همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

قند مهربون و قند معمولی!

... بعضی آدمها به دل، نمی شینند، حتی اگه با هزار ادا و اطوار و با هنرمندی هر چه تمامتر، نقش بازی کنند و حرفهای خوب خوب بزنند و دیگران رو خیلی قشنگ پند و موعظه کنند.

چند روز پیش در یکی از سایتها، دو عکس متفاوت از یک هنرپیشه ی خانم دیدم. زیر این دو عکس نوشته شده بود: هنرپیشه ای که در فیلمهای مناسبتی، نقش خانمهای محجبه را بازی می کرد، به دلیل بدحجابی، ممنوع الفعالیت شد!

چطور می شه انتظار داشت کسی تحت تاثیر حرفهای چنین آدمهایی قرار بگیره؟! ( الکلام اذا خرج من القلب دخل فی القلب و اذا خرج من اللسان لم یتجاوز الآذان ...کلا‌می که از عمق دل برآید، طبعاً بر دلها می‌نشیند و اگر از زبان خارج شود، از گوش‌ها  تجاوز نمی‌کند.)

... خوشبختانه، همه ی آدمها اینطوری نیستند، آدمهای زیادی هم تو این دنیا پیدا می شن که پاک و صادق و بی آلایش اند و با رفتار و گفتار صادقانه شون، بر روح و جان دیگران اثر می ذارند. این آدمها در همون برخورد اول، مهرشون به دل می شینه و پاکی و خلوص شون بر همگان ثابت می شه. ( جالب اینکه در دنیای مجازی هم  می شه  این انسانهای پاک رو، از روی چند خط نوشته شون شناخت و پی به صداقت و راستی و درستی شون برد) 

 ... در یکی از قسمتهای برنامه ی خندوانه، رامبد جوان اعلام کرد: " مهمون امروزمون یک دکترِ شاعرِ طنز پردازه " ...و بعد دکتر اسماعیل امینی رو معرفی کرد.

راستشو بخواید اون روز من دلم می خواست مهمون برنامه ی خندوانه، یک چهره ی سرشناس و محبوب و معروف باشه و چون من دکتر امینی رو نمی شناختم، خودمو آماده کرده بودم که اگه تو همون چند دقیقه ی اول، حرفهاش به دلم ننشست، تلویزیون رو خاموش کنم و برم دنبال کار و زندگیم! اما به محض اینکه آقای امینی شروع به صحبت کرد، فهمیدم این آقا، یک آدم درست حسابی و باسواده ، برای همین صدای تلویزیون رو بلندتر کردم و مشتاقانه پیگیر برنامه شدم.

آقای امینی در حین صحبتهاش گفت: مادرم چند تا چیز رو به من، خیلی خوب یاد داد: یکیش این بود که هیچ وقت دروغ نگم، مادرم می گفت اگه دروغ بگی خونه مون خراب می شه، می ریزه روی سرمون، برای همین اگه آسمون هم به زمین آمد، دروغ نگو. یک بار یک دروغ گفتم اون موقع خیلی کوچیک بودم، شاید 4-5 سالم بود، مادرم اینقدر خودشو زد و گریه کرد که من ترسیدم الانه که بمیره! یعنی می زد تو سر و صورت خودش و می گفت: مگه من به تو نون حلال ندادم؟ پس چرا دروغ می گی؟ کسی که دروغ می گه نون حروم خورده!

... آقای امینی در ادامه، یک خاطره هم از پدرش  تعریف کرد: پدرم یک فامیلی داشت، خیلی پیر بود، 40 سال از پدر من بزرگتر بود، بهش می گفتیم "ننه سارا"، اون موقع 90 سالش بود، هر وقت میامد خونه ی ما، برای ما بچه ها قند می آورد، یک بار من گفتم: این قند چیه که ننه سارا به ما می ده؟ پدرم گفت چیزی نگو، بعدا بهت می گم.

پدرم بعدا گفت: ببین! قندون ما پر قنده، اما قندهای تو قندون، مثل قندهای ننه سارا نیست، قندهای تو قندون ما، قند معمولی اند، اما ننه سارا این قند رو با مهربونی به تو داده،  قند مهربون با قند معمولی فرق داره، قدر این قند رو بدون .

حوصله دارید حدود 45 دقیقه وقت بذارید و پای صحبتهای دکتر امینی در برنامه ی خندوانه بشینید؟

اگه این کار رو بکیند، بعد از 45 دقیقه خواهید دید که هم خندیدید و شاد شدید، هم چند تا مطلب خوب یاد گرفتید و هم یک آدم درست و حسابی و صاف و صادق رو دیدید.


پی نوشت با ربط:  در دنیای واقعی،  آدمهایی پیدا می شن که حرف و عملشون یکی نیست و چقدر عجیبه که این آدمها، به جای پرداختن به عیوب خودشون، مدام  دیگران رو زیر ذره بین می ذارند و این و اونو نصیحت می کنند... نصیحتهایی بی اثر، که فقط ایجاد دافعه می کنه  و باعث رنجش و دلخوری می شه.

حتما شما هم قبول دارید که ما فقط به حرف کسانی گوش می دیم که  دوستشون داریم و صداقت و خیرخواهی شون بر ما ثابت شده، این یک قانون خیلی ساده ست و چقدر عجیبه که بعضیها، به این قانون ساده و بدیهی پی نبردند و برای نصیحت دیگران، یا  برای اثبات حرف و عقیده شون، از روش تهدید و تحکم استفاده می کنند!

پی نوشت بی ربط: در اینجا خوندم :

نکته مهم: قبل از ویرگول، نقطه ویرگول، علامت سوال و علامت تعجب، نیازی به فاصله نیست اما بعد از این علائم باید یک فاصله گذاشته شود.

نظرات 8 + ارسال نظر
ستاریان دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 20:39 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
آقای علایی از کسی می گفت که یک حبه قند می گذاشت کف دست یک نفر و می گفت برو که ان شاءالله مشکلت برطرف شده و می شد! قند مهربون اثرش رو از آدمی میگیره که اونو میده.
صفای دل آدمها جای خودش رو به هزارتویی داده که از پیچیدگی اصلا نمیشه شناختش.
علم توام با عمل دعوت کننده است بی آنکه زبان در کار باشه و به قول سعدی شیرازی به عمل کار برآید به سخندانی نیست و حضرت علی فرموده:کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم مردم رو دعوت کنید اما نه با زبان.
موذن بد آواز هم خلق الله رو از مسجد گریزان میکنه. باید نرمخو بود و از درشتگویی پرهیز کرد که اثرش معکوسه و دلها رو نرم نمی کنه بلکه صاحبدل رو هم فراری میده

سلام
آقای علایی یادشون بخیر
کامنت شما منو یاد یک چیز دیگه انداخت بچه که بودم چند تا روضه خون سید بودند که وقتی یک نفر تو خونه مریض داشت می آمد پیش این روضه خونها و اونا یک قند رو دهنی می کردند و به نیت شفا می دادند بهشون تا مریض بخوره و شفا بگیره! ( خوش به حالشون! بعضیها چه اعتماد به نفسی دارند )
آقای ستاریان شما خودتون مصداق علم توام با عملید. یادمه یک بار برای من نوشتید خیلی به فکر اثبات خودتون برای دیگران نباشید و من ازتون پرسیدم این که وَ گفتید یعنی چه ؟ و شما همین توضیحی رو دادید که اینجا نوشتید

sara دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 12:03

سلام بانو....

خیلی ممنون از پستتون

شما هم یکی از همون هایی هستید که قندشون مهربونه
و حرفاتون دلنشین....
البته در مورد هنرپیشه ها عرض کنم که ... به نظر من بر ایشان هرجی نیست... خب این ها نقش بازی میکنند ... و بازیگرند!... نباید ظاهر عادی اون ها را با ...ظاهرشان در یک فیلم مقایسه کرد.... همونطور که وقتی یک بازیگر ...یک نقش منفی بازی میکنه .... نباید اون هنرپیشه را واجد صفات منفی اون نقش دونست ... وقتی هم نقش مثبت بازی میکنه ... نباید توقع داشت که طرف واقعا اون طوری باشه ....
به نظر من که این قیاس (عکسهایی که از هنرپیشه های زن در شبکه های مجازی گذاشته شده و نقش اون ها در یک فیلم با ظاهر عادی شون خارج از فیلم مقایسه شده)... کاملا غلطه !
از پی نوشت بی ربط اما مهم تون هم متشکرم ...

سلام سارا بانوی عزیز آره به خدا! شاید هدیه هایی که من به دیگران می دم ارزش مادی چندانی نداشته باشند اما با هزار خروار عشق و محبت تقدیمشون می کنم
بانو جان چرا وقتی از افتخاری اون حرکت سر زد از چشم همه افتاد ؟ چرا وقتی گلشیفته عریان شد مردم عکس العمل نشون دادند ؟ چرا رزمنده ها ده نمکی رو دوست ندارند؟ چرا عده ای علیه سلحشور جبهه گیری می کنند ؟ چرا مردم عاشق پرستویی هستند ؟
برای من و خیلی های دیگه ،مهمه که بدونیم هنرمندانمون چقدر پایبند به اخلاقیات هستند من که اگه بدونم یک بازیگر پایبند به اصول اخلاقی نیست کلا از چشمم می افته . برعکسش هم صدق می کنه یعنی اگه هنرمندی رو قبول داشته باشم نقش مثبت و منفیش برام فرق نمی کنه .
ممنون از شما پی نوشت به نظر خودمم خیلی جالب بود چون خیلی فکرم درگیر این مسئله بود .(یک کم طول می کشه تا این مورد رو در نوشتن رعایت کنم)

پسندیده یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 23:55 http://kenaaraabaad.blogsky.com/

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خوبید؟
اتفاقا برای این رویکرد تایید نکردن نظرات کلی آماره وبلاگم
میاد پایین
یعنی تضرر مجازی
یه فلسفةٌ مائی داره ها
یکیش اینه که : نظر برای نویسنده و متن نویسنده اس
نه دیگران
اتفاقا وقتی هم می خوام نظر بدم خصوصی میدم
البته اگه گزینه ی خصوصی داشته باشه چون منم نظرمو
برای نویسنده میدم
و دلیل دیگه اینکه
کسی که با ادرس وبلاگش میاد تو نظرات من ثبت میشه
کانالی میشه برای انتقال مفاهیمی که من کنترلی ندارم
بر اون
به هر حال شاید این به نظر بعضی ها مسخره باشه
اما اونچه مسلم هست اینه که:
اصلا اینطور نیست که من نخوام کسی برام نظر نده یا وبلاگم
فقط برای خودمه
چرا که اگه اینطور بود آدرس وبمو نمیزاشتم
و حقیقتا و حقیقتا و حقیقتا ( ثلاث مرات)
نظرات مرجح خوبی و عالی برای ادامه نوشتن هست
و نظرات دیگران خیلی تاثیر گذار هست
مخصوصا نظری که شما لطف کرده بودید و ثبت کردید
----
راستی رشته ی شما چیه ؟
من که واقعا خیلی باسواد نیستم
-----
راستی فک نکنم منظور امام سهوا هست
اتفاقا برعکس( اینطوری به نظرم میاد)
----
به هر حال تشکر
خیلی ممنون
خدانگهدار

سلام جناب پسندیده
شرمنده که به خاطر اشکال فنی نتونستم جواب کامنتتونو به موقع بدم .
- من یک گنجینه دارم از کامنتهای خوبی که تو وبلاگها خوندم و جوابهای خوبی که مدیر وبلاگ به کامنتها داده
درسته که دوستان کامنت رو برای نویسنده می ذارند اما چه اشکالی داره اگه 4 نفر دیگه هم این کامنت رو بخونند و یک چیزی یاد بگیرند ؟
همینطور که خودتون نوشتید وبلاگهایی که کامنتها رو تایید نمی کنند تعداد زیادی از کاربرانشون رو از دست می دن و از طرف دیگه امکان داره کامنت گذارها چون می دونند کامنتشون در معرض دید دیگران قرار نمی گیره خیلی در نوشتن کامنت دقت و وسواس به خرج ندن و باری به هر جهت یک چیزی بنویسند .
البته شما اختیار وبلاگتونو دارید و تصمیم گیرنده ی اصلی خودتون هستید و من اصراری برای تایید کامنتها ندارم تا همین جاش هم دخالت و فضولی بود
رشته ی من معارفه، اینکه نوشتم شاید هم رشته باشیم واسه اینکه دیدم معلومات دینی تون خوبه اما احتمال هم می دم که رشته تون ادبیات باشه ! شایدم مثل بعضی از دوستانمون که رشته شون برق یا ریاضیه دستی هم در شعر و معارف و .. دارید !
یادم رفت بگم واقعا برام جالبه که شما نگران مطالبی هستید که تو وبلاگ کامنت گذاراتون نوشته می شه ! اینطوری که کار خیلی سخت می شه ما که مسئول نوشته های کامنت گذارامون نیستیم. البته اگه دیدیم یک نفر خیلی چرند و پرند می نویسه می تونیم ارتباطمونو باهاش قطع کنیم .
ممنون که لطف کردید و دوباره نظرتونو نوشتید .

ناهید یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 20:34

سلام مریم جان
چه پست شیرین و قندانه ای!
منم این برنامه رو دیدم، خیلی جالب بود. اتفاقا بازم یاد پدر عزیز افتادم که از دروغ متنفر بود. از دیدن این برنامه خیلی لذت بردم و خیلی ازت ممنونم که تو هم به نکته های مهم و کلیدی حرفهای دکتر امینی اشاره کردی
اتفاقا در برنامه ای از گنج حضور هم خانمی در تماس تلفنی سوالی داشتن که : " از همسرم جدا شدم و تا حالا دوستانم از این موضوع خبر ندارند و وقتی از من می پرسند که همسرتون کجاست؟ میگم رفته مسافرت، خب من دروغ مصلحتی میگم، آیا این اشکالی داره ؟ "
استاد شهبازی به اون خانم گفت : شما حق ندارید دروغ بگید ، شما با این کار زندگیتون رو به گند می کشید ، دروغ از نظر خدا حرامه و ما چیزی به نام دروغ مصلحتی نداریم، اگه نمی خواهید از زندگی خصوصیتون کسی با خبر بشه در مقابل سوال کننده بگید که من نمی تونم به این سوالتون جواب بدم.
از اینکه نوشتی بعضی ها به دل می شینند و بعضی ها نه ، کاملا باهات موافقم ...بعضی ها مثل خورشید خیلییییی گرمند و همیشه از خودشون نور محبت و مهربونی منتشر می کنند و بعضی ها تو سردی و بی روحی دست یخچال رو از پشت بستند البته از قول سهراب به اون آدما هم میگم : آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.

سلام نی جان خوبی ؟
ببخشید که نتونستم به موقع جواب کامنتتو بنویسم
- چه خوبه که با دیدن ادمهای خوب یاد پدرت می افتی خدا رحمتشون کنه
دکتر امینی وقتی راجع به قند مهربون صحبت می کرد گفت: وقتی به بچه ها هدیه می دیم خیلی خوشحال می شن اما بزرگترا اینطور نیستند و اول یک برآوردی از قیمتش می کنند و این خیلی بده !
ممنون که در مورد سوال تلفنی گنج حضور نوشتی اتفاقا منم یک خانمی رو می شناسم که وقتی از همسرش جدا شد کلا منزوی شد چون نمی خواست به کسی بگه من از همسرم جدا شدم و اگه کسی هم ازش سوال می کرد به دروغ متوسل می شد . یک بار من بهش گفتم تو با این کار شانسهای خوب زندگیتو از دست می دی چون اگه مردم ندونند تو جدا شدی بالطبع کسی هم ازت خواستگاری نمی کنه .
کاش همه مون به این حدیث پیامبر (ص) عمل می کردیم : من صدق نجی کسی که راست گفت نجات یافت
چقدر سهراب سپهری طبع لطیفی داشته

شنگین کلک یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 11:18

سلام و صبح شما بخیر و قندون هاتون همیشه پر از قندهای مهربون باشه هرچه به سالهای قبل و قبل تر فکر می کنم می بینم که در اعتقادات و رسم و رسومات مردم ارزشها و حرمتهای معنوی بیشتری وجود داشت . شاید تعابیرکودکانه می نمود مانند خراب شدن سقف خانه دراثر دروغگویی اما ارزشها واقعا معنی دار بودند و نشات گرفته از انسانیت و آمیخته با تعالیم مذهبی . اما روز به روز این اعتقادات کم رنگتر شده است و شاید به این روند تا آینده ای نه چندان دور تنها ارزشهای ملموس مادی درمیان مردم باقی بمانند. این برنامه دکتر امینی را ندیدم اما با معرفی شما سعی می کنم دراولین فرصت ببینم یا بشتوم و چه خوب که دسترسی بهش هست . امیدکه حرف و عملمون و ظاهر و باطنمون یکی بشه و مهربونی و محبت روز به روز بینمون بیشترو بیشتر بشه و ملاک های ارزشیمون بیشتر از مادییات به معنویات انسانی تکیه داشته باشه .
چشمتون هم روشن . امروزمحله چراغونه .

سلام
الان مردم به خصوص خیلی از جوونها همه خودشونو علامه ی دهر می دونند و بسیاری از باورهای زمان ما رو به سخره می گیرند و اونا رو خرافه می دونند ولی همین باورهای ساده باعث می شد اخلاقیات در بین مردم حکمفرما باشه و مردم برای یک تار سبیل حرمت قائل بشن و احترام نون و نمکی رو که خوردند نگه دارند و مثل بعضی از آدمهای امروزی نباشند که نون و نمک می خورند و راحت نمکدون رو می زنند زمین و خرد و خاکشیر می کنند
جناب شنگ شما یکی از کسانی هستید که هم خیلی خوش قلبید و هم خیلی پایبند به مسائل اخلاقی هستید آدمهایی مثل شما رو بایدتو این وانفسا، ازفرق سر تا نوک پا طلا گرفت و قدرشونو دونست
من این حرف رو اصلا از سر تعارف نمی گم ...آدمها اگر در نزد دیگران اعتبار و ارزش و آبرویی کسب می کنند صرفا به خاطر اعمال و رفتار خودشونه و شما این همه ارزش و اعتبار رو مدیون صداقت و پاکی خودتون هستید
چشم و دلتون روشن دستتون درد نکنه
می گم دیدید همطاف پستشو از الان پیش نویس کرده ؟حالا کووووووووووووووو تا بیست و یکم ؟! با اون سیبیل آتیشی تون همه رو بچه ترس کردید !

شاهین یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 09:46 http://3marholor.blogfa.com

سلام
با این جمله شما "جالب اینکه در دنیای مجازی هم می شه این انسانهای پاک رو، از روی چند خط نوشته شون شناخت و پی به صداقت و راستی و درستی شون برد " موافق نیستم ، بعضی ها اینقدر خوب نقش بازی می کنند که حتی در دنیای واقعی هم نمی توان آنها را شناخت چه برسه به دنیای مجازی

سلام
آقا شاهین شاید باورتون نشه اما من تو این 7-8 سال که تو مجازستان حضور فعال دارم تا حالا نشده در شناخت کسی اشتباه کنم و راه خطا برم.
به نظر من هیچ کس نمی تونه خودشو پشت کلمات و جملات پنهان کنه و بالاخره یک جایی خودشو لو می ده و باطن خودشو آشکار می کنه .
آدمها در وجودشون ، یک سنگ محک دارند،کافیه کمی هوشیار باشند تا بتونند با اون سنگ همه رو محک بزنند .

پسندیده یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 09:44 http://kenaaraabaad.blogsky.com/

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام همساده ها
با اجازه منم در این پستتون مشارکت کنم
اول آیات :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ( موضوعیت داره خودش )
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ ﴿2﴾کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ ﴿3﴾
---
أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿44﴾
---
دوم روایات
لعن الله الآمرین بالمعروف التارکین له الناهین عن المنکر العاملین به(ظاهرا از امیرالمومنین علیه السلام هست )
خدا لعنت کند امر کنندگان به معروفی که خود ترک کننده ی آن
معروف هستند و نهی کنندگان از منکری که خود انجام دهنده ی آن منکر هستند
---
کونوا دعاة الناس بغیرالسنتکم( اینم ظاهرا از امام صادق علیه السلام هست ) دعوت کننده ی مردم باشید به غیر زبانتان
---
آره والا
آنچه از دل بر آید بر دل نشیند
---
البته فتوای امام خمینی رحمة الله علیه اینه که اگه خودتم
عامل نیستی امر به معروف کن( اونطور که یادمه )
----
من انقذه سوادم میرسید
----
راستی اون برنامه رو منم دیدم
اون قسمتش که مادره فهمیدش گفته بود اگه دروغ بگی خونمون خراب میشه خیلی جالب بود
من داشتم با یه نفر نگاه میکردم تا اینو گفت به اون طرف گفتم
ببین چطور قبح یه عمل قبیح رو به بچه منتقل می کنه(نقل به مضمون )
بعد اونطور که یادمه می گفت وقتی این کارو
کردم توقع داشتم خونمون خراب بشه
----
راستی این بنده خدا خیلی هم غیر معروف نیست.
----
آهان اینم ته بارمون مونده بود:
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
-----
عجب ! چرا این شعر اومد به ذهنم :
آینه گر نقش تو بنمود راست
خود شکن ایینه شکستن خطاست
-----
یه شعرم از خودم اومد به ذهنم :
ما آینه هستیم اگر سنگ بدستید
هر قدر شکستید همانقدر زیادیم...
من برم تا بیشتر تداعی نشده
خداحافظ

سلام حال شما؟ احوال شما؟
شما که ما رو قابل نمی دونید که حتی کامنتهامونو تایید کنید! آخه این چه کاریه ببم جان؟ من وقتی کامنتم تایید نمی شه کلا نطقم کور می شه(پستهاتونو می خونم ها! اما می گم لابد دوست ندارید کسی براتون کامنت بذاره و دلتون می خوادتو وبلاگتون خودتون باشید و خودتون)می شه فلسفه ی تایید نکردن کامنتها رو بگید؟
- به به! به نظر میادهم رشته ایم!اتفاقا من وقتی داشتم این پست رو می نوشتم جا به جا از آیه و حدیث و شعر استفاده کردم بعد دیدم پستم شده عین مقاله برای همین حذفشون کردم من به جز آیه ی اول که شما نوشتید این شعر رو هم نوشته بودم(ذات نایافته از هستی بخش...کی تواند که شود هستی بخش)
-من فکر می کنم منظور امام این بوده که اگر "سهوا" عمل نمی کنید لااقل امر به معروف بکنید .(همینطور که سفارش می کنند مستحب است در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام انسان حالت گریه کردن و بکا داشته باشد)مطمئنا این کارها نباید از روی ریا و نفاق باشه .
- شما که ماشاءالله سوادتون خیلی زیاده
-می دونید من وقتی برخورد مادر دکتر امینی رو دیدم به چی فکر کردم ؟ به مادرهایی که بچه شون رو تشویق به خبرچینی می کنند... وبعد به مسئولیت بزرگی که بر دوش مادرهاست فکر کردم و اینکه یک مادر چقدر می تونه در تربیت بچه هاش نقش داشته باشه .
- من متاسفانه نمی شناختمشون ولی وقتی کتابهاشونو دیدم و شعرشونو شنیدم و فهمیدم با شاعران بزرگ حشر و نشر دارند فهمیدم قصور و کوتاهی در نشناختن شون از جانب منه .
البته شما چون یک جورایی با دکتر امینی همکارید(هر دو شعر طنز می گید)بایدم بشناسیدشون
- چه شعرهای قشنگیشعر خودتونم خیلی قشنگ بود دستتون درد نکنه

همطاف یلنیز یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 09:44 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
نخست: ط ن ب
بعد: این قندمهربون عجیب به دلم نشست ( یکی از رفقا می‌گفت شاید دستپخت من خوشمزه نباشه ولی با عشق آشپزی کردم ها... دوستتون داشتم و پختمش)
آخـــر: منم این قسمت خندوانه رو دیدم، جالب اینکه همان ابتدا رامبدجوان از ایشان پرسید: شما خجالتی هستید؟ که جواب دادند: معلم نمیشه خجالتی باشه که...
با توجه به چهره، من هنوزم فکر می‌کنم ایشان خجالتی‌اند
.
ممنون از یادآوری این ماجرا
گویا "ترنم" در بلاگفا وبلاگ ایشان است.

سلام
مبارک باشه
- به نظر منم یکی از بهترین قسمتهای خندوانه همین قسمت بود
- همطاف جان منم هر زمان غذایی رو با عشق می پزم خوشمزه می شه
- به نظر من خجالتی نبود بلکه محجوب و باوقار بود
- حتما می رم دنبال ترنم ! ممنون که اکثر وقتا یک خبر خوش یا یک هدیه و ارمغان ،ضمیمه ی کامنتهاتون می کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد