همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

سوگندها درگذرزمان


  

باورها و قسم ها بسیار زیبا و تحسین برانگیزاند . گرچه این روز ها سوگندنامه ها را اعتباری نیست نه اطباء و نه نمایندگان مردم ، اصلاً دیگر کمتر کسی پیدا می شد که بتوان به حرفش اعتماد کرد .چنان شده است که قسم ابزاریست برای فریفتن ساده لوحان . اما ای کاش چنین سوگند هایی ازروی صدق وصفا بیان می شد و تاهمیشه پابرجا می ماند .

آرمانگرایی شخصی همیشه زیبا بوده و هست . در تصورت آنچه که می خواهی با پاک ترین اندیشه می سازی و توسعه می دهی . و به تماشای جلوه های بی بدیلش می نشینی و لذت می بری . اما روابط انسانی عموماً در قالب آرمانگرایی های شخصی نمی گنجد . چرا که ، تفاوت ، خاصیت بشر است . چرا که انسان ها را قالب نمی زنند و در یک خط تولید مونتاژ نمی کنند . حتی شبیه ترین انسانها تفکراتی متفاوت دارند و به تبع آن آرمان هایی متفاوت . گمان هم اندیشی و هم آرمانی مـطـلـق ،  کوته اندیشی کودکانه ای بیش نیست . علاوه براین تغییر درذات انسان است و همیشه اندیشه امروز ، اندیشه فرداها نخواهد بود . پس قسمی که برای اندیشه یا احساس امروز یاد شود نمی تواند در تغییرات فرداها اعتبارش را تضمین کند . به صرف این که  امروز عاشق تو هستم تضمینی برای عاشق بودنم در گذر زمان نیست . پس تضمین چیست ؟ مسلماً نه قسم یادکردن تضمین است و نه به یادداشتن حس و اندیشه و باور های امروز . تضمین در جای دیگری شکل می گیرد .
وآن تعهد است . تعهد یعنی اینکه من در درون خود قیدو قالبی می سازم که از آن عبور نکنم . و همین است که تعهد سخت است . شاید هنگام ساختن ، این قالب در نظر بسیار زیبا و دلنشین بیاید اما با گذر زمان به ناچار در شرایطی هم قرارخواهم گرفت که این قالب خودساخته دیگر برایم تنگ است . باید دست و پایم را جمع کنم . تغییرات آدمی امری اجتناب ناپذیر است اما قالب ها سخت و انعطاف ناپذیر و عموماً بسیار شکننده . یا باید با هر تغییری به قالب ضربه زد و آن را شکست و از قید آن رهاشد یا همیشه باید مراعات قالبت را بکنی واین رعایت تنها وتنها با تعهدی در درون ممکن می شود . و تعهد است که عقل و احساس را بکار می گیرد تا قالب را حفظ کند . امروز تورا مقایسه می کنم با دیگرانی که دیروز نبودند یا من ایشان را نمی دیدم و در این مقایسه ها دیگر مقام اول از آن تو نیست اما من بنا به تعهدو قالبی که برای خود ساخته ام تورا همچنان در مقام اول می نشانم و می بینم . در قالب من تو تاهمیشه اول خواهی بود چرا که در اینجا داور همیشه خودمن هستم . به گمان من این تعهد امریست درونی وشخصی بدین معنی که هر شخصی می تواند این قالب را برای خویش بسازد و مستقل از طرف رابطه خویش بدان متعهد بماند اما مسئله این است که چرا شخصی خود را اینگونه به بند کشیده در حصار قالبی خود ساخته متعهد سازد . اگرچه شاهد مواردی متناقض نیز بوده ام که این تعهد تنها از یک سوی رابطه همچنان حفظ شده و ادامه یافته اما به شخصه معتقدم که این تعهد تنها زمانی شکل می گیرد و استوار می ماند که از سوی طرفین رعایت شود . در واقع بهتر است اینگونه بیان کنم که تضمین پایداری این (قالب تعهد) تنها رعایت آن توسط طرفین است و به واقع این قالبی است که باید درشروع شکل گیری یک رابطه توسط طرفین آن ساخته شود و شکستن این پیمان توسط هریک از طرفین منجر به ناپایداری قالب و درنهایت شکسته شدنش توسط هر دو طرف خواهد شد .


پستو نوشت 1: شما هم تجربیاتتان را از گذرزمان بر سوگندهایتان بنویسید.با این تعمیم که همه سوگندها دوطرفه نیستند سوگند های یکطرفه و چندطرفه نیز هستند که شاید مشمول این تعهدات باشند یا خارج از این قید و قیود و تعهدات .


پستو نوشت 2: جهت یادآوری خوانندگان گرامی . شما نیز می توانید در بخش فالگوش وبلاگ همساده ها هر مطلب و حتی عکسی که مایلید ثبت نموده و با نام خود به اشتراک گذارید .


نظرات 14 + ارسال نظر
نگار چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 13:23

جالب بود. من قکر می کنم سوگندهای ایرانیان را اعتباری نیست. هنوز در ملل غربی سوگند ارزش خود را دارد. سوگند در طباطت ... سوگند هنگام شهادت در دادگاه ... سوگند در عشق. این قدر که خیانت به همسر در جامعه ما رواج داره و حتی از نظر مسئولین امر طبیعیه بعید می دونم در خارج این طور باشه

سارای قصه یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 16:50 http://ghese83.blogsky.com

سلام و عرض ادب
و همچنین تبریک تولد بانوی مهربانی و وفا...

علیک سلام
و سپاس از تبریکتون
بر شما هم مبارکباد

سارای قصه یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 16:06 http://ghese83.blogsky.com

.....که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم..

شنیدم روایت داریم که پیمان شکنی در این خصوص مجاز است

وشکو یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 00:02 http://veshco.blogfa.com/

با عرض سلام
و به خدا قسم که دختران هدیه هایی آسمانی هستند

ولادت حضرت معصومه وروز دختر مبارک ...

علیک سلام و سپاس بسیار از حضورتان
و چه قسم زیبایی البته این که قسم نمی خواست
چون آفتاب برهمگان واضح و مبرهن است
من نیز ولادت حضرت معصومه و روز دختر را به شما و البته همه دختران تبریک می گویم
حالا پیش دستی هم بکنم بیست و ششم را هم گرامی بدارم که شروع بازگشت آزادگان
به میهن بود . از دیدن کامنتتان بسی شاد شدم .

پسندیده شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 23:17 http://kenaaraabaad.blogsky.com

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
همساده ها ! هم ساده ها !
خوبید ؟
فرمودید قسم یاد این غزل نیمه کاره افتادم:

دامان بلند تو این صبر کم من
ناز تو و آن شخصیت محترم من
دیگر به سراغت نشوم باز به والله
کفاره بیارید برای قسم من...

--------
راستی نظرات رو همه ی نویسنده ها می خونن ؟
به هر حال تشکر
موفق باشید
خدانگهدار

رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ و بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
علیک سلام و سپاس از حضورتان .و ممنون از این غزل نیمه کاره زیبا
ان شاالله که هیچگاه به کفاره قسم نرسید و همه وعده هاتان وفاشود.
----
بخش نظرات در این وبلاگ برای همه بینندگان و همچنین نویسندگان قابل مشاهده است
توضیح اینکه برای ارسال پیام خصوصی به هریک از نویسندگان می توانید روی آیکن شناسنامه (profile) آن نویسنده در قسمت طبقه بندی نویسندگان کلیک نمایید . در پناه حق

سهیل شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 21:56 http://sobhebahary.blogfa.com/

سلام و عرض ادب و احترام خدمت تمامی همساده های گرامی
در خدمت دوستان و سروران گرامی هستیم ولی اگر بر روی دیوار این خانه یادگاری نمی نویسیم از بدخطی ماست و از اینکه در انجماد فکری عظیم به سر می بریم و بس

علیک سلام داداش سهیل ستاره !
بر دیوارما بنویس که دست خط تو خوب است
یادگاری های تو زیبا و گرم است آنقدر که هر انجماد فکری
را به تبخیر می رساند

ناهید شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 19:25

سلام
نوشته تان مثل همیشه زیبا و تامل برانگیز بود ، ممنون
تعهد در هر حالت بستگی به درون انسانها دارد ، اینکه شخص متعهد تا چه میزان به عزت نفس و شان انسانیت خویش پایبند است و شخصی که عهد و پیمان را زیر پا گذاشته در درجه اول خود را فاقد ارزش و کرامت انسانی می داند.
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد ...
روزی استادم گفت : این همه کاغذ بازی و دوندگی در دادگاهها نشانگر این هست که آدمها به تعهداتشون عمل نکردند و متاسفانه شلوغی دادگاهها در مملکت ما بیشتر به همین دلیل است

علیک سلام ناهید بانوی گرامی
خواهش می کنم . ممنون از ابراز لطفتون
من هم فکر می کنم کسی که عهدو پیمانش را زیرپا می گذارد برای خود ارزشی قائل نیست
امایحتمل چین افرادی کوچکترین توجهی به ارزش های انسانی هم ندارند .
سپاس از حضورتون

H.K شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 17:37 http://pangovan.blogsky.com/

روزی شیخ خسته پای به حیاط منزلی بگذاشت،(تصویر بالای وبلاگ)... به کنار حوض برفت و دست و صورت بشست بعد به اقامه نماز ایستاد... هنگام دُعا از منزل دوم دختری مقبول برایش چایی با نبات آورد...
وی دختر را پرسید؛" ای ماه پاره این منزل از آن کیست که در آن کنیزی می کنی؟".
دخترک با ناز اسمی بر زبان راند....
شیخ چو اسم بشنید، شیون کرد و آتش گرفت و به خاکستر تبدیل شد....
آن اسم "شنگ" بود
................
در مورد یادداشت بگویم که دقیق و تا حدودی عمیق بود.
ژان ژاک رسو میگفت، تمدن ها از جای شروع شد که انسان ها نرده را اختراع کردند، نرده جدا از کار کردش یک(مفهوم) "عرف" را به همراه داشت، حدود ، الزام، تعهد؛ در متن تغییر...
البته بعضی تغییرات در آدمی طبیعی و با آهنگ ملایم و منظمی صورت می گیرند؛ اما برخی هم به شکل انقلاب! ... انقلاب هم بر خلاف تصور غالب چیز خوبی نیست!
تغییر غیر معمول و غیر اصولی و بی ریشه! در آدم باعث بی اخلاقی و زیر پا گذاشتن تعهد می شود.
شاید اصرار امروز به "رفورم" آرام و اصلاحات از همین روی باشد.
پس تغییر ناگهانی "نه" ...نرم و ولرم با حرکت ملایم به سوی جلو در چهار چوب قانون اساسی!
........
خب امروز هم خوب "منبر" رفتم

خیرمقدم جناب شیخ الشیوخ ! خسته نباشید . نبینم خاکستر شیخ را . این چه بیانیست .
البته از آنروی که اینجا ماه پاره ای نازدار یافته اید جای بسی شعف است لیک این منزل
را کنیزی نیست . همه اهالی دست دردست هم درکارند گویی که سلایق بس تفاوت دارد و
شاید افکار همسو نباشند اما گرد هم آمده تا یک فعالیت گروهی را تجربه کنند . البته اگر
امثال این شیخ وشیوخ با خاکستر شدن های بی جا و بیموقعشان بگذارند . که البته همساده ها را ازاین شرارت ها هم باکی نیست چراکه این اهالی تجربه بیابانهای کویر سبز و جزایر پنگوئن را ازسر بگذارندند و از جنگهای چند روزه و زندان های شیخ الشیوخ جان سالم به در برده اند .
منبرهاتان مستدام

دادو شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 16:25 http://www.dado23.blogsky.com

با سلام

گاهی سوگند در زمانی که شاهدی مستند در دست نباشد بعنوان مصونیت فرهنگی بکار می رود و آخرین حربه در صورت نبودن سند محکمه پسند می باشد و در هر جامعه ای ارزشمندترین شخص یا چیز در مقام سوگند یاد می شود و گاهی برای تاکید و پرارزش ساختن مطلب بکار می شود ، مانند سوگندهایی که در قرآن آمده است ...

سوگند و قسم در حیطه ی زندگی ارزشی و دین محور ، معنا دارند و صحت و سقم آن در یک جایگاه دیگر موجب دِین بر گردن فرد می گردد ... اینکه کسی قسمی یاد بکند و برخلاف آن عمل بکند و یا بخلاف واقع قسم بخورد شاید در این دنیا تاوانی متوجهش نکند ولی به باور دینداران معتقد به معاد و روز حساب خسرانی که از این ناحیه وارد می کند بسیار عظیم خواهد بود و این آموزه ی دینی ماست و کشف این حقیقت نه به گفتار که در زمان افتادن پرده ها خواهد بود ؛ حالا چه قسم پزشکی باشد و چه سوگند ریاست جمهوری و یا قسم های متوالی و از روی عادت یک فروشنده !! البته اغراق توصیفی است اگر همه را بیکباره زیر گیوتین بی ارزشی و بی معنایی ببریم و حتما کسانی هستند که پایبند سوگندها و قسم هایشان هستند ...

تعهد و قسم شاید در ظاهر باهم فرق داشته باشند و مباحث شان جدا باشد ولی در یک نکته ی اساسی مشترک هستند و آن صداقت می باشد و صداقت یعنی کاری که برای خدا باشد . در این حالت فرد در هر شغلی باشد باقتضای مسئولیت و تعهد شغلی اش وفادار به تعهداتش خواهد بود البته برای اشخاص ملحد هم تعهد کاری می تواند وجود داشته باشد ، چه باختیار و چه باجبار سیستماتیک ، ولی درنظر داشتن خدا یک ضریب اطمینان بسیار بالا خواهد بود ...

علیک سلام و سپاس از ابراز لطفتون
البته مسلم است و حتما همیشه کسانی هستند که پایبند سوگندها و قسم هایشان باشند
و این بیان به نوعی بزرگنمایی رشد روزافزون آنهاییست که نیستند و هدف زیرگیوتین بردن
نبوده است . ممنون از توضیح شما . اما آنچه مسلم است کم شدن صادقان جامعه ماست شاید
این کاهش صداقت در دیگر جوامع بشری هم باشد من اطلاع ندارم اما آنچه شاهدش هستم
افزایش قسم ها و حرفهای دروغ است گویی کمترکسانی هستند که می فهمند چه از دهانشان خارج میشود . برای حرف خودشان و به تبع آن برای خود ارزش قائل نیستند . البته موضوع اصلی این پست صداقت در جامعه نبود بلکه بررسی علل عدم وفادارماندن به پیمانها در گذر
زمان و شرایط جدید اجتماعی بود. صحیح است که درنظرداشتن خدا یک ضریب اطمینان است اما باید دید چرا فردی به نقطه ای می رسد که دیگر برسر پیمان ماندنش علی رغم میل باطنیش میگردد . حال چه همچنان بر پیمان بماند یا نماند .

kamangir شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 15:22 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
یه زمانی بود که مردان ، تاری از موی سبیل گرو میگذاشتند و قسم ، گناهی بود که کفاره داشت ، اما امروز قسم یکی از راحت الحلقوم ترین خوراکی هاست

علیک سلام و سپاس از حضورتون
به واقع همینطور است که فرمودید امروزه دیگر قسم هیچ ارزشی ندارد و دروغگویی درجامعه امری عادی شده . راستی شماوبلاگ دومتون را خصوصی سازی کردید ؟ ما درحسرت ادامه داستان ماندیم .

مریم شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 13:46

ممنون برای ترانه ی زیبایی که گذاشتید ... زیبایی پستتون با این ترانه دو چندان شده

خواهش می کنم شما زیبا می شنوید .

مریم شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 13:38

سلام
این نوشته، حاصل یک عمر تفکر و تجربه ست
دوران نوجوانی ما با خوندن کتابها یا دیدن سریالهایی مثل تام سایر و هکلبری فین گذشت. "خون" ضامن سوگندهای قهرمانان این داستانها بود.
اما در فرهنگ ما نیازی به این کارها نبود... باورها و اعتقاداتی که مردم به اونها ایمان داشتند ضامن پیوندها و سوگندها بود. (یک نمونه ش همون سفارش معروف بزرگترها به دخترها بود: «شروع زندگی با لباس سفید و پایان زندگی با کفن سفید»)
تو این دو سه سال اخیر در کتابهای مختلف، جملاتی رو از نویسندگان غربی خوندم با این مضمون که افول و زوال عشق، بهترین دلیل برای خاتمه دادن به یک رابطه ست.
خوندن چنین جملاتی منو دچار وحشت می کنه(به خصوص اینکه همه ی ما می دونیم که بعضی مردها ذاتا تنوع طلبند و بر این باورند که هر گلی یک بویی داره و دلشون می خواد تک تک این بوها رو تجربه کنند!)
خودتون فکر کنید اگر چنین تفکری در جامعه ی ما حاکم بشه چه اتفاقی می افته؟ (که قطعا افتاده! همین دیروز پریروز بود خوندم از هر سه ازدواج در شمال تهران یکی منجر به جدایی می شه)
اینکه نوشتید تعهد باید دو طرفه باشه صد در صد درسته.
وقتی یک نفر به شدت به سوگند و تعهدش وفاداره و شریکش بهش خیانت می کنه، زندگی این آدم کلا نابود می شه و چه بسا تا آخر عمر نسبت به همه ی عهد و پیمانها بی اعتماد بشه .
راستی این جمله ای که نوشتید منو یاد جوانی از بستگان انداخت (امروز تو را مقایسه می کنم با دیگرانی که دیروز نبودند یا من ایشان را نمی دیدم و در این مقایسه ها دیگر مقام اول از آن تو نیست اما من بنا به تعهد و قالبی که برای خود ساخته ام تو را همچنان در مقام اول می نشانم و می بینم)
این جوانی که گفتم بعد از کلی تحقیق،با وسواس زیاد دختری رو انتخاب کرد و با او ازدواج کرد، بعد از ازدواج عده ای کوته فکر همچنان گزینه های مورد نظرشون رو به او معرفی می کردند و می گفتند ای کاش عجله نکرده بودی این دختری که من برات پیدا کردم خیلی بهتر از خانمته!!!
این پسر جزء همون دسته افرادیه که سخت به سوگند و عهد و پیمانش پایبند و معتقده، به همین خاطر در جواب چنین افرادی این شعر سعدی رو می خوند:
دلــارامــی کــه داری دل درو بــنــد
دگـر چـشـم از همـه عـالـم فـروبـند

علیک سلام و سپاس از شما
بله . بعضی چیزها دوطرفه است دیگه . خوشا به حال این جوان و همسرشون .
و بدا به حال آن کوته فکران . بنظر می رسه این روزها انسان ها کمتر در بند تعهدات
و پیمانهاشون باشند و راحت طلبی مهمتر شده .

یادخاطرات شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 10:51

سلام مجدد

جناب شنگین کلک بهترین جواب هم همین بود.

وعلیک مجدد
خواهش می کنم لطف دارید .

یادخاطرات شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 10:27

سلام

حرفهــــا دارم اما ... بزنم یا نزنم؟

با توام، با تو ،خدا را! بزنم یا نزنم؟

همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست

چــــه کنــم؟ حـرف دلــــــم را بزنــــم یا نزنــم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم

زیــــر قول دلــــــم آیا بزنــم یا نزنــم؟

گفته بودم کـه به دریا نزنم دل اما

کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:

دست بر میــــوه‌ی حوا بزنم یا نزنم ؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود

خار در چشـــم تمنا بزنــــم یا نزنــــم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم:

بزنـــم یا نزنـــم؟ هـــا؟! بزنـــم یا نزنـــم؟

قیصر امین پور

علیک سلام و ممنون از شما و شعر زیبا
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جویی نفروشم
خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست
پرده ای بر سر صد عیب نهان میپوشم
گرازاین دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعرحافظ ببرد وقت سماع از هوشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد