همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

دانایی و توانایی گمشده بزرگ جامعه ما

http://s3.picofile.com/file/8206214992/81531369_6318062.jpg

امروزه کمتر مراسمی را می توان در جامعه ما سراغ داشت که در ابتدا یا انتهای آن از کسی یا کسانی تقدیر و تجلیل به عمل نیامده باشد و گاهی تعداد این تجلیل ها و فاصله زمانی بین این جنس مراسمات به اندازه ای کوتاه است که تصور می شود علت برگزاری این تجمعات فقط به دلیل انجام این تقدیر ها و تجلیل هاست.

نفس تجلیل به عنوان اهرمی تشویقی برای تکرار یک رفتار خوب و یک کار ویژه خارق العاده که دیگران قادر به انجام آن نباشند امری پسندیده است ، کار ویژه ای که تاثیری ویژه بر تسهیل زندگی دیگران داشته باشد؛ منتهی اگر  این تجلیل ها بخاطر انجام وظایف ذاتی و معمول آدم ها انجام می شود که کار نابجایی است زیرا انجام وظیفه نیازی به تقدیر ندارد ولا باید همه کارها تعطیل شوند برای تجلیل از همگان چون همه به ظاهر در حال انجام وظیفه اند ، اما اگر این تجلیل ها بخاطر کاری ویژه انجام می شود اصولا آن کار ویژه باید تاثیر ویژه بر روند کارهای مرتبط جامعه داشته باشد و اگر این تاثیر شگرف قابل مشاهده و اثبات نیست بازهم جایی برای تقدیر باقی نمی ماند .

به عنوان مثال اگر از کارآفرینان و مدیران و نخبگان علمی ما تقدیر می شود اصولا باید بیکاری در جامعه ما در کمترین سطح باشد و تخلفات اداری نداشته باشیم و سطح دانش جامعه ما در وضعیتی متعالی قرار گرفته باشد و... در حالیکه در پارامترهای فوق وضعیت قابل دفاعی نداریم .

به قول استاد شهریار از ما چه جای جلوه که تجلیل می‌کنند/ تا با کدام تجزیه، تحلیل می‌کنند/ نقصی مگر مجادله‌های گذشته داشت/ که اکنونش از مجامله تکمیل می‌کنند

بنده معتقدم گمشده بزرگ جامعه ما در دو چیز خلاصه می شود که نقطه سرآغاز توسعه و پیشرفت و آبادانی در جوامع پیشرفته است .

دانایی به عنوان یکی از موارد فوق ، خمیر مایه تمام وجوه توسعه است. دانایی به این مفهوم که هر کسی در هر جایی که هست و هر جایگاهی که دارد، دارای سطحی از تدبیر برای مدیریت آن کار باشد . شما می توانید این موضوع را به همه مشاغل و مناصب موجود در جامعه تعمیم دهید . مثلا سطح دانایی مورد نیاز برای یک نانوا با یک معلم و یک راننده و یک مدیر و... کاملا قابل تفکیک و سطح بندی است .

بنابراین بخشی از بد پخته شدن نان و بی سواد بودن دانش آموزان و تخلفات رانندگی و ناکارآمدی ادارات دولتی و... بر می گردد به فقدان دانایی مکفی برای کسانی که در مشاغل یاد شده مشغول هستند و برای خروج از این بحران بزرگان و نخبگان جامعه باید به فکر ارتقاء سطح دانایی افراد باشند و نه اینکه جامعه را تک تک افراد می سازند باید به باز تعریفی از سطح دانایی مورد نیاز برای طبقات مختلف برسیم و پس از ان به فکر بهبود بخشی آن باشیم .

توانایی حلقه دوم این زنجیره است . بسیاری از افراد علیرغم داشتن یا نداشتن دانایی لازم برای طبقه ای که در آن واقع هستند ممکن است فاقد توانایی پیمودن مسیر متصور برای خود باشند .؛ به عبارتی اگر فردی دانایی پیمودن یک مسیر را داشته باشد اما حال و حوصله و حرکت نداشته باشد مانند فیلسوفی که دچار مرگ مغزی شده است و دانایی اش هیچ سودی به حال خود و دیگران نخواهد داشت .

دانایی اگر علم است توانایی عمل است و صرف داشتن علم می تواند از یک فرد عالمی بی عمل بسازد .

افراد در این تقسیم بندی به 4 دسته تقسیم می شوند :

نادان ناتوان= که فاقد هر دو پارامتر مورد نیاز است و جای بحث ندارد

دانای ناتوان = کسی که می داند چه کند اما نمی تواند کاری انجام دهد

توانای نادان= کسی که عمری است در حال حرکت است اما به جایی نمی رسد 

دانای توانا= کسی که همزمان با دانایی در حال حرکت است .

گمشده جامعه ما افرادی با این ویژگی اخیر است. آدم هایی که در جایگاه خود دانای توانا باشند و بدانند چه کاری را باید انجام دهند و در عین حال انگیزه انجام آن کار را نیز داشته باشند .

قبول مسئولیت بدون داشتن دانایی و توانایی مورد نیاز برای  انجام وظایف آن چه تعریفی می تواند داشته باشد و بدتر از آن سپردن مسئولیت به کسانیکه فاقد دانایی و توانایی انجام وظایف آن مسئولیت به بهترین وجه باشند با چه توجیهی قابل انجام است ؟ نگاه صنفی و حزبی بدون در نظر گرفتن وجود دانایی و توانایی مورد نیاز برای تصدی و مدیریت یک منصب ، خطایی است که به هیچوجه قابل جبران نیست؛ زیرا مسیری که با نادانی و ناتوانی پیموده می شود هزینه هایی غیر قابل بازگشت بر پیکره جامعه وارد می کند .

دو مقوله دانایی و توانایی می تواند به عنوان معیار سنجش " انسان تراز " برای به کار گماردن در سطوح مختلف جامعه مورد توجه واقع شود . بدون شک ، انسان تراز این قابلیت را خواهد داشت که بتواند انتظار معقول جامعه  را درباره وظیفه ای که بر عهده دارد به خوبی برآورده سازد.

 کسی مثل محمد جواد ظریف که در عین داشتن دانایی مکفی در حرفه خود ، انرژی وانگیزه کافی را نیز برای رسیدن به هدفش داشت ، فارغ از نتیجه عملی مذاکرات هسته ای او می تواند به عنوان یک انسان تراز که جامعه امروز ما به شدت نیازمند امثال اوست  مورد بررسی واقع شود .