همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

چه دانم ؟

 

 

به شب انتظار می مانی !

آشنا...

پرسکوت ...

پرمعنا...

 

به شب انتظار می مانم !

سرد و...

خاموش و...

خسته و...

تنها

 

به نسیم بهار می مانی !

خنک و...

پاک و...

تازه ...

بی پروا

 

به نسیم بهار می مانم!

ناشی و...

کال و...

واله و...

شیدا

 

به دل بی قرار می مانی !

پرتپش ...

پر ز شور ...

پرغوغا

 

به دل بی قرار می مانم!

پر شرر ...

پرخطا و...

پرسودا...

 

به گل روی یار می مانی !

با صفاو...

لطیف و...

بس زیبا

 

به گل روی یار می مانم !

خجل و...

شرمگین ...

ز باورها

 

به غم روزگار می مانی !

ماندگار و...

قدیم و...

پابرجا

 

به غم روزگار می مانم!

وحشی و....

ترش رو...

پر از اما

 

من چه دانم ...

تو کیستی ؟

من که ؟

تو خدائی ومن...

ندارم هیچ...

جز امیدی به

رویش فردا


عبدالحسین فاطمی

نظرات 12 + ارسال نظر
kamangir پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 09:12 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
خدا
تنها یک کلمه ی 3 حرفی با معنائی به بزرگی تمام واژگان گفته و ناگفته ، زیبا بود سرور گرامی

سلام
تعبیر زیبایی بود
از اینکه زیبا دیده اید خوشحالم

nazanin.54 پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 00:25


nazanin.54 پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 00:24

از کی بپرسم کیستی؟وقتی کسی بیدار نیست!
سالها من مردم و زنده شدم...باعث تویی
از زمین و از زمان شاکی شدم...باعث تویی
من هنوز سرد است دستهایم...باعث تویی

من هنوزم مانده ام...آیا,همانی!کیستی!؟

کیستم من ؟ ناله ای از نای نی
ظلمتی از ظلمت شب های دی
آه کالای عتیق دکه ام
کنج غم حجم منایم مکه ام
.

.
.
عبدالحسین فاطمی

sara چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 19:57

سلام....

دستمریزاد.... بسیار خوب بود... ممنون....

و واقعا منم ... چه میدانم!...

سلام ............
ممنونم بابت محبت تان

امیدوارم دانستمان حجاب و ندانستن مان عقاب نباشد

ناهید چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 19:03

سلام بر جناب فاطمی گرامی
به به خیلی زیباست ، ممنونم واقعا
مولانا می گه :
گر عزم سفر داری بر مرکب معنی رو
ور زانک کنی مسکن بر طارم خضرا کن
...
و خوشا به سعادت شما که با چنین نجوای عاشقانه ای بر مرکب معنی سوار می شوید و به آسمان درونتان سفر می کنید

سلام بر خواهر مهربان و نکته سنجم

کاش مولانا بداند که در این عصر کسی هست که تمام اشعارش را چه خوب در جای خودش استفاده می کند

کاش همانی باشد که شما می فرمایید و خدای مهربان این الفاظ را به عنوان نجوایی از من بپذیرد

ستاریان چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 17:12 http://www.mostafasatarean.blogsky.com

سلام
چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم

سلام
من نیز همچنین

همطاف یلنیز چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 15:22 http://lezzatekharid.blog.ir/

سلام سلام
و

( تاخیری داشتین ها)

سلام سلام سلام
و


به بزرگی تان ببخشید تاخیر چند دقیقه ای حقیر را

بزرگ چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 15:12 http://abiaramesh.blogsky.com

سلام
بسیارزیبا بودممنون

سلام
با طبع زیبا پسندی که شما دارید دارم امیدوارم می شم به اینکه نوشته ام زیبا بوده

دادو چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 10:46 http://www.dado23.blogsky.com

مریم چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 10:42

آقای فاطمی یک چیزی !
می گم نکنه خدا شما رو بیشتر تحویل بگیره چون بلدید عاشقی کنید ، اما منو که گنگ و الکنم ، کم محل کنه !
اینو جدی می گم ! بعضیها خدای سخن اند ! نمونه ش حضرت علی علیه السلام یا شریعتی و چمران و آوینی
کلمات در دست این انسانها مثل موم نرمند و به هر قالبی در می آن و البته شک ندارم که دل و جانشون هم با زبان قال ، همنوا و هماهنگه
اووووووووه ! کار واسه ما خیلی سخت شد

کی گفته ؟
اتفاقا اونایی که زیادی حرف می زنن بیشتر ازشون سوال میشه و اونایی که قشنگ بلدن حرف بزنن باید قشنگ هم عمل کنن والا میشن عالم بی عمل و اونجاس که غوغا میشه .
محاوره موسی و شبان رو که شما دیگه از حفظید .

دعا کنید این الفاظ حجاب نباشه بقیه اش پیشکش

مریم چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 10:28

سلام
به به ! چه غوغایی به پا کردید با واژه ها ...
آفـــــــــــــــــــرین به شما
شعرتون خیلی زیباست و من یک بار دیگه اعتراف کنم که به شما شاعرها خیلی بسیار زیاد حسودیم می شه

سلام
این نظر لطف شماست که همیشه مشوق همه مون هستید ولی حسود نباشید اگه یادتون باشه در مورد شما هم در بخشی از جنگ چایدارن شعر گفتم دیگه

یاد خاطرات چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 10:24

سلام

شعر بسیار زیباست.تشکر

===================
هوا خواه توام جانا و می دانم که می دانی *** که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی

ملامت گو چه دریابد میان عاشق و معشوق *** نبیند چشم نابینا خصوص، اسرار پنهانی

بیفشان زلف و صوفی را به پا بازی و رقص آور *** که از هر رقعه ی دلقش هزاران بت بیفشانی

گشاد کار مشتاقان دران ابروی دلبند است *** خدا را یک نفس بنشین گره بگشا ز پیشانی

مَلَک در سجده ی آدم زمین بوس تو نیّت کرد *** که در حُسن تو لطفی دید بیش از حدّ انسانی

چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است *** مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی

دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت *** ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی

ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست *** بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی

خیال چنبر زلفش فریبت می دهد حافظ *** نگر تا حلقه ی اقبال ناممکن نجنبانی

سلام
ممنونم شعر انتخابی شما هم زیباست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد