همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

خدمت با خیانت؟

امروز برای هزارمین بار در اینترنت با کلماتی نظیر:حتمن (حتما) واقعن(واقعا) برخورد کردم.یکی از بستگان خودم که اتفاقا اهل قلم هم هست با افتخار میگفت که از حدود 10 سال پیش شروع کردیم حرف تنوین را در نوشتار حذف و نون را جایگزین آن کردیم میپرسم چرا؟ میگوید تنوین عربی است!!!!!(انگار نون فارسی است)این منطق آنقدر بی پایه است که اصلا جوابی به او ندادم کم نیستند کسانی که ابلهانه میپندارند دارند به زبان وفرهنگ ایرانی خدمت میکنند غافل از اینکه کارشان عین خیانت است همین ها چند روز دیگر ص و ث را هم برداشته واز سین استفاده میکنندوهمین بلا هم سر ذ وض ظ خواهند آورد (و البته این آقا در وبسایتش یک فرصیه بسیار خنده دار هم مطرح کرده و آن اینکه حمله اسکندربه ایران دروغ بوده است و او قدرت وامکانات این کار را نداشته است میگویم پس سلسله سلوکیان چگونه از تاریخ ما سر درآورده است؟آیا مردم ایران داوطلبانه از سلکوس درخواست کردند پادشاه ایران بشود؟بگذریم...)دوستانی که از قدیم مرا می شناسند میدانند که من دشمن خونی عرب و زبان و فرهنگ عربی هستم اما این را میدانم که گنجینه ادبیات ما با همین رسم الخط وقواعد وکلمات، اندیشه های بزرگان و نوشته ها و اشعار اندیشمندان را در خود جای داده است.اگر این پالایش در هزار سال قبل رخ داده بود حرفی نبود اما حذف کردن لغات با ریشه عربی(که خودآن کلمه ایرانی شده و چه بسا معنی که ما برای آن متصوریم با معنی که یک عرب زبان متصور است تفاوت فاحش داشته باشد) و تغیر دادن حروف سبب می شود که تا چند سال دگر کسی نتواند اشعار حافظ و مولانا یا تاریخ بیهقی و کیمیای سعادت امام محمد غزالی را بخواند و درصورت خواندن از معنی آن سر دربیاورد و این فاجعه درست شبیه وضعیت ترکان ترکیه ومزار مولانا خواهد بود که در آنجا به ایرانیان التماس میکنند که اشعار نوشته شده بر درو دیوار را برایشان بخوانند.کسانی که در پی پالایش اینگونه زبان فارسی هستند یا جاهل هستند ویا خائن.اگر به قصد این کار را می کنند خائن هستند و اگر از سر تنبلی این کار را میکنند جاهل هستند.همان فامیل ما می گفت سخت نگیر چه فرقی دارد بنویسیم حتما یا حتمن؟اینجا یاد نوشته عباس اقبال آشتیانی افتادم:(من دیگر به او چیزی نگفتم چه مسلم می دانستم که اگر کسی املای درست کلمه ای را که همه در ضبط آن اتفاق کرده و اهل لغت آن را به همان وضع قرار داده‏ اند، بداند محال است که هیئت صحیح و متفق علیه را که همه می‏شناسند و معنی آن را می‏فهمند، و اگر هم نفهمند به مدد کتب لغت به معنی آن پی خواهند بود، رها کند و بجای آن از خود هیئتی جدید که معروف و مفهوم هیچکس نیست، به کار برد و با این حرکت خود خواهانه، مفهوم مقاصدی را هم که کلمات قراردادی برای بیان آنها وضع شده، بر دیگران مشکل یا محال کند.این قبیل بی‏مزگیها، اگر هم به گفته آن رفیق، واقعاً عمد شمرده شود و ناشی از نادانی و عجز و بی‏ همتی در راه رفع عیب نباشد، اگر چه دنیا را زیر و زبر نمی‏ کند، ولی باز زشت و مضحک است و اگر کسی در تعقیب آن لجاج و اصرار بخرج دهد، هیچ چیز دیگر از آن جز خفت عقل و سبک مغزی فاعل آن برنخواهد آمد.قرار تمام مردم عادی و عاقل بر این است که کلاه را بر سر بگذارند و کفش را در پا کنند. اگر کسی پیدا شود که به عقیده نادرست و گمان سست خود بخواهد خرق اجماع کند و برخلاف قرار عام برود و کلاه را در پا و کفش را برسر قرار دهد البته دنیا زیر و زبر نمی‏ شود، لیکن او با این حرکت، خود را مضحکه و مسخره عموم می‏سازد، و همه بر سبکی عقل و اختلال حواس او اتفاق می‏ کنند.از این گذشته اگر بنا شود که هر کس به هوای نفس و تفنن شخصی در املای لغات تصرف کند، چون هوای نفس و تفنن هر کس به شکل خاصی است، دیگر میزانی برای تشخیص صحیح و سقیم برای کسی باقی نمی‏ماند و هرج و مرج غریبی پیش می آید که هیچکس معنی نوشته دیگری را نمی‏ فهمد، و غرض اصلی از وضع خط و توقیفی قراردادن لغات که تفهیم و تفاهم باشد، یکباره از دست می‏ رود.)

خسر الدنیا والاخره ؟

 ماه رمضان ،با رسیدنش حال و هوای خاص خودش را هم مى آورد.اهل هر فرقه اى که باشى نمیتوانی نسبت به اتمسفر این ماه بى تفاوت بمانى. من با رسیدن این ماه بی قرار مى شوم. اولین احساسم غبطه خوردن به کسانى است که بى هیچ شک و شبه اى در پى انجام اداب و مراسم ان هستند مشکل من همیشه عمرم این بوده که نتوانسته ام یک ایدئولوژی را به صورت محض بپذیرم. البته با أصل ان مشکلی ندارم اما همیشه ذهن من شبهات و سوالاتی پیش می کشد که از یافتن پاسخ ان ناتوان مى مانم گاه با یاداورى این گفته شیخ ابوسعید به خودم دلدارى میدهم که:پیش ما یک بار مسلمان نتوانست شد مسلمان مى شوى کافر مى شوى دوباره مسلمان می شوى وهر بار چیزى به یقین تو افزوده می شود تا به توحید برسی  آیا این فکر درست است یا من مصداق خسرالدنیاوالاخره هستم؟نمیدانم!...انها که همه وجودشان باور است بى هیچ سوالی شایدخوشبخت باشند که در دریاى متلاطم افکار بازیچه امواج خروشان نیستند اما این خطر را هم دارند که در جا بزننداستاد طریقتی داشتم به نام محمود صیاد ایشان میگفت نشانه سالک راه رفتن است وکسی که دایم دریک حال باشد از راه دور افتاده است مگر کسانی که به بالاترین درجات رسیده اندو اما آنها که دایم بر یک حال هستندمثلا داستان مردى که به دیدن ذوالنون مصری رفت:(نقل است که مریدی بود. ذوالنون را چهل چهله بداشت، و چهل موقف بایستاد، و چهل سال خواب شب درباقی کرد، و چهل سال به پاسبانی حجرة دل نشست. روزی به نزدیک ذالنون آمد. گفت: چنین کردم و چنین! با این همه رنج ،دوست با ما هیچ سخن نمی‌گوید. نظری به ما نمی‌کند، و به هیچم برنمی گیرد، و هیچ از عالم غیب مکشوف نمی‌شود،، و این همه که می‌گویم خود را ستایش نمی‌کنم. شرح حال می‌دهم، که این بیچارگی که در وسع من بود به جای آوردم، واز حق شکایت نمی‌کنم، که همه جان ودل در خدمت او دارم. اما غم بی دولتی خویش می‌گویم. و حکایت بدبختی خویش می‌کنم، و نه از آن می‌گویم که دلم از طاعت کردن بگرفت، لکن می‌ترسم که اگر عمری مانده است آن باقی همچنین خواهد بود، و من عمری حلقه به امیدی می‌زدم که آوازی نشنوده ام. صبر برین بر من سخت می‌آید. اکنون تو طبیب غمگنانی و معالج دانایانی. بیچارگی مرا تدبیر کن.)برای من یک عمر درشک و تردید بودن وبه دنبال جواب سوال گشتن بسیار قابل تحمل تر از حالتی است که این مرد داشته است واما دسته سومی هم هستند که من آنها را خوشبخت های مادرزاد می دانم.کسانی که وقتی نگاهشان میکنی جانت آرام می گیرد.انگار خمیره وجودشان با ایمان ویقین سرشته شده است.ایمانی از سر دانایی نه از سر تقلید.برخورد با این افراد در تمام عمرم حتی به تعداد انگشتان یک دست هم نبوده است اما اگر دیده باشید میدانید  چگونه از تمام وجودشان انرژی مثبت ساطع می شود و چگونه وجود آدم با آن گرم می شود میدانید چه لذتی دارد حتی نشستن وتنها نگاه کردنشان افسوس که وجود این افراد مثل وجود هر چیز ناب وخوب دیگری در این روزگار، حکم کیمیا دارد

چند نکته در باره ترک سیگار

دوستی داشتیم که هربار سیگار میکشید دود تو چشمش می رفت میگفتیم خوب نکش! میگفت به شما چه مربوط؟دودش توی چشم خودم میرود! اولین مشکل با سیگاری ها همین است که نمی خواهند درباره ترک سیگار بشنوندوقتی از یک سیگاری بپرسید چرا ترک نمیکنی؟ اغلب جواب میدهند من سیگار رادوست دارم.انگار سایر سیگاری ها با مشقت آن را میکشند  روی پاکت های سیگار در کانادا تبلیغات ضد سیگار اجباری است که گاها با عکس های وحشتناکی همراه است.اما مردم همچنان به کشیدن آن ادامه میدهند چرا؟ یکی ا ز این تبلیغات میگفت اعتیاد به سیگار شدیدتر از اعتیاد به کوکائین و هروئین است.فکر میکنم حرف درستی بود.در باره علل گرایش به سیگار نظرات بسیاری وجود دارد مثلاالگوهای رفتاری:وقتی کودکی شخص بزرگ و معتبری را میبیند که سیگار میکشد ناخودآگاه آن سیگار را بخشی از تشخص آن فرد میبیند اگرچه با بزرگ شدن، ذهن آگاهش بین ایندو فرق می گذارد اما ضمیر ناخودآگاه همان فرضیه را حفظ میکند.استفاده زیاد از پستانک:جایی خواندم بچه هایی که مدت مدیدی پستانک استفاده میکند گرایششان به سیگار بیشتر از سایر افراد است.رشد کردن در محیطی که سیگار کشیدن امری عادی است و همه دوستان و آشنایان میکشند ، تاثیر مثبتی در سیگاری شدن افراد دارد.مشکلات خانوادگی و اجتماعی هم از دیگر عوامل تشدید میل به سیگاری شدن است.واما برای ترک سیگار شخص حتما نیاز به برنامه ریزی دارد.اولین گام تصمیم به ترک سیگار است..پس برای ترک سیگار نباید منتظر روزی شد که از سیگار بدتان بیاید چنین روزی نخواهد آمد.عموی خود من 3بار سکته قلبی کرد و دوبار بای پس شد در یکی از دفعاتی که کارش به سی سی یو کشیده بود و به دیدنش رفته بودیم اولین جمله ای که گفت این بود:دلم لک زده برای یک پک سیگار!عاقبت آنقدر کشید تا 90درصد ریه اش را از دست داد و برای 6ماه دربیمارستان با گلوی سوراخ(برای عبوردادن لوله تنفسی)درحالتی شبیه کما ماند و بعد از آن نتوانست سیگار بکشد(نه اینکه نخواست،نتوانست).این راگفتم که بدانید  ترس ازدست دادن سلامتی هم، عامل ترک سیگار نیست هرکسی باید خودش به این نتیجه برسد که نکشد.پس گام اول شد تصمیم! گام دوم بر رسی روش های ترک سیگار است.بعضی ها یکباره سیگار را میگذارند کنار که این به نظر بهترین روش می آید.اما روش دیگر استفاده از ابزارهای کمکی است.این روزها برچسب نیکوتین،آدامس نیکوتین دار، قرص مکیدنی نیکوتین دار و اسپری نیکوتین از یک سو وسیگارهای برقی از سوی دیگر وارد بازار شده اند.خود من سیگار برقی یا سیگار مصنوعی یا حتی سیگار واقعی خاموش را به هیچ وجه توصیه نمی کنم.دلیلش هم این است که اعتیاد به سیگار مثل هر اعتیاد دیگری 90 درصد جنبه روانی و ده درصد جنبه جسمی دارد.پس مهم این است که(عادت)کشیدن سیگار را کنار بگذاریم.ودر این راه انواع سیگار مصنوعی، آن عادت سیگار بر لب داشتن را همچنان زنده نگه میدارد.بعد از گرفتن تصمیم باید چند لیست تهیه کرد لیست اول:دلایل ترک سیگار مثلا: برای سلامتی ضرر دارد،هزینه آن زیاد است،سبب بدبوشدن دهان و لباسها و ماشین می شود،برای سلامتی اطرافیان خصوصا بچه ها بد است،وجهه اجتماعی خوبی ندارد،سبب تنگی نفس -سرفه، خلطی شدن سینه و نهایتا ناتوانی جنسی می شود،برای بچه ها بدآموزی دارد،لیست دوم:دلایل سیگار کشیدن چیست؟لذت دارد،سرگرم کننده است،درمواقع استرس کمک میکند،آدم را مشغول میکند،نیاز اعتیادی را برطرف میکند،یک عادت است، لیست سوم:چه زمان هایی در روز سیگار میکشیم،در آن زمانها مشغول چه کاری هستیم،با چه کسانی هستیم وکجا هستیم...نیاز به کشیدن یا تمایل ما برای هرکدام ازاین دفعات از  یک تا ده چند بوده است لیست آخر:برای هرکدام از این دفعات چه جایگزین یا راه حلی وجود دارد؟ این لیست ها یا مشابه آن کمک میکند تا فرد بتواند تفاوت دفعاتی که واقعا به سیگار نیاز داشته است ودفعاتی که ازروی عادت کشیده است را بداند.تحقیقات نشان میدهد موارد زیر همگی سیگار کشیدن ازروی عادت است:بعداز چای یا قهوه(خصوصا اول صبح) ،بعدازصبحانه یا هروعده غذا،در هنگام رانندگی،هنگام صحبت با تلفن،هنگامی که تحت استرس واقع می شویم،هنگام صحبت بادوستان،هنگام مشروب خوردن.تمامی سیگارهایی که غیر از این موارد در طول روز میکشیم آنهایی هستند که بهشان (نیاز)داشته ایم.نکته دیگر اینکه تحقیقات نشان داده اکثر افراد در ده بار اول که برای ترک سیگار تلاش میکنند شکست میخورند اما نباید نا امید شوندچون باید ببینند دلیل شکست هربار چه بوده و از تجربه آن برای دفعه بعد استفاده کنند.دست آخر باید یک تاریخ برای ترک سیگار در نظر بگیریم واگر زمین به آسمان رسید در همان تاریخ ترک کردن را شروع کنیم ضمنا به هیچ عنوان سیگار برای روز مبادا کنار نگذاریم حتی یک پاکت وحتی یک یا نصف نخ سیگار.از ارتباط با آدم های سیگاری و محل هایی که معمولا سیگار میکشیدیم و غذاهایی که هوس سیگار را به سر آدم می زند دوری کنیم.  و نهایتا اگر به قول متخصصین،یک بار سرخوردیم ودر حین ترک یک سیگار کشیدیم نا امید نشده و این مورد را ازیاد برده و ادامه بدهیم اما این سر خوردن نباید منجر به سقوط کردن بشود و در نهایت تجربه خود من این است که فرد باید یک انگیزه قوی برای ترک پیدا کند و حتما،حتما خوش به این نتیجه رسیده باشد نه به خاطر اصرار دیگران. و نهایتا اینکه گاهی در زندگی آدم زمانی میرسد که میخواهد خوش را به خودش ثابت کند برای من چند بار در زندگی پیش آمده است مثلا قبول شدن در دانشگاه ازآن موارد بود که خواستم به خودم ثابت کنم که از عهده اش بر می آیم در باره سیگار خواستم خودم روی خودم را کم کنم.یعنی به خودم ثابت کنم که از پس این کار بر می آیم.من بعداز 28 سال سیگاری بودن،ازبرچسب های نیکوتین استفاده کردم دلیلم این بود که با هربار سیگار کشیدن مقدار زیادی نیکوتین وارد بدن می شود وبا پایین آمدن دز آن، دوباره تمایل به کشیدن پیدا می شود و این رابطه الاکلنگی کار را خراب میکند اما چسب نیکوتین به صورت مداوم ساعتی 1/5 میلی گرم نیکوتین وارد بدن میکند ودر نتیجه بعد از چند روز آن حالت تمایل های ناگهانی کمتر و کمتر می شود.در یک هفته اول آن بالا پایین شدن ها شدیدا عذاب آور بود برای همین یک بسته قرص مکیدنی نیکوتین هم گرفتم و حداکثر 2تا 3 تا در روز استفاده می کردم.این قرص ها علاوه بر نیکوتین ترکیبات سدیم،منیزیم،پتاسیم و..دارد که مزه زهرمار میدهد واز لحظه ورود از نوک زبان تا ته حلق وگلومری و معده را میسوزاند اما استفاده هراز گاهی از آن را (در زمان هایی که  میل کشیدن طاقت فرسابود)به کشیدن سیگار ترجیح دادم و از هفته دوم آدامس معمولی را جایگزین آن کردم به این معنی که هربار هوس یا نیاز کشیدن سیگار می آمد، یک آدامس می جویدم و انصافا خیلی تاثیر داشت و حالا که در روز سی وششم ترک هستم خیلی،خیلی ،راحت تر تحمل می کنم.چسب نیکوتین 24 ساعته است و با دوش گرفتن جدا نمی شد (من موقع خواب آن را جدا می کنم)ودارای 3 مرحله است نوع اول روزی 21میلی گرم نیکوتین به بدن می دهد و 6 هفته دوره آن است نوع دوم 14 میلی گرم نیکوتین دارد و دوره آن دوهفته ست و نوع سوم7 میلی گرم نیکوتین داشته ودوره ان دو هفته است احساس من میگوید دیگر به آن نیازی ندارم اما ترجیح میدهم طبق روش خودش پیش بروم این چسب ها عوارض جانبی هم دارند که درافراد مختلف با شرایط مختلف بسیار متفاوت خواهد بود بعضی ها دچار استرس ودلهره می شوند ودرصد نادری هم رعشه گرفته و حتی تمایل به خودکشی پیدا میکنند.برای من تنها حساسیت در محل اتصال چسب به وجود می آید که با مالیدن پماد فلوسینولون واستفاده از نقطه دیگر در روز بعد،مشکل را حل کردم  .

پ.ن:تاثیر مخرب سیگار روی بدن(قلب،ریه و....)رابطه مستقیم با ژن دارد ودرصد نادری از مردم نسبت عوارض سیگار مقاومت ژنتیکی دارند.برای مثال وینستون چرچیل را مثال میزنند می گوینداضافه وزن،استرس و سیگار 3 عامل مهم سکته قلبی هستند اما فردی نظیر وینستون چرچیل هم بسیار چاق بود،هم استرس شدید جنگ جهانی دوم راداشت و هم سیگار برگ فراوانی می کشید اما هیچ گاه به عارض قلبی دچار نشد