همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

"نه" به افراط گرایی !

آقای ستاریان عزیز بر ما منت گذاشتند و مطلب زیر رو برای وبلاگ خودشون یعنی وبلاگ همساده ها ارسال کردند : 


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شما دوستان خوبم

در استانه انتخابات قرار داریم و من همین الان مطالبی به ذهنم رسید و فورا نوشتم و با خودم گفتم در اینجا هم بگذارم و شما هم بخوانید و اگر خواستید در مورد آن به گفت و گو بنشینیم.

من معتقدم حاصل خون ده ها و صدها هزار خون شهیدان و رنج مجروحین و جانبازان و خانواده های شهدا و همه ی ایرانیان در انقلاب و جنگ و تحریم های کمرشکن نمی بایست منجر به قدرت رسیدن قاعدین کوته نظر دیروز و منحرفین از خط اصیل اسلام باشد. جریانی که در انقلاب حتا یک سیلی نخورد و خیابانها را چراغانی کرد و امروز از پستو به بیرون خزیده و با شعارهایی برخاسته از سالوس و ریا و تظاهر و با تملق و چاپلوسی بر اریکه ی سهم خواهی نشسته و فرزندان راستین انقلاب و جنگ را به حاشیه رانده و تمامیت خواهی پیشه کرده و قدرت و ثروت و مکنت، کف خواسته ی اوست.

من از شهید بهشتی آموخته ام که ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت. اما به چشم خود می بینم که این تشنگان قدرت برای دستیابی به قدرت چقدر چشم دریده هستند و راحت به انواع دروغ و تهمت و بهتان تمسک می جویند و چه بی محابا مخالفین خود را آماج سخیف ترین کلمات و رکیک ترین فحاشی ها قرار می دهند. انگار نه انگار که ما همگی پیرو آن مکتبی هستیم که حرمت مومن را از حرمت کعبه بالاتر و کشتن انسانی را برابر با کشتن همه انسانها دانسته است.

شعار اولیه و اساسی انقلاب،  استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی بود و امروز رسیده ایم به جایی که جمهوریت نظام با بی ارزش شمردن رای مردم و تزیینی بودنش به محاق فرستاده می شود و از آزادی های مصرح در قانون اساسی که میثاق مردم و حکومت و ثمره ی انقلاب بزرگ مردم ایران به رهبری امام خمینی است، اثر کمتر اثری دیده می شود. 

 نسل انقلاب هنوز زنده است و از خاطر نبرده است کلام معمار انقلاب، شهید مطهری را که می گفت مارکسیست ها باید در دانشگاه تدریس کنند و مع الاسف امروز شاهد اوضاع غمبار آزادی های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و قومیتی هستیم که هر آنکه را زیر بلیط ما و جزء دار و دسته ی ما نباشد غیر خودی می خوانیم و از حیز انتفاع ساقطش می کنیم. 

من با شرکت در انتخابات خواهان تحول و تغییر در این شرایط ناسالم هستم و می خواهم به کسانی رای بدهم که پیگیر اجرای بی کم و کاست قانون اساسی باشند و حرف و سخنشان دفاع از حقوق ملت باشد و تمام فکر و ذکرشان حفظ منافع ملی در دنیای به شدت قطبی، آدمهایی مستقل و آزاده و متدین و انقلابی که بتوانند استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را بی یک کلمه کم یا زیاد محقق کنند.

http://s6.picofile.com/file/8240303676/Ray_Dadan_01.jpg

هفتم اسفند برای من بازگشت به اصول اولیه ی انقلاب و پیمان بستن مجدد با امام خمینی است که گفت نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. خدا ما را یاری خواهد کرد که خود فرموده است:  ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم و همچنین گفته است:  ان الله لایغیرو مابقوم حتی یغیر ما به انفسهم 

والسلام ستاریان

رأی ما حق الناس است

به نام خدا 

در آستانه ی برگزاری انتخابات، مطلبی بخوانید با قلم دوست عزیز و بزرگوارمان جناب آقای کاوسی (جانباز 70 درصد قطع نخاع) از وبلاگ روزهای جانبازی 

در آستانه انتخابات قرار داریم. شرکت کردن ما در انتخابات تأیید مجدد نظام مقدس جمهوری اسلامی و بالا بردن اعتبار ایران اسلامی در دنیاست. قرار است مردم ما کسانی را روی صندلی سبز مجلس شورای اسلامی بنشانند که در روند قانون گذاری کشور سهیم شوند و برای پیشبرد اهداف ایران اسلامی قانون وضع کنند. کار اصلی یک نماینده قانون گذاری و نظارت بر اجرای صحیح قانون است؛ اما چه درست و چه غلط رسم بر این شده که نماینده¬ای که از یک شهر به مجلس می رود باید مشکلات و معضلات حوزه ی انتخابی اش را هم پیگیری کند. 
اول به این نکته اشاره کنم که رأی ندادن ما در درجه ی اول به ضرر خودمان تمام می شود. اگر ما رأی ندهیم دیگران که شاید عقل و شعورشان از ما کمتر باشد به جای ما رأی می دهند و به جای ما تصمیم می¬گیرند. پس عقلانیت حکم می کند که رأی بدهیم و بهترین ها را انتخاب کنیم. 
باید به این نکته توجه کنیم که رأی ما یک برگه کاغذ کوچک نیست که تفننی آن را داخل صندوق بیندازیم. رأی ما برگه ای نیست که برای ممهور شدن شناسنامه مان برای روز مبادا در صندوق آرا بیندازیم. رأی ما می تواند با سرنوشت یک ملت گره خورده باشد. همین کاغذ کوچک می تواند در روند تصمیم گیری برای کشور یا حداقل برای مردم یک شهر اثرگذار باشد. 
معتقدم ما می توانیم با مشارکتی توأم با تحقیق و بصیرت، افراد شایسته¬ای را به مجلس بفرستیم. متأسفانه بعضی از مردم ما خیلی ساده به قضیه انتخابات و رأی دادن نگاه می کنند. دیدشان نسبت به انتخابِ یک یا چند نماینده¬ محدود است. همانطور که گفتم ممهور شدن شناسنامه برایشان مهمتر از افرادی است که به مجلس می روند. 
رأی ما بازیچه نیست. به فرموده ی رهبر معظم انقلاب رأی ما حق الناس است. من به عنوان یک برادر کوچکتر به شما توصیه می کنم فقط چند ساعت وقت بگذارید و در مورد افرادی که می خواهید به آنها رأی بدهید، تحقیق و تفحص کنید. خیلی هم سخت نیست که بتوانیم به نیت افرادی که قصد ورود به مجلس را دارند، پی ببریم. سوابق گذشته، عملکرد حال و روش تبلیغ آنها بسیاری از مسائل را برای ما روشن می کند. 
بر این باورم کاندیدایی که هدف نهایی  اش از رفتن به مجلس برخورداری از حقوق مکفی، رانت، فروش اطلاعات و... باشد به درد مجلس و مردم نمی خورد. فراتر از این بگویم، کاندیدایی که در تبلیغاتش پول خرج می¬کند و به زعم خودش بذری می کارد تا بعد از رفتن به مجلس پول پارو کند نیز به درد مجلس شورای اسلامی نمی خورد. کاندیدایی که برای رفتن به مجلس از تمام ابزار لازم چه شرعی و چه غیرشرعی استفاده کند و به هر مستمسکی دست یازد به درد نماینده شدن نمی خورد. اظهرُمِن الشمس است کاندیدایی که بی مهابا پول خرج می کند، شام و ناهار می دهد، هدیه می دهد و... وقتی با عوام فریبی به مجلس راه پیدا کرد، به جای این که به فکر مردمش باشد به فکر جیب خودش خواهد بود. 
مردم خوب ایران، ارزش ما بالاتر از این است که خودمان را به یک دست چلوکباب بفروشیم. بیاییم با یک چلوکباب خودمان را مدیون کسی نکنیم. بدانیم، شام خوردن و رأی ندادن به میزبان حق الناس نیست، بلکه بدون شناخت و باری به هر جهت رأی دادن، حق الناس است. مطمئن باشید کاندیدایی که موفق شد با یک دست چلوکباب رأی شما را بخرد، اگر آراء او به حد نصاب رسید و به مجلس راه پیدا کرد بعد از تکیه زدن روی صندلی مجلس به ریش تان خواهد خندید! 
وقتی ما از بین چندین کاندیدا یک یا چند نفر را انتخاب می کنیم، مفهوم آن این است که این افراد نسبت به بقیه شایسته تر هستند. اگر خود و خدایی به افرادی که از نظر ما شایسته تر از بقیه هستند رأی دادیم، فردای قیامت پیش خدا روسفید هستیم. اما اگر به خاطر دل خودمان یا به خاطر ملاحظات سیاسی، خویشاوندی، قومیتی یا ... رأی صحیح را درون صندوق نیندازیم، نه تنها خودمان را گول زده ایم؛ بلکه قطعاً باید روزی به خاطر این انتخاب نابجای مان پاسخگوی خداوند باشیم. انتخاب نمایندگان خوب و شایسته یک وظیفه ی ملی و شرعی برای آحاد جامعه است. مسئله ی انتخاب نماینده اصلح با پسرخاله بازی و رفیق بازی و حزب بازی فرق می کند. 
من خوشحالم که خوشبختانه تا حد زیادی در جامعه جناح و جناح بازی کم رنگ شده است. مردم ما از بده بستان های حزبی و جناحی خسته شده اند. مردم ما دنبال کسی می¬گردند که بتواند گرهی از مشکلات جامعه را حل کند؛ اما باز هم باید حواس مان را جمع کنیم و گول تندروهای جناح ها را نخوریم. گول کسانی را هم که بدون دلیل و برهان کاندیداهای محترم را به تندروی متهم می کنند یا به آنان تهمت می زنند، نخوریم. متأسفانه در ایام انتخابات بازار گناهان کبیره مثل غیبت و تهمت رواج زیادی پیدا می کند. مشاهده می کنیم بعضی ها کاسه ی داغ تر از آش می شوند. طرفداران یک کاندیدا تلاش می کنند به هر طریق ممکن، کاندیداهای رقیب را لِه و لگد مال کنند. کاری به بهشت و جهنم و حساب و کتاب قیامت هم ندارند. 
زیبنده است که مردم ما به دور از شانتاژهای تبلیغاتی به کسانی رأی دهند که هدف شان از رفتن به مجلس حفظ نظام، پشتیبانی عملی از ولایت فقیه و تلاش خستگی ناپذیر برای مردم باشد. کاندیدایی که "درد مردم" ندارد و خودش را وقف مردم نکند سزاوار نیست به مجلس شورای اسلامی برود. کاندیدایی که مسائل حزبی، قومیتی، خویشاوندی و... نزد او بالاتر از داشتن دغدغه ¬ی مردمی است، سزاور نشستن روی صندلی مجلس نیست... و جمله¬ی آخر این که "مواظب باشیم در این انتخابات به خاطر دنیای دیگران به دین مان چوب حراج نزنیم و موقعی که خودکار را روی برگه ی سفید تعرفه قرار می دهیم یک لحظه خدا را در نظر بگیریم." 

مطلوبیت...

مطلوبیت یعنی لذت بردن از مصرف یک کالا... در اقتصاد قانونی داریم به اسم قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی برای کالاهای عادی ... که معنای مختصر و مفیدش این می شود که ... هر چقدر از این نوع کالاها بیشتر مصرف کنی ... از مصرف آن کمتر لذت خواهی برد...

مثلا فرض کنید بسیار تشنه اید و آبی گوارا به شما داده می شود.... از خوردن اولین لیوان اب بسیار لذت میبرید ... اما لذت مصرف لیوان دوم کمتر می شود .... و مسلما اگر مجبور به خوردن لیوان پنجم بشوید .... نه تنها لذتی نمی برید ...بلکه برایتان  عذاب آور خواهد بود.

اما این قانون  تنها در اقتصاد مصداق ندارد.... بلکه در زندگی فردی و اجتماعی ما هم ... برقرار است . به عنوان مثال فرض کنید بعد از سالها داشتن آرزوی  رفتن به حرم مطهر امام هشتم... برای اولین بار به زیارت امام رضا(ع) می روید... و همراتان شخصی است که برای  دهمین بار به این سفر می آید.... آیا شما از این سفر معنوی بیشتر لذت می برید یا شخص همراهتان؟

یا مثلا مدت های مدید مشتاق دیدار بزرگی... استادی ... دانشمندی ... شخصی... بوده اید که .... به هر دلیلی به او دسترسی نداشته اید... حالا این دیدار اتفاق می افتد ... چقدر از دیدنش شاد می شوید؟ حتی ممکن است دست و پای خود را گم کنید!... اما اگر این دیدار هر روز یا حتی هر هفته تکرار شود چه؟... از این شادی و لذت دیدار اول ... کاسته نخواهد شد؟ نزدیکی ؛ پتانسیل درک لذت را کاهش میدهد... برای همین است که اطرافیان آن شخص ... شوق شما را ندارند!

این قانون در مورد پول و ثروت هم ... کاملا درست است!... ادمی هرچقدر بیشتر پول داشته باشد ... کمتر از مصرف آن لذت خواهد برد... کسی که به راحتی اب خوردن پول میدهد و یک اتومبیل اخرین مدل خارجی میخرد و سوار میشود.... خیلی کمتر از کسی که با هزار زحمت و تلاش ... اندک پولی فراهم میکند و یک ماشین دست دوم ارزان وطنی می خرد .... از اتومبیلش لذت خواهد برد...

شاید برای همین است که در اکثر مکاتب فکری فراگیر ...به رایگان بخشی مالی توصیه شده است... مثل دادن خمس و زکات در اسلام یا  دادن عشر مال در مسیحیت و دین یهود.... 

البته رایگان بخشی با ریخت و پاش بی حساب و اسراف گونه کاملا متفاوت است.... رایگان بخشی برای شخص لذتی پایدار و عمیق به ارمغان می آورد ... اما  مصرف کردن بی رویه و بی حساب پول .... فقط می تواند لذت های کوتاه مدت و سطحی ایجاد کند...رایگان بخشی از حرص مال و ثروت دوستی می کاهد ... اما شما را به فقیر و تهی دست بودن ... تشویق نمی کند ... چون برای رفتن به سطح های بالاتر نیاز و رسیدن به سطوح متعالی تر نیازهای انسان .... بایستی نیازهای ابتدایی ادمی پاسخ داده شده باشد ... ( هرم نیازهای مازلو)

زمانی که دخترم به مهد میرفت ....در مهدش دختری بود که ... دچار افسردگی شده بود!... دختری تقریبا ۵ ساله که پزشکان بیماری افسردگی را در او تشخیص داده بودند !!... دلیلش این بود که پدر و مادر این دختر ... هرچه او میخواست بلافاصله برایش تهیه می کردند.... به گفته ی مادرش  این دختر تنها یک اتاق بزرگ  مخصوص اسباب بازی هایش داشت... اسباب بازی هایی که از سراسر دنیا برایش تهیه کرده بودند.... و یک اتاق مخصوص لباس ها و و سایل شخصی اش...

این مادر با بغض و ناراحتی می گفت که .... دیگر هیچ چیز و هیچ کاری دخترم را خوشحال نمی کند... چون چیزی در دنیای این دختر ۵ ساله وجود ندارد که ... ارزوی داشتنش را داشته باشد!...( به این وضع می گویند مطلوبیت نهایی اش صفر شده!!!)

شاید برای همین است که بهترین دعا برای دیگری ... آرزوی داشتن به قدر کفایت و لزوم از هر چیزی باشد... نه بیشتر از آن...