همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

و ما را چه شده . . .

                                   به نام خدا
وبلاگستان را میتوان یک جوری بازخور و عکس العمل نویسندگان وبلاگها  نسبت به مسائل جاری و روزمره دانست . صاحبان وبلاگها اکثرا در قبال رخدادهای اطرافشان اظهارنظر و تحلیل و بررسی هایی را انجام می دهند و بعد از هر اتفاق خاص و خبری جدید می توان با دیدن و خواندن چند وبلاگ بازتاب آن موضوع را مشاهده نمود. و طبیعی است که کاربران وبلاگ نیز جمعی از جامعه را تشکیل می دهند . این موضوع حتی منحصر به خبرها و رخدادها نمی شود بلکه حتی مناسبتهای مختلف اعم از شادی و عزا را نیز میتوان در انتخاب مطالب و طرز نگارش نویسندگان وبلاگ به خوبی مشاهده نمود.
غرض از این مقدمه بیان این مطلب بود که الان چند روز است که جشن های پیروز انقلاب (مثلا) شروع شده است ولی من به شخصه در هیچ کدام از وبلاگهای دوستان هیچ مطلبی در مورد این روزها ندیدم. به هرحال ایامی که خواه ناخواه تمام جهان آن را بعنوان روزهای منتهی به استقلال کشورمان می شناسند و برایش در کشور هم مراسمی برگزار می شود . ایامی که در آن جوانانی برایش خون دادند تا به ثمر برسد و حتی برای نگهداری آن چندین سال جنگیدیم . حال کاری نداریم که الان کجا هستیم . . . ولی من اول خودم را میگم شاید خوب می بود که جهت احترام به افرادی که در آن زمان برای تحقق اهداف بالاتری ، جان خود را دادند مطلبی درج می شد . ولی شاید شما هم مانند من دست و دلتون به نوشتن نرفت . واقعا چرا ؟ ما را چه شده ؟
پ ن 1 :البته مریم خانم در وبلاگشان یک سرود از آن زمانها پست نموده اند .
پ ن 2 : شبیه این مطلب را چند سال پیش در وبلاگم نوشته بودم. میخواستم بازتاب آن را امروزه ببینم چیست؟

و دمی با حافظ . . .



                                  

                                          به نام خدا

بـه تـیـغـم گـر کـشد دستش نگیرم           وگــر تــیــرم زنــد مــنــت پــذیــرم
کــمــان ابــرویــت را گــو بــزن تــیـر          کـه پـیـش دسـت و بـازویـت بـمـیـرم
غـــم گـــیــتــی گــر از پــایــم درآرد          بـجـز سـاغـر کـه بـاشـد دسـتـگـیـرم
بـــرآی ای آفـــتـــاب صـــبــح امــیــد        کـه در دسـت شـب هـجـران اسیرم
بــه فــریــادم رس ای پـیـر خـرابـات          بـه یـک جـرعـه جـوانم کن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند            کــه مـن از پـای تـو سـر بـر نـگـیـرم
بــسـوز ایـن خـرقـه تـقـوا تـو حـافـظ          کـه گـر آتـش شـوم در وی نـگـیرم
                                         (حضرت حافظ)

پ ن : اولین وبلاگم را با حافظ شروع کرده بودم ، بهتر دیدم که اولین مطلب رسمی این وبلاگ را هم با این رند شیراز شروع کنم .

و جمعی هم ساده . . .


                           به نام خدا 
همیشه در جمع بودن را دوست داشتم ،از همان دوران نوجوانی همیشه کلماتی همچون " باهم . . " و "همگی . . ." و "دور هم . . . " همراه جملاتم بوده . در میان جمع و با جمع بودن برایم خیلی خوشایند بوده و حس خوبی بهم میداده و میده . در میان جمع همیشه راحت تر بودم و تا توانستم با افراد هر جمعی که بودم سعی در ارتباطی مناسب و دوطرفه و خوب داشتم. در میان جمع بوده که خیلی از درسهای زندگی را آموختم و از تجربیات دیگران استفاده کردم . گرچه بعضی وقتها به واسطه خصلتی که اکثر ما ایرانی ها داریم بعد از مدتی جمع هایمان به عناوین مختلف بهم خورد. ولی خب تجربیات تلخ و شیرینی که به همراه داشت همیشه برایم مثمر ثمر بوده.
و حالا در جمعی جدید هستم. جمعی جدید را تجربه میکنم. جمعی  در مجازستان و وبلاگستان. جمعی به صورت وبلاگی جمعی به شکلی خاص. قبلا در وبلاگ گروهی بودم ولی اونجا برای خودمان بودیم ، خودمونی در کامنتدونی برای هم می نوشتیم و از تجربیات هم استفاده میکردیم و می خندیدیم . اما اینجا در کنار این همسایه های ساده قراره که برای یک محله ای صحبت کنیم . قراره که در خانه مهر و محبت امون را باز نگه داریم و از رهگذران و همسایه ها بخواهیم که در جمع ساده ما گام نهند و ببیند آنچه که ما برایشان فراهم آورده ایم . دور هم بشینیم و صحبت کنیم . . . حرف بزنیم و. . . کارخدارا چه دیدید شاید گاهی هم فریادی بر سر هم بکشیم . . . مگر در زمان قدیم همسایه ها با هم دعوا و قهر نداشتند خب بعد از چندی آشتی هم داشتند. پس می خندیم . . . صحبت می کنیم . . . و شاید گاهی هم اخم . . . ولی هستیم و حرف می زنیم . تجربه ای جدید را میرویم که داشته باشیم و از این بابت خیلی خوشحالم.
پ ن 1: خداییش این بلاگ اسکای هم زرنگه ها . من برای اینکه توی این وبلاگ گروهی بتونم بنویسم مجبور شدم یک وبلاگ الکی (اون هم درکمتر از دو دقیقه) ایجاد کنم تا اجازت ورود به همساده ها را بهم بدهد. اونوقت هی می آیند واز بلاگفای ما بد می گویند.
پ ن2 : با عرض معذرت از جناب ستاریان گرامی که مجبور شدم پست زیبای ونوستالژیک قبلی اشان را اینگونه به شهادت برسانم