همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

جان یا مال ؟

 

به نظر شما جان دادن سخت تر است یا مال دادن. به عبارت روشن تر آیا دست از جان شستن و مردن برای آدمی زاد راحت تر است و یا دست از مال و ثروت و پول برداشتن ؟

گرچه انسان پول و ثروت و مال و منالِ دنیارا برای زنده ماندن و استفاده از آن در زندگی این دنیا می خواهد و اگر مرد یدون شک آنچه از ثروت دارد ،بدردش نخواهد خورد و همه ابناء بشر به چشم خود دیده و می بینیم که وقتی از این دنیا رفتیم از مال و مکنت دنیا چیزی با خود نخواهیم برد ،اما بیش تر از آن که به فکر سلامت جانِ مان باشیم به فکر امنیت مال و افزودن بر آن هستیم .قصد نصیحت و روضه خوانی و روده درازی ندارم ، آنچه تجربه شخصی خودم هست  را دوستانه روایت می کنم ...

به نظر من جان دادن از دست از مال شستن راحت تر است.در سال های نه چندان دوری در این مملکت جنگی در گرفت که خواسته و نا خواسته بخش عظیمی از مردم را درگیر آتش جنگ و تبعات آن کرد . در همان سال ها جوانانِ داوطلب قسمت اعظم نیروی انسانی جنگ را تشکیل می دادند و این یعنی داوطلبانه به استقبال شهادت رفتن و از جان خویش دست شستن .

بسیاری ازهمین جوانانِ داوطلب ِدست از جان شسته وقتی فردای جنگ مصدر کاری شدند و بواسطه حضورشان در جبهه و جنگ از سربازی به سرداری رسیدند و با فضای بوجود آمده در عرصه فعالیت های اقتصادی بخت خویش آزمودند  و به آلاف و الوفی رسیدند متاسفانه – بعضی ها که نه ،خیلی هایشان – امتحان قابل قبولی ندادند...1-

بخاطر دارم در زمان جنگ تحمیلی سه برادر رزمنده همزمان در جمع ما بودند . گاهی دو نفر ،زمانی یک نفر و بعضی اوقات در هنگام عملیات ها ،هر سه برادر در جبهه حضور داشتند.

روزی برادر ارشد پیش من از برادر آخری گلایه می کرد که : از حقوق رزمندگی اش مقداری پس انداز کرده و پس از گذشت سالی به آقای روحانی ای مراجعه کرده و خمس این حقوق پس انداز کرده را – که مبلغ چندانی هم نبود – بعنوان خمس داده ...

شما بهش یگو آخه بعد از این خانه و زندگی و هزاران خرج دیگر پیش رو داری وخمس به تو تعلق نمی گیرد و...و با شدت و حدت از این که برادرش مقداری از مال اش را هدر داده ناراحت بود . در صورتی که همین رزمنده عزیز از این که خود و برادرانش در جنگ جانش ان را از دست بدهند ابراز ناراحتی نمی کرد2 –

1-      آنچه در پست قبلی از دروغ نوشتم بی ربط با این داستان نیست

2-      و متاسفانه خود ایشان وبرادر دوم در جنگ به شهادت رسیدند...

3-      در آیه شریفه قرآن داریم که ولنبلونکم بشی ٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الاموال و الانفس ... می بینیم که خدای بزرگ نیز از دست دادن مال رابر جان مقدم آورده ...

آخر نوشت : با نهایت شرمندگی از این که جواب کامنت دوستان را نتواسته ام در پست های قبلی بدهم . امید است عذر و پوزش مرا پذیرا باشید .

 

 

خَــر انه ^_^

بنام حضرت دوست که هر چه داریم عنایت اوست.

سلام


حلوا نخورد چو جو بیابد خر

ناصرخسرو


خر جانوری است که در ایران بسر می برد و همچنین گورخر از جانوران بومی ایران است و نژاد خر از ایران به سایر کشورهای جهان رفت               !

فرانتز آل تیم -ایران شناس آلمانی


نمی شود از خر نوشت و یاد قصاید ناصرخسرو نیافتاد. می دانم امروز روز سینما ست و ظاهرا ربطی هم به ناصرخسرو ندارد منتهی حوالی چهل سالگی و علاقه به خرنوشت و یخده اندیشه درباره بارفرهنگی فیلم و سینما شد این^_^


یقینا شما هم می دانید مردانی بوده اند که در چهل سالگی متحول شده اند و با اندیشه و خرد خویش بخشی از تاریخ را به نام و یاد خود اختصاص داده اند. ناصرخسرو یکی از کسانی است که بعد از یک رویا و در چهل سالگی دگرگونی فکری عظیمی را تجربه کرد و مسیری متعالی را پیمود.

  ادامه مطلب ...

سری به دوستان من بزنید!

به نام خدا 

سلام

این پست رو از آرشیو وبلاگ قدیمی آقای فاطمی انتخاب کردم، تاریخ انتشار این پست سال 87 بوده . 


تابه حال به این نکته اندیشیده اید که ترکیب افرادی که در لینک دوستان شما درج شده اند چگونه بوجود آمده اند ؟! و اینکه شما چه معیار و پارامترهایی را درانتخاب آنان دخالت داده اید ؟!

آیا تا به حال به فکر یافتن خصوصیات و بارزه های مشترک در بین لینک دوستان خود افتاده اید و از خود پرسیده اید چه مشترکاتی بین دوستان من وجود دارد ؟!

این سوال وجه دیگری نیز دارد و آن اینکه وقتی کسی تمایل داشت شما را در لیست دوستان قراردهد حق انتخاب را برای خود محفوظ داشته اید یا نه ؟!

آیا برای شما مهم است که نام وبلاگ شما در ردیف چه کسانی باشد؟ یا نه ، هر تبادل لینکی را بخصوص اگر پیشنهاد اولیه از سوی شما نباشد را یک پیروزی درعرصه وبلاگ نویسی می دانید ؟

واقعیت مطلب اینست که دوستی های دنیای نت تناسب عجیبی با نوع حقیقی آن دارند و معمولا ذائقه افراد در این انتخاب ، نشأت گرفته از نوع نگرش آنها در فضای حقیقی است !

شاید به من خرده بگیرید؛ اما باور کنید نوع ادبیات افراد ،حتی اگر این ادبیات کپی برداری هم باشد شخصیت ، روحیات ، رفتار و حتی وَجَنات ظاهری فرد را برملا می کند !!! به عبارت بهتر از نظر بنده، معمولا افراد ، همانطور می نویسند که هستند! و ظاهر سازی در این باب تقریبا معنا ندارد و دیر یا زود ماهیت افراد در نوشته ها و علی الخصوص در کامنت هایشان بروز می کند .

با این مقدمه، انتخاب ما در اینکه چه کسانی را در لیست دوستان خود قرارداده و در لیست دوستان چه کسانی باشیم به نوعی در تعیین نوع نگرش مراجعین ما، نسبت به شخصیت و روحیات مان تاثیر دارد و معمولا مدیر سایت یا وبلاگ از طریق لیست دوستانش با زبان بی زبانی ما را راهنمائی می کند که :  اگر می خواهید مرا بشناسید سری به دوستانم بزنید!!!

و این در تعالیم دینی ما نیز وجود دارد که :

المرء علی دین خلیله ... مرد بر مسلک دوست خود باشد

من همیشه افتخار کرده ام که از خانه خود دری به خانه این دوستانم گشوده ام و شما هم قطعا از نوشته ها و باورهای ناب دوستان من لذت خواهید برد.