سلام
همطاف بچه سید است! گرامی مادر، ساداتند و عیدغدیر از روزهای مهمانداری ماست. این اواخر با سکونت در شهرجدید گلبهار! ناهار نیز به دیگر گزینه های میزبانی اضافه شده است (گویا نمیشود مسیر 35 کیلومتری رو بکوبی و فقط دهان شیرین کنی و دریافت سکه تبرکی و برگشت... خوو سفره میزبان که گسترده است و پارک و فضای سبز همجوار هست و همطاف هم چادربه کمربسته حی و حاضر...)
دیـــروز تقریبا از 8 صبح، صبحانه نخورده راهی منزل گرامی والدین شدم تا غروب حوالی 18:30 که برگشتم. خسته... گرسنه... کمردرد... کُــزت کجایی که یادت بخیر
این هم ایده امسالم برای سکه عید (گرامی مادر اصرار دارند خودشان سکه را به تک تک مهمانان بدهند. و اغلب وقت خداحافظی، همطاف سینی سکه بدست در جوار گرامی مادر می ایستد و ایشان نیز سکه رو، کف دست مهمانان قرار میدهند)
توهم توطئه مطلبی است که بارها توسط روشنفکران ایرانی مطرح شده است.گروهی به نفوذ دولت های بیگانه در سرنوشت ایران اعتقاد دارند و گروهی آن را توهم توطئه میدانند.من به شخصه بر این باورم که این امر توهم نیست و هزاران دلیل در اثبات آن وجود دارد مدارکی هست که خود غربی ها رو می کنند نظیر کتاب مصاحبه با تاریخ اوریانا فالاچی .از آن گذشته انتشار اسناد محرمانه بعد از گذشت یک دوره زمانی توسط سرویس های اطلاعاتی غربی هم دلیلی بر این مدعاست.وقتی آمریکایی ها به دست داشتن در کودتای 28 مرداد اعتراف میکنند،طرفداران نظریه توهم توطئه آن را می پذیرند اما در سایر موارد از پذیرش آن سرباز میزنند.به این نام ها توجه کنید:حضرت والا،خان مظفر،هزاردستان،اردشیر جی ریپورتر،شاپور جی ریپورتر، ..این اسامی و القاب ،بخش کوچکی از سلسله نامهایی است که در تاریخ ایران به عنوان افراد تاثیر گذار در سیاست کشور نام برده شده اند.افرادی که تا مغز استخوان وابسته دولت های غربی و به خصوص دولت انگلستان بوده اند. آنچه مرا به نوشتن این مطلب واداشت دو قسمت مصاحبه بی بی سی با یک تاجر یهودی ایرانی تبار به نام لرد دیوید آلیانس بود.لرد آلیانس خودش را به نام داوود کاشانی معرفی میکند و میگوید هنوز کودک بوده که پدرش اورا از مدرسه بیرون آورده و در بازار تهران مشغول به کار میکند و او تا 17 سالگی را در شرایط سخت اقتصادی می گذراند اما به یکباره به انگلستان و شهر منچستر مهاجرت می کند کوتاه زمانی بعد از این مهاجرت یک کارخانه نیمه ورشکسته نساجی رامی خرد و با تلاش آن را سود آور می کند و بعد چنان در این صنعت پیشرفت می کند که به سلطان نساجی انگلستان معروف می شود و در بسیاری از کشورهای جهان کارخانه می زند و نزدیک به هشتاد هزارنفر برای او کار میکنند.آلیانس با دریافت لقب شوالیه به جمع اشراف انگلستان می پیوندد و نهایتا عضو مجلس اعیان بریتانیا می شود.در دوران پیش از انقلاب همواره جزو گروه دیپلماتیک وزارت خارجه انگلستان در ایران بوده است و داستان توافق او باسرلشکر ضرغام رئیس وقت شرکت تعاونی ارتش و خرید کلیه پارچه مصرفی ارتش از آلیانس،که به ضرر صاحبان صنایع نساجی ایران انجامید معروف است.اما در مصاحبه بی بی سی با آلیانس چند نکته جالب وجود داشت اول اینکه او موفق شده تولید پارچه در انگلستان را باقیمتی پایین تر از قیمت چین انجام بدهد ودست چین را ازبازار نساجی انگلستان کوتاه کند.نکته جالب دیگر توصیه او به حکومت ایران برای میانجی شدن بین اسرائیل و فلسطینیان بود.او می گفت با توجه به عدم کامیابی آمریکا و اروپا در این میانجی گری،ایران با توجه به شناخت از هر دو طرف و با توجه به قدرت دیپلماسی بالا که در مذاکرات اتمی نشان داد،تنها کشور روی کره زمین است که قادر به انجام این کار است و درصورتیکه چنین کاری بکند نه تنها شاه منطقه بلکه وزنه بسیار قدرتمند در جهان خواهد شد.و اما نهایتا آنچه انگیزه من برای نوشتن این مطلب شد، بیان دیدارهای او در دوره زمانی انقلاب بود.آلیانس در ماه های پایانی حکومت شاه برای اولین بار، با او در تهران دیدار می کند.چه دلیلی برای دیدار یک تاجر پارچه با شاه مملکت آنهم در آن دوران متشنج برای شاه وجود داشته است؟آلیانس اضافه میکند که بعد از آن به دیدار امام در پاریس می رود که این هم در صورت واقعیت داشتن از عجایب است.او بعد از سقوط شاه بار دیگر در مکزیک با شاه دیدار می کند.البته آلیانس به طرز ماهرانه ای از بیان علت این دیدارها ویا نتیجه آنها طفره رفت.اما آنچه تقریبا در باره او مسلم است،دست داشتنش در فراردادن شاپور بختیار از ایران است