همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

کارت عروسی

سلام

تابه حال چندبار اتفاق افتاده که دوستان مختلف برای کارت عروسی شون متن هایی خواستن یا بنده همینطوری برای اونا متن نوشتم و اونا چاپ کردن و با اون متن مهمونا شونو برای شرکت در عروسی شون دعوت کردن .


دیدم چه خوبه حالا که حرف از عروسی هست و بخصوص صبیه دوست عزیزمون آقای ستاریان هم دارن میرن خونه بخت 2 نمونه از این متن ها رو بذارم اینجا که هم باعث مسرت بشه و هم تجدید خاطره ای بشه برای همه مون و اینکه از متاهلین عزیز بپرسم ببینم یادشون هست متن کارت عروسی شون چی بوده؟


قابل توجه دوستان مجرد : سفارش قبول می شود


متن (1)


هو المعشوق

عشق می ماند و عشق

زدل ار پنجره ای رو به خدا باز کنیم

دل به دلدار سپردیم

به بزمی پرشور

پایکوبان و غزلخوان تو بیا تا باهم

دست بر دامن یار افشانیم

و بخوانیم به صد نغمه و شوق :

عشق می ماند و ...عشق 


ذیل این متن تو دفترم نوشتم :برای کارت عروسی سحر 86/5/5



متن (2)


هوالمحبوب


دست ها را ز سر مهر به هم پیوستیم

و دل از وسوسه غیر خدایی شستیم

جام غم بشکستیم

تا بگوییم خدا را که خدایی هستیم

تو هم ای دوست بیا

که در این حلقه شوق

تا طلوع غزل عشق

خوش و سرمستیم



ذیل این متن هم نوشتم :برای عروسی سید 86/6/11

چرا همساده ها؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بر درخت زنده ، بی برگی چه غم؟          وای بر احوال برگ بی درخت

از سال 1997 وقتی که برای اولین بار اصطلاح وبلاگ بکار برده شد و سپس از مشتقاتش بلاگ و بلاگر و وبلاگ نویس بوجود آمد. وبلاگ نویسان هم پا برعرصه ی وجود گذاشتند و وبلاگها جایی شد برای نوشتن عموم مردم، از روزمرگی ها و خاطرات و هر انچه که دوست داشتند....این موج جهانی بوجود آمده، به سرعت به ایران هم رسید بطوریکه در سالهای 2001 تا 2004 سرویسهای وبلاگ نویسی فارسی نیز پی در پی شروع بکار کردند و به این ترتیب اولین وبلاگهای فارسی نویس بوجود آمدند. این پدیده در ایران با وجود پایین بودن سرعت اینترنت، به زودی گسترش پیدا کرد تا جاییکه یک روزی توی فضای مجازی و در دنیای وبلاگستان جای سوزن انداختن نبود و ایران و ایرانی ها در دنیا برای دوره ای، رکورددار بیشترین کاربران اینترنت و وبلاگ نویسی شدند. شاید ما همگی خاطرات خوشی از صدای مودم های دایال آپ داشته باشیم. اما احتمالا همه ی ما، امروز با افزایش سرعت اینترنت ازحوصله ای که آنزمان به خرج می دادیم و از هزینه هایی که متحمل می شدیم تا وارد این دنیا شویم حیرت زده می شویم. اما امروز وسایل و امکاناتی در اختیار ماست که اتصال به دنیای مجازی را به آسودگی و سهولت و در همه جا ممکن می کند. گوشی های همراه با اپراتورهای نسل اول و دوم و سوم و چهارم به سرعت و پی در پی از راه رسیدند و این امکان را برای همه ی کاربران خود فراهم کردند تا از طریق وایبر و واتس اپ و لاین و فیسبوک و اینستاگرام و... به همه جای عالم وصل شوند و حلقه های دوستانه ی بسیاری درست کنند و با هم با کمترین هزینه و به سرعتی باورنکردنی در ارتباط باشند. اگر اخبار و اطلاعات در زمان اجداد ما به وسیله ی پیک ها و کبوتران نامه بر و چاپارها جا به جا می شد و فقط بدست امرا و پادشاهان می رسید، اکنون همه می توانستند و می توانند با در اختیار داشتن یک گوشی از همه ی اخبار باخبر شوند.


بله کامپیوترها و لپ تاپ ها و تبلت ها و گوشی ها، همگی پنجره های گشوده ای هستند رو به جهان پیرامون ما، که هر گونه خواستیم بتوانیم به آن نگاه کنیم و به چشم انداز دلخواه خود خیره شویم. برای من دنیای فانتزی از درون قاب گوشی ها جذابیتی ندارد و کامپیوتر و وبلاگ نویسی، مثل رفتن به سالن تئاتر و سینماست. مثل خواندن روزنامه و ورق زدن یک مجله است. مثل دیدن عکس های قدیمی از آلبومی سیمی شده است، در حالی که همه ی اینها را می توان به صورت دیجیتالی و از طریق دنیای مجازی دید و خواند و دنبال کرد و اصلا خود اینجا هم مجازی است.


اما امیدوارم با دوستانم توی اینجا ، و از درون این دنیای مجازی، نقبی بزنیم به دنیای حقیقی و ارتباط محکمتری برقرار کنیم و دوستی های مجازی را رنگ و بوی صمیمانه تری بدهیم، آنقدر صمیمی که، همساده ها در محلات قدیمی را تداعی کند.

پ ن

اگر حال و حوصله و وقت داشتید اینجاها را هم بخونید هر چند روز وبلاگستان فارسی شانزدهم شهریور بوده اما نوشته ها بی مناسبت با مطلب فعلی نیست:

شروع سال چهاردهم وبلاگ‌نویسی
آیا دوران طلایی وبلاگستان فارسی به پایان رسیده است؟ - امین ثابتی
باید حتماً یک وبلاگ داشته باشید - صادق جم
روز وبلاگستان فارسی -پژمان دشتی‌نژاد
چرا باید امروز نیز وبلاگ بنویسیم؟ - علیرضا شیرازی
به بهانه روز وبلاگستان فارسی - مسعود فاطمی
روز وبلاگستان فارسی: روز عاملیت در وب - آرش کمانگیر
روز وبلاگستان فارسی - داود مظفری

به نام آنکه دل بخشید و جانم

سلام  

حس بعضی از چیزها قبل از خودشون سراغ آدم میاد وخیلی بیشتر از خود اون موضوع با آدم می مونه ،شاید به همین خاطر هست که لذت و رنج اون حسه از خود موضوع شیرین تر و تلخ تر هست . 

مثلا احساس بدبختی کردن از خود بدبختی ملال آور تره ، اینکه آدم تو هر موقعیتی که هست فکر کنه که باید بهتر از این می بود و اون موقعیت رو برای خودش موقعیتی توام با بدبختی بدونه ! 

احساس خوب داشتن هم یه همچین حسی هست مثل احساس شعفی که تو جمع های دوستانه به آدم دست میده سر چیزهای خیلی جزئی و معمولی آدم کلی می خنده و بلافاصله بعد از خروج از اون جمع وقتی ماجراهایی که باعث شدن تو اون موقعیت کلی بخندیم برای نفر سومی که اونجا نبوده تعریف می کنیم اصلا عین خیالش هم نمیشه و با یه حالت عاقل اندر سفیه به آدم نیگا می کنه و با زبان بی زبانی یا رک و پوست کنده به آدم میگه : ولی به نظر من اصلا خنده دار نبود !!!
احساسات و عواطفی که بین دوستان مجازی بخصوص در فضایی که عقلانیت و عاطفه باهم در می آمیزه یه همچین حسی هست که واقعا برای اونایی که تو همچین جمعی نیستن غیر قابل توصیفه و (خیلی ببخشید)برای همینه که فکر می کنن احمقانه است که آدمایی با این سن و سال در مورد همدیگه با چه انرژی و اعتماد و علقه ای حرف می زنن. 

 

اینارو عرض کردم تا به اینجا برسم که تشکیل این گروه هرچی هم نداشته باشه  خودش برای تقویت فضای همدلی و گرفتن انرژی مثبت که الان دیگه به وجودش ایمان پیدا کردم خیلی می تونه کمک کنه . 

شاید مهم نیست که چی بنویسیم  مهم اینه که بنویسیم چون ثابت شده که حتی اگه مطالب کپی هم باشه برای انتخابش بر اساس ذائقه/ ضائقه / زائقه / ظائقه  با هر (ز) که باشه وقت صرف شده . 

 

من نمیدونم که کی و چگونه می تونم برای این وبلاگ بنویسم ولی مطمئنا سعی خواهم کرد بنویسم و بیشتر تو ذهنم هست در حال و هوایی خارج از وبلاگ خودم باشه که باعث رنجش دوستانم نشه . 

  

به نام آنکه دل بخشید و جانم  

هموکه نور زد بر آشیانم  

خداوند سیاهی و سپیدی  

خداوند امید نا امیدی  

خداوندی که نشناسم مقامش  

ولیکن ورد لب کردم دو نامش  

یکی رحمان که رحمش بیکران است  

امید سائلان و بی کسان است