ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
آشپزخانه از مورچه سیاه شده بود .باز هم مثل همیشه با دیدن مورچه ها به یاد فردوسی پاکزاد و شعر "میازار موری که دانه کش است" او افتاد.
با درود به روح بلند و قلب رئوف فردوسی ، اسپری حشره کش را با قدرت هرچه تمام تر بر روی مورچه ها پاشید !
سارا نوشت : اولش خواستم مطلبی در مورد بحث شیرین تورم بنویسم اما .... امیدوارم کمی لبخند بزنید :)
سلام...
دقیقا اخرین روز ابان سال 89 بود که ... برای اولین بار وبلاگ ساختم ... و به عنوان اولین پست نوشتم که .... نمیدونم میخوام با این وبلاگ چه کنم... یا دراون چی بنویسم ... و در انتهای این مسیر منتظر چی باشم ...اما دوست دارم که این راه را هم تجربه کنم ... راهی که درست یک سال بعد به انتها رسید و وبلاگ " در به در" .... برای همیشه خاموش شد.... ولی این سفر یکساله برای من تجربه ای تازه , جالب, هیجان انگیز و دوست داشتنی بود ... که باعث شد با دوستانی بهتر از آب روان ...آشنا بشم و کلی خاطره ی زیبا در چمدان حافظه ام .... سوغات بیارم ...
و حالا یک بار دیگه ... مواجه شدم با یک تجربه نو... تجربه نوشتن در وبلاگ گروهی .... و مطمئن هستم که این سفر جدید ... با وجود داشتن همراهانی ارزشمند چون شما بزرگواران .... قاب های کم نظیر دیگه ای .... به طاقچه ی خاطرات من اضافه می کنه ...
امیدوارم همه از طی این مسیر .... در کنار هم ...لذت ببریم ....