متن حاضر بخشی از کتاب "پنج سال درایران بعنوان افسر ژاندارمری" به قلم (پر نوسترم) و ترجمه (حبیب فرجزاده) می باشد که توسط جناب دادو برای انتشار ارسال شده است . شما را به خواندنش دعوت می کنیم .
به نام خدا
دهم ماه مبارک رمضان،وفات جانسوز همسر با وفای
خاتم النبیین(ص) ام المؤمنین حضرت خدیجة الکبری(س)
حضرت خدیجه(ع) ملکه
عرب بود. در نجابت و جلالت قدر و بنالت شأن شهرتی بسزا داشت. در تمام
عربستان زنی به این فضیلت و مقام نیامده. در جود و بخشش و گذشت و کرم، افضل
ترین بانوی عرب است.
حضرت خدیجه(ع) بهترین مونس و انیس پیغمبر(ص) و قوی
ترین مدد کار روز سختی بود. او در شدائد و دشواری های اسلام موجب تسلی
خاطر پیغمبر (ص) گردید و از بذل مال خود دریغ نداشت و با آن قدرت مالی و
شهرت مقامی که داشت با زجر و تهدید و شکنجه شوهر ساخت و لذا رسولخدا(صلی
الله علیه وآله وسلم) بسیار او را دوست می داشت.
حضرت خدیجه(ع) بانوئی
زیرک و سعادتمند و با کیاست عاقله عالمه بود. به قدری حضرت خدیجه(ع) ابهت
مقام و عزمت رتبه داشت که او را «سـیـدة الـنـسـاء اهـل الـجـنـة» گفتند.
پیغمبراکرم(ص)
فرمودند: سوگند به خدا بهتر از خدیجه (ع) برای من کسی نبود. روزی که همه
مردم کافر بودند او به من ایمان آورد؛ روزی که همه مرا تکذیب کردند او
تصدیق کرد مرا؛ روزی که همه از من روی بر می گردانیدند خدیجه(ع) اموال خود
را در اختیار من گذاشت. خداوند از او به من اولادی داد که بی نظیر بوده و
مهد عصمت گردید.
منبع :
کتاب فاطمة الزهراء(س) صاحب ولایت کبری
بارها و بارها این جمله را شنیدیم که حجاب محدودیت نیست مصونیت است. منتهی به قول دوستانی حجاب هم محدودیت است هم مصونیت
.
برای پوشش بیرون، از چادر استفاده میکنم. به خاطر دارم روزهای ابتدایی چادر مشکی به سرداشتنم را و محدودیتهایی که در راه رفتن، پله بالا رفتن و سوار تاکسی شدن داشتم.
کفش بدون جوراب نمیپوشم. گردنم باز نیست. حتیالامکان زیر چادر، مانتویی بلند میپوشم (البته با چادرکمری یه پیراهن آستین دار، کفایت میکند ها) با توجه به آب و هوای دم کرده شهر، گویا کیف می دهد یه مانتوی نازک بپوشی با یه شال که از دو طرف آویزان است و سر و گردنت باد میخورد و صندل بپوشی بدون مزاحمت جوراب و یلان قدم برداری و مدام مسیرت را به سمت سایه تغییر بدهی و یکی از این بادبزن های بزرگ هم دست بگیری هرچندوقت یه بار خودت را باد بزنی...
.
کتابی را چند روز پیش تمام کردم. یه خاطره نویسی از نوع اندرونی! از زبان مهرماه یکی از دختران فرمانفرما نواده یا نتیجه شاه قاجار. در اینجا بیشتر دربارهاش نوشتم^_^
الان می خواهم به مواردی که درباره پوشش نوشته اشاره کنم.
...در دهات و ایلات که حجاب وجود نداشت ص 177
... در ایالات و در دهات ایران زن ها روی نمیپوشانند و با مردهایشان همکاری دارند ولی در شهرها زندگی از هم جداست.
قبلا هم درباره حجابِ زنانِ بالادست و اشرافزادگان ایرانی در دوران باستان تصاویری دیده بودم (تاریخ هنر، پُر است از تندیس و نقاشی و دیواره نگاری خوو ).
گویا نقش برجستهها و پیکرههایی که از آن دوران، برجای مانده (و اغلب هم در موزههای غرب نگهداری می شود.) زنان را با لباس بلند و پوشش بر سر، نشان میدهد و میدانیم که مدل آن نقشها، افراد عادی نبودند. همانگونه که سکه را به اسم شاهان و برگزیدگان میزدند ( بعلاوه در اغلب آثار پیکرتراشی و نقاشی مسیحیان نیز، مریم مقدس، لباس بلند و سرو گردنی پوشیده دارد)
شازده نقل کرده بود" از یکی از آشنایان کرمانشاهی راجع به خانواده و دختر مرحوم نصیرلشکر پرسشی کردم و او پاسخ داد تا امروز نمیدانستم او دختر دارد." این گفته در آن زمان دلیل بر نجابت دختر و خانوادهاش به حساب میآمد. ص 25
گویا نجابت و اصالت زن، با عریان نبودن سر و گردن و سینه یا در دسترس نبودن وحضور کمتر در ملاعام سنجیده میشد. شهرنشینان، والامقامان و صاحب منصبان ماخوذ به حیاتر بودند و رفتار عفیفانهتر داشتند تا عوام الناس. تا همین 50-60 سال پیش، تنها زنان ایلاتی و روستایی صدا بلند میکردند. با مردان در جامعه معاشرت داشتند و لباسهای گل منگولی میپوشیدند.
حالا چه شد که تصور دخترکان و زنان جوان دوران ما، معکوس شده!؟ نمایش سروسینه، مچ پا، حتی گوش! را بیشتر در پایتخت نشینان و خانواده های مرفه میبینیم تا شهرستانی و روستایی!؟
تمدن غرب و نفوذ فرهنگیاش؟
"تمدن بیشتر جنبه اجتماعی دارد و فرهنگ، جنبه فردی... تمدن و فرهنگ با هم مرتبط اند، ولی ملازمه ای بین آنها وجود ندارد. همانگونه که متمدن بیفرهنگ وجود دارد، با فرهنگ بیتمدن نیز وجود دارد / امیری، مجتبی، نظریه برخود تمدن ها (ساموئل هانتینگتون) "
بارها از زبان گرامی والدین، شنیدم " اینهایی که سرخ و زرد میپوشند و چشمانشان را زاغ میکنند و ... شهری نیستند از اطرافند که ساکن اینجا شدند! "
برای تایید حرفشان از چند موردی که دیدند مثال می آوردند یکی "خانم جوانی را که مانتویی قرمز بر تن داشت و کفش پاشنه بلند و سایر ملزومات آرایشی، آمد دخترکش را فرابخواند دیدیم لهجهاش بیرونی است"
شاید این باور افراد مسن، تا سالها قبل بویژه برای شهرِ مهاجرپذیرِ مشهد، صدق میکرد. منتهی الان؟
نیم نگاهی به سجاد، راهنمایی، هاشمیه و ... بیاندازی متوجه میشوی دختر فلان پزشک فوق تخصص و همسر فلان بازرگان که جد اندر جد، مشهدی بیدند هم جزو سرخ و زرد پوشانند!
چه شد که این جابجایی صورت گرفت؟ آیا اصلا جابجایی صورت گرفته؟ (هرچه، بزرگ زادهتر و والامقامتر پوشیده تر؟)
و
همطافِ چادری، نمی تواند در پارک زیبای ملت بدود نه پارک ملت نه هیچکدام از پارک های شهر نه حتی گلبهار خلوت (خوو دویدن را دوست دارم و دویدن در سالن های ورزشی کجا و دویدن در پارک کجا). قطعا حجاب یک محدودیت است، برای خانمی که خرید کرده و سبدی در دست دارد. برای خانمی که در باران باید مواظب خیس نشدن آن باشد و ...
گویا همین محدودیت های نه چندان مهم، یکی از مهمترین عللی است که زنان همشهری و هموطنم را دوستدار و مهاجر غرب کرده. البته بعلاوه نظم و تمیزی و سرسبزی آنجاها
منتهی به قولی " چراغ قرمز هم یک محدودیت است ولی چرا مردم به آن تن میدهند؟
گذران وقت در کلاس هم محدودیت است چرا بچهها صبح زود از خواب بیدار میشوند و مدرسه میروند؟
چرا وقتی بیمار میشویم هر غذایی را نمیخوریم
و هزاران چرای دیگر که هیچ کس اعتراض نمیکند که این محدودیت ها را کنار بزن..."
نتیجه نوشت: خودنگه داری ...
زن مسلمان برخلاف آنچه هوای نفسش میگوید، خود را میپوشاند و همه مسأله همین است...
مکمل نوشت:
حدود پوشش برای زنان در احکام اسلامی ولایت دارد بر اینکه: پوشاندن غیر وجه و کفین بر زن واجب است و پوشش بدین نحو جزء ضروریات و مسلمات است و از نظر قرآن، حدیث و فتاوی هیچ اختلاف و تشکیکی در این باره وجود ندارد
و
+ چادر ربطی به عفاف ندارد و قلب انسان باید عفیف باشد و نیازی به چادر نیست…
و