همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

یک دسته بندی متفاوت از آدمها !

من  آدمها رو بر اساس اینکه چقدر خیرشون به دیگران می رسه، به سه دسته تقسیم می کنم:

دَوال پاها...کار راه اندازها ...و آدمهای معمولی


1- دَوال پایان :

ویکیپدیا نوشته : (دَوال‌پا یکی از موجودات خیالی در اسطوره‌ها و داستان‌های ایرانی است که بالاتنه انسان دارد و پاهایش مانند تسمه دراز و پیچنده‌اند. دوال‌پا در زبان فارسی مصداق آدم‌های سمجی است که به هر دلیل به حق یا ناحق به جایی با کسی می‌چسبند و آن‌جا را رها نمی‌کنند .

دوال‌پا در افسانه‌های ایرانی این‌گونه توصیف شده: «موجود به ظاهر بدبخت و ذلیل و زبونی است که به راه مردمان نشیند و نوحه و گریه آن‌چنان سر دهد که دل سنگ به ناتوانی او رحم آورد. چون گذرنده‌ای بر او بگذرد و از او سبب اندوه بپرسد گوید: بیمارم و کسی نیست مرا به خانه‌ام که در این نزدیکی است برساند. و عابر چون گوید: بیا تو را کمک کنم. دوالپا بر گردهٔ عابر بنشیند و پاهای تسمه‌مانند چهل‌متری خود را که زیر بدن پنهان کرده بود گشوده گرداگرد بدن عابر چنان بپیچد و استوار کند که عابر را تا پایان عمر از دست او خلاصی نباشد.»

دَوال در فارسی به معنی تسمه است.)


http://s3.picofile.com/file/8214709126/vlcsnap_11137.JPG


  با توجه به توصیفی که از دوال پا شد خوب فکر کنید ببینید دور و بر شما دَوال پا وجود داره؟ ... دور و بر ما که هست:

- منصوره هر جا می خواد بره، باید یک راننده ی شخصی در خدمتش باشه، اگه شوهرش خونه باشه که چه بهتر، اگه نباشه زنگ می زنه به برادر، دایی، خواهرزاده یا برادرزاده و ...

تا این راننده های شخصی هستند چرا منصوره سوار تاکسی بشه و یا هزینه ی آژانس پرداخت کنه؟!

- محیا هم دلش می خواد 24 ساعته، یک کلفت و پرستار بی جیره و مواجب در اختیار داشته باشه. هر وقت می خواد مهمونی بده زنگ می زنه به عمه ش یا دخترعموش که هر دو مجردند و با سماجت زیاد و به بهانه ی اینکه بچه ی کوچیک داره و نمی تونه دست تنها کار کنه، از اونها می خواد بیان کمکش و قبل و بعد و در حین مهمونی، حسابی از این بخت برگشته ها کار می کشه، طوری که در پایان روز، هیچ کدوم نا ندارند و تو دلشون صد بار قسم می خورند که این بار آخری بود که به دام محیا افتادند و دفعه ی بعد حتما یک "نَه" گنده می ذارند روی دلش! اما خودشونم خوب می دونند که رهایی از دست دوالپایی به نام محیا غیرممکنه !

- زهره فوق دیپلمشو به کمک قوم و خویش گرفت! تو این دو سال همه رو برای نوشتن تحقیق بسیج کرد و چند نفری رو هم معلم سرخونه کرد! همه خدا خدا می کنند که زهره هوس ادامه ی تحصیل به سرش نزنه!

... دوالپاها همه جا هستند در محیط کار و حتی در بین دوستان ...امکان نداره آدمهای دل رحم و مهربون، بتونند از دست یک دوالپای واقعی خلاص بشن، چون دوالپا در هنگام مقاومت و سواری ندادن، متوسل به قهر و طعنه و کنایه می شه و با ظاهر شدن در نقش یک طلبکار، آنچنان عرصه رو  بر انسان تنگ می کنه که شخص دچار عذاب وجدان می شه و به غلط کردن می افته، در این زمان، دوال پا تسمه هاشو محکم تر از قبل به دور بدن او می پیچه و عین مار به دورش چنبره می زنه!


2- آدمهای کار راه انداز:

این آدمها نقطه ی مقابل دوال پاها هستند و همیشه آماده ی کمک و خدمت رسانی اند. این افراد موقع بیماری ، مرگ و میر، شادی، مهمونی، تولد و ...حضور موثر داشته و این مراسم رو به نحو احسن مدیریت می کنند .


http://s6.picofile.com/file/8214709400/%D8%B1%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%AA_%D9%BE%DB%8C%D8%B1_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D8%AB%D8%B1%D9%88%D8%AA%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B1%D8%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C_10.jpg


خوشبختانه یکی از این افراد در بین فامیل ما هست، یکی از شوهر خواهرهام از اون آدمهای خیّر و کار راه اندازه.

...از وقتی این آقا با خواهرم ازدواج کرد، هر وقت ما جشن و عروسی داشتیم، قبل از اینکه ازش درخواست کنیم، خودش برای انجام کارها پیشقدم می شه و از خرید گوسفند و شیرینی و میوه تا هماهنگی سالن و ...همه رو انجام می ده.

... دور از جون شما هر وقت یکی از عزیزانمون می میره، ما با خیال راحت و بدون اینکه نگران انجام کارها باشیم می شینیم و زار می زنیم، چون خیالمون از بابت اعلامیه و خرید قبر و کرایه ی اتوبوس و رزرو مسجد و وقت گرفتن از مداح و منبری و کرایه ی صندلی و ...راحته  و می دونیم که شوهر خواهرم تمام هماهنگی های لازم رو انجام می ده .

...هر وقت یکی مون مریض می شه، شوهر خواهرم از اول تا آخر، در کنار بیمار و همراهانشه و هماهنگی های بیمارستان رو انجام  می ده.

...شوهر خواهرم تو خونه شون هم نقش خیلی پررنگی داره. خواهرم هر جا می خواد بره زنگ می زنه به همسرش و می گه: حاجی میای منو ببری فلان جا ... تا حالا نشنیدم شوهر خواهرم بگه نه !

دختر خواهرم چند ساله ازدواج کرده، اما همچنان زنگ می زنه به باباش و می گه: بابا! رادمهر هوس نون سنگک کرده، براش می خری؟ ...و شوهر خواهرم همون موقع کارشو تعطیل می کنه و در حالی که قربون صدقه ی رادمهر می ره، براش نون سنگک تازه می خره و می بره در خونه شون.

صبحها ساعت 5 صبح از خواب بیدار می شه و می ره نونوایی و دو سه جور نون می خره (نون سنگک و بربری و مشهدی و ...)  خواهرم با خنده بهش می گه: حاجی تو آدمو یاد پسرخاله ی کلاه قرمزی  میندازی! اونم مثل تو یک خروار نون می خرید.

وقتی مهمونی دارند خیالشون از بابت تهیه و تدارک مواد غذایی راحته و حتی، موقع کشیدن و سرو غذا هم روی او حساب می کنند. وقتی سفره جمع می شه بلافاصله می ره تو آشپزخونه، برای اینکه غذاهای اضافی رو جمع آوری کنه و تو قابلمه های سایز مناسب بریزه.

اگه شما هم بین فامیل از این آدمهای خوب و کار راه انداز دارید حسابی قدرشونو بدونید، اینا آدمهایی هستند که بود و نبودشون با هم  فرق داره و به قول قیصر امین پور بس که حضورشان پررنگ است رد پا حک می کنند روی دل و جان انسانها!


3- آدمهای معمولی:

آدمهای معمولی تمام تلاششون رو می کنند تا بارشونو روی دوش کسی نیندازند و باعث زحمت و ناراحتی برای دیگران نشن، اما اگر یک زمانی درمانده و ناچار بشن، با شرمندگی تمام، دست کمک به سوی دیگران دراز کنند، آدمهای معمولی قدرشناسند و به محض این که کارشون راه بیفته و گرفتاریشون رفع بشه، کار خیر دیگران رو  به طور مضاعف جبران می کنند .

نظرات 23 + ارسال نظر
نگین جمعه 10 مهر 1394 ساعت 00:00

آخ مریم جان گفتی!
ما تو فامیلمون یه "اَبَر دوال پا" داریم که حتی برای آب خوردن هم تا جاییکه بتونه از جاش بلند نمیشه !

هر کی از جاش بلند بشه ایشون فوری میگه : خیر امواتت یه لیوان آب به من میدی ؟ خیر امواتت اون جعبه داروهای منو میدی ؟ خیر امواتت یه کتری آب میذاری چایی دم کنیم؟!! خیر امواتت اون گوشی رو میدی یه زنگ به فلانی بزنم ؟؟

خلاصه که من مطمئنم اموات هممون صااااااااااف رفتن بهشت بسکه ایشون طلب خیر کرد براشون

من خودم شبانه روز دعام اینه :
خدایا ...
تا آخرین لحظه عمرم ، این دیگران باشن که به من تکیه میکنن ، نه من به دیگران ...

ابر دوال پا؟!!!
گمان کنم تنبل خونه ی شاه عباسی رو برای این ابردوالپاها ساخته بودند
عجب! یعنی اگه ابر و باد و مه و خورشید و فلک در خدمت این ابردوالپا باشند اموات آمرزیده می شن ؟
- چه دعای خوبی می کنید ...به قول شاعر:
هر که به من می رسد بوی قفس می دهد... جز تو که پر می زنی تا بپرانی مرا ...باید کاری کنیم که آدمهای ضعیف روی پای خودشون بایستند

kamangir پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 19:51 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
تعریف جالبی بود و کاملترش از قلم آقا بزرگ و همچنین جناب شنگ
و عقیده ی خودم اینه که دوال پاها موجوداتی هستند
که با رفتار خودمون خلقشون میکنم .
و کار راه اندازها را هم بازم زمانی خلقشون میکنیم که از عهده ی کارهای خودمون بر نمیائیم !!
و بقول آقای شنگ اگر سعی کنیم همه معمولی باشیم بهتره نه باری نه بار کشی

سلام
انسان موجودی اجتماعیه و نمی تونه تمام نیازهاشو خودش به تنهایی رفع کنه به خصوص اینکه زندگی همیشه بر وفق مراد نیست و ما موقع گرفتاری و سختی بیشتر از مواقع دیگه به کمک دیگران نیاز داریم
نتیجه می گیریم که وجود آدمهای کار راه انداز لازم و از اوجب واجباته

باران پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 14:29

سلام مریم جون
دسته بندی جالب ونویی بود
امیدوارم دیگران از ادمهای کار راه انداز سوءاستفاده نکنن !

سلام باران سادات عزیز
عید غدیر مبارک
اگه ازشون سوءاستفاده کنند پشت دستشونو داغ می کنند و دیگه کار کسی رو راه نمیندازند

ناهید پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 03:25

سلام
بیسسسست
مهربان کوثر یادش بخیر
البته بیست رو با یه عالمه محبت تقدیم می کنم به مدیران کار راه انداز همساده ها "داداش ستاریان عزیز " ، " جناب شنگ گرامی " و "مریم جان نازنین"

سلام نی جان بانو
چند روز پیش با کوثر عزیز پیامکی صحبت کردم و در حین صحبت از تو و تک تک دوستان یاد کردیم
منم از امدن بزرگ به ایران براش نوشتم یعنی هر چی در نبودش اتفاق افتاده رو براش گزارش کردم
ممنون برای 20
+من هم از ابراز لطف شما سپاسگزارم (شنگین کلک)

شنگین کلک چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 21:04

سلام
و سپاس از پست جالبتون . این عکس سندباد چه انتخاب زیبا و هوشمندانه ای بود و البته کلی خاطره را با خودش همراه آورد. از این مدل دوال پاها خوشبختانه دراطرافم نیست البته زمانهای قدیم بودند اما سالهاست که نداریم . البته این نکته هم لازم بذکر است که برخورد افراد با چنین موجوداتی هست که اونها را در رفتارشان جری تر می کند یا جلوی این رفتارشان را می گیرد .بنظرم هرآدم معمولی استعداد بالقوه ای برای آدم کارراه اندازشدن دارد و کافی است در موقعیت مناسب قرارگیرد تا این استعداد شکوفا شود . البته اگر هم در موقعیت های نامناسب واقع شود ممکن است این استعداد ازبین برود .
من شخصا وقتی در شرایط کارراه اندازی قرارمی گیرم و بعد متوجه میشوم که کارهای راه اندازی شده موردرضایت کامل
فردمربوطه نبوده دچار افسردگی میشوم و آرزو می کنم کاش
همان معمولی ساده بودم و کارراه اندازی را به فرد مستعد تری
واگذار می کردم .

سلام
به به جناب شنگ خوش آمدید ممنون از لطفتون
قدیما تلویزیون یک ساعت برنامه کودک داشت این یک ساعت چقدر برای ما خاطره انگیز شده الان یک شبکه فقط کارتون نشون می ده ولی فکر نمی کنم کارتونهایی که پخش می شه به کارتونهای دهه ی شصت برسه.
- انگار دوال پاها همه دور ما جمع شدندمن اعتراف می کنم که حریف دوالپاها نیستم
- اما به نظر من هر ادم معمولی چنین استعدادی رو نداره بعضیها یک کار کوچیک که برای دیگران انجام می دن فکر می کنند کوه کَندند چون توانایی شون محدوده... آدمهای کار راه انداز معمولا صبورند، باتجربه اند، دست و پا دارند(یعنی دست و پاچلفتی و چلمنگ نیستند!) ، فرز و زبر و زرنگند، تو بیشتر جاها آشنا و پارتی دارند، مردم دار هستند و ...نه ببم جان! نه هر که کله کج نهاد و تند نشست ... سکندری و آیین سروری داند!
- به شرط اینکه مستعدتر از شما پیدا کنند...اینطور مواقع اکثر آدمها خودشونو کنار می کشند و در حالی که از دور دستی به آتش دارند بیخودی نق می زنند و ایراد و بهانه ی الکی می گیرند

ناهید چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 17:56

سلام
الان که نوشته ی قشنگتو برای مامان خوندم ، در مورد آدمهای کار راه انداز یاد پدر و عموی خدا بیامرزم افتاد و کلی از خاطراتشون برام تعریف کرد ،حیف که نمی تونم بنویسم ،چون ممکنه خارج از حوصله ی دوستان عزیز باشه ...
باز هم از نوشته ی قشنگ و خوبت تشکر می کنم
حکیمه ی مجازستان یعنی استاد کار راه اندازها

سلام
نی جان ممنون که این نوشته رو برای مامان جواهر عزیز خوندی چه خوبه که به جز خودمون خانواده هامون هم در کنارمون هستند
نی جان مگه می شه تو چیزی بنویسی و از حوصله ی خواننده ها خارج باشه؟ مطالبی که تو بیان می کنی همیشه ناب و منحصر به فرد و آموزنده اند .
شاید باور نکنی که من قسمتهایی از کامنتهای تو رو تو بلاگفا ذخیره کرده بودم اما همه شون پریدند
مثلا تو یک پست موقت، ضرب المثلهایی که از قول مامان جواهر می نوشتی رو ذخیره کرده بودم و تو یک پست دیگه مطالبی که در باره ی مرحوم پدرت نوشته بودی رو سیو کرده بودم حیف که همه شون از بین رفتند

بهمن چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 16:34 http://www.life-bahman.blogsky.com

سلام بر مریم خانم عزیز و بر بانی خیری که باعث آشنائی من با این همساده های عزیز شد . منظورم سهیلا خانمه
مطلب آموزنده ای بود و وقتی خوندمش متوجه شدم چقدر دوال پا توی اداره دورم جمع شدن و من خبر نداشتم .
راستش من آدم معمولی هستم . شاید باورتان نشه ولی بیست و هشت ساله که متاهل شدم ولی حاضرم قسم بخورم شاید به اندازه ی انگشتان یه دستم به خانومم نگفتم یه لیوان آب بهم بده . به بچه هام که اصلن .
اما توی اداره ، تا از اتاق خارج میشم که مثلن برم بخش حسابداری یا قراردادها برای پیگیری کاری، فوری همکارا ، چند تا کار رو میدن دستم که جان خودت اینارو هم یه پیگیری بکن ...
حالا مدتیه وقتی از اتاق میزنم بیرون بهشون میگم دارم میرم دستشوئی ...
چکار کنم ! آخه دیگه شورشو درآوردن ...

سلام آقا بهمن عزیز چه کار می کنید با زحمتها؟ ما هم سهیلا بانو رو دعا می کنیم برای اینکه باعث شدند با خوبانی مثل شما آشنا بشیم
کامنتتونو که خوندم یاد مطلبی افتادم که مدتی پیش در صفحات اجتماعی خوندم:
خونه ی مامانم بودم ؛ بهش میگم دارچین نداری بندازیم تو چایی ؟
.میگه نه برو بیرون بگیر و بیا ؛ نون هم بخر
از اون داروخونه شبانه روزیه قرص معده هم بگیر،
یه باره میوه هم بگیر
دختر خواهرم میگه منم کیفمو دادم زیپشو تعمیر کنن ، اونم بگیر
داداشم میگه ماشین منم بنزین نداره زحمت اونم بکش
گفتم : یا پیغمبر ! 
ولم کنین! بابااااااااااا ! اصن چای ساده خعععععععلیم خوشمزه تره !
.خانواده نیستن کهههههه ! لامصصصصصصبا مرکز کارآفرینی و مبارزه با بیکاری و مفاسد اجتماعی اند !!!
- شانس آوردید که همکارها بهتون نمی گن سر راه دستشویی این کارا رو هم انجام بده

ناهید چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 14:11

سلامی دوباره
و اما در مورد کار راه اندازها ، خدا شوهر خواهر عزیزت رو حفظ کنه و امیدوارم همیشه سایه ی پر مهرش بر سر خونواده مستدام باشه
منم البته خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم که در کنار کسانی زندگی می کنم که به معنای واقعی کار راه انداز هستند حتی شوهر خواهرم هما که در مورد خوبیهاش هر چی بگم واقعا زبانم قاصره ... گاهی فکر می کنم اصلا رسالت ما در زندگی همینه ، وقتی سلامتی داریم ، باید زکات سلامتیمونو به یه شکلی بپردازیم، در واقع ما با اینکار قانون جبران رو هم رعایت می کنیم
ایکاش من نیز جزء همین افراد بودم، ولی بنظرم فرد معمولی هستم، حالا خوبه که دوال پا نیستم

سلام نی جان عزیز و مهربون
امروز شوهر خواهرم آنژیوگرافی شد و دکتر همزمان براش فنر گذاشت خدا رو شکر که کارش به عمل قلب باز نکشید .
امروز کامی به شوهر خواهرم گفت: حاج آقا ! سلامتی تو مدیون دعاهای خیر مردم هستی . شوهر خواهرم گفت هر چی خواست و مصلحت خدا باشه همون می شه .
نی جان این توفیق نصیب هر کسی نمی شه که در راه خیر قدم برداره و به انسانهایی که درمانده اند کمک کنه . هر کسی که چنین توفیقی شامل حالش شده باید خدا رو شکر کنه .مطمئنا یک روزی چنین فردی پاداش کارهای خیری که انجام داده دریافت می کنه (هل جزاءالاحسان الاالاحسان؟)
خوش به حال همسر همای عزیز که تو در باره ش اینطوری می نویسی خدا کنه همیشه همینطور بمونه و در راه خیر قدم برداره و دعای خیر دیگران پشت سرش باشه
- دوالپاها دو سه تا خصیصه دارند ا- بی هنرند. 2- تنبلند 3- پررو و متوقعند

sara چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 14:10

سلام بر مریم بانوی عزیز....

چقدر این موضوع تان برای من تازه بود......ممنون ...

تا حالا چنین نگرشی به ادم ها نداشتم ... واژه ی دوال پا ... هم کاملا برام تازگی داشت... بخاطر همین ... بعد از خوندن پست و نظرات دوستان ... به موضوع فکر کردم ... و به این نتیجه رسیدم که ..... در زندگی من فقط ادم هایی از نوع سوم وجود دارند ... معمولی .....مثل خودم که کاملا معمولی هستم ...
همیشه از این که کارم را به دوش دیگران بندازم ...متنفرم و اگر گاهی شرایط این رو بهم تحمیل کرده ... که از دیگران کمک بگیرم ... واقعا خجالت زده و شرمسار و ناراحت بودم ... مثلا حتی خواهرم که منزل ما مهمونی میاد ... دوست ندارم دست به سیاه و سفید بزنه و ... بهش میگم دلم میخواد مثل مهمون بشینی تا من میزبانی کنم ...(اما اونم گوش شنوا نداره که!!!)

دوست دارم به دیگران کمک کنم ... و اگر کسی ازم کمک بخواد ....تا جایی که در توانم هست بهش کمک میکنم و خیلی هم خوشحال میشم ..... اما موضوع این جاست که ... ادم پرتوانی نیستم ..... خیلی کارها ازم بر نمیاد ... و موضوع دیگه اینکه ... به جز موارد خاص ...یاد گرفتم تا کاری ازم خواسته نشه ... وارد گود نشم ... شاید عادت خوبی نباشه ... اما خب اینطوریم دیگه ...
در اطرافم هم میتونم بگم تقریبا همه همین طور هستند... من هیچ وقت ادم دوال پا ندیدم ...همین طور ادم کار راه بنداز در قد و قواره ی شوهر خواهر شما ... راستش حس میکنم اگه چنین ادمی در اطرافم باشه ..... همیشه حس ناخوشایندی از خودم داشته باشم ...... فکر میکنم در حق اون ادم داره ظلم میشه ......
من همین معمولی بودن را ترجیح میدم .......
بازم ممنون از پست جالب و تازه تون ...

سلام سارا بانوی عزیز
واقعا دوالپا دور و برتون نیست؟ خوش به حالتون!
تو یکی از مدارسی که کار می کردم به اندازه ی 5-6 نفر ازم کار می کشیدند
اسمش این بود که معاون بودم اما باید برنامه ی مدرسه رو می نوشتم کارهای حسابداری رو انجام می دادم سرویس دهی مدرسه رو داشتم تعاونی مدرسه رو اداره می کردم به جای معلمهای غایب کلاس می رفتم کارهای دفتری رو انجام می دادم و ...
خب معلومه این حجم کار فیل رو هم از پا در میاره ! بالاخره یک سال پامو کردم تو یک کفش و گفتم می خوام برم کلاس ! هر چی مدیرو مسئول اداره مون اصرار کردند گوش نکردم و خودمو نجات دادم
ببم جان برای شوهر خواهرم ناراحت نباشید باور کنید بعضیها دوست دارند اینطور کارها رو انجام بدن و چون راه و چاه کار رو بلدند انجام این کارها براشون سخت نیست و حتی وقتی می بینند توانایی انجام کاری رو دارند که دیگران از انجامش ناتوان و عاجزند لذت هم می برند
- بله منم مثل شما ترجیح می دم معمولی باشم و دیگران رو به زحمت نندازم .البته اگر کار راه انداز بودم راضی تر بودم
ممنون از شما و نگاه پرمهرتون

ناهید چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 13:45

سلام مریم جان عزیزم
چه تقسیم بندی جالبی ! ممنونم که موضوع جدیدی رو مطرح کردی
در مورد آدمهایی که مثل کنه به دیگرون می چسبند تا کارشون راه بیفته، شنیده و دیده بودم اما نمی دونستم بهشون دوال پا می گن ، خوب شد که یاد گرفتم
خودت می دونی که من القاب رو دوست دارم در واقع القاب باعث می شه که کار من برای توضیح موضوعی راحت بشه ...
بله از آدمهای دوال پا بیشتر به خاطر این حرص می خورم که فکر می کنند طرف مقابل دور از جون احمقه ، بنظرم در مقابل این افراد باید ایستاد و به قول تو یک " نه" بزرگ گفت ، هر چند اونا کارشونو تعطیل نمی کنند و برای آویزان شدن میرن سراغ یه عده دیگه، متاسفانه اینجور آدمها انسان رو به شکل ابزار می بینند
اتفاقا دیروز ستاره در مورد دخترش می گفت که چرا همیشه دوستان بهار از این نوع آدمها هستن؟ برای بهار چه دوست ، چه آشنا و حتی گربه ها هم از نوع دوال پاها هستن
خودِ منم یه زمونی گیر همچین آدمهایی افتادم ، آخه "نه" گفتن رو بلد نبودم.

سلام نی جان عزیزم
قدیمی ها تو شهر ما کلمه ی دوالپا رو زیاد به کار می بردند البته با یک تلفظ دیگه
نی جان من بارها گرفتار این دوالپاها شدم و با هیچ ترفندی نتونستم از دستشون رها بشم اینطور آدمها خیلی خیلی پوست کلفتند و حتی اگه باهاشون بد حرف بزنیم باز از رو نمی رن ومی خوان به هر قیمتی شده کارشون رو مفت و مجانی از پیش ببرند .
بهار هم معلومه خیلی خوش قلبه در مورد گربه واقعا درست می گی یادش بخیر بعد از انقلاب یک فیلمی از تلویزیون پخش شد به اسم سازدهنی . یک پسری به اسم عبدلو یک ساز دهنی داشت عبدلو ساز دهنی شو فقط به کسانی می داد که ازشون سواری می گرفت ! پسرها دور عبدلو جمع می شدند و می گفتند عبدلو بیا سوار مو شو ! عبدلو می گفت مو فقط سوار امیرو می شم ...امیرو امیرو خر چاق و چله ی مو بیا جلو می خوام سوار تو بشم !
غلط نکنم ما هم " امیرو خر چاق و چله" ی دوالپاها هستیم

دادو چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 12:57 http://www.dado23.blogsky.com

سلام مجدد
دعوای شما سر نان شبیه داستان مولوی و انگور شد انگار ، ما چنان نانی ندیده ایم ولی از ابعادی که دادید رفتیم روی تافتون متمرکز شدیم !!

بنظر من انسان های جامعه ی من با توجه به ساختار شخصیتی و تربیتی و محیطی و ... تمایل بیشتری به شل و ول بودن نشان می دهند و در نتیجه بنوعی دوال پا شدن راحت تر است برایشان !!

===

انسانها بخاطر رو به اسفل السافلین بودنشان (!) از قاعده ی حرکت بطرف بی نظمی جناب ابلیس پیروی می کنند ( مثل مدل جناب لاوازیه در شیمی ) ؛ و کسانیکه بخواهند رستگار شوند باید با توفیقِ هدایت پذیری ، جریان زندگی دنیوی را مانند ماهی آزاد برعکس شنا بکنند !! اینها همان افراد کار راه انداز هستند ( در حالیکه می توانند برای خود بیاندوزند برای دیگران انفاق می کنند ، بجای صرف وقت برای تفریحات شخصی ، دستگیر دیگران می شوند و ... ) !!! دسته ی دوم در مسیر رودخانه شنا می کنند و اگر رستگار نباشند حداقل درستکار هستند ، اینها خیلی معمولی هستند ، فطرت و غریزه را معدل می گیرند و یر به یر می شوند با درصدهایی از زیان کاری !!! دسته سوم بیخیال خوب و بد زندگی هستند و کارشان چاله سازی در زندگی است و دیگران را هم به چالش می کشند ، اینها زیانکاران واقعی هستند !!

تافتون که جداست! من شکل نون مشهدی رو اشتباه توضیح دادم امروز شوهر خواهرم آنژیوگرافی شد و من یک پام خونه بود و یک پام بیمارستان .
- تفسیر شما از حرکت انسانها جالب بود فکر می کنم کسانی که خلاف جهت اب حرکت می کنند همون کسانی هستند که به تکلیف عمل می کنند و عمل به تکلیف با سختی و مشقت همراهه ودر عین حال رضایتمندی رو به دنبال داره
دسته سوم بیشتر دیگران رو اذیت می کنند تا خودشونو! شایدم بشه گفت زیانکارند چون این افرادانگل وار زندگی می کنند و همیشه به دیگران وابسته اند

سهیل چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 12:39 http://hamsadehha.blogsky.com

همشهری ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
نععععععععععععععععع ع ع ع ع
این نون گرده تنوری هستش . نون عراقی هم میشه بهش گفت نون عراقی توی همین تنورها به صورت مثلث شکل ساخته می شود که ضلع قاعده آن تقریبا نصف دو ضلع دیگر است .
نون مشهدی ضلع قاعده آن تقریبا یک سوم دو ضلع دیگر است . توی تنورهایی داخل زمین (شبیه گودالی تقریبا به عمق یک و نیم متر و دهانه ای تقریبا 70-80سانت ) پخته می شود و منبع حرارت آن ته تنور هستش .

این نون عراقی و گرده و مشهدی شما منو حسابی گیج و ویج کرد! اما فکر می کنم نون مشهدی مثلثی شکل باشه شبیه نون سنگک اما سفید

سهیل چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 12:34 http://hamsadehha.blogsky.com

سلام سه جدد
خدمت همشهری گرام عارضم که ما مشهدی ها همچی مان با بقیه فرق فوکوله
نون تافتون (یا فری ) ما ، میشه نون بربری بقیه .
نون بربری ما میشه تقریبا نون عراقی بقیه (البته میگم تقریبا) نون بربری را مشهدی ها توی تنورهایی داخل زمین می پزند که شاطر اولی خمیر را روی بالشتکی پهن میکنه و تا کمر خم می شود و می چسباند به تنور و شاطر نون دربیار هم با دو تا سیخک که یکیش شبیه کاردک بوده و دیگر هم شبیه چنگال دو شاخ بوده که نون پخته شده را با آن از توی تنور در می آورد .
اما نون تافتون(فری) ما یا همان نون بربری بقیه نونی هست که در تنوری مسطح اتاقک مانندی پخته می شود که شاطر خمیر را بر روی پارویی قرار میدهد و هلش می دهد توی تنور و بعد با مهارت پارو را کمی کج کرده و نان را بر روی موزائیکهای داغ قرار میدهد . شبیه سنکگ فقط بستر آن دیگر سنگ نیست ، شبیه موزائیک صاف است .

علیک سلام سجدد
من تازگیها نونوایی مشهدی نرفتم اما یادمه قدیما نون مشهدی رو به همین روش اول می پختند(یعنی همون نون بربری شما )
من امروز سرم خیلی شلوغ بود برای همین یک کم گیج میزدم الان از کامی سوال کردم و زیرنویسی رو که در مورد نون مشهدی برای همطاف جان توضیح داده بودم عوض کردم

همطاف یلنیزه چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 12:22 http://fazeinali.blogfa.com/

pic<http://sabzevaronline.com/images/contents/1223182139-news.jpg>pic
آ آ... اگر منظورتان از مستطیل زاویه اریب، این است که ما به نان عراقی می شناسیمش

چه جالب! عراقی لابد یعنی اراکی، آخه قدیما اسم اراک عراق بوده
توضیحی که زیر کامنت قبلی تون نوشته بودم رو اصلاح کردم نون مشهدی مثل نون سنگک مثلثیه اما کوچیکتر و سفیدتر از نون سنگکه

بزرگ چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 12:22

بعضی آدم ها زبان هستند خستگی ناپذیر،بعضی آدم ها بار هستند،تحمل ناپذیر،بعضی آدم ها شکم هستندو ،سیری ناپذیر اما بعضی آدم ها دست هیتند دشمنی ناپذیر،بعضی آدم ها قلب هستند پایان ناپذیر و بعضی آدم ها روح هستند محدودیت ناپذیر....

دست شما درد نکنه دسته بندی شما هم خیلی جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد