ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
به نام خدا
با شما سخن میگویم (از این انسان نطفه ای بود جهنده و سپس خونی شد لخته و ناتمام) و بچه ای در شکم مام وشیرخواره ای از پستان و کودکی (در خور دبستان) و نوجوانی رسید (که سبزه زندگی اش تازه دمیده) سپس او را دلی داد فراگیر و زبانی در خور تعبیر و دیده ای نگرنده و بصیر تا دریابد و پند پذیرید. و باز ایستد و راه نافرمانی پیش نگیرید. چندانکه جوانی شد راست اندام و تندرست و به قامت تمام ، گردن کشانه (از راه حق) دوری گزید و بیهشانه این سو و آن سو دوید از چاهسار آرزو نوشا و در پی دنیا کوشا .
سرمست لذت و شادمانی ، از عنفوان و نشاط جوانی نه اندیشه رسیدن مصیبت در سر و نه از خدا و تقوایش خبر، تا آنکه در این آزمایش فریب خورده مرد و روزگار کوتاه را در خطا به سر برد نه عوضی به دست آورد و نه واجبی را که برعهده داشت ادا کرد .
در واپسین دوران جوانی و آخرین منزل کامرانی درد مرگ او را فرو گرفت ، چندانکه روز را با حیرانی به سر می برد و شب را با بیداری و نگرانی . هر روز به سختی درد می کشد و هر شب رنج بیماری به سروقتش میرسید حالی که گردش برادری بود به جان برابر ، و پدری مهربان و نصیحتگر و مادری از ناشکیبایی فریاد کنان و از ناآرامی برسینه زنان و او در بیهوشی و غفلت و در سختی و مصیبت و ناله ای زار و نفستی افتاده به شمار، جان کندنی طاقتزا و دشوار ، سپس او را خاموش درون کفنهایش گذارده و گردن نهاده و رام از زمینش برگیرند و برپاره چوبهایش بردارند ، پیکر کوفته و رنجیده ، لاغر از بیماری که کشیده . فرزند و نواده و برادران همگان تابوتش را بردارند و به خانه غربتش رسانند ، آنجا که دیگر هیچ کس او را نبیند _ و تنها خود در آن خانه نشیند _ تا چون مشایعت کنندگان باز گردیدند و مصیبت زدگان وا پس گراییدند ، او را در گودالش نشانند ، زمزمه کنان ، حیرتزده از پرسش فرشتگان و خطا کردن در امتحان و دشوارتر چیز آنجا ، بلای فرود آمدن است در گرمی جهنم و بریان شدن در آتشی که زبانه زند پی هم ، و تیر گشتن بانگ آن هر دم ، نه لختی آسوده بودن ، و نه راحتی ، تا بدان رنج زدودن نه نیرویی بازدارنده تا در امان ماند ، نه مرگی تا او را از این بلا برهاند، و نه خوابی سبک تا آرامشی رساند سختی های مردن از پی هم، عذابها هر ساعت و هر دم
به خدا پناه بریم ( از این غم)
قسمتی از خطبه 83 نهج البلاغه
ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی
بسم الله الرحمن الرحیم
دیر شده و فرصتم کم است. فکر کردم حالا که طی دو پست قبلی، دوستان صحبت از طلاق و ازدواج و کارت عروسی کردند، من هم چند عکس خنده دار در مورد مدلهای آینده ی لباس عروس بگذارم. بعید نیست که در آینده پوشیدن همین مدلهای خنده دار و مسخره، از سوی پیروان مد، کاملا مرسوم شود :)
ضمنا آقا دامادها بهتر است یا با دختر خانمهایی که فنون رزمی بلدند ازدواج نکنند و یا از همان روز ازدواج، گوش به فرمان و مطیع باشند تا این بر سرشان نیاید!
سلام
تابه حال چندبار اتفاق افتاده که دوستان مختلف برای کارت عروسی شون متن هایی خواستن یا بنده همینطوری برای اونا متن نوشتم و اونا چاپ کردن و با اون متن مهمونا شونو برای شرکت در عروسی شون دعوت کردن .
دیدم چه خوبه حالا که حرف از عروسی هست و بخصوص صبیه دوست عزیزمون آقای ستاریان هم دارن میرن خونه بخت 2 نمونه از این متن ها رو بذارم اینجا که هم باعث مسرت بشه و هم تجدید خاطره ای بشه برای همه مون و اینکه از متاهلین عزیز بپرسم ببینم یادشون هست متن کارت عروسی شون چی بوده؟
قابل توجه دوستان مجرد : سفارش قبول می شود
متن (1)
هو المعشوق
عشق می ماند و عشق
زدل ار پنجره ای رو به خدا باز کنیم
دل به دلدار سپردیم
به بزمی پرشور
پایکوبان و غزلخوان تو بیا تا باهم
دست بر دامن یار افشانیم
و بخوانیم به صد نغمه و شوق :
عشق می ماند و ...عشق
ذیل این متن تو دفترم نوشتم :برای کارت عروسی سحر 86/5/5
متن (2)
هوالمحبوب
دست ها را ز سر مهر به هم پیوستیم
و دل از وسوسه غیر خدایی شستیم
جام غم بشکستیم
تا بگوییم خدا را که خدایی هستیم
تو هم ای دوست بیا
که در این حلقه شوق
تا طلوع غزل عشق
خوش و سرمستیم
ذیل این متن هم نوشتم :برای عروسی سید 86/6/11