همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

باغی که سوخت

نمی دونم تابحال اسم روستای خاوه از توابع ورامین راشنیده اید یا نه . علی رغم نزدیکی نسبی اش به پایتخت محل خوش آب و هواییست . مخصوصاً برای شهرنشین هایی که کمتر فرصت گشت وگذار های خارج از شلوغی شهررا پیدا می کنند گویی بهشت کوچکی که درهمین نزدیکیست .
صبح زود به ملاقات یکی از اساتید رشته کشاورزی می رویم که از مدتی قبل برای امروز قرارگذاشته ایم
. متاسفانه آدرس دقیقی دردست نداریم . تنها گفته اند . ورامین – خاوه – زمین مهندس رشید و در جواب سوال ما که پرسیدیم این زمین کجای خاوه است ؟ پاسخ دادند ازهرکس بپرسید نشانتان خواهد داد . باتوجه به نابلدی راه ، مدت زیادی در راه بودیم تا بالاخره وارد جاده منتهی به خاوه شدیم . جاده ای بسیار زیبا که چشمان هر بیننده ای را مسحور خود می کند و دلت می خواهد مقصد را فراموش کرده در کناری از این جاده برلب نهر آب بنشینی و ساعت ها به شاهکار نقاش طبیعت بنگری و کرشمه دستش بستایی .
     

افسوس که وعده دیداری در پیش است و منتظری چشم در راهمان نشسته است .  مدتی به پیش می رویم و باخود می اندیشیم که این شناخت همه کس اززمین مهندس رشید بی شک ، گمانی اغراق آمیز بوده است . اما جالب این بود که دراین جاده
دلفریب . احدی نبود تا اندیشه خویش را بیازماییم . بالاخره پس از عبور از چند پیچ جاده ابوالبشری را یافتیم و تصورخویش آزمودیم . در کمال تعجب شنیدیم که آدرس دقیقی را بیان کرد . البته بجهت طولانی بودن مسیر ما نمی توانستیم همه آدرس را بخاطربسپاریم اما او نیز در خاتمه گفت نگران نباشید در مسیر از هرکس بپرسید زمین مهندس رشید ؟ نشانتان خواهد داد .


پس راه را ادامه دادیم و هرازگاه که کسی را در کنارجاده می یافتیم می گفتیم مهندس رشید ! و بلافاصله ادامه آدرس را می شنیدیم . تا به جایی رسیدیم که چون آدرس پرسیدیم گفتند . شما هم اکنون در زمین مهندس رشید هستید !  گفتیم آخر اینجاکه جاده است ؟ گفتند این جاده بخشی از زمین مهندس بوده که برای سهولت اهالی خاوه در اختیار جاده سازی قرارداده است تا دسترسی به زمین ها و آبادی های آنطرف روستا ساده تر شود . خلاصه مدتی در زمین مهندس گشتیم که سر و ته آن معلوم نبود . به گمانم به صدها هکتار می رسید . تا بالاخره به مدد موبایل او را یافتیم و با استقبالی گرم پذیرایمان شد .
هدف ِدیدارما با او یافتن پاسخ سوالاتی درخصوص کاشت و برداشت نوعی محصول در منطقه ای خاص بود اما بادیدن اوضاع زمین سوالات اصلی را فراموش کرده از علت وضعیت فعلی زمین پرسیدیم و چنین شد که  گویی نمک بر زخم او پاشیده باشیم . سر درد دلش بازشد . درحالیکه قسمتهای مختلف زمینش را نشانمان می داد از قصه آن برایمان گفت و چه سرگذشت سوزناکی و چه افسوس جگر سوزی که تا مغز استخوان هر بیننده ای رسوخ می کند .
آنچه ما دیدیدم بسختی در باورمان می گنجید . زمینی بسیار فراخ که با مدیریتی بی نظیر تفکیک شد و در هر قسمت نوعی گیاه پرورش یافته بود از زعفران و اسفناج بگیرید تا گردو و پسته و انار و زرد آلو و گلابی و گیلاس . از کاهو و تربچه و سیب زمینی و دیگر سبزی های خوردنی و گندم و جو و شبدر بگیرید تا سیب و نارنج وپرتقال و انواع گل ها از زنبق و مریم تا رز و گلایل و .... .  دردیگر سو مرغداری کوچکی بود و در گوشه و کنار زمین کندوهای عسل بچشم می خورد .
     
(این کندو خود ماجرایی دارد نه درخور این حوصله
گذاشته ایم اگر پشت پرده را روکردند تعریف کنیم)
  
 گویی که به واقع پای در بهشت برین نهاده باشی . تنها جوی های شیرو عسل و شراب کم بود وساقیان رقصنده کوثر . اما اکنون ملک جنت در کنارمان ایستاده اشک حسرت می فشاند .
آنچه گفتم نه آنی بود که ما دیدیم . آنی بود که با آنچه می دیدیم در خاطرمان نقش می بست . چیزی که چشمان ما را می آزرد و آه از نهادمان برآورده بود بقایای آن بهشت برین بود که امروز تنها کویری خشک با تنه های پوسیده و خشکیده از آنهمه درخت و گل و بوته بجای مانده بود .


(بوته های اطراف خارنیستند روزی درخت انار کوتاه بوده اند وهنوزهم انارهای خشکیده درمیانشان هست)
   
ماشین ها و ادوات کشاورزی در گوشه و کنار زمین رهاشده زیر باران و آفتاب از کار افتاده بودند و مرغداری خالی از سکنه بود . گویی که از اینجا * گله فیلی گذر کرده است  !
و اما داستان زمین چنین بود :
درحوالی سال 1345 دولت لایحه ای را به تصویب می رساند که امکاناتی فراخور هر رشته دراختیار نفرات اول رشته های مهندسی دانشگاه قرارداده شود تا فارغ التحصیلان این رشته ها بتوانند دانش خود را در عمل بکار بندند و به بهره وری برسانند وموجب شکوفایی صنعت کشور شوند . در راستای اجرایی شدن این مصوبه . این زمین برای مدت ده سال دراختیار مهندس رشید ِتازه فارغ التحصیل شده قرار داده می شود به شرط آنکه درپایان ده سال اگر زمین بایر به بهره وری رسیده باشد سند آن به نام ایشان بخورد و درغیر اینصورت همچنان متعلق به منابع طبیعی  بماند . ایشان با عشق و علاقه ای که به رشته کشاورزی داشته شروع به آباد کردن زمین می کند البته لازم بذکر است که این زمین دارای یک چاه کم عمق ودو چاه عمیق بوده که برای آنها مجوزهای لازم نیز دراختیار ایشان قرارداده شده بوده . چراکه در منطقه خاوه با توجه به کمبود آب ، حفر چاه تنها با مجوز سازمانهای مربوطه امکانپذیراست . ایشان در زمین مذکور چنان فعالیتی می کند که بعد از دو سال بعنوان کشاورز نمونه در کل منطقه ورامین مورد تشویق قرارمی گیرد و با توجه به نشر دانش خود موجب رشد و شکوفایی منطقه خاوه شده و موقعیت های شغلی بسیاری را برای اهالی آن نواحی بوجود می آورد ضمن اینکه با ترویج روشهای نوین کشاورزی و اصلاح نباتات ، آن منطقه را متحول و پیشرفته می کند بصورتی که خیلی زود در کل منطقه خاوه شناخته شده و مورد احترام بسیار همه اهالی قرارمی گیرد . تا اینکه چندسال قبل عده ای * متعرض وی می شوند وبر مالکیت زمینش خدشه وارد می کنند ودرگیر ماجراهای احقاق حق در دادگستری می شود تا بالاخره می تواند به اثبات رساند که این زمین به واسطه مصوبه دولت در اختیار وی بوده و به نام وی شده است و دست چندین * نفر و سازمان ِاز راه رسیده ای را که چشم طمع به این زمین دوخته بودند از زمینش کوتاه می کند . اما چندی نمی گذردکه محکومین این دادخواست دست به اقدام ناجوانمردانه ای می زنند و شبانه چاه های زمین را با سنگ پر می کنند و با توسل به ماده و تبصره هایی اینبار مجوز چاه هارا زیر سوال می برند و مجدداً اورا درگیر کشمکش های قضایی می کنند . اینبار هکتارها زمین در عطش بی آبی می سوزد و درختان و گیاهان وحیوانات روز به روز از بی آبی تلف می شوند . و باتوجه به سرعت پیشرفت پرونده ها در سیستم دادگستری ما  تکلیف زمین ، خودبه خود روشن می شود . پرونده قضایی پرکنندگان چاه ها همچنان در دادگستری درجریان است ولیکن مهندس مرغ هارا فروخت و سگهارا به روستاییان بخشید و آنهمه از روستاییان که در زمین کار می کردند بی کارشدند و آنچه از گیاه و نبات در زمین بودسوخت و خشکید و مرد و حال مردی مانده خسته و افسرده در اتاقکی میان هکتارها زمین بی آب وعلف با خاطره ای از آبادانی . چندی پس از پرکردن چاههای زمین ِمهندس با فاصله کمی ، دوازده حلقه چاه عمیق در زمینی متعلق به * فرد تازه واردی  حفرمی کنند که بشدت با اعتراض مهندس مواجه می شود اما هیچیک از ارگان های ذیربط ترتیب اثری نمی دهند و کار به جایی می رسد که ایشان باتوجه به اینکه چهره شناخته شده ای در زمینه کشاورزی در جهان هستند و چندین بار برای اجرای طرح های ارائه شده توسط ایشان از سوی سازمان ملل برای ایران وام هایی درنظر گرفته شده است . شکایتی به سازمان های بین المللی تنظیم می کند مبنی بر غیر اصولی بودن حفراین تعداد چاه در آن منطقه که منجر به بی آبی مساحت زیادی از زمین های اطراف منطقه خواهد شد و نهایتاً منجر به نابودی کشاورزی در کل منطقه می شود . (مستقل از اینکه این حفاری ها درست زمانیست که چاههای دارای مجوز ایشان را پر کرده اند و هکتارهازمین را خشکانده اند ) اما متاسفانه بجای هرگونه حمایت دولتی به استناد فتوایی ایشان را دستگیر می کنند آنهم به جرم اینکه مشکلات داخلی را در مجالس جهانی مطرح کرده است !

(یکی از گلخانه های خشک شده)

و پس از آزادی یک بار نیز مورد سوء قصد قرارمی گیرد علاوه براینکه  عواملی نیز مرتب در حال آزارو اذیت ودزدی از زمین وی جهت بستوه آوردنش هستند تا زمین را رها کرده زمینخواران به شادی نشینند .
(مردی که به روزگار لبخند می زند)

محل گزارش : چند کیومتری روستای خاوه از توابع ورامین 
زمان گزارش : زمستان 1393
گــزارشگران : عمران ریاحی با همکاری مصطفی ستاریان

پستو نوشت :
دربیان این گزارش هیچگونه قصدی برای مقایسه کشورعزیزمان با دیگر کشورها نبوده ونیست یحتمل در همه نظام های حکومتی عواملی هستند تا بدون در نظر گرفتن سرمایه های ملی و منافع میهنی از چند روز قدرت بدست آمده برای خود واطرافیانشان نهایت سؤ استفاده را بکنند. آسمان همه جای زمین همین رنگ است . به کودکانمان بیاموزیم که منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح دهند تا کشوری آباد و آزاد داشته باشیم .
* جهت رعایت توصیه های ایمنی اصلاحاتی در بعضی قسمتها اعمال شده است .

منبرهای مجازی

   

به عنوان کسیکه عمری را در حوزه های مختلف رسانه سپری کرده ام از برخوردهای دوگانه و چندگانه کسانیکه تکلیف خودشان را حتی با خود مشخص نکرده اند در دل ناراحتم .

بسیاری از کسانی که جایگاهی در نهادهای فرهنگی و رسانه ای کشور دارند یا تعریف رسانه را نفهمیده اند یا ملاحظات شخصی و دنیوی شان این اجازه را به آنها نداده است که با کمی تعقل به موضوع هنر و رسانه نگاه کنند .

در عالم فقاهت،  علمای متقدم یا به لحاظ عدم تشخیص موضوعیت یا عدم تسلط و آشنایی، مقوله هنر را نیمه کاره رها کرده اند و کسانی را که می بایست به عنوان مکلف جاپای جای آنها بگذارند در بیراهه بلاتکلیف رها کرده اند .

طلاب جوان امروزی هم که ظاهرا باید پرچمدار فقاهت به عنوان برنامه زندگی مردم باشند اولویت هایی غیر آنچه باید ، دارند .

در حالیکه اسلام به دلیل ادعایی به نام " خاتمیت" می بایست مانیفستی بی نقص در تمامی حوزه ها ارائه دهد ؛ و کسی نگوید در اسلام در مورد فلان موضوع سکوت شده است و البته نشده است !

قصد نقد حوزه را ندارم اما به عنوان کسیکه به رسانه و هنر به عنوان یک ابزار کارآمد در عصر حاضر نگاه می کنم احساس می کنم کوتاهی های فرواوانی صورت گرفته است و از هنر و علی الخصوص موسیقی به عنوان "ابزاری مشترک" غفلت شده است .

حرمت موسیقی امری نسبی است و این نسبی بودن از طرفی برخی را در ورطه نابودی می افکند و ازسویی دیگر عده ای دیگر را که می توانند از آن به عنوان یک نیروی غیر قابل انکار استفاده بهینه کنند در ورطه شک و تردید انداخته است .


چندی پیش با یکی از علمای مطرح ، در همین باره بحثی داشتم .

خدمت شان عرض کردم کسانیکه پای منبر شما نصیحت می شنوند کسانی هستند که با پای خود به مجلس شما آمده اند و درصد آنها در مقایسه با جمعیت چند ده میلیونی کشور ناچیز است ؛ تکلیف کسانیکه نیاز به حرف شنیدن دارند اما به هر دلیلی نمی توانند پای منبر شما بنشینند چیست ؟!!

و آیا مخاطب شما فقط کسانی هستند که به شما دسترسی دارند و به خاطر نشستن در پای منبر شما باید بازخواست شوند در مورد عملی که انجام نداده اند ؟!

اگر شما در مورد حرمت شرب خمر و زنا و غیبت و ربا و... فرمایشی دارید فقط مخاطبانش همین هایی هستند که دستتان به آنها رسیده ؟

عده کثیر دیگری که شاید مبتلابه تر هم باشند چه می شوند ؟!

و آیا شیوه ای غیر از بازخواست و طعن و نصیحت وجود ندارد ؟!

فرمودند : چه باید کرد ؟

عرض کردم : منبر های مجازی راه چاره است !

فرمودند: منظور از منبرهای مجازی چیست ؟

عرض کردم : چیزی که به ظاهر منبر نیست ولی به واقع منبر است !

فرمودند : و آن چگونه چیزی است ؟

عرض کردم : رسانه و مشخصا تولیدات فاخر هنری  !!

شما می توانید بسیاری از مفاهیم بالای انسانی را در قالب موسیقی با مخاطبین خود به اشتراک بگذارید .

وقتی جوان امروزی زبان موسیقی را می فهمد چرا با زبان خودشان با آنها حرف نمی زنید ؟!

مگر در اوصاف بزرگان ما نیامده است که با هر قوم و ملتی به زبان خودشان با آنها سخن می گفتند ؟!

منظور این نبوده که مثلا فلان امام به زبان رومی با اهل روم صحبت می کرده اند !!

تاملی فرمودند و گفتند : نه . منظورم این است که با زبان مشترکی که قابل فهم برای آنها باشد، سخن می گفتند!

عرض کردم : زبان مشترک شما با خیل مردم امروزی چه درایران و چه در کل دنیا زبان هنر است !

موسیقی و سینما و... امروزه زبان همه فهمی است که تا بخواهید ظرفیت دارد برای ایجاد ارتباطی عقلانی و احساسی با مخاطبین !!!

لبخندی زدند و فرمودند : راست می گویی غفلت کرده ایم !!!

قرار بر این شد شورای مدرسین حوزه ... در جلسه ماهانه شان کارگاهی داشته باشند به عنوان " چیستی رسانه" و بنده در خدمت ایشان باشم برای یافتن وجوه رسانه ای ارتباط با مردم !!!


امیدوارم این اتفاق بیافتد ؛ اگر هم حرف های بنده تاثیری بر جمع نداشته باشد ،حداقل حجت بر بنده تمام است که آنچه باید ، گفته ام


معلم


 

 

-بهترین پزشک متخصص است ،سال ها زحمت کشیده و درس خوانده پس از طی مدارج علمی،اکنون فوق تخصص در پیچیده ترین رشته پزشکی را بدست آورده .

برای یک ویزیت و معاینه باید ماه ها از قبل نوبت گرفت .

دستانش در درمان معجزه گر است .

اما با افتخار پس از همه عنوان ها در تابلوی مطب و سر برگ طبابتش نوشته : مدرس دانشگاه

-وکیل پایه یک دادگستری است . پرونده های زیادی را به انجام رسانده . هر پرونده ای را قبول نمی کند . هم وقتش را ندارد و هم بهای کارش را بالاتر از این حرف ها می داند .

اما با افتخار در مهر وکالتش نوشته : مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری

-مهندس آرشیتکت ،سازه و عمران ،مکانیک ،کامپیوتر ،شیمی و اقتصاددان مبرز و مشهور و هر صاحب دانشی بالاترین عنوانی که برای خود انتخاب می کند عضویت در هئیت علمی دانشگاه است .

- افسر شجاع و کاردانی است ،وهله های خوف و خطر را در جنگ گذرانده .

برای پیشبرد اهداف نیروهای خودی و دفاع در برابر دشمن احتمالی بهترین راه کارها را در فکر و ذهنش پرورانده و مکتوب کرده است .

اکنون برای تقویت بنیه دفاعی مملکت معلم افسران جوان است .

مبارز راه آزادی است . با استبداد و دیکتاتوری به نبرد برخاسته است . برای تدوین راه کاری برای برون رفت از استبداد و ظلم مطالعه و تحقیق می کند .

نظریه پرداز بزرگ انقلاب می شود . و بخش عظیمی از نسل جوان به عشق او و با آموخته های او به مبارزه روی می آورند . بزرگترین عنوانی که از مردم می گیرد این است : معلم انقلاب دکتر شریعتی .

بزرگترین پیامبر و خاتم انبیائ الهی است . سیطره صولتش آن مقدار است که در سحرگاهانِ هرروز از گوشه و کنار عالم ندای شهادت به نبوتش روح و جان مومنان را به طهور و طهارت می خواند .

اما می گوید که : انما بعثت معلما