همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

لاله گوش های جویده شده !

فکر میکنم  از لحاظ دسته بندی چهره آدم ها یک مجتهدم برای خودم , بنابراین هر اندازه هم تلاش کنید؛ خارج از این قواره ای که الان برایتان می نویسم هیچ استدلالی را قبول نمی کنم چون صاحب کرسی محسوب می شوم در دانشگاه  پستی و بلندی های زندگی و البته استحضار دارید که شما تا زمانی که مقلد من نباشید مکلف به قبول قول من نیستید اما مقلد که شدید تکلیف روشن است... !

بگذریم ...

بعضی آدم ها از بس دندان هایشان بزرگ است که جای زبان شان را تنگ کرده و نمی توانند مثل بچه آدم حرف بزنند و مرادشان را بگویند .این دسته آدم ها قیافه شان به اسب آبی می ماند با این تفاوت که اسب آبی حداقل این قدر می فهمد که برای جبران نداشته هایش  , هیکل نتراشیده اش را زیر آب ببرد و کندی زبانش را با تیزی زیر آبی هایش جبران کند .

اما این آدم ها نه اینکه چینش دندان هایشان موزون نیست بنابراین در ادای حروف و کلمات و جملات هم بالا و پایین می زنند و در عین حال که توان اقناع ندارند آب دهانشان هنگام ادای کلمات حکم فواره و آب پاش را دارد و شنونده لحظه شماری می کند تا به نقطه پایان جمله برسد !!

بعضی آدم ها از بس دهانشان کوچک است جا برای دندان هایشان نیست وبازهم مثل بچه آدم نمی توانند بقیه را حالی کنند .

جنس زبان از گوشت است و مینای دندان بلای جان او. چرا که زبان نرم کجا و تیزی دندان تیز کجا؟ و نه اینکه  به حکم جبر این زبان است که باید به نوعی سازگاری پیدا کند با محیط اطرافش و در گردونه  اصطکاک منافع , ظفری به او نرسد ,نمی چرخد و نمی تواند بچرخد و می ماند از رسالتی که بر گرده اش گذاشته اند .

این آدم ها از لحاظ فک و صورت شباهت زیادی به خرگوش دارند ولی الزاما گوش هایی به بزرگی خرگوش ندارند .هرچند خرگوش هم نامش را مدیون خر است  .

خرگوش را خرگوش نامیده اند چون گوشش شبیه او بوده. .شاید باورتان نشود اما من ماه ها بلکه سال ها به این اندیشیده ام که اگر نام خر, خر نبود نام خرگوش چه می شد ؟ مثلا اگر نام خر فلامینگو می بود باید خرگوش را می گفتیم فلامینگو گوش ؟!!!

 

بگذریم ...

خر گوش حیوانی کم رو والبته  موزی است  . نشان به آن نشان که بارها دوستان در مورد جویده شدن همه قسمت های جویدنی خانه شان توسط خرگوشی که قرار بوده همدم بچه هایشان شود داستان ها گفته بودند برای مان . البته ؛ جبران محدودیت های  زبانی خرگوش به عهده گوش های تیز اوست وجناب خرگوش  به محض اینکه بفهمد در محیط اطرافش صداهایی مشکوک به گوش می رسد بر اساس قوانین علم مدیریت - شاخه مدیریت بحران- بهترین تصمیم را که همان فرار است اتخاذ نموده و جان از مهلکه به در می برد .

 

اما ...امان از آدم هایی که دندان و زبان شبیه خرگوش دارند و گوش خر گوش را ندارند و هی زور می زنند برای انجام محالی که جبر روزگار تحمیل کرده و می خواهند کوه را با سوزن بشکافند و نمی شود . اینقدر بدم می آید از این آدم ها , آدم هایی که نه توان خود را کشف کرده اند و نه پی به نقایص خود برده اند !!!

 

پس تا اینجا دو گروه داشتیم . گروه اول کسانی که دندان هایشان بزرگ است و مزاحم چرخیدن زبان آنها می شود و گروه دوم کسانیکه دهان شان کوچک است و جا برای زبان شان نیست .

 

شخصا از همه آدم هایی که فک شان در آفساید هست گریزانم ! کسانی که نیم رخ آنها شبیه قاعده پایین ذوزنقه می ماند . بنابراین لب های پایین شان هم الزاما از لب بالایی جلو زده است و گویی در چهره این آدم ها همیشه مسابقه دوی 100 متر در جریان است واجزای تحتانی صورت به آنچه هستند قانع نیستند .

جالب اینکه این گروه از لحاظ شکل دندان ها هم می توانند شبیه خرگوش باشند و هم اسب آبی !!!

تناقض آشکار این آدم ها در آرواره هایی است شبیه اسب ؛ بدون نجابتی که از هر اسبی انتظار داریم !!!

 

من فکر می کنم لانگ شات چهره اسب , با وقار و نجابتی که از او سراغ داریم صورتش را قابل تحمل می کند و گرنه کلوز آپ این موجود ,غیر قابل تحمل است و مشکلش با ارتودنسی فکین هم قابل جبران نیست و نیاز اساسی به فیس آف دارد اما وقتی همین مدل را در آدمیزاد بررسی می کنیم , می بینیم چه موجودات غیر قابل تحملی هستند آنهایی که آرواره ای زوار در رفته دارند و این نتیجه وراجی هایی است که نباید می کرده اند و کرده اند و این وراجی ها هم وسیله ای برای مخ زنی و متقاعد سازی دیگران برای انجام کارهایی بوده است که نباید انجام میشده !!!

 

بازهم بگذریم ....

 

هین الان که دارم برایتان می نویسم حداقل 5یا 6 نفر دارند در ذهنم رژه می روند ازاین ترکیب اخیر. این تیپ چهره ها که شهره دوز و کلک هستند چهره هایی شبیه اسب دارند و خصلت هایی عین روباه .

 

خیلی دوست داشته و دارم که با شیر در بیافتم .

حالا که سنم از 40 گذشته تازه می فهمم که چرا بچه ها شیر را دوست دارند .

خوب که فکر می کنم می بینم الان من هم شیرها را خیلی دوست دارم و این نشانه این است که یا من بر گشته ام به دوران کودکی چون آنموقع ها فرصت فکر کردن به شیر و پلنگ و ... نداشته ام یا بچه های دور اطرافم خیلی زودتر به سن 40 رسیده اند .

شاید یکی از دلایلی که شیرها را دوست داشته ام و نمی دانستم این بوده که شیر ها به حواشی کاری ندارند و بی شیله و پیله اگر قرار بر دریدن کسی داشته باشند به سویش هجوم می آورند و مردانه گلویش را می فشارند تا از رمق بیافتد و می نشینند روی سینه اش و مثل بچه آدم همانجا وسط میدان بند بندش را از هم می درند و می خورندش .

همه هم از اطراف نگاهش می کنند و دلشان به حال شکار می سوزد که دیدی طفلکی را چطور گرفت و خفه کرد و خورد ؟؟!؟

اما دریغ و امان از روزی که به دست خرگوشی شکار شوی و  او هم نه اینکه رسم شکار را بلد نیست بنشیند و زنده زنده لاله گوش ات را بجود !!
اسبی آبی تورا از نفس بیاندازد و یا اسبی برایت ادای روباه را در بیاورد ... امان از آن روز که نه کسی حالت را می فهمد و نه کسی به روزگارت گریه میکند .

شاید هم طعن و کنایه ها بشنوی که  چرا خرگوشی تو را دریده و یا اسبی آبی تو را در ماراتون حیله شکست داده و بدتر اینکه اسبی کلاه سرت گذاشت !!!



نظرات 11 + ارسال نظر
بزرگ یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 18:32

سلام
من به اجتهاد شما ایمان آوردم و الان تصویر چند کله گنده با توصیفات شما درذهنم نقش بسته خصوصا:آنهائیکه آرواره زوار دررفته ای دارند که نتیجه وراجی هایی است که نباید می کردند و مخ زنی هایی که نباید می شد اما حضرت مجتهد یک بررسی روی آنها که شبیه شامپانزه هستند و فکر میکنند سخنانشان برای دنیا جالب است و نه تنها نیست که افتضاح است وسبب مضحکه خودشان می شود هم انجام بدهید بد نیست

سلام
خدا رو شکر که یه مقلد پیدا کردیم !

چی بگم والله چون قول دادم اینجا نه سیاسی بنویسم و نه سیاسی جواب بدم پس این کار را به شما واگذار می کنم و خواهش می کنم زحمتشو شما متحمل بشین

شنگین کلک شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 23:53

شنیده اید می گویند استاد بنا که سر تیشه اش به دیوار خانه ای خورد دیگر به این راحتی ها دست بردار نیست و تا همه دیوارها را خراب نکند و از نو نسازد درآن خانه رحل اقامت می افکند . حالا اگر سر قلم شما هم به چیزی بند کند دیگر آن را گریزی نیست می برید و می دوزید و می شویید و روی بند پهن میکنید و دست آخر هم یک اتوی جانانه و می کشید تن بندگان خدا حالا اگر کسی هم جرات کند بگوید به تنمان نمی آید حکما می فرمایید برود از دیگر حجج اسلام تقلیدکند .
بعضی طنزها را همگان به راحتی می فهمند و بعضی را معدودی متوجه می شوند و اما معدود طنز هایی هم هستند که اگر درآن دقیق شوی هزار ویک گوشه وکنایه و ستعاره و تشبیه از هر خطش بر می آید که دست آخر چنان گیج می شوی که گمان می کنی حتی بسیاری از این برداشت ها مد نظر نویسنده هم نبوده و در اثر کنکاش بیش از حد متن در راستای یافتن منظورمخفی شده در پشت پرده متن نویسنده به ذهن خواننده خطور کرده .

سلام
فکر می کنم این نوشته اخیر بنده از نوع خط سوم بید
خط اول خود نوشت و دیگران خواندند
خط دوم خود نوشت و خود خواند و دیگران نه
خط سوم نوشت و نه خود خواند و نه دیگران

یادحاطرات شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 16:56

سلام

به وبلاگ شما نگاهی کردم
===============
روی سنگ نشین

از کلاهت سایه بان درست نکن

اگه کسی چپ نگاهت کرد

من هستم تو بشین حرکت نکن

============
بسیار عالی.

سلام
خوشحالم این نوشته پر از ابهام من باعث شد فرصتی برای بررسی نوشته های پیشین حقیر به دوستان داده است .
این تاثیر کمی نیست

همطاف یلنیز شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 15:01

سلام سلام
طنز بید؟!( شکرخدا از لحاظ دهان و دندان متعادلم وگرنه کلی ناراحت می شدم ها)
هرچند بزرگان گفته اند نیمه هر شوخی و طنزی کاملا جدیست
و
یه توضیح: خرگوش را از آن جهت خرگوش نامند که گوش هایی "بزرگ" دارد نه اینکه گوشهایش شبیه خر است (باور ندارید! خوو معنای خرمهره... خرسنگ کوه و خرپشته را مدنظر آورید حل می شود. مهره بزرگ... کوهی با سنگ های بزرگ... پشته بزرگ)
اسب هم حیوان نجیبیست مثل خر مثل زرافه
درباره خرگوش نظری ندارم

سلام سلام سلام
بله بله طنز بید باور کنید طنز بید و برای همین است که خر گوش شده حیوانی که گوشش شبیه خر است والا خرپول و خر گردن و ... بنده هم شنیده ام

به هر حال ممنونم که نجابت اسب را با خر و زرافه به اشتراک گذاشتید اونموقع از نجابتش می کاهد یا تکثیر می شود ؟!؟

ناهید شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 14:23

سلام جناب فاطمی گرامی
مطلبتان بسیارعالی بود ، خیلی جالب حالت آدمهای یاوه گو و زرنگ رو به صورت طنز بیان کردید ، ممنونم .
راستش منم قبلنا فکر می کردم که اسب حیوان نجیبی است ، سال گذشته خواهر زاده م وقتی در کمال آرامش به اسبی علوفه می داد ، حیوان در یه حرکت ناگهانی ایشون رو گاز می گیره و خیلی سریع به گوشه ای پرتش می کنه ، جای دندونای اسب بیشتر از یک ماه روی بدنش مونده بود ، خواهر زاده م بعد از اون دیگه سوار کاری رو کنار گذاشت ...
دو روز پیش برای دوست عزیزی شعری از مولانا نوشتم که فکر کنم بی ارتباط با موضوع پست نباشه:
دهان بربند در دریا صدف وار
دهان بگشاده چون تمساح تا کی ؟
دهان بر بند و قفلی بر دهان نه
ز ضایع کردن مفتاح تا کی ؟!

سلام بر ناهید خانم عزیز
مثل همیشه نکته سنج و زیبا بین

فکر میکنم من نتونسته ام حق مطلب رو ادا کنم و دوستان عموما اون چیزی که مد نظرم بوده را از این مطلب نتونستن برداشت کنن .
شاید هم اینجا نیز قاعدع " المعنا فی بطن الشاعر " صدق می کند .

بله درست می فرمایید القابو صفاتی که ما برای حیوانات وضع کرده ایم همچین هم در مورد حیوانات صدق نمی کند و بیشتر این تعابیر تعابیری هستند که به دلیل تقدم ثبت عمومیت پیدا کرده اند و ای بسا اگر کسی پیشتر صفتی نتناظر را برای اسب ثبت می کرد امروز اسب حیوانی نجیب شهرت نیم داشت

یادخاطرات شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 13:54

سلام مجدد

کبوتر پرانی ما هم ...ماموت دیدن دیگران بود.....

این بار بنده متوجه نشدم

kamangir شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 12:24 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
جالب بود ولی بنظر حقیر ، سراپا تقصیر !! طنز خشنی بود و توی قد و قواره های ذهن کوچک من نمیگنجید
که مطلب فوق هم خودش یه نوع شوخی بود !!!

سلام

طنز ذاتا خشن است
بعضی طنز ها بی رحم است
شاید خیلی بیرحمانه بوده این طنز

sara شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 12:11

سلام...

بنده هم با خواندن متن تان ...دقیقا همین فرمایشات مریم بانو را می خواستم عرض کنم ....
من سال ها روی خودم کار کردم تا با دیدن افراد ... از روی ظاهرشان ...هرگز در مورد آنها قضاوت نکنم ... و واقعا هم نمی کنم ... و از کسانی که اینکار را می کنند هم ...دل خوشی ندارم ...
اما ظاهرا شما ... دلتان از جای دیگری پر است !... امیدوارم مشکلاتی که با اشخاص ....دون مایه دارید ... به خوبی و سادگی ...حل و فصل شود....

سلام .......

بنده دلم از جایی پر نیست و این مطلب طنز انتزاعی است .

در مورد دعای تان هم خیلی خیلی خیلی ممنونم

مریم شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 11:59

سلام خوبید ؟
والله چی بگم ؟!!!
از بچگی تو کلّه ی ما کردند که بر اساس ظاهر در مورد کسی قضاوت نکنیم چون این کار گناهه
منم همیشه از این کار پرهیز کردم برای همین وقتی پست شما رو خوندم کلی جا خوردم !
حالا مطمئنید چهره شناسی شما صد در صد دقیقه و استثناءبردار نیست ؟
آخه چطور ممکنه اندازه ی دندونها و لب و فک ، شخصیت یک فرد رو بسازه ؟ پس نقش عوامل دیگه چی می شه ؟(تربیت و ژنتیک و ...)

سلام
فکر کردم همه متوجه بشین که این یه نوشته طنز هست
بخصوص با نوشتن پاراگراف اول فکر کردم همگی به طنز بودن مطلب رسیده باشید .

توضیح و اعتقاد بنده :
آدم ها در اینکه چهره شان چگونه باشد اختیاری ندارند و چه بسا آدم های فرشته رو که رفتار شیطانی داشته باشند و چه آدم هایی که طینت شان بسیار زیبا تر از ظاهرشان بوده است .
بنابراین بنده به عنوان فردی که حلال و حرام و اخلاقیات را تا جای ممکن رعایت می کنم این مطلب را در فضای انتزاع نوشته ام

دادو شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 09:50 http://www.dado23.blogsky.com

سلام
همین کارها را می کنید که رساله می شود 5000صفحه !!
با دم گردو می شکنند و شما کارشناسی دندان می کنید !!

سلام
حالا اینی که فرمودین شکایت بود یا اعتراض ؟!
به بنده بود یا دیگران ؟
باید جواب بدهم یا تایید کنم ؟!

یادخاطرات شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 09:46

سلام

اما چرا از خشنها وپوست کلفتها

بگوییم.؟؟؟؟؟


گرچه واقعا وجود دارند.

از گنجشکها وکبوتران بگوییم.:گل

سلام
چه کنیم که پوست کلفت هایش به پست ما خورده است .
ما که گنجشک و کبوتر پرانی هم کنیم آخر کار عقاب از آب در می آیند شما را نمی دانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد