همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

کوفتی به اسم گیزیم

از ماه پیش به محل کارم اعلام کرده بودم که دیگر آخر هفته(شنبه و یکشنبه) کار نخواهم کرد چون کار تنها برای 3 ساعت شنبه و3ساعت یکشنبه بود آنهم از ساعت 12 تا 3 که به این ترتیب به هیچ کار دیگری نمیرسیدم.وقتی دربرابر اصرار آنها تسلیم نشدم،شروع کردند به پیدا کردن راننده جدید.اول یک جوانک فیلیپینی بعد یک سیاه پوست اهل کونگو وآخر کار یک جوانک هندی.من باید آنها را 3 روز با خودم می بردم تا مسیر ها و فروشگاه ها را یاد بگیرند تا بعدا به تنهایی بروند اما هیچ کدام بیشتراز نهایتا 10-12 روز نماندند.3-4 روز پیش آخرین نفری که پیش من فرستادند یک سفید پوست ریشو وچهل و چهار،پنج ساله بود.اول فکر کردم جهود است چون اینجا تنها یهودی ها ریش می گذارند.پرسیدم اسمت چیست؟ گفت (گیزیم) پرسیدم اهل ترکیه هستی؟گفت نه من آلبانیای هستم.القصه روز اول من رانندگی می کردم و مسیرها را نشانش میدادم و برایش نمودار می کشیدم تا بدانددر 3 شیقت دلیوری هربار از کجا شروع کرده و به کجا ختم کند.آدم کم حرفی بود و خیلی مشکوک می زد.مثلا کوله پشتی اش را آنی از حودش دور نمی کردوحتی دستشویی با خودش میبرد. عاقبت فهمیدم که او مسلمان است و کوله را با خودش میبرد که از بطری آب برای طهارت استفاده کند.پرسیدم اسمت آلبانیایی است؟ گفت نه عربی است کلی طول کشید تا بفهمم این گیزیم همان کاظم هست.آن موقع نمیدانستم که این آدم یک قدم مانده تا یگ داعشی تمام عیار بشود.عصر که برگشتیم دم دم های غروب بود و کسی در محل کار باقی مانده بود گفت 5 دقیقه به من وقت میدهی نماز بخوانم؟گفتم بخوان.اما نپرسیدم برای نماز خواندن از گری و تام(صاحبان شرکت)اجازه گرفتی یا نه چون تا جایی که میدانم نماز خواندن در محلی که صاحبش رضایت نداشته باشد مثل جای غصبی قبول نیست.باری فردایش نزدیک ظهر آمد و دیدم دوسه بار گری اورا به دفترش صدا زد عاقبت رفتیم و این بار به او گفتم پشت فرمان ون بنشیند.خیلی بد رانندگی میکرد.این ون ها سنگین هستند اما او بی توجه به این موضوع برای مثلا سبقت گرفتن یا عوض کردن خط چنان گازی به ماشین میداد که معکوس می کشید و 15 متر آن طرف ترناچار به ترمز شدید می شد چند بار به ملامت گفتم آرام رانندگی کن اما به گوشش نمی رفت عاقبت عصبانی شدم و گفتم یا مارا به کشتن میدهی یا موتور ماشین را خواهی سوزاند این چه طرز رانندگی است؟و جواب من غش غش خنده بود دیدم یارو یک تخته اش کم است پرسیدم گری چه کارت داشت؟ گفت سر روز جمعه بحث داشتیم کمی با تعجب نگاهش کردم و گفتم لابد برای نماز جمعه؟گفت بله. کم کم گوشی دستم آمد که با یک مسلمان افراطی طرف هستم گفتم ماه رمضان روزه می گیری؟ گفت من هر هفته دو روز روزه هستم خواستم بگویم به جای یک من ریش و پشم و نماز و روزه بهتر است به فکر حق الناس باشی و ماشین مردم را خراب نکنیاما منصرف شدم..روز سوم قبل از حرکت به او اخطار دادم که اگر این بار درست رانندگی نکنی به گری گزارش میدهم مسیر رفت را نسبتا خوب رفت اما انگار در دلش عقده شده باشد در مسیر برگشت کاملا دیوانه وار رانندگی کرد.سرش داد زدم که تو عقل درست داری؟ میگویم درست راه برو هر بار یک بهانه آورد که میخواتم سبقت بگیرم یا سمت راستم ماشین بود.دیگر بحث نکردم و برای اینکه به او فکر کنم رادیو را روشن کردم.دستش را دراز کرد و خاموش کرد گفتم چرا خاموش کردی با غضب نگاه کرد و گفت من موسیقی گوش نمیدهم.احساس کردم تمام خون بدنم در مغزم جمع شد.این آدم مرا یادساندیس خورهایی که از شرشان به اینجا آمده بودم می انداختمن دوباره رادیو را روشن کرده و صدایش را بلند کردم و قوطی دستمال کاغذی را به سمتش گرفتم گفت برای چی؟ گفم دوست نداری گوش بدهی از این توی گوشت بچپان اما حق نداری رادیو را خاموش کنی! از شانس خوبش هم زمان به محل شرکت رسیدیم. صاف رفتم پیش گری گفت چه خبر؟ گفتم این موجود از نظر رانندگی از نمره 0تا10 نمره اش منفی 5است و از نظر اخلاق و رفتار صفر.من حاضر نیستم یک ثانیه اورا تحمل کنم وکل داستان را برایش گفتم وقتی بیرون آمدم دیدم گیزیم نیست گفتم کجاست گفتند خودش استفا داد و رفت

پ.ن:این مطلب را برای وبلاگ خودم در بلاگفا آماده کرده بودم اما چون فعلا بلاگفایی نیست اینجا پستش کردم

پ.ن2: حافظ می گوید اگرچه زنده رود آب حیات است***ولی شیراز ما از اصفهان به...اگرچه بلاگ اسکای ثبات دارد اما خدا وکیل بلاگفا خیلی بهتر از آن است تنها عیبش علی رضای گردن شکسته است که سالی یکی دوبار هوس بازی با کل سیستم به سرش می زند

نظرات 8 + ارسال نظر
ستاریان یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 ساعت 22:22 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام داداش بزرگ
آقا نمی دونید چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم دوباره و در اینجا برامون نوشتید
امثال گیزیم با حماقت ها و تندروی های افراطی خودشون اگر نبودند دنیا به مراتب، دنیای بهتری بود

سهیل یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 ساعت 13:26 http://sobhebahary.blogfa.com/

سلام و خسته نباشید
اقا این انتقال بلاگفا اول دو روز بود الان شده دو هفته بعدش لابد میخواد بشه دو ماه و دو سال و هیچی دیگه . . . بلاگفا فرررررت
دیدید چطوری بدبخت و کارتن خواب شدیم .
من بغییر از بلاگفا هیچ کجای دیگه نمی رم . حتی اگه شده کارتن خواب واقعی بشم .
دست استکبار جهانی در فرررررررت شدن بلاگفا کاملا مشهود است

شنگین کلک یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 ساعت 08:38 http://shang.blogsky.com

سلام
و ممنون از این گزارش مستند . خیلی جالب بود برای توصیف این قبیل آدمها . خدارا شکر که شما و شرکتتان ازشرش راحت شدید .
درضمن ممنون که در بلاگ اسکای می نویسید .

ناهید شنبه 19 اردیبهشت 1394 ساعت 18:52

سلام
گیزیم ها بی شعورند و بیشعوری نوعی بیماری است که به هیچ وجه معالجه نمی شه !
البته چند وقت پیش کتابی در مورد بیشعوری می خوندم که ممکنه در موردش یه روزی مطلب بنویسم ...
جناب بزرگ اون لحظه که گیزیم رادیو رو خاموش کرده ، واقعا می فهمم چی کشیدین !
در مورد پ ن 2 باید عرض کنم که بلاگ اسکای هم برای خودش مزایایی داره ، ولی خب ما به خونه مون در سرزمین بلاگفا عادت کردیم

سهیل شنبه 19 اردیبهشت 1394 ساعت 14:23 http://sobhebahary.blogfa.com/

سلام و وقت بخیر
به نظر می رسد برای نام گذاری این بنده خدا از افعال معکوس برره ای استفاده شده . چون با این توصیفات شما اسمش به جبار بیشتر شبیه بوده تا کاظم .
اقا دست شما درد نکند با این پ ن 2 که بیان نموده اید . خداییش مثل همیشه با یک بیت از حضرت حافظ جواب همه را یکجا می دهید .
حیف نیست علیرضا را گردن شکسته توصیف نموده اید طفلی تازه داماد گناه داره .

مریم شنبه 19 اردیبهشت 1394 ساعت 13:10

سلام
خدا رو شکر که شما وجدان کاری دارید و با وجود اینکه دوست دارید زودتر یک جانشینی براتون پیدا بشه برای شرکت و ماشین و...دل می سوزونید
من اگه به جای گری بودم نیروی دلسوزی مثل شما رو به هیچ وجه از دست نمی دادم حتی اگه مجبور باشم حقوق و مزایاشو دو برابر کنم .
... ما هم تا دلتون بخواد از این گیزیم ها دور و برمون می بینیم متاسفانه اینطور آدمها خیلی هم متعصب تشریف دارند و هیچ بعید نیست به خاطر اسلامی که ساخته و پرداخته ی ذهن بیمار خودشونه ، مرتکب قتل هم بشن !
من از اول تا اخر پست مدام نگران بودم که نکنه گیزیم بلایی سر شما بیاره ، مخصوصا اینکه نوشتید یک تخته ش هم کم بوده .
- بزرگ عزیز وقتی دیدم آپ کردید خیلی خیلی خوشحال شدم اما وقتی پی نوشت اولتونو خوندم ناراحت شدم
- اسکای هم یک حُسن هایی در مقایسه با بلاگفا داره شاید یک روز این محاسن رو در پستی بیان کنم

عبدالحسین فاطمی شنبه 19 اردیبهشت 1394 ساعت 12:50

سلام
پس داعش به انجا هم رسیده .
معلومه که داعشی ها شباهت زیادی با ساندیس خورها دارند .
وجه مشترک هر دو گروه افراط و پوچ مغزی است .
یکی اتز انها آبروی کل اسلام را برده اند و دیگری آبرو برای مسلمانان و بچه های ناب انقلاب نذاشته اند .
از هیچ چیزی به اندازه این دو خصلت نفرت ندارم حالا خوبه باهاش بحث نکردی والا درجا حکم کفرت را صادر می کرد و ای بسا راسا حکم را اجرا هم می کرد .
هیچ چیزی بهتر از اعتدال و میانه روی نیست البته نه اعتدالی که الان یه عده مدعی اش شده اند و مثل همه علم ها و پرچم ها فقط شعارش را می دهند .
کاش کلمات و الفاظ و عنوان ها قدرت تکلم و اقدام داشتند و مدعی های خودشان را تفهیم می کردند که فقط حرف زدن نیست باید عمل داشت .
دو صد گفته را نیم کردار بس .

در مورد بلاگفا راس میگین
با همه نقایصش من هیچ وقت نمیتونم بلاگ اسکای را با بلاگفا معاوضه کنم حتی با این بازی هایی که علیرضا می کنه

همطاف یلنیز شنبه 19 اردیبهشت 1394 ساعت 12:23 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
لایک برای پ.ن ها
و
خودمم ط.ن.ب
و
اسم یکی از خواهرزاده ها کاظم است حالا خداییش گیزیم یعنی کاظم!؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد