همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

بن بست آقامیری

سلام به همه

چه اونایی که تازه تو محله همساده ها ساکن شده اند و چه اونایی که هم محلی های نسبتا قدیمی هستن .با خاطراتی که تو چندتا پست گذشته گفته شد بنده هم تصمیم گرفتم یه نقبی بزنم به گذشته های نه چندان دور...


http://s3.picofile.com/file/8215613400/il_php.jpg

1)محله امیریه یه محله ای بود از (پیرقاباقی) که یه امامزاده مانندی بود تا مسجد صاحب الزمان را شامل می شد ، یک کوچه نسبتا بزرگی بود ، در طرفین این کوچه ، بن بست های نسبتا تنگی قرار داشت ، ما در بن بست 2 که بعدها اسمش شد بن بست آقامیری و جدیدا شده بن بست شهید سیفی ساکن بودیم .

توی  بن بست 2 چند خانواده پرجمعیت ساکن بودن که هر کدام شان برای خود داستان های مفصلی دارند  .

یکی اش ما بودیم 6 پسر و 3 دختر !!!

یکی اش خانواده آقای  اصلانی بود با 8 پسر بدون دختر به همین خاطر پسرای این خانواده به مادرشون می گفتن باجی (باجی یعنی خواهر)

یکیش  هم خانواده آقای سیف پور بود با 4 پسر و 6 دختر که یه خانواده نسبتا درونگرا بودن و ارتباط صمیمی انچنانی با بقیه نداشتن

چسبیده به خونه ما هم بعدها یک خانواده متمول اومد یه خونه خیلی بزرگ ساختن که از نشانه های تمدن فقط پولشو داشتن و مدام در حال جنگ و دعوای خانوادگی بودن الان هم که به خونه پدری می رویم ظاهرا جنگ ها با شدت و تعداد نسبتا کمی  همچنان ادامه دارد.

و...


نتیجه تصویری برای بازی های قدیمی

حالا تصور بفرمایید حوالی ساعت 4 عصر یک روز تابستانی را که شما ساکن این بن بست باشید و  کسی نیاز به استراحت داشته باشد !

حتی اگر بچه های این بن بست با 50 درصد ظرفیت می ریختن تو کوچه دیگه خدا می دونه چه جیغ و دادی کل محله رو بر می داشت البته لازم به ذکراست عرض کنم نه اینکه وضعیت جمعیتی همه بن بست ها همینطور بود همه بن بست ها یک حیطه جغرافیای خاصی داشتند و هیچکس حق ورود به مناطق سرزمینی بن بست دیگه رو نداشت والا جنگ جهانی پیش میامد اونم جنگ هایی که از دعوای کودکانه شروع می شد و به جنگ ایل و طایفه ای واقعی منجر می شد .

مراودات ما با خانواده آقای اصلانی خوب بود طوری که بعضا وقتی سر سفره نهار آمارمی گرفتن  معلوم می شد 3 نفر از پسرای اونا سر سفره ما هستن و 2 تای ما با اونا همسفره شده اند !!

مهین خاله همسر آقای اصلانی زن خیلی خوبی بود خدا رحمتش کنه همون موقع ها سرطان گرفت و به رحمت خدا رفت .

اواخر اسفندماه که می شد بزرگان کوچه یه بسیج عمومی اعلام می کردند و همه بچه ها با بیل و کلنگ و دیلم می رختن به جون برف و یخ های تلنبار شده در بن بست و اونارو منتقل می کردن به کوچه اصلی که لودر شهرداری بیاد و اونا رو ببره .

انگیزه بچه ها از مشارکت توی این کار باز شدن میدان بازی شون بود و البته ترس از بزرگ ترها .


2)کوچه نشینی زن ها جزو ناستالژی های عجیب دوران کودکی منه . مسیر کوچه اصلی و بخصوص بن بست ها مملو  بود ازگروه های مختلف زن ها  که نشسته بودن توی کوچه و مشغول انواع کارها بودن از سبزی پاک کردن بگیرید تا رشته درست کردن و آش دوغ پختن و ازا ین کارها .

خدا رحمت کنه آقامیری را ،  افسر بازنشسته ارتش بود و از سادات شناخته شده شهر محسوب می شد و همه بهش حرمت قائل بودن و ازش حرف شنوی داشتن .


آقامیری رئیس محله ما و ساکن بن بست ما بود . اولین شیر آب لوله کشی به همت اون مرحوم به محله ما اومد و جلوی مسجد صاحب الزمان نصب شد. اونموقع ها به شیر عمومی آب می گفتن (فشار) نمی دونم  چرا شایدبه خاطر اینکه آب با فشار ازش بیرون می ریخت ....بگذریم

مردای غیرتی محله در مورد کوچه نشینی زن ها حساس شده بودن و آقا میری بیشتر از همه از این بابت ناراحت بود. با اینکه روحانی نبود ولی عموما یه عبای قهوه ای روی دوشش بود .جالبه که خانم ها فقط وقتی آقامیری می اومد خودشونو جمع می کردن و بقیه مردای محله انگاری مرد نبودن

هیچوقت یادم نمیره تدبیری که آقامیری برای جمع کردن زن های کوچه نشین استفاده کرد اونم اینکه در یک بعد از ظهر تابستانی وقتی اومد توی محله به همه زن ها گفت که از فردا کسی نباید توی کوچه بشینه !!

زن های محل هم گفتن که خب ما که کارو باری نداریم تفریحی هم نداریم چیکار کنیم ؟

آقا میری به سیده خانم که همسرشون بودن و جالبه الانم با حدود 120 سال سن همچنان زنده هستن گفته بود حیاط خونه خودشون رو که یه خونه باغ نسبتا بزرگی هم بودآماده کرده بودن و بساط چایی هم  مهیا شده بود و فرش و زیر انداز در زیر سایه درختا پهن شده و آماده پذیرایی خانم ها بود و دختر بزرگ آقامیری مامور بود به خانم های محل خوندن و نوشتن یاد بده .

درسته کلاس خانوم ها دوام زیادی نیاورد و با حاشیه سازی های چند نفر از هم پاشید ولی بساط کوچه نشینی ها برچیده شد !!


پی نوشت :

مثل اینکه انبان خاطراتم سوراخ شده اگه بخوام همه شو تعریف کنم باید چند روزی هی تایپ کنم بنابراین برای اجتناب از اطاله به همین اندازه اکتفا می کنم



تکرار تراژدی های چندگانه این بار درراه آهن اردبیل


نوزادی که در روز کلنگ زنی پروژه راه آهن اردبیل متولد شده بود امسال در کلاس ششم ابتدایی ثبت نام می کند در حالیکه  این پروژه همچنان در وضعیت جنینی باقی مانده است و ظاهرا امیدی به تولد آن نباید داشت .

واقعیت این است که پروژه راه آهن اردبیل در هر دوره ای تنها دکان خوبی بوده برای کسانیکه قصد تاخت و تازهای سیاسی و استفاده شخصی از عنوان راه آهن اردبیل  را داشته اند در حالیکه انتظار می رود متولیان امر ، چشم و گوش بر واقعیت های پیرامون این پروژه نبسته و توسعه استان را با منافع حزبی و جناحی خود معامله نکنند  .

سال ها پیش یکی از نمایندگان ادوار گذشته اردبیل در مجلس شورای اسلامی در سخنرانی پیش از خطبه های نمازجمعه اعلام کرد که 70 درصد عملیات اجرایی خط راه آهن اردبیل نهایی شده و 30 در صد باقی مانده آن هم شامل احداث ایستگاه های مسیر است و به زودی صدای "سوت قطار" اردبیل را خواهیم شنید و بعد از آن تکبیر و همهمه نمازگزاران  و باقی ماجرا ... در حالیکه حتی یک ریل هم جاگذاری نشده بود و همه این ها چیزی نبود مگر "دروغ" و توهین به "شعور مردم" .

از وعده آن روز ها اکنون سال ها می گذرد و خبرهای جدیدی در مورد سرنوشت راه آهن اردبیل می شنویم .

اگر توسعه راه های مواصلاتی را یکی از شاخص های پیشرفت و آبادنی در هر منطقه ای بدانیم و توسعه حمل و نقل ریلی را مقدمه توسعه اقتصادی یک منطقه فرض کنیم باید اذعان کرد ، وضعیت استان اردبیل وضعیتی  قابل دفاع نیست  .

هفته پیش وزیر راه و شهرسازی دولت آقای روحانی در اردبیل حضور داشت و در جواب خبرنگاران در خصوص سرنوشت راه آهن اردبیل به واقعیت هایی اشاره کرد که فارغ از همه تلخی های آن ، باید از ایشان تقدیر کرد که بدون در نظر گرفتن ملاحظات متداول و به دور از هرگونه جانب داری از مجموعه مدیریتی خود، واقعیت ها را اعلام کرد .

آخوندی گفت : ما از لحاظ زمین‌شناسی و ژئوتکنیک این پروژه را دوباره مورد بررسی دقیق قرار دادیم تا مشکلات فنی این پروژه احصا شده و در گام دوم با تامین منابع اعتباری از دو محل فاینانس یا صندوق توسعه ملی که در مجموع یک هزار میلیارد تومان است، این پروژه به بهره‌برداری برسد.

پروژه ای در این سطح بدون انجام کامل مطالعات زمین‌شناسی و ژئوتکنیک آغاز به کار می کند و ادعای یکی از نمایندگان اردبیل در مجلس شورای اسلامی در خصوص نواقص و ضعف مطالعاتی پروژه و رانشی بودن مسیر توسط وزیر راه و شهرسازی تایید می شود .

آخوندی پیش تر از مخالفت مرحوم مهندس دادمان – وزیر راه وقت - با پروژه راه‌آهن اردبیل – میانه از همان ابتدا سخن به میان آورده بود اما اینکه چگونه می شود با وجود مخالفت بالاترین مقام یک وزارتخانه ، پروژه ای در آن سطح اجازه کلنگ زنی بگیرد این خود جای بحث و تحقیق دارد .

 بودجه های اختصاص داده شده در سالیان پیش خود موید این نکته است که در دولت های گذشته نیز اراده ای برای تکمیل این پروژه وجود نداشته است چون همچنانکه می دانیم در صورت تخصیص 100 درصدی بودجه اختصاص داده شده فعلی برای راه اهن اردبیل، تکمیل آن به چند دهه آینده موکول خواهد شد .

واقعیت این است که نگارنده ، این سطور را به پاس جرات و جسارت و مردانگی آقای آخوندی نوشته است زیرا او  نیز می توانست مانند برخی به "شعور مردم" بی احترامی کند و با دادن "وعده های دروغ" و استفاده از روش "پاره حقیقت گویی " و یا استفاده از جملات " راست پیچیده" مخاطب را در وادی سردرگمی رها کند اما او آنچه را که درباره راه آهن اردبیل باید گفته می شد ، گفت تا مردم بیخودی و الکی خوش نباشند به "شنیدن سوت قطار "

قرار بود راه‌آهن اردبیل در کمتر از چهار سال اجرایی شود اما امروزه غبار خستگی 10 ساله بر چهره این پروژه فرتوت نشسته است و ابهامات موجود این شائبه را قوت می بخشد که نوزاد همسال این پروژه حتی اگر دوره دبیرستان راهم به اتمام رسانده و وارد دانشگاه شود نخواهد توانست قطار شهرش را ببیند !

مهم نیست که در چه زمانی بودجه راه آهن اردبیل از محل فاینانس یا صندوق توسعه ملی تامین بشود ، مهم این است که دیگر نماینده ای یا کاندیدای مجلسی نخواهد توانست از آن استفاده ابزاری و انتخاباتی کند و دستور دپوی ریل های راه آهن را در فلان منطقه بدهد تا عقل و رای مردم را بدزد!

مهم نیست که مردم اردبیل حسرت داشتن راه آهن را در دل داشته باشند مهم اینست که کسی از این طریق نخواهد توانست با احساسات مردم بازی کند .

مهم نیست راه آهن اردبیل کی افتتاح می شود که اگر می خواهد  سرنوشتی مثل فرودگاه اردبیل داشته باشد همان بهتر که 1000 سال دیگرهم افتتاح نشود مهم این است که  وزیر مسکن و شهرسازی مردم را با وعده های دروغ امیدوار به چیزی نکرد که وجود خارجی ندارد !

شهروندان اردبیلی  هیچ دوست ندارند تراژدی های چندگانه فرودگاه اردبیل، جاده سرچم و ورزشگاه علی دایی که بدون مطالعه و کارشناسی به بهره برداری رسیده است  این بار در مورد راه آهن اردبیل تکرار شود . وقتی امکان اجرای راه آهن اردبیل از مسیر جایگزین بستان‌آباد – سراب نیر سرعین و اردبیل هم سهل و آسان است و هم هزینه‌های کمتری را به همراه دارد و با توجه به شرایط اقتصادی، اجرایی و اجتماعی مطلوب اجرای راه‌آهن از این مسیر و توجیه‌‌دار است از مدیریت ارشد استان و نمایندگان فعال استان انتظار می رود تا تنور داغ است از وزیر محترم راه و شهر سازی دستور  تغییر مسیر راه‌آهن اردبیل – میانه را گرفته و در باز کردن این گره و معضل در فضای مفاهمه و همدلی و همزبانی گام بردارند .