همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

راز خانواده های خوشبخت

رازهای بسیاری هست که توجه به آنها می تواند نقش قابل توجهی در ارتقای زندگی و داشتن یک خانواده خوشبخت داشته باشد. تقریبا هر مجله سنتی یا الکترونیکی خانوادگی را که ورق بزنیم ... با چند عدد از این رازها برخورد می کنیم !

اما چند روز قبل در مجله سیب سبز با یکی از این راز ها  برخورد کردم که ... واقعا برایم تازه و جدید بود ... و از شما چه پنهان .... کمی هم مرا خنداند... فکر کردم بد نیست این راز را برای شما هم افشا کنم !!

در مجله نوشته بود :

محققان می گویند خانواده هایی که دو دختر دارند ...کمترین میزان دعوا و سر و صدا را تجربه می کنند و فرزندانشان در زمان بازی هماهنگ ترند. از نظر آنها تعداد فرزندان دختر و پسر و ترتیب تولد آنها ...میزان آرامش یا تنش های خانه را تعیین می کند .

روزنامه دیلی میل  بهترین و بدترین ترتیب های تولد را این گونه که در پی خواهد آمد ...معرفی می کند و می گوید .... اگر شرایط خانواده شما مثل خانواده های بالای این جدول است ... به خوشبختی نزدیک تر هستید و هرچه به خانواده های پایین تر نزدیک می شوید ... تنش و درد سر به خانواده شما بیشتر پا می گذارد :

1- دو دختر

2- یک پسر و یک دختر

3-دو پسر

4-سه دختر

5-سه پسر

6-چهار پسر

7-دو دختر و یک پسر

8-دو پسر و یک دختر

9-سه پسر ویک دختر

10-سه دختر و یک پسر

11-دو پسر و دو دختر

12- چهار دختر


با این حساب بنده و مهربان همسر دارای خوشبختی درجه یک هستیم و هیچ نوع  دعوا و سر و صدایی را مابین دخترانمان .... تجربه نکرده ایم !!



نظرات 24 + ارسال نظر
باران پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 12:26

سلام
جالب بود این پست به نوعی یک پست اموزشی وتربیتی هم شد ازتون ممنون
این طور که پیداست بنده نیز ازنوع پنجم درجه ی خوشبختی برخوردارم
یادمه یه روزایی (سربازا که کوچیک بودن) خونمون صحنه ی جنگ به تمام معنا میشد ! کلافگی سرباز ارشد از شیطنت های دوبرادردیگه ،جیغ های بنفش سرباز وسطی ونق نق کردن وبهانه گیری های بی شمار سرباز کوچیکه ...!! واما الان خداروشکر صلح وصفا برقراره وگهگاهی مرور خاطرات اون روزها ،شیرینی خاصی به لحظات بی رمق وساکت این روزها میده ...
باورم نمیشه به این شدت وسرعت،اون روزا گذشت!!

سلام وخوش آمد ...
خواهش میکنم...نظر لطفتونه ... اگرم هست ...نظرات دوستان باعث شده که چنین بشه ...
ایشالا که پسرانتون سلامت باشند و شاد ... و سالهای زیبایی را در کنار شماو زیرسایه والدین ... پیش رو داشته باشند...
و بله ... همیشه به گذشته که نگاه می کنیم ... حس میکنیم که ... زمان چقدر زود گذشته ... طوری که باور کردنی نیست ...
ممنون از نظر ارزشمندتون ...

عبدالحسین فاطمی چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 08:54 http://idehaa.blogsky.com

سلام
در مورد تربیت به نظربنده هیچ یک مدل هایی که ارائه میشه نمی تونه نسخه ای قابل تعمیم باشه چه خانواده هایی با یک دختر که بیشترین هیاهو و درگیری رادارند و چه خانواده های پر جمعیتی و با تنوع جنسیتی و ... که هیچ درگیری و تنشی توش نیست .

به تعداد همه خاناوده ها مدل تربیتی می شه استخراج کرد و یک واقعیت هم وجود داره اونم اینکه به هیچوجه یک عامل نمی تونه در قضیه تربیت موثر مطلق باشه .
چطوریه که یک خانواده که 4 فرزند دارند و از یک پدر و مادر هستن و در بستر همون خانواده تربیت شده اند هرکدام یک عالمی برای خودشان دارند و به هیچوجه شخصیت هاشون تشابهی به هم ندارند .
خدا رحم کرده چیزی مانند dna تربیتی وجود نداره برای تشخیص اینکه کی فرزند کیه والا...

سلام علیکم...
بنده هم با شما موافقم ... در مورد قابل تعمیم نبودن مدل های تربیتی برای همه ...
کلا هر چیز که مربوط به انسان ها ست ... ودر کلیه علوم انسانی .... حکم قطعی و ثابت و لا یتغیر وجود ندارد....
dna ی تربیتی !!!؟ ... چه شود

سارای قصه چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 07:01 http://ghess83.blogsky.com

سلام دوباره...
سارا بانو جانم ممنون بابت این دعاهای مهربون..انشاالله که در حق خودتون و عزیزانتون هم مستجاب و مداوم باشه
منظورم از اون اتفاقی که نمیذارم تکرار بشه فاصله ی فرزندان بالقوه ام نبود(معلوم نیست بابای بچه ها تشریفشون کجاست که من دارم دست تنها برای تربیت فرزندانمون برنامه ریزی و هدف گذاری میکنم)
منظورم این بود که اجازه نمیدم یکیشون نسبت به دیگری تا این اندازه احساس مسئولیت و مادرانگی پیدا کنه!!(دقت کنید که برای تعدادشون هم برنامه ریزی کردم)..میدونی سارا جان ..این حس من اصلا حس خوشایندی نبوده که بخوام مدعی ش باشم و مفتخر..
خلاصه از این حرفا..من برم خواهر جان تا بچه ها چشم همو در نیاوردن..غذامم رو اجاقه..الان آقامون اینا میاد...باااا اجازه(یک فروند سارای متوهم )
شادی مهمون دلتون و لبخند نقش پاک نشدنی لبهاتون

سلام جانکم...
ایشالا که هر چه خیر و صلاح است پیش میاد و شما هم خیلی زود مادر میشید...

ناهید چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 06:08

سلام و با اجازه از سارا بانو
داداش عزیز چه خوب که شما زودتر از من 20 رو صید کردید ، آخه الان واسه ی همین کار اومده بودم معلومه که شما از من آنلاینترید
به هر حال "بیست" مبارکِ مهربان کوثر عزیز که این روزها واقعا جاشون خالیه
براتون حتما دعا می کنم، باشد که خداوند حرفهای این بنده ی اهل دیرینویچ را بشنود

سلام بانو.....
تو خودت نمره ی بیستی!
این ها هم ناقابل تقدیم به شما :

ستاریان چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 05:43 http://mostafasatarean.blogsky.com/

خب حالا که شرایط مهیاست و کوثر بانو هم حضور نداره از موقعیت کمال سوءاستفاده رو بکنم و بیست این پست رو صید کنم هر چند بعد از کسب مقام رفیع بیست باید بلافاصله اونو تقدیم به برادر زاده خوب خودم کوثر بانو بکنم که مدتیه غایبه. امیدوارم هر کجا که هست سلامت باشه

ظاهرا نمره ۲۰ همیشه و همه جا ...همراه با جایزه بوده است ... پس این جوایز هم تقدیم شما :



این نت ها = سی دی موسیقی های مورد علاقه تان !

ستاریان چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 05:40 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
ظاهرا چندان واضح و مبرهن نبود که کامنت من و ایضا عصبانیت من کاملا شوخی بود پس به خاطر برداشت ناصحیح از کامنتم باید رسما از شما عذرخواهی بکنم.
سارا خانم من از هیچ نوشته ی دوستان خوب خودم عصبانی نمی شم و اگه هم عصبانی بشم یا کامنت نمی گذارم و یا کامنت بی شکلک و کاملا جدی می گذارم به طوریکه بر همه عصبانیتم کاملا هویدا و آشکار باشه. البته حتا در اینصورت هم زود عصبانیتم فروکش می کنه و درصدد دلجویی برمیام. نوشته ی شما چون جنبه طنز داشت منم خواستم شوخی کرده باشم که انگار موفق به اینکار نشدم بازم به خاطرش معذرت می خوام

سلام جناب ستاریان...
شما ببخشید که بنده درست متوجه نشدم ...
من همیشه گفتم که ... صحبت نوشتاری چون فاقد انتقال لحن کلام و حالت های چهره است ... بسیار ممکن است با عث سوء تفاهم و برداشت اشتباه شود.... بخصوص اگر شناخت کافی از خلقیات نویسنده موجود نباشد...
لذا بنده هم با اینکه طنز را در نوشتار تشخیص دادم ... اما کاملا هم مطمن نبودم بنابراین جانب احتیاط را رعایت کردم
و خوشحالم که شما متوجه طنز موجود در نوشته ام شدید ...
پ . ن : اگر قابل باشیم ... یادآوری میکنم که دعای خیرمان بدرقه راه سخت فردایتان هست...

ناهید سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 20:03

سلام سارا بانوی عزیز
از اینکه دو دختر نازنین دارید بهتون تبریک می گم
خدا حفظشون کنه ان شاالله
البته کمی تا قسمتی این فرمول محققین رو قبول ندارم که میزان دعواهای خانگی بستگی به جنسیت فرزندان داره ، در این رابطه نقش تربیت و فرهنگ خانواده هم واقعا موثره ...
چون بر خلاف رده بندی این جدول، دوستم که دو پسر و یه دختر داره ، واقعا خوشبختند و زندگی آرومی هم دارند
می گن وجود دختر توی خونواده نعمت بزرگیه ، می گن دخترها عاطفه و احساس دارند و دلسوز خانواده هستند ، می گن پسرها عصای دست پدر هستند و ...
بنظرم همه ی این می گن ها مربوط به زمان قدیم بوده و الان می شه گفت که در بعضی خونه ها دیگه هیچ رنگ و بویی از حس دلسوزی و مهربونی وجود نداره ...
راستی من که هیچ فرزندی ندارم حتما از رده ی زندگی خارج هستم نه ؟
به هر حال ممنون از پست جالب و بحث برانگیزتون

سلام بر بانوی لطف و مهر ...ناهید بانوی نازنین...
ممنون از لطفتون....متشکرم...
در مورد صحت این آمار هم ...قبلا عرض کردم ... با تجارب بنده هم هم خونی نداره ..... شاید مخصوص همون ینگه دنیاست!...
و متاسفانه بله ... امروزه شاهدیم که ...بین فرزندان یک خانواده ... همدلی و مهربانی کم رنگ شده..... که من عقیده دارم نشات گرفته از ... تربیت ناقص یا اشتباه والدین هست ...
و در مورد شما..... باید عرض کنم در مورد خوشبختی ای که این مقاله به اون اشاره داره ....شما در اوج خوشبختی مطلق هستید ......چون شاهد هیچ گونه دعواو جر و بحث خواهر برادری نیستید!
بنده هم سپاسگزارم از توجه شما

ستاریان سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 18:23 http://mostafasatarean.blogsky.com/

pic<http://s6.picofile.com/file/8207052950/osh_shagh.jpg>pic
مثل اینا

این ها خوشبختن عایا!؟ ... مدارکش کو !!؟ عکس که بیشتر شبیه ارباب رعیتیه!

ستاریان سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 18:20 http://mostafasatarean.blogsky.com/

pic<http://s3.picofile.com/file/8207050968/G1425375467.jpg>pic
البته با دیدن و خوندن پست شما داره دو دوتا چهار تا می کنه که شاید با ازدباج بتونه خوشبخت تر بشه

دو دوتا چهارتا نداره که ....... شما که فرمودید ... دو دوتا ...بشه چهل و هفتا ...خوشبختیش تضمینه !

ستاریان سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 18:16 http://mostafasatarean.blogsky.com/

pic<http://s6.picofile.com/file/8207050384/E1425375454.jpg>pic
این عکس رو توی هاردم پیدا کردم و با خودم فکر کردم شاید برای این پست شما مناسب باشه، هر چند ازدباج نکرده و فرزندی هم نداره تا با شاخص این جدول، میزان خوشبختی اونو بسنجیم

ممنون .......
اما واقعا شما چه عکس هایی روی هاردتون دارید ها!!!
حالا این جناب خوشبخت .....آفتاب پرسته ؟ وزغه!؟ قورباغه است ؟ مارمولکه!؟

دادو سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 17:43 http://www.dado23.blogsky.com

آسمان تخته و انجم بودش مهره نرد
کعبتینش مه و خورشید و فلک استاد است

با چنین تخته و این مهره و این کهنه حریف
میل بردن بودت عقل تو بی بنیاد است

حرف در آمد کار است نه دانستن آن
طاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است

===

البته این شعر زیاد بی ارتباط به موضوع نیست ولی صرفا برای رد شدن از عدد سیزده نوشته شده است !!

ممنون....... اما مگه عدد 13 چشه!!؟
مثلا روزهای خوبی مثل 13 رجب ....... یا 13 اردی بهشت

سارای قصه سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 16:20 http://ghess83.blogsky.com

سلام بر سارا بانوی عزیز
ای جانم..دو دختر ...شاد و سلامت باشند انشالله سارا جان

همینطور سلام و عرض ادب حضور دوستان
الهی که سر و صدای دلبندانتون همیشه به سلامت و شادی و شیطنت بلند باشه..البته کمی مهربانتر از دریدن هم و این قصه ها
من یک برادر کوچکتر دارم که شش سال و نیم از من کوچکترند..راستش رابطه ی ما بیشتر از خواهر و برادری,مادر و فرزندی بوده به خاطر مشغله های مادر و احساس مسئولیت افراطی من..بنابراین روشنه که در این رابطه هیچ وقت خبری از دعوای خواهر و برادری نبوده..و البته با وجود اینکه رابطه ی ما همیشه بین دوست و آشنا مثل بوده اما این اتفاقیه که اگر روزی فرزندانی داشته باشم اجازه نمیدهم که تکرار بشه..
و اینکه با آمار هم کنار نیامدم :)

سلام به روی ماهت ساراجان
خیلی ممنون از دعای زیبات ...
ایشالا هم شما و هم برادر گرامی ... در صحت و سلامت و خوشبختی کامل باشید و ... از وجود هم هر چه بیشتر بهره مند بشید....
راستش فاصله من با اولین خواهرم هم حدود 7 ساله ... البته ادعای مادرانه ای نسبت به او ندارم .... اما من هم فکر میکردم در مورد فرزندان خودم ...اجازه ی این همه فاصله سنی را نخواهم داد ولی .................... شد آنچه باید می شد.... و دخترهای من هم حدود 6 سال فاصله سنی دارند ... خلاصه اینو عرض کردم که ...... بدانید و آگاه باشید که همیشه هم اجازه ی هر چیز دست ما نیست
در ضمن ... این آمار را هم زیاد جدی نگیر....منکه خودم نوشتم با خوندن این مقاله خندیدم!!

ستاریان سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 16:01 http://mostafasatarean.blogsky.com/

مجددا سلام
البته شاید به سجددا و چهارجددا هم کارم بکشه بس که عصبانی ام از این سیب سبز!!!
پدر خانم من هفت تا دختر داشت و دو تا پسر. حالا اگر بگذریم از تعداد تلفات بچه ها. اما مطابق با این جدول پر از خطا و اشتباه و مغالطه و غلط غلوط که سعی کرده جلوی دماغش رو ببینه و به پیشینیه ی تاریخی ملت ما هم هیچ توجهی نکرده، تا جایی که من دیدم خانواده ای خوشبخت بودند. اصلا خود ما پنج تا برادر بودیم و خیلی خیلی هم خوشبخت زندگی کردیم و برادرم یک پسر داره و من نمی تونم قسم بخورم که داره خوشیخت زندگی می کنه. بگذریم از اینکه مطابق این جدول اصلا برادر من محلی از اعراب نداره و معلوم نیست که چه سطحی از خوشبختی یا بدبختی رو باید براش تصور کرد؟!
برادر دیگه ی من، یک پسر و یک دختر داره و ما تا به حال ندیدیم که اینا با هم مشکلی داشته باشند و اگه من بخوام توی کل فامیل مثالی برای خوشبختی بیارم می تونم این برادرم رو مصداق قرار بدم. پس دوستان و همساده ها و بچه محل ها و فک و فامیلی که بعدا با جستجو به اینجا می رسند بدونند که به نظر من باید به کلی این جدول رو ندید بگیرند و از ما که گذشت، تا می تونند تعداد فرزندان رو زیاد کنند و اگر تونستند اونا رو به عدد چهل و فهت برسونند و حتم داشته باشند که در اینصورت خوشبخت ترین آدم روی زمین خواهند بود

مجددا علیک سلام...
بنده اگر خبرداشتم ... این امارهای فرنگی مجله سبز ...اینطور باعث عصبانیت شما می شود... عمرا بیانش می کردم...
امیدوارم که همه ی خانواده ها ... من جمله فامیل های گرامی شما ... در اوج خوشبختی باشند ... حالا با هر تعداد واز هر جنس اولادی که دارند...

ستاریان سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 15:45 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
سیب سبز نرسیده است و خیلی هم سفته و تازه طعم گس هم داره ها! این حرف و این درجه بندی خوشبختی آدمها هم فکر کنم از اون حرفهایی باشه که مرغ پخته رو به خنده میندازه البته در خوشبخت بودن شما شکی نیست اما این به این معنا هم نیست که شما مجوز داشته باشید و به استناد نوشته های یک مجله اونم از نوع سیب سبز، بنویسید که ما بدبختیم و درجه بدبختی ما هم هفت باشه

سلام جناب ستاریان...
خوشحالم که فرصت نظر گذاشتن یافتید...
ضمن آرزوی بهبودی و شفای عاجل برای شما عرض کنم که... سیب سبز تا به حال نخورم... لذا اطلاعاتی در مورد طعمش ندارم!! البته اخوی گرامی از این سیب سبزهای فرانسوی خیلی دوست دارند و میل میکنند... به گفته ایشان طعم این مدل سیب ها ترش است!
این خوشبختی هم که در مقاله مجله سیب سبز بدان اشاره شده ... تنها در ارتباط با دعواهای خواهر برادری است!... و جوی که از این دعواها در خانواده بوجود می آید...
راستش هرچی متن پستم را می خونم ... هیچی در مورد بدبخت خطاب کردن شما یا دیگران ... در اون نمی بینم!!! در مقاله فقط عنوان شده که :
"هرچه به خانواده های پایین تر جدول نزدیک می شوید ... تنش و درد سر به خانواده بیشتر پا می گذارد"
به هر روی اگر جسارتی از جانب بنده به شما و خانواده محترم شده .... همین جا در حضور همه ی جمع همساده ها ... عذرخواهی می کنم

سهیل سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 15:43 http://sobhebahary.blogfa.com/

سارا بانو شما هم ؟ ؟ ؟ ؟ شما هم همانند مریم بانو کمر به نابودی و انهدام کلی ما زده اید و در صدد تبخیرنمودن ما برآمده اید.
ببم جان اگر ما خدایی نکرده . . . خدایی نکرده بخواهیم گوش این دو بچه را بپیچانیم اونوقت قبلش باید وصیت نامه خویش را نوشته و مهر و امضاء نموده و الرحمن خویش را بخوانیم و از همه حلالیت بطلبیم . این دو اگر با هم متحد شوند اونوقت میدونید چه لت و پاری از ما در بیاورند . همان بهتر که کاری نداشته باشیم و بگذاریم همدیگر را بدرند .
در ضمن این توصیه شما یک نکته خلاف تربیتی داشت . گوش پیچاندن ؟ ؟ ؟ نه ببینم درست خواندم گوش پیچاندن ؟ ؟ ؟ یعنی تنبیه بدنی ؟ ؟ ؟ ای داد . . . ای بیداد . . . همساده ها بدوید ببینید سارا بانو در حال ترویج فرهنگ خشونت در خانه و خانواده هستند . من اگر گوش بپیچانم همین فینگیل پسر فردا فیتیله ما را می پیچاند اون هم نه یکی بلکه چندین بار همانطور که نقی فیتیله پیچ اون کشتی گیر سوهان پز یزدی شد . بلا بدور . . .
بفرمایید مریم بانو یک متحد دیگه هم برای شما پیدا شد در راستای حذف فیزیکی بنده . اما خود خوب میدانید که بنده از راسته منقرض نشده کرگدن ها هستم . اینگونه تدابیر بر پوست ما کارساز نخواهد بود .
در ضمن میزان خوشبختی بنده را در همین کامنت و کامنت نگاری امان برای رفع تنها یک از مشکلات این دو فرزند به خوبی می توان مشاهده نمود . همانی که اول گفتم : من و اینهمه خوشبختی محاله . خدا به درجه چهار به بعد رحم کند درجه سه را نمیگم چون که مریم بانو در همان کامنت اووووولی حسابی از خوشبختی خودشان دم زده اندو نمیشود آن را انکار نمود .


جناب سهیل گرامی...چرا بهتان می زنید ... چرا نشر اکاذیب می نمایید!!؟ ... گوش پیچاندن یک اصطلاح است ننه قلی!!
نه اینکه عملا این کار را انجام بدهید که !!.....
و شک نداشته باشید که بنده متحد ثابت قدمی برای مریم بانو بوده و هستم!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد