همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

و خاطرات . . .

                                    به نام خدا 

خاطرات یعنی جاودان نمودن لحظه هایی که گذشته است ، در گذر زمان آنچه که برایمان جاودان می ماند همین خاطرات است ، ما روزها و سالهای بسیاری را پشت سرگذاشته ایم و در گذر این لحظه ها تنها توشه ای که برای خویش برداشته ایم همین خاطرات است که اگر دقت کنیم در برابر حجم زمانی را که پشت سر گذاشته ایم شاید حتی اندک هم باشد ولی چنان بر جان و دل نشسته اند که گویی عمری بوده اند و جالب اینکه گاهی بعضی از خاطرات را از یاد می بریم ولی بعد از مدتها با تلنگری ساده آن را به یاد می آوریم 

ثبت خاطره در لحظه زمان را شاید بتوان به کاشت یک نهال در گوشه یک خیابان مثال زد . روزهای اول بعد از کاشت نهال مدام از کنار آن نهال رد می شویم و نگاهش می کنیم و گاهی هم دستی به سرو رویش می کشیم آبی بهش میدهیم و حتی هرس اش می کنیم  بعد از مدتی توجه امان به آن درخت کمتر می شود . شاید وقتی که از آن محله رفتیم هراز گاهی که از آن خیابان عبور می کنیم و با توجه به نشانه هایی که از دیوار و خیابان داریم آن نهال را می یابیم و نیم نگاهی به آن که  اکنون شاید درختی شده است ، می اندازیم . 

ایام را می گذارنیم و خاطرات را همچنان در صندوقخانه ذهن خویش و در کنار خیابان گذر عمر خویش نگه می داریم . تا آنکه شاید یک زمانی وقتی که پیر و خسته و فرتوت هنگام عبور از خیابانی دچار تنگی نفس و گرما و عطش شدیم و زانوانمان سست شد و دچار سرگیجه ای شدیم ، برای جلوگیری از افتادن دست به درختی می گیریم و سرفه های خشکی میکنیم و وقتی که در زیر سایه سار آن حالمان بهتر شود و نفسی به جان آمد و نوری به چشممان بازگشت ، وقتی که به اطرافمان نگاهی میکنیم یک حس آشنایی بهمون دست میده ، خویش را آنچنان غریبه در آن محل حس نمی کنیم . دقیق تر که می شویم دیوار و خیابان و پیاده رو برایمان آشنا می نماید . چشمها را که کمی تنگ تر کنیم می بینیم به همان درختی تکیه داده ایم که زمانی خودمان آن را کاشته ایم ، لبخندی بر لب می آید و شوری بر جان . . . خاطرات هم همینگونه است بعد از سالیان سال وقتی که شی ، جسمی ، نشانه ای را در دست می گیریم ناگهان نسبت به آن احساس آشنایی ای غریب پیدا میکنیم . دقیق تر که می شویم ناگهان هجوم خاطراتی است که بر ذهن و جان و دل ما فرو می ریزد.  و در می یابیم که چه لحظاتی را در گذشته های بسیار دور برایمان جاودان نموده است

خاطرات به نظر من یکی از ویژگی های بسیار پیچیده ای است که در زندگی آدمی وجود دارد . هیچ کس بی خاطره نیست و هیچ خاطره ای فراموش شدنی نیست .

نظرات 13 + ارسال نظر
kamangir چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 18:05 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
بعدها وقتی به خاطرات گذشته فکر میکنیم بعضی وقتها فکر میکنیم ایا همه ی این مسائل برای خود ما پیش اومده ؟؟؟

ستاریان چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 09:00 http://www.mostafasatarean.blogsky.com

سلام
بحث خاطره و یادآوری اون مثل خواب دیدن و دلیل خواب دیدن هنوز از معماهای علم محسوب میشه.
با پیوند سر به بدن که سالهاست حرفش زده میشه گمان کنم همه چی به هم بریزه! من که اصلا نمی تونم تصورش رو بکنم کله ام روی بدن یک آدم دیگه قرار بگیره
همیشه با خودم فکر کردم احتمالا حافظه همون چیزیه که روز قیامت به کار حساب و کتاب میداد و به قول آقای فاطمی که از چمران نقل قول کرد خاطره ی گناه هر وقت به یادم میاد یاد میلیاردها چشمهایی می افتم که بهم دوخته شده و حسابی خجل و شرمنده می شم و دلم میخواد زمین دهن باز کنه و من رو ببلعه و فکر می کنم خود این یعنی جهنم!
خاطرات خوش هم که باعث سرمستی و شادی آدم میشه توی همیشه کارسازه و حال راه انداز

عبدالحسین فاطمی چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 07:33

سلام

خاطرات هر کسی مانند تیکه های یه پازل می مونن .
تیکه هایی که بخشی غیر قابل انکار از گذشته آدما رو تشکیل میده
گذشته ای که در برخی اتفاقات اون (تلخ و شیرین) ما دخیل بوده ایم و در برخی نه !
بنابراین خاطرات غیر قابل چشم پوشی هستن .
بعضی از تیکه های این پازل برای آدما خوشاینده و دوس دارن هی ازش یاد کنن و بعضی دیگه هم که آدم نمیخواد ازشون یاد کنه حالا چه خودش در شکل گرفتن اون دخیل باشه و چه دخیل نباشه .

وقتی حرف از خاطره میشه بلافاصله همیشه این جمله یادم میاد (فکر کنم از شهید چمران باشه ):
الهی گیرم گناهم بخشیدی ، با خاطره گناه چه کنم ؟!

ناهید سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 20:14

سلام
مرور خاطرات رو به هیچ وجه دوست ندارم ، شاید به این علت که مدتهاست تصمیم گرفتم در لحظه زندگی کنم ! خاطرات گذشته اگر برای من خوش و شادی بخش بوده ، از اون لحظه عبور کردم ، یاد آوری آن چه حسی به من خواهد داد ؟!
از اون بدتر اینه که خاطرات بد ِ زندگی رو مرور کنم ، زمانی که تو خونه مون عزیزی رو از دست دادیم و ... یادآوری اون روز جز عذاب و ناراحتی چی می تونه باشه ؟
آیا شاپرک دوست دارد کِرم بودن خود را مرور کند ؟
به هر حال ممنون از پست تامل برانگیزتان

برای درست زندگی کردن در لحظه به نظر من باید از تجربه ایی که بر اثر خاطرات بدست اورده ایم حتما استفاده کنیم . مگرنه اگر بچه کوچک نخواهد خاطره سوختن دستش را توسط بخاری تجربه کند تا کهنسالی همچنان دست بر آتش می آورد و می سوخت .
خاطرات خوش و خوب حتما برای آدم خوبی و خوشی و خنده و شادی و لحظاتی خوب فراهم می کند . حتی خاطرات تلخ هم اگر مرور شوند باعث می شوند که افرادی که در آن خاطرات بودند همچنان در ذهن و یاد ما باشند . قرار نیست که گذشتگانمان را به خاطر اینکه خاطراتی تلخ در آخر ازشون داشتیم از یاد ببریم
شاپرک هم به خاطر تغذیه بی امانی که در زمان کرمی داشته توانسته دوران پیله بودن خود را طی نماید و زنده بماند تا شاپرکی و پروانه ای زیبا شود

sara سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 20:09

مجددا سلام...

جناب سهیل.... مطلب پیوند سر به بدن ...جزو خیال بافی های من نبود... لطفا به لینک های ذیل مراجعه کنید:

http://namnak.com/14494-%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%B3%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86.html
===========================
http://www.afkarnews.ir/vdca6inya49nwy1.k5k4.html
===========================
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF_%D8%B3%D8%B1

همطاف یلنیز سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 18:00 http://forushgaheman-shoma.blogsky.com/

سلام سلام
هشت برای خودم
و ط ن ب دوم هم
و
تکرارنوشت: وقتی خاطرات را گردگیری می کنی عشق به سرفه می افتد
.
خوو خاطرات اتفاقات گذشته اند و
گذشته هرکس هم قسمتی از هویتشه (مثل زمان بی سرو سامانیان ایران زمین خودمان که شده قسمتی از هویت جمعی ما)
.
منم مثل شما دوست دارم بعضی خاطرات برایم تکرار شود و باز تجربه شان کنم مثل اولین دوره دانشجویی ام ولی حیف آب رفته به جوی برنمی گردد

و چه سرفه های جانسوزی هم می کند این عشق
گذشته هر کس قسمتی از عمر او محسوب می شود و مطمئنا جزء هم چیز آن فرد محسوب می شود
از دوران دانشجویی گفتید و کردید کبابم . . . هی روزگار . . . من فقط و فقط دوست دارم مجددا و سه جددا آن دوران را تجربه کنم . عجب دورانی بوده .

بزرگ سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 16:10 http://abiaramesh.blogsky.com

سلام
زیبا بودو دلنشین!
شاید همین یک جمله برای کسانی که خاطرات مشترکی دارند بیشتر از یک دنیا حرف معنی داشته باشد :گل

و چه اشارتی بهتر از این می توان از یک دوست با خاطرات مشترک تقاضا نمود . به زیبایی شبهای تابستان که بر تراس اتاق 47 می نشستیم و هندوانه می خوردیم و به خیابان نگاه می کردیم که خانواده ها از پارک انتهای خیابان باز می گشتند با زیرانداز و ظرف و ظروف شام و . . . نوای سنتور و کاست همایونمثنوی
کردی اندر کل موجودات سیر * * * * جان من کاشانه کردی عاقبت

مریم سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 15:03

آقا سهیل می گم اگه پرستو بانوی رشتی بدونه جناب دادو گفتند خیلی از دوستانشون از رشت خوششون نمیاد همه شونو با آرپی جی هفت منهدم می کنه !
آخه برای چی رشت رو دوست ندارند ؟ من که تک تک شهرهای شمال کشورمون رو دوست دارم .

واقعا همه همینگونه است مخصوصا که فکر کنم الان چند وقتی هست که پرستو بانو از آر پی جی اش استفاده ننموده و گلوله به اندازه بسیار دارد

سارا... سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 13:39

سلام...

آیا خاطرات واقعا هویت ما هستند!!؟...
جایگاه خاطرات حافظه است ... اگر ادمی حافظه اش را از دست بدهد ... هویتش را گم کرده است.
در خبرها خواندم که پیوند سر ادمی به بدن شخص دیگر ... تا دوسال بعد محقق خواهد شد... اگر چنین شود ... هویت فرد پیوندی ... چی خواهد بود؟... اکثریت پاسخ می دهند ...هویت صاحب سر را خواهد داشت... ولی چرا؟!...
آیا به این دلیل نیست که حافظه در مغز ادمی است و... هویت انسان هم ... با حافظه اش بوجود می آید؟...
(یاد فیلم مرد عوضی افتادم )
داشتم خیال بافی می کردم که ...اگر زمانی علم بتواند ...محتویات حافظه انسان را .... عوض کند ... مثل پاک کردن و نوشتن روی حافظه های مجازی ... روی حافظه انسان هم بتواند بنویسد یا پاک کند ... مفهوم هویت کلا عوض خواهد شد!!

خاطرات را شاید نتوان واقعا هویت خویش بدانیم ولی قسمتی از هویت ما را تشکیل می دهد ، همانطور که گفته شد خاطرات قسمتی از شخصیت ما را می سازد ، این خیال باقی شما هم نزدیک بود کار دست من بدهد چون نزدیک بود از تعجب شاخ در بیارم بابت پیوند سر آدمی به شخص دیگر . . .
شستشوی های مغزی ای که گاهی از جانب بعضی گروهها بر اعضاءاشان وارد می شود کم از این نوشتن و پاک کردن نمی تواند باشد مگر همین عملیاتهای انتحاری گروه داعش کم از پاک کردن حافظه و نوشتن بعضی خزعبلات بر مغز طرف نمیتواند باشد ؟

دادو سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 11:38 http://dado23.blogsky.com

سلام
من این کامنت را در شهر رشت می نویسم ... برخلاف خیلی از دوستانم من از رشت خوشم می آید و خاطرات خوبی از این شهر غالبا دمکرده و یا خیس باران دارم ... من اگر وارد رشت بشوم حداقل چند دقیقه ای باران هم میبارد !!
فعلا , هم مرور خاطراتی می کنم که کسی جز من بر آنها آگاه نیست , هم با دوستانی که اینجا دارم خاطراتی را رقم می زنم و هم متوجه جریاناتی هستم که در برنامه ی ددری من نبودند ولی دارند برای ثبت خود جا باز میکنند.
در این برنامه دیدار از زیباترین گل منطقه , سوسن چلچراغی , خاطره شد ... با نام سوسن , با نام چلچراغ , با نام داماش , با نام درفک و نام دوستانی که دورهم بودیم ...
جای دوستان با یادشان پر .

سلام و وقت خوش
انشاءالله همیشه در سفر به سلامت باشید
شهر رشت را فکر نکنم کسی بدش بیاید ، گرچه شاید بعضی وقتها شرایط جوی اش به گونه ای باشد که آنگونه که خواست ما در مسافرت است نتواند خاطراتی خوش برایمان رقم بزند ولی در هر حال شهری همیشه بارانی هم می تواند خیلی زیبا باشد ، مخصوصا که یکی از دوستان قدیمی وبلاگی ما در این شهر ساکن می باشد (راستی مریم بانو چه خبر از مژده بانو)
واقعا یک سری از خاطرات هست که فرد تنها وتنها خودش از آن با خبر است و برای همیشه در سینه دارد
جای همه دوستان با خاطراتی که برایمان گذاشته اند چه شیرین و چه تلخ همیشه سبز و خوش باد

مریم سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 11:33

سلام
خاطرات ، به گذشته ی انسان ربط داره و گذشته ی هر انسانی هویت اونو تشکیل می ده . ما نمی تونیم ارتباطمون رو با گذشته قطع کنیم هم چنانکه یک درخت بدون ریشه نمی تونه به حیاتش ادامه بده .
درسته که ما باید در زمان حال زندگی کنیم ولی این مسئله هیچ منافاتی با مرور خاطرات نداره .
ما باید به گذشته فکر کنیم تا به یاد بیاریم قبلا کجای زندگی بودیم و الان کجاییم ؟
شاید مرور خاطرات باعث بشه ما از جایگاه الانمون در زندگی راضی تر و در نتیجه شاکرتر باشیم
شایدم با مرور خاطرات به این نتیجه برسیم که داریم تو زندگی در جا می زنیم و باید به خودمون بیایم و یک قدم به جلو برداریم .
بعضی وقتا هم مرور خاطرات ما رو شادتر می کنند و به ما برای مقابله با سختی های زندگی انگیزه و انرژی مضاعف می دن

سلام و عرض ادب
یادآوری خاطرات بهترین کار برای بررسی شرایط خویشتن است ، یاداوری آن می تواند از بسیاری از تکبرها و خودخواهی ها حتی جلوگیری کند .
همانطور که فرمودید یادآوری خاطرات میتواند وضعیت ما را در زندگی مشخص کند که در چه حال و اوضاعی هستیم و خط مشی زندگی را مشخص می کند،
برای ما که یادآوری خاطرات به همراه دوستان همیشه همراه با شادی بوده ، حتی مرور خاطرات تلخی که با دوستان داشتیم هم اکنون خودش یک جوری شادی به همراه دارد ، چون ناپختگی و نابخردی خودمان را در آن زمان به خوبی می تونیم تشخیص بدهیم

شنگین کلک سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 11:20

سلام
جایی خواندم که پیری انسان از زمانی آغاز می شود که شروع به یادآوری خاطراتش می کند البته شاید این تعبیردرستی نباشد
اما آنچه مسلم است انسان با خاطراتش زندگی می کند و خاطرات هر انسانی نقش مهمی در ساخت و شکل گیری شخصیت فردی
وی دارد. هر خاطره ای حاوی تجربیاتیست وگذشته از شاد یا تلخ بودنشان بعنوان سابقه ذهنی در مغز فرد ماندگارشده ورفتار و اعمال اورا دربرخورد با رویداد های بعدی تحت تاثیر قرارخواهد داد . و فراتراز آن همواره با اوست و بسیاری از لحظات تنهاییش را پر می کند . البته همانطور که یاد آوری خاطرات نقش مهمی در زندگی افراد دارد فراموشی آنها هم بعضا می تواند
تاثیراتی داشته باشد . سیستم ناخودآگاه مغزی انسان بسیار ماهرانه سعی در فراموشی خاطرات تلخ دارد و با گذر زمان به بهترین نحو آدمی را از شر آنها خلاص می کند چنانچه هیچ دارویی مسکنی نمیتواند چنین کند . همگی از دست دادن عزیزانمان را تجربه کرده ایم و میدانیم که حس غیر قابل تحملی را که در روزهای پس از حادثه برما تسلط می یابد و راه گریزی از آن نیست اماسالهای بعد به یاد آوری آن حادثه دیگر به شدت روز اول مارا تحت تاثیر قرارنخواهد داد واین نیست مگر با فراموشی
بسیاری از جزئیاتی که دیگر به یاد نمی آوریم مگر با سعی و فشار زیاد به حافظه دورمان . این به یاد آوری وفراموشی خاطرات هم یکی از نعمت های الهیست که به بشر ارزانی شده است و بعضی از دیگر موجودات فاقد آن هستند مثلا خواندم که مغز پروانه ها حافظه ندارد و همین است که علی رغم سوختن پرو بالشان از شعله شمع بازهم با دیدن شعله بطرفش می روند.
درضمن ممنون که کامنت ها را پاسخ می دهید و به شیرینی خاطرات همساده ها می افزایید .
و البته ط ن ب را هم فراموش نکنید .

سلام و وقت شما بخیر
اگر قرار باشد که یاداوری خاطرات اغاز پیری باشد با این حساب من تقریبا از ده سال پیش شروع به پیر شدن نمودم
خاطرات می تواند باعث کسب تجربه و افزایش آن نیز باشد . مخصوصا خاطرات مربوط به امور کاری .
فراموشی خاطرات تلخ هم مسئله مهمی است که شما خیلی خوب به آن اشاره نمودید . واقعا اگر این فراموشی نباشد چه بر سر ادمها می آمد
در مورد پروانه ها از اینکه دارای حافظه نمی باشند بی خبر بودم ولی خب اونها فکر کنم فقط یکبار فرصت دارند که با شعله شمع دست به خودکشی بزنند و بار دومی برای تجدید خاطره فکر کنم براشون باقی نمی ماند
خدا کند که بتوانم تا آخر به کامنتها جواب بدهم . راستیاتش عدم جواب دادن به کامنتها از طرف من به خاطر این بوده که امکان دارد که نتوانم به همه کامنتها جواب بدهم و همین مسئله خدایی نکرده باعث سوء تفاهم و دلخوری دوستان همساده عزیز گردد .
و هم اینکه درست و درمون نمیدونستم چطوری باید به کامنتها جواب داد و شاید این عدم آگاهی من باعث بشه که کامنتدونی را فررررررررت کنم . اونوقت جواب همه را میتوانستم بدهم ولی اونوقت جلوی مریم خانم چطوری سرم را بالا بگیرم از بس که همه جا را پر خواهد کرد که سهیل همچنین خبطی انجام داده

یاد خاطرات سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 09:33

سلام

انسانها در مسیر زندگیشان خاطراتی را در ذهنشان پاس می دارند.

همه ی خاطرات مثل هم نیستند بعضی شیرین وبعضی هم

تلخ هستند.

بعضی از خاطرات هرگز پاک شدنی نستند ودائما مرور می شوند. شاید برای این است که انها را دوست می داریم.

من خودم اگر قرار باشد یکبار دیگر یه این دنیا بیایم گر چه این فرضیه محال است.

دوست دارم بعضی از خاطراتم را دوباره تجربه کنم گرچه تلخ باشند.

سلام ووقت شما بخیر
خاطرات هرچند شیرین و هرچندتلخ بالاخره با ما هستند و همیشه یادآوری آنها با حس خاصی همراه است
خاطرات هرچند هم که مرور شوند در گذر زمان گاهی کمرنگ تر می شوند و بعد از گذشت مدت مدیدی یادآوری اشان بسیار جالبناک است
و ای کاش می توانستیم دوباره و چند باره خاطراتمان را تجربه کنیم

ممنون از حضورتون و تشکر بابت لطفی که دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد