همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

فاصله ها بسیار کوتاهتر از آنند که تصورمی کنیم



درکشاکش گذر از پیچ و خم های زندگی ، نزدیکی فاصله
خیلی چیزها با ما ازیادمان می رود . فرصت ها کوتاهند
و فاصله ها نزدیک ،حال رادریابیم ، دوستی را ، محبت را و امید

نظرات 10 + ارسال نظر
علی امین زاده سه‌شنبه 31 شهریور 1394 ساعت 19:12 http://www.pocket-encyclopedia.com

این تعبیر دراماتیکی از جمله ی «اشیا در آینه از آن چیزی که می بینید نزدیک ترند» بود.
اما تا الان اثر گذارترین تعبیری که از این جمله ی آینه ای دیدم و فکر می کنم نخستین استفاده ی هنری اش هم باشد در فیلم پارک ژوراسیک 1 بود زمانی که تیرانوسوروس گوشتخوار خودرو را تعقیب می کند و راننده نیم نگاهی به آینه ی بغلش می اندازد: در آینه تیرانوسوروس دیوانه وار دارد آنها را تعقیب می کند و زیر آن نوشته: اشیا در آینه از آنچه می بینید به شما نزدیکترند!

این فیلم را هنوز کامل ندیده ام اما تصور این صحنه واقعا وحشتناک است و
به واقع استفاده هنرمندانه ای بوده است .

باران دوشنبه 18 خرداد 1394 ساعت 11:48 http://shaparak49.blogsky.com

سلام
گفتنی هارو شما درپست ودوستان درکامنتها نوشتن
به نظر منم ساعت و روز وشب وماه وسال یه جورایی شتاب بیش ازحد گرفتن!! چنان که وقتی برنامه ریزی های دقیقی هم میکنیم بازم وقت کم میاریم انگارسرعت گذرزمان چندبرابرِبرنامه ریزیهای ماست !
به هرحال بهتر اونه که دم رو غنیمت بدونیم

علیک سلام
و سپاس از حضورتان . بله غنیمت دانستن دم موجب شادی روح و روان است . مخصوصا اون وقتهایی که هرچقدر هم برنامه ریزی می کنی انگار که برنامه ریز ازلی قبلش همه راه ها را به روی برنامه هایت بسته است و تقدیر خلاف رای توست . و البته شاید همه تقدیر به
صلاحت باشد و خود نمی دانی . و ازطرفی شاید هم نه . شاید
روش بازی را یادنگرفته ای و باید جور دیگر ببینی و عمل کنی .

مریم دوشنبه 18 خرداد 1394 ساعت 10:54

سلام
ممنون از جواب قابل تاملی که زیر کامنت من نوشتید مولوی چه خوب گفته که : "در زمین دیگری خانه مکن "
زیر کامنت سارا بانو هم دیدم که شیخ اشراق رو صدا زدید !!! معلومه در زمینه ی "زمان" مطالعه دارید بد نیست که جهت یادآوری (برای خودم البته) نظر ملا صدرا رو در ارتباط با زمان بنویسم :
" حکیم شیرازی در آثار خود به کرات تاکید دارد که آخرت متعلق به زمان آینده نبوده و بالفعل وجود دارد ، زمان متعلق به عالم خلق است که حرکت جوهری در آن ساری و جاری است و آخرت در مرتبه‌ای فرا زمانی قرار دارد ."
یادش بخیر ... یاد کلاسهای دانشگاه افتادم و استادهایی که با این جملات ما رو حسابی گیج و ویج می کردند !
آخه با یک جسم خاکی که متعلق به زمان و مکانه ، چطور می شه به فرازمان و به جاودانگی و خلود فکر کرد ؟!

علیک سلام
خواهش می کنم . ماهم خدمت حکیم شیرازی ارادت داریم .
ایضا سایر بچه محل های شیرازی
اما واقعا بعضی از نظرات ایشون عقل آدمی راگیج و ویج می کند
در سطح همون شکافت قلم و هنگ کردن عقل و این چیزها
بعضی وقتها فکر می کنم شاید همه این استدلالها و نظریات
هم مانند همان بحث های جدلی بر پایه فلسفه و مطق نظری استوار
باشد و ناگهان آبی بصورتمان بپاشند و بفهمیم همه اینهاپرده خوش
رنگ و لعابی بوده که چشمان ما را حجاب شده تا حقیقت اصلی
رانبینیم . اینقدر که در آفرینش و صفات الهی رمز و راز هست ظاهرا
نباید هرکسی به حقیقت درست یابد .

بزرگ دوشنبه 18 خرداد 1394 ساعت 08:36

سلام
در این سوی دنیا زمان با سرعت دیوانه واری می گذرد و علی رغم آنکه روزانه لااقل 12 تا 14 ساعت مشغولیم باز هم وقت کم می آوریم مادر یکی از آشنایان که از ایران آمده بودند می گفتند وقت در اینجاخیلی بی برکت است.حالا فکرش را بکنید که در این چرخه دیوانه وار شبانه روز ما یک آن در برابر آیینه به خودمان می آییم که:کی اینقدر موهای من سفید شد؟ کی اینهمه سال در غربت گذشت؟کی پسر کوچکم که طفلی بازیگوش بود جوان رشیدی شد؟چطور به این سرعت دوسال از فوت پدرم گذشت و و و .....

علیک سلام
من یکبار گفتم آسمان همه جا همین رنگ است اماشما چنان مدارک و شواهدی رو کردید که پشیمان شدم ودانستم که نه خیر آسمان در نقاطمختلفش به رنگهای متفاوتی دیده می شود حالا نه در حد رنگ آسمان اما تاحدودی دراین طرف دنیا هم زمان سریع می گذرد و وقت بی برکت است البته شاید بتوان گفت اینجا پول از وقت هم بی برکت تر شده است اما با ترافیک شهری مثل تهران در یک روز به
یکی دو کار بیشتر نمیتوان رسید مخصوصا اگر فاصله مکانی زیادی داشته باشند . شاید راندمان کار در اینجا به اندازه آنجا نباشد اما باز
هم همه ازصبح تاشب مشغول هستند و البته خیلی از این مشغولیت ها هم واقعا مسخره و بی مورد است . مثلا شما برای یک کار اداری
وقتی به سازمانی مراجعه می کنید می فهمید که همین کامپیوتری
شدن روال اداری که باید موجب سرعت بخشیدن به کار ارباب رجوع
بشود خود معضلات عدیده ای رابرای مردم اضافه کرده است .یاکامپیوتر خراب است یاشبکه ارتباطی کامپیوترها مشکل دارد یانرم افزارشان خوب طراحی نشده یا نرم افزار خراب شدها ست یا نرم افزار درحال به روز رسانی است تاز از همه اینها هم که بگذریم اطلاعات قدیم همچنان در سیستمها ثبت نشده است و علاوه بر همه اینها یک نامه را باید طبقه به طبقه و اتاق به اتاق 5 تا8 نفر یکی
یکی در سیستمهاشان ثبت کنند . ما که بالاخره نفهمیدیم این کامپیوتری شدن وخدمات االکترونیک در ادارات ایران برای راحتی کار
مردم بوده یا برای چند برابر کردن مشکلات و افزودن کاغذبازی های
اداری . اماخوب دراین موردخاص پول همچنان برکت دارد یعنی کافیست شما بایکی از آبدارچی های اداره وارده یک مذاکره تجاری
بشید و خوب اینجوری شاید زودتر مشکلات سیستمهای کامپیوتری هم حل و فصل شوند . اما درهرحال انسان فراموش کار است و وقتی درگیر روند روزمره زندگی اش می شود بسیاری از چیز هارا
فراموش می کند و وسعت نظرش رااز دست می دهد .

ناهید دوشنبه 18 خرداد 1394 ساعت 04:09

قلمم هنگ کرد ، یعنی از چیزی که به ذهنم رسیده بود تعجب کرد و از نوشتن باز ماند
تازه مولانا هم می گه :
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

"شکافت " اینجا به معنی هنگ کردن می باشد یحتمل

بله ، بله
ممنون از این شرح وتوضیحتان پیرامون شکافت قلم
باید به مخترعین سفارش دهیم رده جدیدی ازقلم اختراع کنند
باخاصیت ضد شکافت که در این موارد بسیار کاربرد دارد مخصوصا
برای نویسندگان . حالا که دقت می کنم می بینم هرچندوقت این قلم های من از وسط شکاف بر می دارند پس بگو قضیه چیه . البته این موارد برای نویسندگان سطح بالارخ میده احتمالا جناب مولانا روزی چندتا قلم میشکافتن . این برادران چینی اگه از این موضوع بویی ببرند
همین فردا انواع قلم های ضد شکافت چینی در بازارهای جهانی پخش میشه .

سهیل یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 23:04 http://sobhebahary.blogfa.com/

و چه زود دیر می شود .
می گذرد روزگار و ایام و عمر و ما چه غافل هستیم از خیلی از چیزهای خوبی در این گذر روزگار از دست میدهیم . و چه ناگوار در می یابیم که چه چیزهایی نزدیکی را دیگر در نزد خویش نداریم .
می گذرد . . . می گذرد و افسوس هایش بر جان و دل می ماند . فرصت را غنیمت دانیم . . .

آری . خوشا آنان که قدر لحظات درکنارهم بودن را میدانند
البته نه اینکه آنها بعد ازدست دادن عزیزانشان حسرت نخورند
اما شاید حد اقل کمتر دلشان برای آنچه میتوانستند انجام دهند و
انجام ندادند بسوزد یا تعداد حسرت هاشان کمتر باشد .

sara یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 21:29

سلام....

به قول جناب خیام :

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم

وین یکدم عمر را غنیمت شمریم

فردا که ازین دیر فنا درگذریم

با هفت هزار سالگان سر بسریم...

علیک سلام
جدی تابه حال به این نکته توجه نکرده بودم وقتی انسانها می میرند
درسن مرگشان متوقف می شوند یا همه هفت هزار ساله میشن ؟
دراین خصوص میشود با استفاده از جدل خیلی چیزهارا ثابت کرد
کجای شیخ اشراق ؟ مرا دریاب که سخت دراین مورد دچار هنگ مغزی
و یحتمل هنگ قلمی شده ام .

ناهید یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 19:30

سلام
جملات تامل برانگیزی بود ، راستش با خوندن مطلب یهو یه عالمه حرف به ذهنم ریخت ، اما حیف که قلمم دوباره هنگ کرد

به هر حال با نظر مریم عزیز موافقم ، ممنون

علیک سلام
و ممنون که تامل برانگیز می بینید .
خوب حالا مگه قلم هم هنگ می کنه ؟ هنگ کردم کامپیوتر وموبایل و
لپ تاپ و دیده بودیم حتی هنگ کردن مغزی راهم شنیده بودم اما تاحالا هنگ کردم قلم را نشنیده بودم . این اصطلاح در نوع خود چیز
بدیعیست باید به نام خودتان به ثبت برسد.

شنگین کلک یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 19:17

بله ای کاش که قدر لحظه هارا بیشتر بدونم و بین دلمشغولی
های روزمره قدری هم به انسان های اطرافمون توجه کنیم و
از زندگی و نعمت حیات لذت ببریم . ظاهرا این پست بیشتر
جهت غافلگیری اموات نه ببخشید اعضا آپ شده

مریم یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 13:53

سلام
ادمهایی مثل من که عزیزانشونو یهویی از دست دادند و حسابی غافلگیر شدند معنی این جملات ساده و کوتاه رو خیلی خوب می فهمند
تعجب می کنم از کسانی که دائما در حال قهر و شکوه و شکایت اند
شاید این افراد فکر می کنند خودشون و عزیزانشون برای همیشه هستند و فرصت برای آشتی و رفع کینه ها بسیاره !
ای کاش این ادمها یک لحظه به این شعر قیصر امین پور فکر می کردند (ای دریغ و حسرت همیشگی ...ناگهان چقدر زود دیر می‌شود) شاید به خودشون می آمدند .
"... فرصت ها کوتاهند و فاصله ها نزدیک ،حال را دریابیم ، دوستی را ، محبت را و امید ... "

روزی در تاکسی با مردی هم صحبت شدم . دربین راه از مقابل عمارت
ویلایی زیبایی گذشتیم . آه از نهادش برآمد و گفت من سه سال عمرم را صرف ساختن یک ویلای سه طبقه کردم و چنان در زیبایی آن و تهیه لوازم لوکس برایش همت می کردم که گویی عمر نوح دارم وخانواده من خاندان نوح هستند با عمرهایی چنان دراز. از گذر ایام چندسالی بیش درآن منزل نمانیدم و مجبور به فروشش شدم اما هر
گاه چنین عمارت هایی را می بینم به یاد آن سعی و تلاش بیهوده
خودمی افتم و اینکه انسان چقدر میتواند کوته نظر گردد و بجای لذت بردن از زندگی و صرف وقت با خویشان و دوستانش خود را بیهوده
گرفتار چیزی کند که چندروزی بیش دوام ندارد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد