی شوهر ،یک عمر سوخته و ساخته و عمرش تباه شده .
زندگی با یک مرد تن لش بی غیرت که بودن یا نبودنش فرقی نمی کرده و چه بسا که نبودنش بهتر بوده چه فایده و ثمری داشته ؟

sara چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394 ساعت 23:54

سلام...

دنبال مقصر یا دلیل گشتن در امر طلاق گاهی واقعا بیهوده است... دو نفری که واقعا از هم دلزده و حتی متنفر شدند... نمیتونند هم رو تحمل کنند و ...به نظرمن حتی اگر هم به ظاهر کنار هم بمونند... جز فرسایش جسم وجان...حاصلی نداره...
قبح طلاق از بین رفته ... و عادی شده... زمانی کلمه مطلقه چیزی هم ردیف جذام بود.....اما همانطور که ترس از جذام از بین رفت... ترس و خجالت مطلقه بودن هم از بین رفته ... و افراد خیلی راحت و عادی میگن که ...مطلقه هستند...
قدیم ها ...ترس و وحشت از مطلقه بودن و نداشتن منبع مالی برای ادامه زندگی ... زن ها را مایل به تحمل و سازش می کرد.....اما حالا این موانع برداشته شده ... و من گاهی واقعا بهشون حق میدم......

ستاریان چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394 ساعت 22:34 http://mostafasatarean.blogsky.com

سلام
با افزایش بی سابقه ی نرخ طلاق، میشه گفت ما در کشورمون دچار سونامی از هم پاشیدن خانواده ها به خصوص توی جوانهای تازه ازدواج کرده هستیم. شاید همه ی ما شاهد چند طلاق توی خانواده ها و اقوام نزدیک و دوستان خودمون بودیم. اینکه علت و دلیلش چیه، بن نظر من فعلا مهم نیست، که دلایل بسیاری داره. مهم این هستش که جوانان امروزی به نسبت قدیمی ها از صبر و حوصله ی کمتری برخوردارند. کدوم زوج هست که توی زندگی مشترک مشکل و اختلاف و برخورده نداشته باشه و قدیمی ها هم از این امر مستثنی نبودند، هر چند طلاق عاطفی رو می شد در بعضی از زندگی ها دید.
کمی تحمل مشکلات و کمی گذشت و مدارا می تونه خیلی از اختلافات رو کم رنگ کنه تا به طلاق منجر نشه. جدای از گرانی و مشکلات اقتصادی و بیکاری، عموما منیت ها باعث اصلی جدایی هاست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد