همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

پست مدرن



حتی دانه های تسبیح هم

تاب ذکر بی روحم را ندارند

باور نمی کنی ؟

از کلاغ های نشسته

بر مخروبه سر بازار بپرس

دیشب

چهار زانو

تا خودِ صبح

دنبال دانه های گمشده تسبیح ام بودم!

انگشتانم اما

سرشار از

حس لمس توست

وقتی به گوشه دلم خزیده بودی



(عبدالحسین فاطمی)

نظرات 9 + ارسال نظر
عبدالحسین فاطمى چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 19:47

سلام به همه دوستان
از اینکه امکان جبران محبت هاى تان را ندارم شرمنده ام اما یک جایگزین بسیار ارزشمند برایتان دارم و آن اینکه :
دیشب در حرم سلطان ارتضاء على ابن موسى الرضا به یاد همه تان بودم و دعاگوى وجود نازنینتان
امیدوارم بازهم حال دعا داشته باشم و حق برادرى را توان انجام
موید و منصور باشید

یادخاطرات چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 08:03

سلام

بسیار زیبا

.شعر سرودن هنر واحساس میخواهد.

تشکر.

شنگین کلک چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 02:17

ممنون از شما
برای این شعر زیبا

بزرگ سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 23:14 http://abiaramesh.blogfa.com

بسیار عالی بعد از مدتها بود که شعری انگور که باید به ذلت نمی نشست ممنونم این پست مدرن زیبا...

ناهید سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 19:22

سلام
به به ، حس عارفانه ی این شعر مرا می برد تا خودِ صبح
ممنون واقعا

SARA سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 16:54

سلام ...

به قول امروزی ها .... لایک!

به قول قدیمی ها... احسنت!...

سارای قصه سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 14:56 http://ghese83.blogsky.com

مریم سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 11:03

باز هم تسبیح بسم الله را گم کرده ام
شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام(علیرضا بدیع)

سلام
زیبا بود ...دست شما درد نکنه .

سهیل سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 10:48 http://sobhebahary.blogfa.com/

باید زانو زد
باید چهار زانو زد
در مقابل معشوق
و تا به صبح
چشم بر زمین و دست بر خاک کشید
تا لایقش شویم
تا ما را قبول کند
تا لمسش کنیم


ممنون از قطعه زیبایتان .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد