همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

تکرار تراژدی های چندگانه این بار درراه آهن اردبیل


نوزادی که در روز کلنگ زنی پروژه راه آهن اردبیل متولد شده بود امسال در کلاس ششم ابتدایی ثبت نام می کند در حالیکه  این پروژه همچنان در وضعیت جنینی باقی مانده است و ظاهرا امیدی به تولد آن نباید داشت .

واقعیت این است که پروژه راه آهن اردبیل در هر دوره ای تنها دکان خوبی بوده برای کسانیکه قصد تاخت و تازهای سیاسی و استفاده شخصی از عنوان راه آهن اردبیل  را داشته اند در حالیکه انتظار می رود متولیان امر ، چشم و گوش بر واقعیت های پیرامون این پروژه نبسته و توسعه استان را با منافع حزبی و جناحی خود معامله نکنند  .

سال ها پیش یکی از نمایندگان ادوار گذشته اردبیل در مجلس شورای اسلامی در سخنرانی پیش از خطبه های نمازجمعه اعلام کرد که 70 درصد عملیات اجرایی خط راه آهن اردبیل نهایی شده و 30 در صد باقی مانده آن هم شامل احداث ایستگاه های مسیر است و به زودی صدای "سوت قطار" اردبیل را خواهیم شنید و بعد از آن تکبیر و همهمه نمازگزاران  و باقی ماجرا ... در حالیکه حتی یک ریل هم جاگذاری نشده بود و همه این ها چیزی نبود مگر "دروغ" و توهین به "شعور مردم" .

از وعده آن روز ها اکنون سال ها می گذرد و خبرهای جدیدی در مورد سرنوشت راه آهن اردبیل می شنویم .

اگر توسعه راه های مواصلاتی را یکی از شاخص های پیشرفت و آبادنی در هر منطقه ای بدانیم و توسعه حمل و نقل ریلی را مقدمه توسعه اقتصادی یک منطقه فرض کنیم باید اذعان کرد ، وضعیت استان اردبیل وضعیتی  قابل دفاع نیست  .

هفته پیش وزیر راه و شهرسازی دولت آقای روحانی در اردبیل حضور داشت و در جواب خبرنگاران در خصوص سرنوشت راه آهن اردبیل به واقعیت هایی اشاره کرد که فارغ از همه تلخی های آن ، باید از ایشان تقدیر کرد که بدون در نظر گرفتن ملاحظات متداول و به دور از هرگونه جانب داری از مجموعه مدیریتی خود، واقعیت ها را اعلام کرد .

آخوندی گفت : ما از لحاظ زمین‌شناسی و ژئوتکنیک این پروژه را دوباره مورد بررسی دقیق قرار دادیم تا مشکلات فنی این پروژه احصا شده و در گام دوم با تامین منابع اعتباری از دو محل فاینانس یا صندوق توسعه ملی که در مجموع یک هزار میلیارد تومان است، این پروژه به بهره‌برداری برسد.

پروژه ای در این سطح بدون انجام کامل مطالعات زمین‌شناسی و ژئوتکنیک آغاز به کار می کند و ادعای یکی از نمایندگان اردبیل در مجلس شورای اسلامی در خصوص نواقص و ضعف مطالعاتی پروژه و رانشی بودن مسیر توسط وزیر راه و شهرسازی تایید می شود .

آخوندی پیش تر از مخالفت مرحوم مهندس دادمان – وزیر راه وقت - با پروژه راه‌آهن اردبیل – میانه از همان ابتدا سخن به میان آورده بود اما اینکه چگونه می شود با وجود مخالفت بالاترین مقام یک وزارتخانه ، پروژه ای در آن سطح اجازه کلنگ زنی بگیرد این خود جای بحث و تحقیق دارد .

 بودجه های اختصاص داده شده در سالیان پیش خود موید این نکته است که در دولت های گذشته نیز اراده ای برای تکمیل این پروژه وجود نداشته است چون همچنانکه می دانیم در صورت تخصیص 100 درصدی بودجه اختصاص داده شده فعلی برای راه اهن اردبیل، تکمیل آن به چند دهه آینده موکول خواهد شد .

واقعیت این است که نگارنده ، این سطور را به پاس جرات و جسارت و مردانگی آقای آخوندی نوشته است زیرا او  نیز می توانست مانند برخی به "شعور مردم" بی احترامی کند و با دادن "وعده های دروغ" و استفاده از روش "پاره حقیقت گویی " و یا استفاده از جملات " راست پیچیده" مخاطب را در وادی سردرگمی رها کند اما او آنچه را که درباره راه آهن اردبیل باید گفته می شد ، گفت تا مردم بیخودی و الکی خوش نباشند به "شنیدن سوت قطار "

قرار بود راه‌آهن اردبیل در کمتر از چهار سال اجرایی شود اما امروزه غبار خستگی 10 ساله بر چهره این پروژه فرتوت نشسته است و ابهامات موجود این شائبه را قوت می بخشد که نوزاد همسال این پروژه حتی اگر دوره دبیرستان راهم به اتمام رسانده و وارد دانشگاه شود نخواهد توانست قطار شهرش را ببیند !

مهم نیست که در چه زمانی بودجه راه آهن اردبیل از محل فاینانس یا صندوق توسعه ملی تامین بشود ، مهم این است که دیگر نماینده ای یا کاندیدای مجلسی نخواهد توانست از آن استفاده ابزاری و انتخاباتی کند و دستور دپوی ریل های راه آهن را در فلان منطقه بدهد تا عقل و رای مردم را بدزد!

مهم نیست که مردم اردبیل حسرت داشتن راه آهن را در دل داشته باشند مهم اینست که کسی از این طریق نخواهد توانست با احساسات مردم بازی کند .

مهم نیست راه آهن اردبیل کی افتتاح می شود که اگر می خواهد  سرنوشتی مثل فرودگاه اردبیل داشته باشد همان بهتر که 1000 سال دیگرهم افتتاح نشود مهم این است که  وزیر مسکن و شهرسازی مردم را با وعده های دروغ امیدوار به چیزی نکرد که وجود خارجی ندارد !

شهروندان اردبیلی  هیچ دوست ندارند تراژدی های چندگانه فرودگاه اردبیل، جاده سرچم و ورزشگاه علی دایی که بدون مطالعه و کارشناسی به بهره برداری رسیده است  این بار در مورد راه آهن اردبیل تکرار شود . وقتی امکان اجرای راه آهن اردبیل از مسیر جایگزین بستان‌آباد – سراب نیر سرعین و اردبیل هم سهل و آسان است و هم هزینه‌های کمتری را به همراه دارد و با توجه به شرایط اقتصادی، اجرایی و اجتماعی مطلوب اجرای راه‌آهن از این مسیر و توجیه‌‌دار است از مدیریت ارشد استان و نمایندگان فعال استان انتظار می رود تا تنور داغ است از وزیر محترم راه و شهر سازی دستور  تغییر مسیر راه‌آهن اردبیل – میانه را گرفته و در باز کردن این گره و معضل در فضای مفاهمه و همدلی و همزبانی گام بردارند .

 

کلامی از حضرت رسول گرامی اسلام (ص)

ده ها سال قبل ،زمانی که بنده هنوز به دنیا نیامده بودم ،در یکی از مناسبت های مذهبی ،یکی از روحانیون سرشناس و معروف اصفهان به منبر رفته بود و چند کلام کوتاهی بیان کرده که سال های سال نقل محافل شده بود و هنوز هم پیرمردان و حتی میان سالان از این منبر معروف ،تعریف می کنند .

ایشان وقتی روی کرسی خطابه مستقر می شوند مشاهده می کنند علاوه بر مردم عادی و عوامِ همیشه در صحنه ،در کنار منبر افراد معروف شهر –استاندار وروسای شهربانی و ژاندارمری ،روسای انجمن شهر ،ومتمولین واطباو...- نیز جزو مستمعین اند و البته هر کدام به گپ و گفتی با بغل دستی شان مشغول و فارغ از بیانات منبری قبلی و جناب ایشان که اکنون مشغول به ایراد سخن هستند .

سخنران وقتی متوجه می شود در بین هیاهوی مستمعین –بویژه خانم ها که عادت مستمرشان صحبت کردن در پای منبرها بود!!- حرفش به گوش کسی نمی رسد با صدای رسا می گوید : اومده بودم مطالبی بمناسبت این روز عزیز بگم دیدم سرتون به حرف با همدیگه گرمه ! بنا داشتم چند تا دعا بکنم و برم منصرف شدم ...

می خواستم دعا کنم خداوند اوضاع اداری ما را اصلاح بفرماید دیدم جناب استاندار تشریف دارند شاید بدشان بیاد

می خواستم بگم خدا ریشه اونایی که به مردم بیچاره ظلم می کنند بکنه دیدم رییس ژاندارمری تشریف دارند شاید بدشان بیاد

می خواستم دعا کنم خدا قرض قرض داران را ادا کنه دیدم حاج آقای فلانی که پولشون را میدن به مردم و تنزیل می گیرند بدشون میاد

می خواستم دعا کنم خدا مریضان را شفا بده دیدم اطبا تشریف دارند بدشون میاد . !!

والسلام علیکم و رحمت الله !!

داستان فوق را نوشتم تا این را عرض کنم که دو سه روزی است با خودم سبک سنگین می کردم در این روزها چه حرف حسابی برای دوستان میتونم داشته باشم  

می خواستم از زنجیره اختلاس های دولت پاک دست و معاونین محترمشان بنویسم

می خواستم از دکل گم شده نفتی بنویسم

می خواستم از اختلاس در بنیاد شهید و ارقام نجومی آن بنویسم و جانبازانی که برای دست و پای مصنوعی شان به چه دردسرهایی مواجه اند

می خواستم .....

دیدم توافق با قدرتهای جهانی نزدیکِ به امضاست و دولت مستقر ظاهراً عزم آن دارد که با مفاسد کلان مبارزه کند . چشم به آینده و امیدوار به حدیثی از حضرت علی (ع) اکتفا می کنم :

قال رسول الله (ص)

اِنَما اَهلکَ الذینَ مِن قَبلکم اَنَهم کانوا اذا سرَقَ فیهمُ الشَریف تَرَکوهُ و اِذا سَرَقَ فیهمُ الضَعیف اَقاموا عَلیهِ اَلحَد

نابودی مردمان گذشته از آن جا بود که اگر سرشناسی دزدی می کرد ،رهایش می ساختند و چون ناتوانی دزدی می نمود مجازاتش می کردند .

نهج الفصاحه
 توضیح خدمت خوانندگان در مورد اشتباهی که در گوینده حدیث پیش امد و خانم مریم در نظرشان اشاره ای کردند و بنده هم در جواب ایشان و برای اطلاع بقیه خوانندگان اینجا هم می آورم
توضیح این که : دوستی دارم که پانزده سال طلبه علوم دینی بودند و بواسطه شغلی که در جایی داشتند لباس روحانیت نپوشیدند . ایشان عین این مطلب را با ذکر آدرس نهج البلاغه برای ما در یک گروه واتس آپ فرستادند و جالب این که دوستان مطلع دیگری عین حرف شما را به زبان دیگری به ایشان گفتند و معلوممان شد که مطلب از پیامبر (ص) است و منبع کتاب  نهج الفصاحه

بده به مستحق!؟

سلام

.

"اصلا تو فکر شعار دادن نبودم. قصد فریب افکار عمومی رو هم نداشتم. ظاهرسازی هم تو برنامه‌م نبود ولی بخوای نخوای هر سه مورد برام پیش اومده بود. همه کسانی که تا دیروز به چشم یه آدم خسیس و بی‌عاطفه نگام می‌کردند، تو اون لحظه با چشمای گِرد و از حدقه بیرون زده ناخواسته داشتند برام کفِ مرتب می‌زدند! حالا چقدر تو دلشون فحش و نفرینم می‌دادند خدا می‌دونه ...

ماجرا ازونجا شروع شد که یه گروه از صداوسیما برای تهیه گزارش از جشن خیّرین محله اومده بودند پاساژ برا فیلم‌برداری. من تازه از مدرسه رسیده بودم و می‌خواستم برم مغازه بابام، همین که از ورودی سالن گذشتم آقای صابری از تو دفترش صدام زد و وقتی رفتم جلوی میزکارش باعجله چند تا تراول گذاشت کف دستمو و گفت: ببر بده به مستحق.

اولش یکم تعجب کردم! خواستم بپرسم کی؟ ولی تو یک لحظه مطلبو گرفتم. معلوم بود آقای صابری می‌خواد جلو دوربین، حفظ ظاهر کنه. حتما بقیه تا حالا زیاد آبروداری نکردند. ته دلم خیلی خوشحال بودم که من دارم این همه پولو می‌دم. از میون جمعیت راهمو باز کردم و باغرور رفتم جلو و تراول‌ها رو گذاشتم رو میز. مجری برنامه تا این بخشش بزرگوارانه منو دید میکروفونشو آورد طرف من و از علت کمک کردنم پرسید. منم یه قیافه حق به جانب و مظلوم به خودم گرفتم و شعر بنی‌آدم اعضای یک پیکرند سعدی رو باسوز خوندم و از لزوم کمک به نیازمندان جامعه گفتم و ... خلاصه تا دلت بخواد باد به غبغب انداختم و با پول مردم اِفِه اومدم.

از وضعیت پیش اومده هیچ ناراضی نبودم. خیلی هم خوشحال بودم. آخه می‌دونید خیلی کیف داره بدون این که پولی از دستت بره اسمت بره تو فهرست بخشنده‌ها، خدا قسمت همه کنه...

بعد از برنامه، خوش و خرّم داشتم کتاب و دفترمو از روی میز بابام جمع می‌کردم و از سالن می‌اومدم بیرون که آقای صابری جلومو گرفت و گفت: این چه کاری بود کردی پسرۀ بی‌فکر...؟؟؟ چرا پولی که دادم بردی توصندوق انداختی؟؟

رنگ از روم پرید، مِن مِن‌کنان گفتم: مگه شما نگفتید ببرم بدم به مستحق....؟؟ خب من فکر کردم باید بندازم توصندوق ... حالام فرقی نمی‌کنه ...چی بندازید توصندوق، چی بدین به مستحق ثوابش یکیه ....

آقای صابری که از عصبانیت سرخ شده بود سرم داد زد: این خُزَعبلات چیه به هم می‌بافی بچه جان...؟؟؟ کی گفت برو به مستمندا کمک کن... من گفتم پولو ببر بده به مستحق.... یعنی تو، آقای مستحق رو نمی‌شناسی... همکار بابات، مسئول تدارکات... باید الان با بابات برند برا فردا خرید کنند...

یکدفعه دنیا جلو چشمم تیره و تار شد. تازه یادم اومد فامیل دوست بابام مستحقِ... گفتم چرا این آقای صابری اینقدر مهربون شده... دیگه کار از کار گذشته بود و نگاه‌های معصومانه و غریبانه به آقای صابری هم چاره‌ساز نبود...

هیچی دیگه خدا نصیب گرگ بیابون نکنه، هرچی عیدی جمع کرده بودم مجبور شدم خالصانه به آقای مستحق تقدیم کنم."

                                                                                                 فاطمه تیلوَنتَن / اسفند93.








نخست: میلاد سبط اکبر نبوی، کریم اهل بیت، الگوی تمام‌عیارِ تحمل تنهایی برای خدا، حضرت مجتبی علیه السلام مبارکا


از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : فقر چیست‌ ؟ فرمود : حرص‌ به‌ هر چیز .

تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228



بعـد: امــــروز می خواهم درباره کمک به مستحق با هم گپ بزنیم. من نه، شما بگویید لطفا ^_^