همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

صداقت ما کجای تاریخ گم شد ؟

هرودت مورخ یونانی با وجود این که قاعدتاً نمی بایست در ستایش ایرانیان غلوی کرده باشد ، ازدوره کورش و ایرانیان هم عصر او در مورد دروغ و دروغگویی چنین یاد میکند :
چیزی که برای پارسی ، انجام دادنش ممنوع است ، گفتنش هم جایز نیست . پارسی ، دروغگویی را ننگین ترین عیب میداند وشرم آورترین ...

نگاهی به کتیبه به جامانده از دوران اقتدار ایرانی بیندازید ، به دعای داریوش بزرگ توجه کنید :

"خدایا این کشور را از دشمن ، خشکسالی و از دروغ نگاه دارد ..."

و زمانی بعد گرنفون شاگرد معروف سقراط که تقریباً یک قرن بعد از هرودت می زیسته ، درمقایسه بین ایرانیان عهد کورش و عصر خودش (دوره اردشیر دوم) می آورد :
این روزها خیلی ها فریب شهرت پارسی ها را از جهت وفای به عهد و حفظ سوگند می خوردند ولی همین که آنها را نزد شاه می برند سرشان را ازبدن قطع می کنند . این روزها افراد متمول را مثل جانیان حبس می کنند تا ازآنها پول بگیرند . دیگر کسی نمی خواهد به قشون شاه ملحق شود . روح سلحشوری درآنها بکلی مرده ، مملکتی نیست مانند پارس که درآن . آنهمه مردم از زهری که بدست دیگران به آنها خورانده میشود بمیرند . تقوای پارسی ها در آن خاموش شده و برخلاف گذشته بی عدالتی ، حب منافع نامشروع و بی شرمی در نزد آنها ترقی کرده ...

این ها را برای آن دسته از هموطنانم آوردم که گمان می کنند تاریخ شروع انحطاط و انحراف ما از حمله اعراب به این طرف بوده . نه عزیز من انحطاط تقریباً از همان اواخــر زمان هخامنشی به بعد کم کم شروع می شود و بعد از فروپاشی این سلسله و روی کارآمدن سلوکیان و پارتیان ادامه پیدا می کند و سپس این انحطاط پس از اعتلای اولیه سلسله ساسانیان دومرتبه در اواسط همین سلسله اوج
می گیرد .

تا آنجا که یک امپراطوری با این عظمت ، با یک حمله به قول (بعضی)ها چند عرب پابرهنه و بادیه نشین ، درهم فرو می ریزد . ولی حقیقت در این است که پای بست این امپراطوری عظیم از مدتها قبل با موریانه دروغ  آنچنان پوک و بی مغز شده بود که اگر حمله اعراب هم اتفاق نمی افتاد ، بدون شک حادثه دیگری آن را درهم خورد میکرد . حوادث بزرگ هرگز نمیتوانند یک شبه شکل بگیرند ، و یا یک عامل مشخص را بهانه ای برای وقوع آنها معرفی کرد . حوادث بزرگ حاصل میلیون ها و بلکه میلیارد ها حادثه کوچک و بزرگ دیگر هستند که روزانه در اطراف همگی ما اتفاق می افتد و ما بی اعتنا به آن عبور می کنیم و این است که درحال و همین امروز در عداد یکی از نادرست ترین و دروغگوترین ملل جهان بشمار می آییم . (مجبورم برای چندمین بار تکرار کنم منظورم شما نیستید شما خودتان را ناراحت نکنید ) .... ولی بدانید آن چنان این ویروس دروغ در وجودمان آشیانه امنی پیدا کرده که خودمان هم غافلیم . باور کنید خودمان حتی به خودمان هم دروغ می گوییم ، یعنی با تکرار این دروغ آن چنان قباحت آن در اذهان همگی پاک شده که دیگر دروغ در مقابل پلیس ، زن و بچه ، د رمقابل اداره مالیات ، رئیس اداره و .... دولت – که دیگر توضیح نمی خواهد دروغ گویی به دولت کم کم بصورت یک حق درآمده – امری عادی شده است . الکسی سولینکوف شاهزاده روسی که حدود 150 سال قبل به ایران مسافرتی کرده در سیاحت نامه خود مینویسد :

درستی صفتی است که در ایران وجود ندارد ... دروغ بطوری در عادت و رسوم این طبقه (طبقه نوکر و کاسب و دکاندار) ازمردم ایران ریشه دوانیده است که اگر احیاناً یکنفر از آنها رفتاری بدرستی بنماید رسماً از شما جایزه و پاداش می خواهد .
گوبینو دیپلمات فرانسوی در کتاب "سه سال درایران " درمورد ایرانیان میگوید:

زندگی مردم این مملکت عبارتست از سرتاپا یک رشته توطئه و یک سلسله پشت هم اندازی . فکر و ذکر هرایرانی فقط متوجه این است که کاری را که وظیفه اوست انجام ندهد . ارباب مواجب گماشته خود را نمی دهد ونوکر تا می تواند ارباب را سرکیسه می کند . از بالاگرفته تا پائین در تمام مدارج و طبقات این ملت جز حقه بازی و کلاهبرداری بی حد و حصر و بدبختانه علاج ناپذیر چیز دیگری دیده نمی شود و عجیب آن که این اوضاع دلپسند آنان است و تمامی افراد ، هرکس به سهم خود از آن بهره مند و برخوردار می شوند و این شیوه کار و طرز زندگی روی هم رفته از زحمت آنان می کاهد و به همین دلیل کمتر کسی حاضر به تغییر این وضع است .

و من اضافه می کنم اگر هم آرزو کند که این وضع تغییر کند حاضر نیست به هیچ وجه این آرزو را ازخودش شروع کند و اقدامی به عمل  آورد . مطمئناً او این تغییر را برای دیگران آرزو میکند نه خودش .....

 (قسمتی ازکتاب جامعه شناسی خودمانی–بخش صداقت ما–نوشته حسن نراقی)

پینوشت : فایل PDF این کتاب را میتوانید از اینجا دانلود نمایید

نظرات 11 + ارسال نظر
سین شنبه 18 مهر 1394 ساعت 00:00

...سلام بر جناب شنگ قدیم ، پایتخت نشین دیروز و همساده امروز !

آمدیم تا 18 مهر سالروز تولدتان را خدمت شما تبریک عرض کنیم ..باشد سال به سال بهتر !

امضا سین هرروز

..کادو مورد نظر را هم وقتی شمع ها رو فوت نموده و کیک را تقسیم کردید خدمتتان خواهیم داد

علیک سلام دوست قدیمی
خوش آمدید . صفا آوردید و خیلی هم ممنون از تبریک تولدتان
بسی شادشدم از دیدن کامنت شما و اینکه هنوز هم درکنج خاطرتان
حضور دارم . شماکجایید ؟ ازکم پیدایی گذشته بسوی ستارگان سهیل و دنباله دار
کشیده اید برایتان آرزوی توفیق و سلامتی و شادمانی دارم .
درضمن دیدنو را جاانداختید

عبدالحسین فاطمی سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 18:38

سلام
به نظر می رسه اکثر تاریخ نگاران متاثر از شرایط مختلف به نگارش اون می پردازند و نظرات شخصی و اعمال نفوذ از طرف منابع قدرت را در انواع این نگارش ها می شه دید
از طرفی روحیات نگارنده و شرایط حاکم بر اون برهه از زمانی که اون مطلب نوشته میشه اصالت این نوشته ها رو زیر سوال می بره برای همین بنده شخصا با در نظر گرفتن جمیع شرایط به بررسی این نوع ابراز نظرات می پردازم .
کشور ما از لحاظ اجتماعی نشیب و فرازهای فراوانی را تجربه کرده و بسته به اینکه تاریخ نگار چه کسی بوده از زوایای مختلفی به اون نگاه شده
به هرحال از مطلب خوبتون ممنونم

سلام
بله هر نقل قولی توام با دیدگاه های نویسنده آن است و این نکته ایست که درمورد مورخان خارجی میتواند ریشه در اهداف سیاسی دولتهایشان داشته باشد و در مورخان داخلی نیز میتواند مزدوری آنها برای دولت وقت را نشان دهد یا گذشته از همه اینها برداشتهای فردی
آنها را باتوجه به سوابق ذهنی خودشان . سپاس از ابراز لطفتان

باران سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 14:09

سلام جناب شنگ
اگه قرارباشه خارجی هایی که نوشته های شاهزاده روسی و دیپلمات فرانسوی رو میخونن ،باورش هم بکنن واقعا تاسف اوره وپرواضحه که دیگه پیش خودشون چه تصوراتی از ایرانی ها درست میکنن !!وبا چه چشمی به ا نگاه میکنن!
درسته که متاسفانه دروغ ودروغگویی قباحت خودش رو ازدست داده و صداقت وراستی رو هم با شک وتردید میپذیریم ولی این منصفانه نیست که این صفت رودرمورد همه ی افراد یک کشور به کارببرن ... بخصوص ازطرف کسانی که خودشون به جاسوسی و دوبه هم زنی وموذی گری شهره اند
خدا همه ی بندگانش رو به راه راست هدایت بفرماید

سلام و سپاس از حضورتان
البته تعمیم یک صفت برای کل یک جامعه بنظر معقول نیست . اما وقتی درنگاه یک خارجی تازه وارد به کشوری تعدد و تکرر یک صفت در بین افرادی که باوی در تماس بوده اند از حدی بگذرد
برداشت چنین تصوری دور از ذهن نخواهد بود . علاوه بر اینکه وقتی یک صفتی در سازمانهای
اداری و حکومتی و دولتی کشوری شیوع یابد چنین تصوری برای ناظر خارجی بنظر کاملا منطقی می نماید .

ناهید سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 13:47

سلام جناب شنگ گرامی
متن انتخابی تون جالب بود، ممنون
فکر نمی کنم منظور حسن نراقی از این نوشته، توهین به مردم ایران باشه ...شاید می خواسته علل ترویج دروغگویی در ایران رو مورد بررسی قرار بده ، هر چند قبل از خوندن کتاب نمی تونم قضاوت کنم...
می دونیم که خصلت صداقت ، دروغ ، تزویر ، ریا ، شادی ، غم و ...به نسبتهای مختلف در وجود آدمی نهادینه شده ، که می تونه هر کدام از این خصلتها در شرایط خاص زمانی و بنا به نوع حکومت، سیاست و اوضاع اقتصادی آن جامعه در مردم به شکل وسیعی بروز کنه ...
مثلا در حال حاضر بنا به گفته ی روانشناسان و جامعه شناسان ، اکثر مردم ایران افسرده و غمگین هستند، اما نمی توان این غمگین بودن رو به همه ی زمانها نسبت داد و یا به طور کلی برای مردم ایران حکم "ملت غمگین "را صادر کرد ...
آیا شما این روزها غمگین نیستید؟

سلام ناهید بانوی گرامی
راستش آخرین آمارها کشورمارا در محدوده کشورهایی با مردم غمگین طبقه بندی میکنن
اما حال اگه نخواهیم به آمار و نوشته ها اعتنا کنیم و همین جمع خودمانی اطراف خودمان را ببینیم باید بگویم هریک از اقوام که به یکی از کشورهای خارجی سفر می کنند و بازمیگردند
به این نکته اشاره دارند که مردم آن دیار چقدر شاد و سرخوش بودند و ازاین نظر هیچ شباهتی بین جامعه کنونی ایرانی و آنها (بلادکفر) نبوده است . البته این شادی بین ما هم بوده
است کما اینکه وقتی از مسن تر ها سوال می کنیم و سالهای دور را بیاد می آورند تصدیق میکنند که اگرچه وضع اقتصادی مردم درآن سالها خوب نبوده اما دربینشان شادی و محبت
و شوق زندگی بسیار بیشتر از امروز دیده میشده است .

ستاریان سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 13:21 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
با وجود اینکه راه درمان هر بیماری شناخت خود بیماریه، اما بعد از شناخت بیماری باید درمان هم ارائه کرد. ایشون که ظاهرا جامعه شناس هستند و اینطور این بیماری رو بطور اپیدمی و فراگیر معرفی کردند آیا راه درمانی هم ارائه دادند یا نه؟ اینطور که پیداست ایشون نوشتند جمیع اهالی ایران به مرض مهلک سرطان دروغگویی و پشت هم اندازی مبتلا هستند! خب اما آیا گفته که درمانش چیه؟ باید شیمی درمانی کنند؟ یا جراحی کنند؟ یا همه را از دم باید برد ریخت توی دریا و از دست همه شون یکدفعه خلاص شد؟!
جامعه شناس بعد از شناخت جامعه باید برای رفع عیوب جامعه راه حل هم ارائه بکنه و اگر توی این کتاب راه حل ارائه کرده که خوب بود از راه حل هم می نوشتید و اگر هم ارائه نکرده که این نوع تشخیص دادن بیماری اگر انجام نشه خیلی خیلی بهترتره

سلام
خوب راستش را بخواهید هنوز فرصت کافی برای خواندن همه این کتاب راپیدا نکرده ام فعلا مشغول خواندن کتاب اسکندر هستم و شرحی که ذبیح الله منصوری در خصوص چگونگی شکست لشکر پادشاه ایرانی از سپاه ناتوان اسکندر مرقوم فرموده اند . امیدوارم جناب نراقی در ادامه فصول این کتاب به ارائه راهکار هم رسیده باشند . اما نکته ای که بعداز مطالعه خلقیات کورش به ذهنم رسید این بود که مرام کورش تکریم همه مذاهب و احترام به اعتقادات کلیه اقلیت ها چه مذهبی و چه غیر مذهبی بوده است تاجایی که یکی از عوامل استحکام حکومتش را
همین احترام به اقلیت ها بیان کرده اند . این رفتار تاجایی بوده که هر جماعتی با هر آداب و رسومی که در مرزهای روبه گسترش ایران قدیم واقع می شده است هم ایرانی اصل قلمداد
می شدند و مثلا مانند کانادا شهروند شماره یک و شماره دو نداشته اند و علت اصلی شکست لشکر ایران از اسکندرهم همین بود که بخشی از لشکر ایران را یونانیانی تشکیل میدادند که سالها در ایران نان و نمک خورده بودند وشهروند شماره یک ایرانی محسوب می شدند اما در جنگ خیانت کرده و راه را برای اسکندر بازگذاشتند .
ازاین تفاصیل یه این نکته می رسیم که کلا با گذشت زمان ما درایران دیگر نژاد اصیل ایرانی ندرایم چون یک هش هلهفت درهم و برهمی درست شده است که هزاران هزار فرهنگ خوب
و بد مختلف به جان هم افتاده و باهم مخلوط شده اند و حال وقتی میگویند ایرانی وبه ایرانیان
اولیه زمان کورش اشاره می کنند ما نمی توانیم خود را وابسته بی واسطه آنان بدانیم . البته منظور از این توضیحات طرح حس نژادپرستی نبود صرفاً اشاره به این نکته بود که علاوه بر هزاران علت درخصوص تغییرات رفتاری یک جامعه در گذرزمان باید به مخلوط شدن انواع آداب و رسوم اقلیت ها یی که در این خطه تحت شاهنشاهی ایران واقع شده اند نیز اشاره کرد
که بدون شک فرهنگ های در ارتباط باهم از یکدیگر تاثیر می پذیرند .

سارا... سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 11:52

سلام جناب شنگ ...

ممنون از شما که ... ما را با این کتاب آشنا کردید...

در این که در جامعه ما و بین ما مردم ایران زمین ... ادم دروغگو هم یافت میشود ...شکی نیست .... اما شما بفرمایید ... در بین کدام ملتی و مردم کدام سرزمینی ... انسان دروغگو اصلا وجود ندارد!!؟

اوصولا با اینکه صفتی را برای گروهی جمع ببندند موافق نیستم...
مثلا : همه ی معلم ها اینطور ....
همه ی ترک ها آنطور ...
همه ی زن ها فلان یا همه ی مردها بهمان!!

وقتی کلمه ؛همه؛... یا ؛همیشه؛ ... بر سر جمله ای خبری گذاشته شده و صفتی یا عملی یا رفتاری را ... با این کلمه به گروهی انسانی ربط میدهیم ... در اغلب موارد داریم دروغ میگوییم...... مگر اینکه این گروه یا دسته از آدمیان تعدادشان خیلی کم باشد ... و ما در مورد تک تکشان بررسی کرده باشیم ... و با قاطعیت این را اعلام کنیم...
حتی در روشهای آماری غیر سرشماری ... که بر اساس جامعه نمونه گیری شده ... آماری اعلام میشود... درصدی خطا لحاظ میگردد......
لذا این حضرات ... چه هرودت ... چه الکسی سولینکوف ...و چه بقیه شان .... در کلام خود اغراق کرده اند...

صرف نظر از این ... از متونی که به هر طریقی ... به شخص بنده توهین کند هم ... خوشم نمی آید!!!...

خوشبختانه من خودم را ادم دروغگویی نمی دانم ... نه اینکه اصلا دروغ نگویم... اما شاید این دروغ ها کمتر از ۲ درصد حرفهای من را تشکیل بدهد... که فک نکنم به ادمی که ۹۸ درصد حرف هایش راست است .. بشود گفت دروغگو!...
و بازهم خوشبختانه ... در اطرافیانم ... از خانواده و فامیل بگیر ... تا دوست و همکار و آشنا..... اکثرا مثل خودم هستند ... و لذا در جامعه آماری قابل مشاهده بنده ..... درصد دروغگویان ... بسیار بسیار کمتر از .... راستگویان است ...

و در ضمن کاش کسی به این آقای نراقی میگفت که ... وقتی مرتب به کسی بگویی دروغگو..... شک نکن که او دروغگو خواهد شد!

سارا نوشت : نظر خودتون در این باره چیه جناب شنگ!!!؟

سلام سارا بانوی گرامی
حکما همین طور است که شما فرمودید
ما کی باشیم جرات کنیم مخالف نظرات شما جیک بزنیم ؟

54 سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 11:34

سلام و خسته نباشید
جناب شنگ عزیز من همیشه پست های شما رو دنبال می کنم... چرا که نوشته هاتون برام مثل یک غریبه آشناست... و از خوندن مطالبتون لذت می بررم... البته این حس من ... از مهارت شما در چیدن کلمات کنار هم سر چشمه میگیره...
اما...
با این مطلب فوق کاملا مخالفم... میدونم که هر کسی یک دید گاهی داره... و درست مشکل اینجاس... چون که هیچ انسانی تا به الان نتوانسته بین عقیده خودش و دیگران کنترل داشته باشه...و صلح درست اینجاست که به کنار میره...و جایش را به جنگ میدهد...
مطلب شما من رو یاد داستانی از سالهای دور و کهن بومیان انداخت... شاید شما هم شنیده و حتی خانده باشید... داستان از این قراره:به طور خلاصه و عامیانه:؛
بومیان زمان های کهن احتیاج به گرم کردن خودشون داشتند , برای همین باید درختان تنومندو قدرتمند رو قطع می کردند , اما در افسانه هاشون ضربه زدن به درخت یک جورایی بدیومن بود , بنابراین تصمیم گرفتند همگی با هم بروند زیر درخت و شروع کنند به فحش دادن و بد و بیراه گفتن به درختان و اینقدر این کار را تکرار میکردند تا که درخت رفته رفته می مرد و رفته رفته خمیده میشد و در آخر شکسته می شد
.
این نویسنده اگر سه سال در ایران بوده... من تک تک لحظاتم رو در ایران بودم...ووقتی کاسب محل میگه قابل نداره..من منظورشو درک میکنم...نع این آقا...
از نظر من موضوع فقط دروغ نیست و پیچیده تر از این حرفاست...
.
در هر شرایطی که باشم هم وطنانم رو دوست دارم
درورد بر شما و درود بر هم وطنانم

سلام و شما هم خسته نباشید و سپاس از ابراز لطفتان
خوب باید بگم که این احساسات وطن دوستان شما واقعا قابل تقدیر است
مطمئناً اگر همه ایرانیان به اندازه شما یا حتی نیم از این حس را نسبت به خود و وطنشان
داشتند امروز زورگاری بسیار بهتر این که هست داشتیم .

نگار سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 11:09

شنگین کلک عزیز سلام:
انتخاب هوشمندانه ای بود. این روزها خیلیها به خودشان حق می دهند که در صورت لزوم برای رسیدن به منافعشان متوسل به دروغ هم بشوند. دروغگوها در جامعه امروز ما موفقترند. هر چند واقعاً اسمش موفقیت نیست ولی به هر حال به هدفشان می رسند. کسی برای صداقت ارزشی قایل نیست. افراد راستگو موقغیتهای زیادی را از دست می دهند. شما در جریان مسأله جسمی من هستید. من موقعیتهایی را از دست دادم چون همیشه راست گفتم اما خیلی از دخترهای مشابه من هستند که دروغ گفته اند و ازدواج کرده اند. حالم داره از وجدان داشتنم به هم می خوره. متأسفم.

سلام و سپاس از حضورتان
من همچنان صداقت را به هدفهای زیبایی که راه رسیدنشان بی صداقتیست ترجیح می دهم و ایمان دارم که آنچه با توسل به دروغگویی و پنهان کاری بدست آید یا چیز ارزشمندی نیست و یا برای فرد خطاکار قابل حفظ و نگهداری نخواهدبود . و امیدوارم که صداقت شما برایتان بهترین سرنوشت ها را رقم بزند . آنگونه که از داشتن چنین وجدانی به خود ببالید و بر این تاسف امروز بخندید .

مریم سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 10:18

سلام
نوشته ی جالبی بود مخصوصا اون قسمت که تاریخچه ی دروغگویی رو در ایران باستان نقل می کرد.
...با این وجود من موافق چنین نوشته هایی نیستم
فرض کنید من یک دانش آموز دروغگو دارم به نظر شما درسته من به این دانش آموز بگم:
"تو دروغگویی! نه فقط خودت که جد و آباءت هم دروغگویند! اصلا این دروغگویی در وجود شما نهادینه شده! شماها نسل اندر نسل دروغگو بودید و امکان نداره دست از این صفت رذیله بردارید! "
آیا می شه امید داشت دانش اموز من با شنیدن این شماتتها تغییر کنه و دست از دروغگویی برداره؟
چند وقت پیش در یکی از پستهام نوشتم دکتر اسماعیل امینی می گفت به خاطر حساسیتهای فراوان مادرم که معتقد بود خونه ی آدم دروغگو خراب می شه، من در طول عمرم دروغ نگفتم .
به نظر شما حرفهای آقای امینی تاثیرگذارتره یا حرفهای آقای نراقی؟
بعضی وقتا لازمه فرد خطاکار رو در حالت رودربایستی قرار بدیم به عنوان مثال بهش بگیم: "تو خیلی دانش اموز خوبی هستی و من اصلا انتظار نداشتم از تو چنین رفتاری سر بزنه!"
با عریان جلوه دادن یک صفت رذیله و ریختن قبح اون، ما راه به جایی نمی بریم
این حرفها رو بذارید به حساب سالها تجربه ی معلمی و ارتباط با هزاران دانش آموز که بین شون دانش آموز دروغگو هم کم نبوده.

سلام
و سپاس ازتعلیمات شما استاد ارجمند. البته که درمورد تعلیم و تربیت کاملا باشما موافقم
و دراین شکی هم نیست . اما خوب بحث این کتاب در خصوص بررسی یک صفت عمومیت یافته
میان جامعه ایرانی در سیر گذر زمان است و مخاطب این بحث دانش آموزان درحال تعلیم و تعلم نیستند بلکه باید این بحث رابعنوان یک آمار تاریخی مورد بررسی و تحلیل قرارداد تا و این روند
را در گذر زمان ریشه یابی کرد آنگاه است که مربیات تربیتی بهتر خواهند توانست راهکارهایی
را برای مقابله و اصلاح آن درپیش گیرند . همیشه وقوف به شکست های گذشته اولین پله برای
موفقیت های آینده است .

همطاف یلنیز سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 09:29 http://rahi-2bare.blogsky.com/

سلام سلام
ممنون برای لینک دانلود
و
باید از گفتنی هایی گفت که احتمالا بسیاری آن را می دانند ولی جرات ابراز آن را حتی برای خودشان ندارند. تولستوی

سلام
خواهش می کنم قابلی نداره

دادو سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 09:12 http://www.dado23.blogsky.com

با سلام
هدف و آرزویی که بدون همت و اراده برای عمل کردن در آن راستا باشد حتما بدست نخواهد آمد ولی این احتمال هست که بدلیل رسیدن یک صفت به حد اعلای خود ( مثبت یا منفی ، انگار فرقی ندارد !!) بنوعی دلزدگی عمومی پیش بیاید و برای مدتی ملت برای تفنن هم که شده آن را کنار بگذارند !!

البته دولت ها با دادن وعده های دروغین نقش ملاقه را بازی کرده و باعث می شوند برخی صفات فرصت ته نشینی پیدا نکنند . ملت ها همیشه در فضای گِل آلود پیش بروند !!

سلام
به گمانم به حد اعلای بی صداقتی رسیده باشیم و امید که با توجه به فرمایش شما برای تفنن هم که شده عموم ایرانیان آن را کنار بگذارند !! و البته امان از دست دو لتها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد