همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

بی فرجام

 جناب آقای پونکی از سایت آرشید برمامنت گذاشتند و با ارسال یکی از اشعار زیباشون ، مهمان همساده ها شدند.

ضمن تشکر صمیمانه از لطف ایشان، شما را به خواندن آن دعوت می کنیم:




همقدم با باران ...
کهنه چتری در دست
و صدایی که به صحنِ تنِ شب می پیچید ...
گام در گام دل تاریکی
همچو یک عابرِ مست

جاده ای خواب آلود
خیس از وهمِ نگاهی تبدار ...
تشنه تر از کابوس
وحشتی راز آلود ...
غربتی شب بیدار

دو قطار از صفِ انبوهِ درخت ...
خالی از شور مسافر ... بی روح ...
شاخه در شین هزاران شهوت
سینه در سین هزاران سرکوب

برگهایی ریزان ...
فارغ از دغدغه ی مانایی ...
مرگ و بی پروایی
چه سبکبارتر از پروانه
سر خوش اما آزاد
بی نیاز از قدح و جام می و پیمانه

همسفر با تردید
می گریزم از نور
خسته تر از خورشید ...
هر قدم دور تر از مهلکه ی شیدایی
مقصدی بی انجام ...
بودنی نافرجام ...
عاقبت تنهایی !

نظرات 23 + ارسال نظر
آرشید شنبه 2 آبان 1394 ساعت 17:53

سلام و درود بانو سارا ...
بی اندازه ممنونم از اینکه لطف نگاه ارجمندتان دوباره نصیبم شد ... و سپاسگزار از امتداد مهربانی تان با کوچک نوشته های این حقیر ... انشاءالله باز هم توفیق حضور در این سرای زیبا را پیدا کنم . و از آثار خوب شما نیز بهره مند گردم .

sara پنج‌شنبه 30 مهر 1394 ساعت 11:50

سلام جناب آٰرشید...

خیلی ممنون از هم راهی تون با همساده ها ....

بنده از قبل و از طریق وبلاگ شنگ ...با شما و آثارتون آشنایی داشتم ... و از خوندن بسیاری از اشعارتون لذت بردم ...

و با خاطراتتون همراه شدم ...

امیدوارم که در آینده بیشتر از نوشته های نابتون ... در همساده ها ... بهره ببریم ...

آرشید چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 11:20 http://arshidart.blog.ir/

سپاس بانو مریم گرانقدر ...
از آشنایی با جمع دوستان خوشوقت و مسرورم .
انشاءالله که توفیق حضور دوباره داشته باشم .
همه ی عزیزان را بخدا می سپارم و هزاران باره سپاسگزارم از همه ی همساده های عزیز .

ساعاتتان امتداد نیکبختی ...

مریم چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 11:16

ممنون جناب آرشید... ان شاءالله این اتفاق خوب بیفته و از این به بعد ما خواننده ی متن ها و شعرهای زیبای شما در همساده ها باشیم

آرشید چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 08:25 http://arshidart.blog.ir/

جناب امین زاده ...
سپاس بسیار از این هدیه ی زیبا

آرشید چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 08:20 http://arshidart.blog.ir/

و درودی خاص ویژه تقدیم به مهربان برادرم جناب شنگین کلک عزیز ... که حق برادری را در حق این حقیر تمام نمودند
و افتخار حضور در این محفل عزیز را مدیون ایشان هستم .
سپاسگزارم از محبت اهالی این محله ی دلنشین که بی شباهت به محله های صمیمی قدیم نیست ...
اگر قابل بدانید ... حتما در آینده در جوار همساده ها خواهم بود و از آثار ناب دوستان فیض خواهم برد و کوچک نوشته های خودم را هم تقدیم خواهم کرد .

هزاران باره سپاس از محبتی که شامل حالم شد ... عزیزِ دوست

آرشید چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 08:16 http://arshidart.blog.ir/

سلام و درود
و عرض تشکر از بانو ناهید ارجمند ... سپاسگزارم از دیدگاه محترم شما ... در موردیکه فرمودید ... داستان شعر در شب اتفاق می افتد ... تا بشود مثل یک صحنه ی تاتر به آن نور و رنگ دلخواه افزود . و گریزان شدن از نور به نوعی تقویت اثر گریزان شدن از مهلکه ی شیدایی است ... و ایجاد این تفکر که سوژه ی شعر عامدانه پای به مسیر تنهایی گذاشته .

باز هم سپاس از توجه و نگاه مهربان شما .

علی امین زاده چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 07:42 http://www.pocket-encyclopedia.com

برا عاشق بخون،
برا شقایق بخون
بخون از دل بخون،
کولی عاشق بخون!

شنگین کلک سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 18:22

pic<http://s3.picofile.com/file/8218258076/photo_2015_10_20_18_14_44.jpg>pic
دور افتاده از اقیانوس
فسرده در تنگنای بلورین تُنگ
و چه ناگوار ...
که گاهی آدمها از یاد می برند
ماهی تشنه نیست ...
بلکه آب را نفس می کشد !
(آرشید)
سلام و خوش آمد خدمت داداش سعیدعزیز
خیلی خوشحالم که منت گذاشتید و دعوت مرا برای حضور در محله همساده ها قبول نمودید .
و شادتر ازآنم که بچه محل ها و دوستان همساده ها نیز توانستند از طبع روان شما بهره ای ببرند
امیدوارم مهمان نوازی و خون گرمی بچه محل ها موجب ترددبیشتر شما دراین محل بشود
باید خدمت دوستان خوبم عرض کنم جناب آرشید علاوه بر اشعارزیبا نویسنده متون و خاطرات
بیاد ماندنی زیادی نیز هستند که امیدوارم ازآنها نیز برایمان بنویسند .

ناهید سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 16:38

سلام جناب آرشید
شعرتان بسیار زیبا بود و سروده های دیگرتان نیز ...
آزادی و رهایی رو در برگریزان خیلی خوب توصیف کردید، ولی در آخر چرا از نور گریزان هستید؟
به هر حال آشنایی با شما برای من و دوستان عزیز افتخار بزرگیست , موفق باشید

آرشید سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 16:12

و در پاسخ مجدد به مریم بانوی ارجمند
همینکه قابل بدانید برای من نهایت افتخار است ... با نام ... بی نام ... هر طور که صلاح بدانید بر دیده منت ... ولی به دلیل احترامی که برای نام کورش بزرگ قائلم ... نام آرشید را در موارد ادبی ترجیح می دهم .

آرشید سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 16:09

و اما در پاسخ باران ارجمند و گرامی ... از اینکه میزبان نگاه شما در سرای تاریک و محقرم بودم بی نهایت سپاسگزارم .
عذر خواهم از تلخی بعضی آثار که اجتناب ناپذیر است ...
تلخی آن را به شیرینی نگاهتان ببخشید .

آرشید سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 15:54 http://arshidart.blog.ir/

سلام و تشکر از جناب دادو
ضمن عرض شرمساری از بسته بودن نظرات ... چون امکان سر زدن همیشه به مدیریت وبلاگ را ندارم و گاهی جواب دوستان می ماند با کرام الکاتبین ... نظرات را با اجازه مسدود کردم .

از محبت نگاه شما دوست خوبم بی اندازه مسرور و ممنونم

مریم سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 15:29

ضمن تشکر مجدد از جناب آرشید
صبح یادم رفت بنویسم بعضی از شعرهاتون برای پیامک هم مناسب اند مثل این شعر:

تمام سهم من از تو
قلبی است
که خانه ی توست ...

راستی اگه خواستیم این پیامکها رو برای دوستان بفرستیم نام شاعر رو چی بنویسیم جناب پونکی یا جناب آرشید؟

باران سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 14:15

سلام و عرض احترام وتشکر
من هم گشتی کوتاه اما دلچسب در وبلاگ جناب آرشید زدم و لذت بردم از انچه دیدم و خواندم موفق باشندو برقرار
سروده ی بالا هم باوجودی که یه کم تلخ بود اون هم به واسطه ی حقیقتش! بسیار بردلو جانم نشست سپاسگزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد