همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

حس بدبختى یا خود بدبختى مساله این است !

این روزها به شدت درگیر چند موضوع هستم که سال ها منتظر ایجاد چنین زمینه اى بوده ام براى به انجام رساندن آن.

واقعیتش اینه بعضى مواقع خودم از خودم و کارهام خنده ام مى گیره با اینکه به درست بودن مسیرى که انتخاب کرده ام ایمان دارم!

بنده معتقدم همه ما در هر جایگاه و کسوتى که باشیم در مقابل نسل آینده و حتى نسل فعلى مسئولیت داریم ، نسل فعلى از این بابت که حق دارند به سطحى از رفاه و آرامش رسیده و حس سرخوردگى نابودشان نکند و نسل آینده از این بابت که ما را ( حتى منظورم خود شما هستید) مسئول نابسامانى هاى آتى ندانند ، به حق یا نابه حق!!

از جمله تک جمله هایى که از معلمین دوران دبیرستان به یاد دارم جمله اى است که دبیر جغرافیاى مان همیشه مى گفت و به عنوان فردى جهان دیده و توریست همیشه از وضعیت آن زمان گله داشت و آن جمله این بود:

" اگر پدرانمان کارى مى کردند وضعیت ما بهتر بود و اگر ما کارى نکنیم براى فرزندانمان محال خواهد بود" 

این جمله را در پایان همه سخنرانى هاى آتشین کلاس جغرافیا تکرار مى کرد آن زمان که ٩٠ درصد وقت کلاس را صرف مباحث نامربوط با جغرافیا مى کرد !!!

از جمله گزاره هایى که بنده فکر مى کنم باید در جامعه ایرانى زنده شود " حس سر آمدى" است . حسى که معتقدم نداشتن اش منشاء بسیارى از مشکلات است . نقطه مقابل حس سر آمدى را اگر بخواهیم با ادبیات عامیانه نام ببریم مى شود " حس بد بختى" !

مى دانید که  آدم ها عذابى  را که از بابت حس بدبختى متحمل  مى شوند چند برابر خود بد بختى است و این حس مى تواند حس هاى مشابه و همجنس را هم ایجاد و هم تقویت کند !

خود بدبختى آستانه و اوجى دارد اما " حس بدبختى " به دلیل نا شناخته بودن ، حسى است شبیه یک بیابان تاریک بى در و پیکر که آن سویش نا پیداست و در عین حال همراه با " استرس " و " اضطراب" و " التهاب" نا سرانجام است طورى که آدمى همواره دچار استرس است ولى نمى داند منشاء آن چیست ؟!

بنده معتقدم براى کاستن از این آلام همه ما در هر سطحى مسئولیم حتى اگر خودمان نیز درگیر همان حس باشیم!

مى دانید که طبق قوانین جهانى علم طبابت پزشک حق نوشتن دارو براى خودش را ندارد اما در عین بیمارى مى تواند براى دیگرى تجویز بکند با این قیاس مى خواهم عرض کنم این استدلال را قبول ندارم که اگر ما گرفتار معضلى هستیم نمى توانیم دیگرى را براى رهایى از آن مدد برسانیم!

آنقدر از ابتکار غربى ها براى حل مسائل خوشم مى آید که بعضا از گفتن آن واهمه دارم ، واهمه از این بابت که در ایران ما بازار برچسب زنى بسیار داغ است و در چشم بر هم زدنى مى توانند تو را با مهر غربزدگى نقره داغ کنند.

یکى از این روش ها مدل swot  است که قطعا دوستانم با آن آشنا هستند اگر هم نیستند همین چهار حرف را یک بار اگر جستجو کنند خواهند دانست.

الغرض به این نتیجه رسیده ام "نگاه لطیف " و " پرداخت هنرمندانه" و " طرح فاخر" حتى "خشن ترین " و "نتراشیده ترین"  و "سبک ترین موضوعات " را "قابلیت التفات " مى بخشد ومعتقدم وقتى مقوله اى مجال طرح پیدا کرد راه حل هم برایش پیدا خواهد شد .

پى نوشت اول:

عباراتى را که داخل ". " نوشته ام کلید واژه هایى است که مدت هاست روى آنها کار مى کنم براى گشودن راه هایى براى حل مسائل اجتماعى 

پى نوشت دوم :

همین روزها نتیجه یکى از این کارهایى که اشتغال به آنها توفیق همراهى با دوستان را از من تا حدودى گرفته ارائه خواهم کرد 

پى نوشت سوم:

این پست را با موبایل گذاشته ام کاستى هایش را ببخشید


نظرات 5 + ارسال نظر
شنگین کلک یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 01:55

بی صبرانه منتظر دیدن این یکی از کارهاتون هستم .امیدوارم
زودتر خبرش را به ما هم بدهید .
بله بقول شما حس سرآمدی به نوعی موجب شادی هم می گردد و متاسفانه این روزها هردوی آنها کمتر یافت می شود .گرچه شادنبودن همیشه هم به خاطر حس بدبختی نیست اما چنین احساس هم نیروی زیادی برای ازبین بردن
شادی ها دارد .

sara شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 23:56

سلام...
اعتقادات هرکس البته محترمه ... و بنده هم همیشه برای کسانی که استوار و راسخ به دنبال اعتقاداتشون میرن ... احترام قایل هستم ...
براتون آرزوی موفقیت می کنم ...

ناهید شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 14:45

سلام
حس خوشبختی یا بدبختی چیزی نیست که از بیرون به ما القا می شه ، شاید عوامل بیرونی برای بودجود آمدن این احساس ، توجیه خوبی باشه ، ولی ممکنه فردی با حس خوشبختی به خواب بره و وقتی صبح از خواب بیدار می شه با حسی مواجه بشه که زندگی رو تموم شده و پوچ فرض کنه و بی دلیل تا شب افسرده باشه ...
چون حس خوشبختی و بدبختی نسبی است ، برای همین راهکارها هم متفاوت خواهد بود ، من کسی رو می شناسم که با وجود مسائل و مشکلات مختلف دائما شاکر خداست و برای هر داستانی می گه : باید صبر کرد ، باید شکر کرد ، باید امید به فضل الهی داشت ، همه چیز درست می شه ان شاالله ...
و در مقابل فردی رو هم می شناسم که با وجود همه ی امکانات رفاهی زندگی و سلامتی و ...دائما افسرده ست و به زندگی نگاه خشنی داره ...
به هر حال جناب فاطمی گرامی ! خسته نباشید و تشکر از این که برای بهتر شدن روحیه ی جامعه تلاش می کنید و زحمت می کشید ، از خدا همواره براتون آرزوی موفقیت و سربلندی دارم

دادو شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 13:40 http://www.dado23.blogsky.com

سلام
غالب افراد در حس هایی از خوشبختی و بدبختی زندگی می کنند و بسیار کمیاب هستند کسانیکه خوشبختی و یا بدبختی را بتوانند درک بکنند ، برای درک این موضوعات باید نگاه پرمغزی به جریان زندگی داشت و با فلسفه زندگی کرد ... نه در چشم و دهان دیگران !!

قضیه " سوات " در کارخانجات و برخی سازمان ها که هنوز الگوی اولیه و تاکیداً خارجکی خود را حفظ کرده باشند قابل اجراء می باشد ( البته به شرط اینکه مدیر ارشد سازمان سرش به کار خودش باشد!! ) و لازمه ی آن کارکرد خوب اعضا برای استخراج داده های سازمانی و ارسال به بخش مدیریت برای تصمیم گیری مناسب است و ...

مسئله دیگر اینکه ما کدام نسل هستیم !!؟ ما همانقدر که نسل قبلی هستیم همانقدر هم نسل بعدی تشریف داریم و به اندازه ی سر سوزنی نسل فعلی هستیم ، آنهم اگر بتوانیم در لحظه ، خودمان را حسابرسی و حسابگری نمائیم !! ما وظیفه داریم با تربیت مناسب بستر حرکتی را به نسل بعدی مان نشان بدهیم ، همین !! ( که البته همین کم نیست ها !! باید تربیت مناسب را یاد بگیریم ... )
...
کار ما نیست شناسائی راز گل سرخ
کار ما شاید این باشد
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه ی یک برگ بشوئیم
و سر خوان برویم.

( البته بشرط آنکه بتوانیم پرده را برداریم !! )

مریم شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 13:03

سلام
خسته نباشید هم برای مشغله هاتون و هم برای نوشتن این پست با موبایل !
منم بر این باورم که که در وضعیت بغرنج کنونی که افراد به شدت ناشاد و مایوس و سرخورده اند ما وظیفه داریم امید و شادی رو به جامعه و به خصوص به نسل جوان تزریق کنیم و در حد توان سعی کنیم خودمون و دیگران از لحظات ناب زندگی لذت ببریم و کمتر به آینده ی نامعلومی که پیش رو داریم فکر کنیم
البته این کار ، خیلی سخته . من قدیما شادتر بودم و در شادکردن اطرافیان موفق تر ...اما الان وقتایی هست که غم و غصه آنچنان روی قلبم و روح و روانم چمبره می زنه که توان شادی بخشیدن به دیگران رو از دست می دم و در اینطور مواقع در فضای مجازی سعی می کنم سکوت کنم و از جمع دوستان فاصله بگیرم چون به نظرم همین که منفی بافی و سیاه نمایی نکنم و باعث ناراحتی و افسردگی دوستان نشم خیلی هنر کردم .(هر چند این سکوت و کمرنگ شدن هم منو دچار عذاب وجدان می کنه . شاید چون حرف یکی از دوستان عزیز رو باور کردم که می گن : شما خوش باشید که وقتی خوش هستید همه خوشند )
آقای فاطمی باید مراقب باشیم این القای حس سرآمدی حقیقتا بر مبنای نقاط قوت باشه و نه بر اساس وهم و گمان و تخیل وگرنه ممکنه یک نسل دون کیشوتی رو تحویل جامعه بدیم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد