همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

از همین حرفهای معمولی ...

1) سیگار !


آدمها  :

- یا سیگاری اند ...

- یا سیگاری نیستند، اما می تونند بوی سیگار رو تحمل کنند ...

- یا مثل من از بوی سیگار فراری اند! (من که با لوازم جانبی سیگار یعنی کبریت و زیر سیگاری هم مشکل دارم !)

ازدواج که کردم از شانس بد، پدرشوهر جان سیگاری بود.

پدرشوهرم تو زندگی عاشق دو چیز بود: چای و سیگار! چایی شو که می خورد می گفت: غم دنیا که کشید؟ آن که چایی خورد و سیگار نکشید!

خدا بیامرز این اواخر مدام سرفه می کرد. دکتر بهش گفته بود سیگار نکش! اما گوش نمی داد و در جواب اعتراضها و نصیحتها می گفت: من از دو چشمم بدی دیدم اما از سیگار بدی ندیدم!

امیدوارم کسی فکر نکنه من این پست رو زدم تا سیگاری های عزیز رو نصیحت کنم! چون من که تا حالا ندیدم کسی با شنیدن پند و موعظه سیگارشو ترک کنه!

 آرتور شوپنهاور می گه:

" باید در گفتگو، از هرگونه تذکر خیرخواهانه به منظور اصلاح دیگری خودداری کرد، زیرا رنجاندن مردم آسان، ولی اصلاح آنان اگر ناممکن نباشد، دشوار است. "

شوپنهاور راست گفته و همه ی ما شاهد این نوع رنجیدنها بودیم.

چند سال پیش همکارم جلوی روی من، شروع کرد به نصیحت کردن همسرش که : کمتر سیگار بکش ...آخرش اِل می شی و بِل می شی!

شوهر همکارم که دوست نداشت خانمش جلوی یک نفر دیگه این حرفا رو بهش بزنه، عصبانی شد و با خانمش حرفش شد!

... قدیما من فکر می کردم آدمهای سیگاری تا اراده کنند می تونند سیگارشونو ترک کنند، اما الان به این نتیجه رسیدم که ترک سیگار برای سیگاریها، همونقدر سخته که باربی شدن برای من!

هر چند اگه پای اجبار به وسط بیاد، هم من باربی می شم ، هم سیگاریها موفق به ترک سیگار می شن!

یک نمونه ش همین همسر همکارم، که دور از جون همه ی سیگاری ها، وقتی عمل قلب باز انجام داد، راحت و بی دردسر سیگارشو گذاشت کنار! 


2) ساکن: 0250 + Alt


قدیما (یعنی همین چند سال پیش!) وقتی می خواستم سوالهای عربی رو تایپ کنم ، نیاز بود کلمات رو اعراب گذاری کنم. طرز گذاشتن فتحه و کسره و ضمه و تنوین و ... رو بلد بودم، اما نمی دونستم چطور می شه روی حروف ، علامت سکون---ْ-- گذاشت، واسه همین بعد از تایپ سوالات، از سوالها پرینت می گرفتم و بعد به طور دستی و با خودکار، روی هر حرفی که لازم بود، علامت سکون می ذاشتم.
چند وقت پیش به طور اتفاقی به اینجا رسیدم و دیدم نوشته:
ساکن: 0250 + Alt (البته به یاد داشته باشید که هم زمان باید کلید  Alt را گرفته و خیلی سریع عدد 0250 را از صفحه اعداد فشار دهید)
 کاش این فرمول ساده رو زودتر کشف کرده بودم! ببم جانها شما هم اگه چیزی بلدید به ما یاد بدید.


3) شور و شوق : 


- چه چیزی به یک کوهنورد انگیزه و انرژی می ده تا بدون توجه به سختیها، مسیرهای صعب العبور رو پشت سر بذاره و قله ها رو فتح کنه؟

- چه عاملی موجب می شه که یک خانم خانه دار، یک کارگر، یک کارمند، یک  کشاورز،  ...موقع انجام کار، روز و ساعت و زمان و مکان رو فراموش کنه و ساعتها کار کنه؟

- چی باعث می شه که یک نویسنده، یک موزیسین، یک مخترع و ...ساعتها و روزهای زیادی وقت بذاره تا بتونه اثری رو خلق کنه؟

- چی باعث می شه بچه ها ساعتها بازی کنند، بدون اینکه خسته بشن یا متوجه گذشت زمان بشن؟

- چه عاملی به من و شما برای خوندن و نوشتن پستها و کامنتها انگیزه می ده؟!

نعمت بزرگی به نام شور و شوق!

شور و شوق به انسانها انرژی و انگیزه می ده، تا برای رسیدن به هدفشون کار کنند و در برخورد با موانع خسته و دلسرد و ناامید نشن و زمانی که موفق می شن چشماشون برق بزنه و از شدت خوشحالی روی پاشون بند نشن!

آدمهایی که شور و شوق دارند، هم خودشون انگیزه برای حرکت و تلاش دارند و هم دیگران رو به حرکت و فعالیت تشویق می کنند.

دعا می کنم آتش شور و شوق در وجود همه ی انسانها شعله ور باشه، به خصوص در وجود آدمهایی که سرد و بی روح و بی انگیزه اند ...


پی نوشت :


دوستان عزیز به سینما همساده ها همیشه سر بزنید. کلیپ قصه های دانشگاه ...استاد دانشقند خیییییییییلی باحاله !

نظرات 13 + ارسال نظر
همطاف یلنیز شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 19:50 http://rahi-2bare.blogsky.com/

سلام سلام
.
http://darvakh.eshopfa.biz/kit2046_60559_%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D8%B1%D9%83-%D8%B3%D9%8A%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%AE%D9%81%D9%8A%D9%81-%D9%88%D9%8A%DA%98%D9%87.html
.
یه جایی درباره کوتاه کردن آدرس حرف زده بودین؟ نیافتمش

سلام
همطاف جان من برای کوتاه کردن ادرسها این سایت رو پیشنهاد کرده بودم https://bitly.com/
ممنون برای لینک اما راستشو بخواید من به این تبلیغات اطمینان ندارم
تو ماهواره مدام برای ترک اعتیاد و لاغر شدن و ....تبلیغ می کنند اما خیلی هاشون شیادیه

شنگین کلک شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 18:22

همون سه انگشت شما برای فرت شدن همساده ها کاملا
کفایت می کنه .


و

شنگین کلک شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 04:31

سلام
خوب من هم چند نفررا میشناسم که در اثر همین سیگار کشیدن زیاد مشکلات ریوی پیدا کردن و فوت شدند . خداوند رحمتشون کنه . اونها هم نمی تونستند سیگاررا ترک کنن .
و اما نعمت بزرگ شور وشوق هم که از نعمات بسیار ارزشمند
است و خوشا به حال آنان که دارند .
و درمورد ساکن بایدبگم محل قرارگیری حروف روی صفحه کلید
مربوط به نوع صفحه کلیدی هست که هنگام نصب ویندوز انتخاب میشه . و میشه باتغییر اون محل حروف راتغییر داد یا حرفی را با ترکیب کلید Alt و کدآن حرف تایپ کرد . علاوه بر اینها نرم افزارهایی هستند که با استفاده از آنها میتوان هر حرفی یا عبارتی را برای کلیدی از صفحه کلید معرفی کرد .
این هم از خرده اطلاعات من .

سلام
تونستن که حتما می شه ...شاید خطر رو احساس نمی کنند و موضوع رو خیلی جدی نمی گیرند .
من نمونه های زیادی رو می شناسم که بعد از سرطان ریه یا عمل قلب باز خیلی راحت سیگار رو کنار گذاشتند و جالب اینکه می گن اصلا هوس نمی کنم سیگار بکشم ! (یک نمونه ش همسر کوثر بانو ! )
- شما که ماشاءالله خیلی هنرمندید یک نمونه ش همین عکسی که امروز گذاشتید
راستی جناب شنگ شما چند انگشتی تایپ می کنید ؟ من خودمو بکشم نمی تونم بیشتر از سه تا انگشتمو به کار بگیرم

sara شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 03:02

سلام...
امان از اعتیاد!..... هر نوع اعتیادی به عوامل مضر ... ترکش بسی سخت است ... بخصوص که معتادش یک ادم بی اراده ای مثل بنده باشد!!!.... (من سارا هستم یک معتاد )

اما اگر اراده در کار باشد ... کاملا شدنی است ! نمونه اش دایی ام....
تقریبا ۱۰ ساله بود... با دایی و مادرم در اتاق نشسته بودیم ... دایی سیگاری برداشتند تا بکشند... مادرم آه کشیدند...... دایی با تعجب از مادر پرسیدند : واسه چی آه کشیدی؟ ... مادرم گفتند: چون شما سیگار میکشید ناراحتم!... دایی گفتند : همین ؟ یعنی اگه من سیگار نکشم غصه ی دیگه ای نداری؟... مادرم: نع!...... و دایی اون سیگار رو که هنوز روشن نکرده بود..دور انداخت و دیگر هرگز سیگار نکشید...... به همین سادگی ... به همین خوشمزگی!!
و در مورد شور و شوق هم باید عرض کنم ......گاهی اصلا دست خود ادم نیست ..... هرچه هم میخواهد دستی دستی ...شور و شوق به خودش تزریق کند..... نمی شود که نمی شود.......
خوش به حال آنان که همیشه و برای هر کاری لبریزند از شور و نشاط و شادی........ امیدوارم دوستان همساده هم ... همگی از این دست باشند ....

سلام
سارا بانو می دونید من شما رو چطوری تصور می کنم ؟
یک خانم فعال ، پرانرژی ، شیطون و شلوغ و پرجنب و جوش
پس لطفا برچسبهای منفی به خودتون نزنید چون من باور نمی کنم .
- دایی تون تو سن 10 سالگی می خواست جلوی مادرتون سیگار بکشه ؟ شاید شما 10 ساله بودید و شاهد این ماجرا . به هر حال دایی تون با دور انداختن اون سیگار نشون دادند چقدر مادرتونو دوست دارند و چقدر خودشون اراده دارند
- بله ! شور و شوق خیلی خوبه . نمی دونم چرا یک مدت قبل از عید حالم خوب نبود و هیچی نمی تونست خوشحالم کنه اون موقع فهمیدم قبلنا چقدر خوب بود که سرشار از شور و شوق بودم .

دادو جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 22:52 http://dado23.blogsky.com

سلام
ممنون از انتخاب دودی تان !!
بنده هم به مدد دوستان تجربه ی زیادی در زمینه دود داشتم ... دقیقا از 26 اردیبهشت 83 دود در همه ی زمینه ها را کنار گذاشتم !!
" سیگار کشیدن از کنار گذاشتن آن سخت تر است ولی ترک کردن سیگار محال است !! "
قول می دهیم برایش داستان بنویسیم

سلام
ممنون به خاطر صداقت تون
... و قول بدید تو داستانتون بنویسید به چه دلیل روز و ماه و سال این رویداد اینقدر خوب به خاطرتون مونده !

ناهید جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 19:31

سلام مریم جان عزیزم
چه مطالب جالبی تو این پست نوشتی ! واقعا قلمت حرف نداره
توی خونواده ی ما خوشبختانه کسی سیگاری نیست! همگی بشدت از بوی سیگار بدمون میاد و دچار حساسیت می شیم ، جای شکر داره با کسانی هم که وصلت کردیم ، مثلا دامادها هیچ کدوم سیگاری نیستن
وای چقدر خوشحالم که جناب بزرگ مبادرت به ترک سیگار کردند، امیدوارم رکورد 25 سال رو بزنن
فکر کنم وجود عشق باعث می شه که در انسان شور و شوق پدید بیاد ، به هر آثار هنری و فرهنگی و تاریخی که نگاه می کنیم ، می تونیم رد پای عشق رو در ایجاد اون پدیده ها ببینیم ...حتی عشق به آدم انگیزه ی زنده موندن و صبوری در برابر سختی ها و تحمل ترک سیگار هم میده ...
حتی شور و شوق در نوشتن کامنت طولانی دیروز ، نشون میده که من چقدر به صاحب وبلاگ عشق می ورزم تا جایی که برام فرقی نمی کنه تو وبلاگ آن عزیز بنویسم یا برای وبلاگ خودم پست بذارم
مریم جان در مورد علامت ساکن هم ازت ممنونم ، همیشه سلامت باشی و هی بنگاری

سلام نی جان
تو خیلی لطف داری اما خودت می دونی که اینا حرفهای کاملا معمولی اند که با یک قلم کاملا معمولی نوشته شدند نگاه کن اگه تونستی یک مورد آرایه ی ادبی تو این پست پیدا کنی !
- تو خانواده ی ما ، شوهر خواهر بزرگم و یکی از پسراش سیگاری بودند که هر دو بعد از عمل قلب باز سیگار رو کنار گذاشتند
من بعضی وقتا که تو پارک مشغول پیاده روی ام واقعا افسوس می خورم وقتی می بینم بعضیها سیگار می کشند و به جای هوای پاک و سالم ، دود به داخل ریه شون می فرستند .
- ناهید جان مدتهاست تو حال و هوای آدمهای بی حال و خموده دقیق شدم ، دلم می خوام بدونم چرا بعضیها اینقدر سرد و وارفته اند ؟ موضوع اینه که این افراد بچه دارند مگه می شه مادری عاشق بچه ش نباشه ؟ انگار باید در کنار عشق یک چیز دیگه هم باشه که آدمها رو وادار به تلاش و تکاپو کنه .
- بازم ممنون برای کامنت دیروزت . اتفاقا منم هر وقت با ذوق و شوق برای تو یا دوستان عزیزمون کامنت می ذارم به همین مسئله فکر می کنم .
راستی دیدی بعضی از نویسنده های وبلاگها چقدر بی حالند ؟ با اینکه وقت دارند اما حتی حال و حوصله ی یک گل گذاشتن برای دیگران رو ندارند ! فقط منتظر می مونند تا بقیه برن براشون کامنت بذارن
...به هر حال نمی دونم این چیه که در وجود بعضیها هست و در وجود بعضیها نیست شاید عشق باشه شاید شور و شوق... کاش می شد یک جوری اونو به همه ی کسانی که ازش بی نصیب اند تزریق کرد !
ممنون نی جان که با یک دنیا مهر و محبت و عشق می نویسی و آدمو دلگرم می کنی

زهرا-هاشم جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 18:23 http://http://chose78.blogsky.com/

سلام خوشحال میشم به وب منم سر بزنید

سلام
چشم

امیری-عبدالرسول جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 18:20 http://abamiri.blogfa.com

سلام
سال ها سیگار می کشیدم ، نصیحت ها ، شماتت ها ، ملامت ها از غیر سیگاری ها شنیدم و چه جفاها که برای تهیه سیگار متحمل شدم و بارها و بارها تصمیم به ترک گرفتم اما مدتی بعد با یک پک سیگارکه از یه نفر سیگاری دیگر می گرفتم...طولی نمی کشید که دوباره پاکت سیگار توی جیبم جا خوش کرده بود . تا این که روزی داشتم سیگار می کشیدم و پسرم که اون زمان طفلی بود خیره خیره نگاهم می کرد .ناگهان عقل نداشته ام !! هی زد که این پسر ممکن است فردایی سیگاری بشود . تصمیم به ترک گرفتم و با خودم عهد کردم که تا اخر عمر به هیچ عنوان سیگار نکشم حتی اگر بگویند با کشیدن یک پک سیگار عمر دوباره به تو می دهند و یا شفا پیدا می کنی بگویم حاضرم همین الان بمیرم اما سیگار را دیگر تجربه نکنم ...و الان ...به قول برادران معتاد!!نزدیک بیست سال است پاکم !!
یه رو زحساب کردم - تا اون روز حدود شش کیلومتر !! سیگار کشیده بودم !!

سلام
خیلی دوست داشتم بدونم شما چطور سیگار رو ترک کردید آخه قبلا چند بار به این موضوع اشاره کرده بودید
خوشحالم که این پست باعث شد بزرگ عزیز بهمون خبر بدن که 25 روزه سیگار رو ترک کردند و شما هم برامون بنویسید چه اتفاقی افتاد که سیگار رو ترک کردید
این 6 کیلومتر واقعا جالب بود ! کاش دوستان دیگه مون هم یک حساب کتابی می کردند

kamangir جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 16:32 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
سیگار :!!!
من تا سال 86 اگر راننده ای سیگاری بود نمیتونست همراهم باشه ، بیچاره مسافرای خط اصفهان به عسلویه و بالعکس که از این عادت من در عذاب بودند !! اما راستشو بگم خودمم نمیدونم که چطوری سیگاری شدم ؟؟؟؟
الانم که این مشکل قلبی را دارم بازم نمیتونم ترکش کنم !!
یادش بخیر استادی داشتم بنام آقای سلطانی ، ایشون میگفتن ترک سیگار بسیار آسونه !! من این کار را بارها تجربه کردم

و بیتی بر این محتوا:
تعبیر این دو حرف است معنای زندگانی
یک چای بعد سیگار ، یک سیگار بعد چایی

سلام
عجب ماجرای عجیبی !
جدا چی شد که شما سیگاری شدید ؟
جناب کمانگیر امیدوارم شما هم به زودی مثل بزرگ عزیز بهمون خبر بدید که 25 روزه سیگار رو ترک کردید
جمله ی استادتون خیلی جالب بود
خدا رو شکر که پدرشوهر من خبر نداشت که بعضیها قبل از چایی هم یک سیگار می کشند وگرنه ...

همطاف یلنیز جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 15:54

سلام سلام
آرتور شوپنهاور می گه :
" باید در گفتگو ، از هرگونه تذکر خیرخواهانه به منظور اصلاح دیگری خودداری کرد، زیرا رنجاندن مردم آسان، ولی اصلاح آنان اگر ناممکن نباشد،دشوار است. "
.
تازه از خونه گرامی والدین برگشتم خواهرها و خواهرزاده ها و ... بودند و ... یخده دلخور بودم. این سخن بس حکیمانه رو خوندم خییییییلی حالم خوب شد... فعلا محو زیبایی این گفتارم. دوباره برمی گردم برای ادامه پستتون...

سلام
خوشحالم که جمله ی شوپنهاور باعث شد همطاف عزیز ما خالش خوب بشه
منم تازگیها یک جمله از الهی قمشه ای خوندم که خیلی به نظرم جالب و تاثیرگذار بود :
هــمـانـطـورکــه خــوردن شــراب حــرام اســت، خــوردن غــصـه هــم حـــرام اســت
و خـــوردن هـیـچ چــیـز مــثـل خــوردن غــصـه حــرام نــیـسـت.
اگـر مــا فـهـمیدیــم کــه جـهاندار عــالم ، اوســت دیــگـر چـه غصــه ای بــایـد بخـــوریـم ؟

بزرگ جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 15:15

در مورد سیگار جنبه های روانی آن ااصل داستان است.یک دلیل سیگاری شدن من این بود که از بچگی مرتب میگفتند مبادا سیگار بکشی ها و حتی پدرم تهدیدهای شدید میکرد که اگر بکشی فلان بهمان.همین ها باعث شد که ضمیر ناخودآگاه در پی کشف راز این سیگار باشد. و اما در مورد ترک سیگار اول باید آدم مطالعه کافی در باره آن داشته باشد و روش های ترک رابداند و برنامه ریزی کند.اولین مطلبی که درباره ترک سیگار جالب است که بدانیم این است که 99درصد افراد در بار اول تا دهم نمیتوانند ترک کنند و لی نباید نا امید شوند.
امروز بیست و پنجمین روز ترک سیگار من است رکوردی بی سابقه که امیدوارم ابدی شود

- اول بگم خیییییییییلی خوشحال شدم وقتی دیدم نوشتید 25 روزه سیگار نکشیدید ....آفـــــــــــــــــــرین
- بزرگ عزیز اینطور که معلومه شما در مورد روشهای ترک سیگار مطالعه و تجربه دارید لطف کنید یک پست در این باره بزنید و تجربه تون رو در اختیار دوستان قرار بدید حتما به دردشون می خوره ...اصلا بد نیست که از این تجربه ی 25 روزه تون هم برای این دوستان بنویسید تو این 25 روز چی بهتون گذشت و چه حالی داشتید ؟
راستی این بار از چه روشی استفاده کردید که موفق شدید ؟
- و در مورد جنبه های روانی که در قسمت اول کامنتتون بهش اشاره کردید خوبه که پدر و مادرها به این نکات تربیتی توجه کنند .

nazanin.54 جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 13:02

سلام دوست... یا سلام سلام صدتا سلام
مطلب یک:کسی که با سیگار ینی چیزی که به خودش ضربه های جبران ناپذیری میزنه دوستی میکنه...حتما علل روانی تلخی رو پشت سر داشته که به این چیز,,سیگار,, پناه می آره.ینی از نظر بنده ی حقیر تو اکثریت به این شکله...و صد البته ممکنه دلایل بی ربطو با ربطی ام داشته باشه.. و متاستفانه تو جوانای امروز ما سیگار دست گرفتن شده افتخار...واقعا ناراحت
.مطلب دو:ممنون از آموزشتون...
.مطلب سه: شور و شوق البته کاش اشتیاق هم بهش اضافه می

.شور رو اشتیاق احساس های والای عادمی اند که انسان را وادار و قادر به هر کاری...هرکاری...می کند که لذت بخش اند...
همهی ما این احساس ها رو تجربه کردیم مثل همین لحظه که دارم می نویسم... برای اینکه شما بخانی...

سلام سلام صد تا سلام
یک بار یک دکتری تو رادیو صحبت می کرد و می گفت بعضها به خاطر کم بودن یا زیاد بودن یک ماده (من یادم نمونده دکتر چی گفت) بدنشون به سیگار نیاز داره
بعضیها هم به خاطر دردهایی که دارند به سیگار رو می آرن .یک دوست جانباز داریم که قطع دو پا هستند یک بار برای من نوشتند چون شبها خیلی درد می کشیدم به سیگار پناه آوردم
و البته اکثر سیگاری ها کسانی هستند که از نوجوانی به خاطر تفنن و برای اینکه بگن ما بزرگ شدیم سیگار کشیدند و سیگاری شدند
- شوق و اشتیاق هم خانواده اند . منم بعضی وقتا موقع کامنت نوشتن ذوق و شوق دارم
خدا کنه همیشه این حس خوب در وجودتون باشه

یاسمین جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 12:09 http://www.tarh7.ir/

نمای این خونه خیلی جالبه

ممنون !
دو تا مهندس با سلیقه و کار بلد داریم که دائما روی نمای این خونه کار می کنند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد