همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

کلاس دارهای بی کلاس!

بسم الله الرحمن الرحیم 

در تاریخ هست که عده ای از تجار چای و از آن جمله ارباب مهدی می خواستند بروند سراغ مصدق و با او در مورد واردات چای به گفت و گو بنشینند. مصدق به آبدارچی خود گفته بود یکربع قبل از رسیدن آقایان، از آن چای اعلای لاهیجان دم کن و وقتی آمدند بیاور. تجار که از راه می رسند، مصدق سفارش چای می دهد و پیشخدمت چای میاورد. مصدق بعد از صرف چای از تجار می پرسد که این چای که خوردید، چطور بود؟ خوب دم کشیده بود؟ یکی از تجار جواب می دهد عالی و خوش رنگ و خوش عطر بود! و مصدق جواب میدهد بله این خب چای ایرانی است! خلاصه جلسه با صرف همین یک استکان چای ختم شده بود. بگذریم که خود داستان ارباب مهدی به اینجا ختم نشد!

شاید به تازگی شما هم خیلی از محاسن محصولات ارگانیک خوانده و یا شنیده باشید، اما انصافا کدامیک از ما حاضر است محصولات سالم و با ارزش غذایی که به طور طبیعی و بدون هیچ نوع کود یا آفت کشی شیمیایی، پرورش داده می‌شود را به محصولات خوش ترکیب و خوش آب و رنگ و درشت یا همان محصولات غیر ارگانیک و ناسالم ترجیح دهد ؟

حقیقت این است که ما همگی اسیر تبلیغات هستیم و راست گفته اند قدیمی ها که عاشق، کر و کور می شود.

مثلا به جای نوشیدن دوغ و شیر می رویم سراغ نوشابه های گازدار یا مثلا غذاهای اصیل سنتی خودمان را کنار می گذاریم چون بی کلاس است و می رویم سراغ فست فودهایی کلاس دار مثل هات داگ و بیفتک و سوسیس و کالباس و برگر و پیتزا و ماکارونی و لازانیا و بعد که بر طبق همان کلاس گذاشتن ها، حسابی چاق و شکم گنده که نه! بلکه Overweight"" شدیم!! به جای تکان خوردن و پیاده روی و تن دادن به کار و اصلاح رفتار غذایی خود، نیاز پیدا می کنیم که بنشینیم پشت لپ تاپ و تبلت و به خرید اینترنتی و آنلاین مشغول شویم. از خرید انواع قرص ها و ژل های لاغری و گن های اسلیم لفت گرفته تا خرید و به کار بردن دستگاههای تردمیل و ادوات ورزشی و کششی تا ثبت نام اینترنتی توی کلاسهایی مثل یوگا یا ایروبیک! من مخالف اینها نیستم و مقصودم اصلاح ساختار است.

مقصودم این است که لااقل بدانیم علاوه بر 50 میلیارد دلار کالای وارداتی از مبادی رسمی، 25 میلیارد دلار هم واردات داریم که از مبادی قاچاق می آید و این رقم، دو برابر بودجه ی عمرانی ماست، اینکه این ارقام صرف واردات چه چیزی میشود را خودتان بروید و ببینید! (راجع به آدامس هم بخوانید و به روح سقز فاتحه ای بفرستید(

امروز فرزاد شیدفر، دبیر علمی همایشتوزیع شیر رایگان سلامت شیر حرفهایی تکان دهنده ای گفته از جمله اینکه ما ایرانیان قهرمان مصرف نوشابه،شکر و نمکیم و در قعر جدول مصرف شیر قرار داریم. بله او گفته کاهش مصرف شیر باعث "کمبود کلسیم" و "ویتامین D" در ایران شده است. تحقیقاتی که در ایران انجام شده حتی ارقامی در حد "کمبود ۹۰ درصدی ویتامین D را در نوجوانان تهرانی" ذکر کرده‌اند و تحقیقاتی نیز که در برخی مراکز استان‌ها انجام شده، نشان می‌دهد افراد بزرگسال جامعه ایران هم، "بین ۴۰ تا ۸۰ درصد" کمبود ویتامین D دارند. 

بله وقتی اکثریت جمعیت مان به خاطر نخوردن شیر به پوکی استخوان دچار شدیم، آنگاه رفتن به سراغ دستگاههای سولاریم و وارد کردنش برای کلاس دارها و خریدن و داشتنش برای جذب ویتامین دی، کاری بی کلاس و خنده دار است.

اصلا می دانید که طبق گزارش نظام هدفمندی یارانه‌ها، مصرف لبنیات در ایران روند نزولی داشته و به جای آن مصرف نان، غلات و ماکارونی افزایش داشته است. به خاطر داشته باشیم که ماکارونی هم داستانی مثل پیتزا دارد.

شاید از تاریخچه ی پیدایش پیتزا با خبر باشید. ظاهرا پیتزا که شامل خمیر، گوجه ی تازه، پونه ی کوهی و پیاز و ریحان و روغن می شد اولین بار برای ماهیگیران فقیر و گرسنه و خسته ی ایتالیا در یکی از بنادرش با گاری فروخته می شد و کم کم آوازه اش زیاد شد و این آوازه امروزه به جایی رسیده که زندگی ما بدون خوردن پیتزا توی رستورانی "های کلاس" گاهی کلا "تعطیل" می شود و حتا از پیتزای قرمه سبزی برای بومی سازی، سخن به میان می آوریم!

طولانی شد و خیلی حرفها ناگفته ماند از جمله ی این ناگفته ها چهار برابر بودن مدت مکالمه ی تلفن ما ایرانی هاست و عوارض آن! و مصرف سرانه ی سه برابری دارو و...خلاصه که توی دنیا خیلی رکوردها داریم!

برگردم به ابتدای مطلب، گذشته از اینکه خود چای در ایران از کجا و از چه تاریخی پیدا شد؛ اگر روزی برسد که خارجی ها همه ی چای ایرانی را بخاطر ارگانیک بودنش بخرند و همه اش به جای پوسیدن در انبارها، صادر شود و ما روزی از طریق اینترنت و تبلیغات ماهواره ای ببینیم که دارند چای ایرانی را با قیمتهای نجومی تبلیغ کرده و می فروشند و کلاس دارد، به فکر این نخواهیم افتاد که برویم و چای ایرانی بخریم و بخوریم و کلاس بگذاریم!؟ من که اخیرا توی هر فروشگاه بزرگ و زنجیره ای دنبال چای ایرانی گشتم پیدا نکردم و مطمئنا آن روز هم پیدا نخواهیم کرد و شاید به زمین و زمان ناسزا خواهیم گفت که ما خودمان چای ایرانی گیرمان نمی آید که بخوریم و این مسئولین از خدا بی خبر ، همه ی دار و ندار ما، از جمله چای ما را به خارجی ها می فروشند.

یاکریم های مدیریتی یا بوقلمون ها ی سیاسی ؟ مساله این است !!!

یاکریم های مدیریتی یا بوقلمون ها ی سیاسی ، مساله این است 

 

بوقلمون به لحاظ ساختار بیولوژیک و اکوسیستم های موجود در کشور جزو گونه های منحصر به فرد جانوری است که قدرت تطبیق با محیط های مختلف را دارد و شاید به همین خاطر است که امروزه بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند اقلیم های خاصی از کشور ما می تواند به  قطب پرورش این گونه از ماکیان تبدیل شود .

از سویی دیگر سرمایه گذاران بخش پرورش گونه های مختلف ماکیان که تا چندی پیش برخی موقعیت های خاص مملکت را به عنوان پایلوت اجرای آزمایشی  پروژه پرورش یاکریم های مدیریتی مناسب تشخیص داده بودند اکنون با رد فرضیه ی گره گشایی معضلات و چالش های پیش رو در حوزه های مختلف مدیریتی به دست یاکریم های مدیریتی که با کلید واژه هایی چون " چه اشکالی دارد ؟ "  ، " به من چه ربطی دارد؟ " ، " خودتان یه کاریش بکنید ؟ " قصد عبور از بحران را داشتند اکنون به این نتیجه رسیده اند که در هر حال چون یا کریم های مدیریتی می بایست در مقابل گروه های منتقد و مطالبه گر پاسخگو باشند  باید به فکر یک مدل دیگر بیافتند .

با توجه به اینکه چالش مطالبه  می تواند موجودیت سالن های پر از یاکریم های مدیریتی را که با خون دل پرورش یافته اند دچار اپیدمی های غیر قابل مهاری  کند  که اکنون جامعه ماکیان را تهدید به نابودی و سرمایه پدر خوانده های سیاسی آنان را در آستانه فنا قرار دادده است تنها راه عبور از این بحران ، یافتن یک سیستم کارآمد برای خروج از این بن بست مدیریتی است .

با درک این چالش، کارشناسان مسائل سیاسی با هدف کشف استعداد منطقه در خصوص یافتن گونه ای از ماکیان که توان تطبیق با شرایط غیر پایدار سیاسی را داشته باشند  به این نتیجه رسیده اند که تنها گونه ای که می تواند در این شرایط سخت و ناپایدار جان به سلامت ببرد  چیزی نیست مگر بوقلمون.

قبل از ورود به بحث مزایای هشدر خان بهتر است در مورد ماکیان کمی بیشتر بدانیم در دانشنامه ویکی پدیا ذیل کلمه ماکیان آمده است :

ماکیان یا طیور به دسته‌ای از پرندگان اهلی گفته می‌شود که توسط انسانها به منظور جمع‌آوری تخم مرغ و یا کشتار آنها برای گوشت یا پر مورد استفاده قرار می‌گیرند. این پرندگان معمولاً از راسته ماکیان‌سانان از جمله مرغ خانگی، بوقلمون اهلی و خانواده اردکیان از راسته غازسانان که بخشی از پرندگان آبزی شناخته می‌شود، می‌باشند. بعضی از دیگر پرندگان همچون کبوتر نیز برای گوشتشان کشته می‌شوند.

گوشت ماکیان و طیور با( ۳۰٪ ) مصرف گوشت در جهان پس از گوشت خوک) ۳۸٪( پرمصرف‌ترین گوشت دنیا می‌باشد.

 

موضوع مهم این است که  هشدر خان چه اولویت هایی نسبت به سایر ماکیان دارد و کدام ویژگی باعث جلب توجه کارشناسان و نخبگان سیاسی به سمت این گونه جانوری شده است ؟

کارشناسان مسائل سیاسی مزایای بی شماری را برای هشدرخان بر شمرده اند که به لحاظ اختصار به گوشه ای از آن می پردازیم :

1-     بوقلمون با قدرت تطبیق بسیار بالا می تواند با شرایط سخت محیطی سازگاری پیدا کند یعنی در برهه ای که انقلابی گری لقلقله زبان است انقلابی، در دوره ای که بازار اصلاحات گرم است اصلاحاتچی، در مرحله ای که رنگ سبز به عنوان رنگ سال معرفی می شود سبز رنگ و در دوره اعتدال و تدبیر و امید شال بنفش بر گردن می آویزد البته ناگفته پیداست بوقلمون چون بوقلمون است فقط رنگ عوض می کند والا ماهیت همان است که بوده و فقط نماد و رنگ همه مدل های سیاسی را به خود می گیرد وگرنه بوقلمون کجا و تدبیر و امید کجا ؟!

2-     هشدر خان برای فرار از خطر حتی دستش بازتر از شتر مرغ است زیرا شتر مرغ بالاخره یا مرغ است یا شتر و می بایست وقتی در کورنر های اجرایی قرار می گیرد یا باید بپرد و یا اینکه مجبور به بردن بار شود اما بوقلمون می تواند در گوشه میدان طوری رنگ عوض کند که بازیکن تیم حریف اورا با داور مسابقه اشتباه بگیرد و برای عرض ادب هم که شده توپ را به نفع حریف فرضی به بیرون از زمین بیاندازد (شما بخوانید امتیاز بدهد )

3-     اگر مستحضر باشید خروس بازی سرگرمی عده ای از مردم در سال های نه چندان دور بود که البته امروز تبدیل به شغل شده است. این تفریح به گونه ای است که صاحبان خروس جنگی ها آنها را به جان هم می اندازند و از صحنه خونین این مبارزه تماشاگران به وجد می آیند و بعضا پول هایی هم به جیب صاحبان(شما بخوانید پدرخوانده های)  خروس ها می ریزد و البته در میان فرهنگ عامه این تفریح اصلا تفریح خوبی نیست و همواره خروس بازی به عنوان یک ضد ارزش مطرح  بوده است اما اکنون با گسترش تعداد بوقلمون ها و ایجاد درگیری هایی بین آنها یک تفریح باکلاس و مدرن ایجاد شده است طوری که بوقلمون ها سوار بر امواج مخابراتی در شبکه های اجتماعی بر سروکله هم می پرند و برای همدیگر پیغام و پسغام های سیاسی و البته انتخاباتی حواله می کنند و علاقمندان به بوقلمون بازی (همان خروس بازی خودمان) کیف می کنند و در عین حال بدنامی و سوء شهرت نیز در پی ندارد . 

4-     پدر این سیاست بسوزد که پدر و مادر و برادر و فامیل نمی شناسد بوقلمون های سیاسی بر خلاف خروس های جنگی ابایی ندارند که بر سروکله چه کسی بپرند و باد در برابر چه کسی بر غبغب بیاندازند چون اندکی بعد می توانند رنگ عوض کنند طوریکه حتی برادر هم نتواند انها را بشناسد .

شنیده ها حاکی از آنست که ظاهرا به زودی در تالار بورس شاهد دادو ستد بوقلمون های سیاسی خواهیم بود و صد البته این اتفاق می تواند در ارتقاء کلاس این نوع از گونه های زیست گاه های سیاسی موثر واقع شود .

 

 

کلاس درس ^_^

سلام

.

یهــو دهانم خشک شد... نفس تنگی پیدا کردم و دستانم یخ کرد... هر آن احتمال افتادنم بید... تنها کاری که کردم برگشتم سمت ماشین و از بطری آب یه قلوپ آب خوردم. چند دقیقه از نشستنم که گذشت، نفس تنگی ام بهتر شد منتهی هنــــوز دستها یخ بود و همچنان دلشوره داشتم و ...

این وقایع! سال گذشته اوایل زمستان پای کوه،  برایم اتفاق افتاد که ناجـــور مرا درگیر یافتن علت و درمانش کرد...

 آخر هفته پیش، متوجه برنامه "باز باران" شدم و صحبت خانم دکتر محمدیان (  دلم تنگ کلاس درس شد. رفتم و کل برنامه را از اینجــــا دیدم.  بیان خانم دکتر شیوا و ساده بود و اوج  فرودهای کلماتش حوصله ام را سر نبرد )


است...راب

"چیزی هست که نمی دونم و قراره باهاش مواجه بشم این طبیعیه که دچار استرس می شیم"


ایشان در کمتر از یه ساعت، بچه ها را متوجه مواردی کردند که همطاف چندمـاه، پیگیر فهمیدنش بید! خیلی ساده و راحت و البته کاملا کاربردی، درباره تشخیص و تفاوت استرس و اضطراب، علل و درانتها، ارائه راه حل برای گذر از این حالات ناخوب.

 همطاف ماند و حسرت دانش آموزی ( درادامه گزیده ای از برنامه-البته اگر خود برنامه را ببینید بهترتراست حال و هوای مدرسه دارد )

 

تشخیص

"اگر من حالم بد شد ضربان قلبم تند شد درد در ناحیه شکم داشتم عضلاتم شل شد یا سفت شد کرخت شدم ولی بعد از چند دقیقه آروم شدم اون اتفاق رد شد و من آروم شدم اون استرسه اما اگر مداوم بود و من آروم نشدم قطعا اضطرابه ( اضطراب ممکنه همراه درد شکمی و برهم خوردگی گوارشی هم باشد )"

استرس گذراست باید زمان بدهیم تا بگذرد و راه حل هایی ست که زمان را بهتر بگذرانیم

ولی برای اضطراب همین راه حل ها را انجام می دهیم منتهی تعارض درونی رو باید حل کنیم اختلاف تجربه های ذهنی را با کمک یه متخصص*


سه راه حل کاربردی

1 - نفس عمیق:

هورمون استرس و اضطراب آدرنالین است. این هورمون داخل خون ترشح می شود ضربان قلب را بالا می برد و خون به اندام شکمی می آید و از اندام پیرامونی کم می شود و به اصطلاح دست و پاها یخ می کند. فرد میگوید: شُل شدم، کرخت شدم یا  دلم شور زد ( تجمع خون در ناحیه شکمی ) و چیزی که آدرنالین را می سوزاند و کاهش می دهد اکسیژن است. پس نفس عمیق فوق العاده کمک کننده است البته به روش صحیحش ( از راه بینی نفس می گیریم چند ثانیه حبس بعد آرام از دهان خارج می کنیم.  نفس رو نگه می داریم تا جاییکه خود نفس بخواد از ریه بیاد بیرون .نفس کشیدن نادرست باعث افزایش مونوکسید کربن در خون و ایجاد مسمومیت گازی و حالت گُرگرفتگی و تهوع می شود )

2 - آرامش عضلانی :

 از ناحیه دست شروع می کنیم به تدریج سفت و شل کردن عضلات. نخست مچ دست چپ سفت-شل بعد مچ دست راست بعد دست چپ کامل، دست راست، پاها، صورت، شکم و بعد کل بدن

آرامش عضلانی باعث می شود که سمپاتیک ( وقت سفت کردن ) و پاراسمپاتیک (وقت شل کردن )  از تنبلی خارج و فعال بشود یعنی عصبی که باعث آرامش می شود

3 – رژیم غذایی:

در شرایطی که مستعد استرس هست  غذاهای ادویه دار نخوریم ( ادویه محرک آدرنالین است ) شکلات، کاکائو، نوشابه های انرژی زا و ...

و بیشتر از خشکبار، مغز گردو فندق و لبنیات استفاده کنیم ( گویا لبنیات خیلی آرامش بخش است )

برای رفع خشکی دهان که وقت مواجه با استرس و اضطراب دچارش می شویم هم توصیه کردند نباید آب زیاد بنوشیم ( تنها یه قلوپ در حد رفع خشکی، وگرنه با توجه به حرکات شدید روده و معده دچار دل درد می شویم )

 


برقرار بمانید و تندرست



* گویا در روان‌شناسی، اضطراب مرحلهٔ پیشرفتهٔ استرس مزمن است، که هنگامی به صورت یک مشکل بهداشت روانی در می‌آید که برای فرد یا اطرافیانش رنج و ناراحتی به‌وجود آورد یا مانع رسیدن او به اهدافش شود و یا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند.